متن روضه شهادت امام سجاد علیه السلام –
🔷 هر لحظه در سکوت، غمت داد می زند
🔷بغضی که از فراق تو، فریاد می زند
🔷کاشکی قدر بدونیم این گریه کردن ها رو، ناله زدن ها رو،باید لذت ببریم از این منبرها،اشک ریختن ها،بی خود نیست به حبیب بن مظاهر میگن:چه آرزویی داری؟میگه”:آرزو دارم بیام توی دنیا بشینم تو روضه ی امام حسین گریه کنم،گفتند:حبیب با این همه مقامات،اون جایگاه کنار حرم امام حسین،می فرماید:نمی دونید اینجا خدا با گریه کن های حسین چه معامله ای میکنه.” تازه ماها نمی دونیم،چیزی نمی دونیم،چیزی نفهمیدیم،نمی دونید مادرش حضرت زهرا چیکار میکنه براتون.
🔷این که تو نیستی و به ما طعنه می زنند
خیلی ها مارو مسخره می کنند ،میگن:پس کجاست آقاتون؟
🔷این که تو نیستی و به ما طعنه می زنند
🔷بر آتش نبودن تو، باد می زند
وقتی که صید دائمی ِ چشم توست دل
کی دست رد به سینه ی صیاد می زند
🔷قلبم اگر که با تو نباشد نمی تپد
نبضم دمی که از تو کنم یاد می زند
🔷دیریست خنده نیست به رخسار پر غمت
چشم تو حرف از دل ناشاد می زند
🔷امشب نگاه ابری ِ تو با زبان اشک
دم از عزای حضرت سجاد می زند
🔷سی سال ِ آزگار به هر جا نشته است
حرف از غمی که بر دلش افتاد می زند
◾اما بالاترین غم امام سجاد،که فرمود:الشام،الشام،الشام
با یاد شام و بزم شراب
اون عالم نشسته بود،مداح رفت بالا منبر گفت: دخلت زینب علیها سلام علی ابن زیاد.(هنگامی که زینب به مجلس پسر زیاد در آمد(تا این جمله رو گفت:دیدن اون عالم عمامه از سر برداشت،گفت:دیگه بس ِ،دیگه نگو.😭😭
◾با یاد شام و بزم شراب اشک ریزد
با یاد جسم غرق به خون داد می زند
◾امشب باید ناله بزنی،ضجه بزنی،وَ یَضِجَّ الضّاجُّونَ اونایی که میتونند ضجه بزنند وَ یَعِجَّ الْعاجُّونَ حسین…
◾دوری ِ این راه ترتیب نمازم را شکست
◾که شکستن پشتش از اندوه و درد ِ ما شکست
◾ما راَیت و فی البلا الا جمیلا گفته ایم
◾یک جهان حرف است از پیروزی ما تا شکست
◾سر شکستن ارث ِ فامیلی ِ ما از کوفه است
◾زینبی سر زد به محمل تا سر سقا شکست
◾قلب مجنون می شکست از دوری لیلای خود
◾کار بر عکس است در اینجا دل لیلا شکست
◾روزگاری هم دری با تخته ای جور آمد و
◾قلب بابامان علی را ، پهلوی زهرا شکست
◾مادر،مادر،مادر….. اصلاً همه ی دعواها سر این اسم بوده، مادر، مادر….😭
*
امام سجاد داره میگه:
🔷گفتم ای مردم منم مکه منا
🔷 گفتم ای مردم منم سعی و صفا
🔷گفتم ای مردم عزیز حیدرم
🔷مصطفی از من، من ازپیغمبرم
🔷لیک آتش بر دل تنگم زدند
🔷نام زهرا بردم و سنگم زدند
*😭😭😭😭😭😭
◾حضرت رقیه خواهر امام سجاد هم گوشه ی خرابه می گفت:
🔸گمانم جُرم باشد،هر که شکل فاطمه باشد
🔸که با شلاق و با سیلی، شده از من پذیرایی
😭😭
*
🔸دست من بسته شد و ذکر قنوتم حیدر است
🔸قد من خم شد از آنکه سجده ام چون مادر است
*
🔸حکم از بالا برایم آمده تب داشتن
🔸کاسه ی چشمی پر و اشک لبالب داشتن
🔸مصحفی دارم ورق ها دل٬ زبانم هم قلم
🔸اشک من جاری ست از باب مرکّب داشتن
🔸روضه و اشک است کارم روز و شب در کاروان
🔸روضه ها را روز دیدن اشک را شب داشتن
🔸پای دل تاول زد اما می دوم دنبال او
🔸در خیالم هم ندارم فکر مرکب داشتن
🔸سهم هر کس در میان کربلا تقسیم شد
🔸سهم من از کربلا این است٬ زینب داشتن
*
◾با سوز قلب پاره پاره گریه می کردی
◾ با چشم های پر ستاره گریه می کردی
◾ دل های نزدیکانتان که جای خود دارد
◾ که آب می شد سنگ خاره، گریه می کردی
🔷یه شب غلام امام سجاد وقتی ظرف آب رو برای امام آورد دیگه شروع کرد اعتراض کردن، گفت: آقا نزدیک به سی و پنج سال ِ،هر موقع برات آب میآرم وضو بگیری،چشمت به آب می افته گریه میکنی😭،هر موقع یه بچه ی شیرخواره می بینی گریه می کنی😭،هر موقع یه بچه ی سه چهار ساله می بینی گریه میکنی😭،آقا بس نشده این همه گریه کردن؟ آقا فرمود:غلام از تو انتظار نداشتم این حرف رو بزنی، فرمود: غلام مگه تو قرآن نخوندی؟گفت:آقاجان،بله خوندم. مگه سوره ی یوسف رو این همه نخوندی؟بله آقا جان فدات بشم خوندم. فرمود:یعقوب یه یوسفش رو ازش دور کردن،با علم پیامبری می دونه یوسفش زنده است برمیگرده، فقط یه پیراهن خون آلود براش آوردند اینقدر گریه کرد دیگه چشماش جایی رو نمی دید،من جلوی خودم هجده یوسفم رو سر بریدند… آقا:😭😭😭😭😭
◾ در وقت تجدید وضو تا آخر عمرت
◾ تا آب می دیدی دوباره گریه می کردی
◾ذبحی اگر پیش نگاهت دست و پا می زد
◾آقا می گفت:دست نگه دار به اون قصاب،می گفت:بگو ببینم این گوسفند رو داری میکشی آب بهش دادی یانه؟ می گفت:آقا جان،این چه حرفی است که می زنید؟این دستورات رو ما از خود شما گرفتیم، مگه میشه،دستور دین ِ، ذبح و باید آب داد،رو به قبله…یه وقت می دیدند امام سجاد سر به دیوار گذاشته داره ناله میزنه،صدا میزنه:بخدا بابامو با لب تشنه کشتند، هرچی می گفت:آه جیگرم.می اومدند دور گودال آب ها رو می ریختند، می گفتند:حسین به تو آب نمی
دهیم…حسین..
◾ذبحی اگر پیش نگاهت دست و پا می زد
◾تا صبح چون ابر بهاره گریه می کردی
◾ با یاد اکبر، تا که می آمد به گوش تو
◾ بانگ اذان از هر مناره گریه می کردی
◾ در کوچه و بازار می دیدی اگر بین ِ
◾جایی که ننوشته است اما خوب می دانم
◾ با دیدن هر گوشواره گریه می کردی
https://eitaa.com/joinchat/2694185328C48edbf6695
◾وقتی از امام سجاد سئوال کردند: آقا جان کجا بیشتر به شما سخت گذشت؟ امام فرمودند: الشام،الشام،الشام .😭😭
آی مردم اگه ناموس ما گوشه ی خیابون بایست ِ، چند لحظه سریع هول میشی، سریع ماشین میآری، سوار شو،یه وقت کسی قد و بالات رو نبینه، همه نوامیس ما فدای ناموس خدا زینب کبری، 😭ناله های امام سجاد برا اون ساعتی است که این زن و بچه رو با اون وضع وارد شهر شام کردن،😭😭 این روایت رو خود امام نقل میکنند،آقا می فرمایند: میون این کسانی که دور تا دور ما ایستاده بودند، یه مرد سرخ رو با چشم های کبود جلو اومد،یه نگاه به این زن و بچه کرد،یه نفر رو با انگشت نشون داد،یه وقت دیدم عمه ام هول شد فرمود:دهانت بشکنه،این ها بچه های پیغمبرند…
همسر یزید ملعون وارد شد از خواب بیدار شد، شنید بچه های پیغمبر رو آوردند وارد کاخ کردن،میگن:بدون چادر،بدون روپوش وارد شد،یه وقت یزید ملعون هول شد از جا بلند شد، عباشو رو سر همسرش انداخت،دیدن همسرش عبا رو پس می زنه،میگه:نانجیب دلت برا زن خودت می تپه، نمی خوای نامحرم ببینه،آخه اینها ناموس پیغمبرند، ببین صورت هاشون رو با آستین پوشیدند،ای حسین….😭😭😭😭😭
https://eitaa.com/joinchat/2694185328C48edbf6695
✨خـدایـا
🥀در این شب معنوی
✨بحق امام سجاد(ع)
🥀ایمان عارفانه
✨و عمل صادقانه
🥀به همه ما عنایت بفرما
✨و دل و زبان ما را یکی کن
🥀تا جز بهترین بندگانت باشیم
🥀قبل از خـواب
✨قشنگترین دعاهایت را
🥀به شاخه های
✨درخت اجابت آویزان نما
🥀مطمئن بـاش فردا روز تـو
✨و معجزه هایت خواهد بود
شبتون سرشار از آرامش 🌙
🌱⃟🌸๛
=====🍃🌺🍃=====
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت2⃣
❶ دفن شهدای کربلا
روز دفن بدنهای مطهر حضرت سیدالشهداء علیهالسلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت به یاری جمعی از بنیاسد و با راهنمایی و نظارت امام سجاد علیهالسلام ڪه به صورت معجزه به کربلا برگشته بود تا اجساد را شناسایی و دفن کنند، در کربلا صورت گرفت[1]
❷ ورود اهل بیت به کوفه
روز دوازدهم روز ورود اهل بیت علیهم السلام با حالت اسارت به کوفه است.
چون اسرا را وارد کوفه کردند ابن زیاد دستور داد تمام مردم شهر در قصر اجتماع کنند
در این روز ابن زیاد فرمان داد ڪه احدی حق ندارد با اسلحه از خانه بیرون آید و ده هزار سوار و پیاده بر تمام کوچهها و بازارها موکل گردانید ڪه احدی از شیعیان امیرالمؤمنین حرکتی نکند.
سپس فرمان داد سرهایی را ڪه در کوفه بود برگردانند و در پیش روی اهل بیت حرکت دهند و با هم وارد شهر کرده در کوی و بازار بگردانند.
مردم با دیدن حالت زار ذریّهٔ پیامبر و سرهای بر نیزه و بانوان و مخدرات در هودجهای بدون پوشش صدا به گریه بلند نمودند
زینب کبری، ام کلثوم، فاطمه بنت الحسین و امام زین العابدین علیهم السلام به ترتیب با جگرهای سوزان و قلوب دردناک ایراد خطبه نمودند ڪه عدهای از لشکر با دیدن این اوضاع از کرده خود پشیمان شدند[2]
سر حسین ابن علی علیهالسلام در داخل سپر کنار ابن زیاد قرار داشت، با چوب بر لب و دندان اباعبدالله میزد و میخندید...
زید ابن ارقم ڪه از صحابه رسول خدا بود وقتی مشاهده کرد ابن زیاد ضربات خود را مانند باران بر لب و دندان اباعبدالله وارد میکند!
صدا زد:
ابن زیاد!!! چوب را از لبان حسین بردار ڪه بخدا قسم مکرر دیدم رسول خدا این لبها را میبوسید، سپس شروع به گریستن کرد
ابن زیاد گفت: خدا همواره چشمانت را بگریاند ڪه برای پیروزی خدا گریه میکنی!
اگر نبود ڪه پیر و خرفت شده و عقلت را از دست دادهای، میدادم همین الان سرت را از بدنت جدا کنند!
زید گفت: پسر زیاد با امانت رسول خدا چه کردی؟!
سپس از مجلس خارج شد و گفت: شما مردم عرب از امروز همگی برده خواهید بود ڪه پسر پیغمبر خدا را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود قرار دادید تا نزدیکان شما را بکشد!
حضرت زینب سلام الله علیها در گوشهای از مجلس ابن زیاد نشست، زنان و کنیزان اطرافش را گرفتند.
ابن زیاد سه بار پرسید:
این زن ڪه این چنین گوشهنشینی اختیار کرده کیست؟
کسی جواب او را نداد تا اینکه یکی از زنان گفت: این زینب دختر فاطمه دختر رسول خداست
این بار ابن زیاد با شماتت گفت:
خدا را سپاس ڪه شما را کشت
و حرکتتان را باطل گردانید.
زینب کبری فرمود:
خدا را حمد میکنم ڪه به وسیله پیامبرش ما را گرامی داشت و از پلیدیها پاک ساخت،
همانا فاسق رسوا میشود و فاجر دروغ میگوید و او غیر از ماست پسر مرجانه!
ابن زیاد گفت: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟
حضرت زینب فرمود: من جز زیبایی و خوبی چیزی ندیدم، اینها جماعتی بودند ڪه خدا شهادت را بر ایشان مقدر کرده بود و به قتلگاه آمدند.
و روزی خدا میان تو و ایشان را جمع میکند و با تو مخامصه میکنند
آنگاه خواهی دید ڪه پیروز کیست؟
مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه
ابن زیاد از نحوهٔ پاسخگویی حضرت زینب به خشم آمد و خواست او را بکشد.
عمروبن حریث گفت:
این زن از مصیبت نزدیکانش ناراحت است و نباید او را مواخذه کرد
سپس ابن زیاد نگاهی به اُسرا انداخت و امام زین العابدین را دید و پرسید: کیست این؟
گفتند: علی ابن الحسین
ابن زیاد گفت: مگر خدا علی ابن الحسین را در کربلا نکشت؟
امام سجاد فرمود: برادر دیگری داشتم به اسم علی ڪه شما او را کشتید
ابن زیاد با وقاحت فریاد کشید:
نه خدا او را کشت!
امام سجاد فرمود: آری خدا جان هر کس را هنگام مرگ میگیرد و هیچکس نمیمیرد مگر به اذن او
جسارت و حاضر جوابی امام خشم ابن زیاد را برانگیخت و فریاد زد:
تو را چنین جرأت است ڪه جواب مرا میدهی!!جلاد نفسش را بگیر!
حضرت زینب با شنیدن این سخن از جا پرید و امام سجاد را در بغل گرفت و گفت:
پسر مرجانه! خونهایی ڪه از ما ریختی کافی نیست برایت؟
غیر از این جوان چه کسی را برای ما باقی گذاشتی؟
اگر میخواهی او را بکشی اول مرا بکش!
ابن زیاد نانجیب شرمنده شد و با تعجب گفت: چه خویشاوندی عمیقی!
براستی حاضر است با او کشته شود
❸ روز شهادت امام سجاد علیهالسلام
بنابر قولی در این روز در سال 94 هجری در سن 57 سالگی واقع شده
است.
و قول دیگر 25 محرم است.
صلی الله علیک یا اباعبدالله 🖤🏴
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
سلام علیکم
خدمت همه ی شما دوست داران اباعبدالله الحسین علیه السلام
وعزاداران آن حضرت خیر مقدم عرض میکنم🌸💐
امیدوارم مطالب ک بارگزاری میشه مفید باشه
ومورد عنایت امام زمان واقع شود
به نیت شادی روح همه ی شهدا
واموات و سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان، از مطالب کانال استفاده کنید
وحقیر را از دعای خود فراموش نکنید
التماس دعا 🌹
لطفا کانال را به دوستان خود ک علاقه مند به مداحی هستند معرفی کنید🙏
https://eitaa.com/joinchat/2694185328C48edbf6695
هر کدام از عزیزان مایلند همکاری کنند، پیام داده تا بهعنوان مدیر انتخاب شوند
@MA1313
کپی کردن مطالب به همراه لینک مجاز است
https://eitaa.com/joinchat/2694185328C48edbf6695
#امام_سجاد_ع_مصائب
نالهیِ واعطشا بر جگرش میافتاد
آب میدید به یادِ قمرش میافتاد
بی سبب نیست که از جملهیِ "بَکّائون" است
دائما اشک ز چشمانِ ترش میافتاد
شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش میافتاد
با دلی خونشده میگفت که الشام الشام
تا به بازار ِمدینه گذرش میافتاد
روضهی گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش میافتاد
گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ
خنجر ِکُند و گلویِ پدرش میافتاد
وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه
قطعههایِ پدرش دور و برش میافتاد
جلوی پای سکینه دم دروازه ی شهر
از رویِ نیزه علمدار سرش میافتاد
🖤🏴🖤🏴🖤🏴
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
بنی اسد متحیّر، ستادهاید همه
چرا به بحر تفکر فتادهاید همه
برای دفن شهیدان کربلا، زن و مرد
ز خانه سر به بیابان نهادهاید همه
کسی نبود که رو سوی این دیار نهد
خـدا تمـام شما را جـزای خیر دهد
بنی اسد نگرید این خجسته تنها را
ستارگان زمین، ماه انجمنها را
نصیبتان شده قدر و سعادتی امروز
شما به خاک سپارید این بدنها را
به هـر بدن که رسیدید احترام کنید
به زخم نیزه و شمشیرها سلام کنید
بنی اسد تن انصار رو به روی شماست
که دفن پیکرشان، جمله آرزوی شماست
کمک کنید در این سرزمین پیمبر را
نگاه مادر ما فاطمه به سوی شماست
اگـر شمـا، نشناسید این بدنها را
معرّفی کنم، این پاره پاره تنها را
بنی اسد همه رو سوی قتلگاه کنید
به پیکری که بوَد غرقِ خون، نگاه کنید
به مصحفی که شده آیهآیه گریه کنید
ز آه خود، رخ خورشید را سیاه کنید
تنی کـه ریخته از هم چگونه بردارید
کمک کنید، که یک قطعه بوریا آرید
بنی اسد تن پاک برادرم اینجاست
که عضوعضو وجودش ز هم جداست، جداست
هر آنکه دید ورا گفت این رسول خداست
کمک کنید که این جان سیدالشهداست
دل حسین نـه تنها گسسته از داغش
پس از پدر کمر من شکسته از داغش
بنی اسد نگهم بر دو شاخۀ یاس است
بر آن نشانهی لبهای سیّدالناس است
به احترام بگیرید هر دو را سردست
ادبکنیدکه این دستهای عباس است
نه دست مانده به جسم مطهرش، نه سری
خــدا بـه مـادرش ام البنین کند نظری
بنی اسد گل صدپارهای در این چمن است
شهید بی زرهی، پارهپاره پیرهن است
ادب کنید که این ماه سیزده ساله
پسرعموی عزیزم، سلالۀ حسن است
به تیر و نیزه تن پارهپارهاش سپر است
ز حلقههای زره، زخمهاش بیشتر است
بنی اسد بدنی پشت خیمه مدفون است
دل رباب و دل فاطمه بر او خون است
مزار اوست همان روی سینۀ پدرش
ز خون او گل روی حسین گلگون است
هنوز هست به سوی حسین، دیدۀ او
سـلام «میثم» بــر حنجـر بریـدۀ او
✍ استاد #غلامرضا_سازگار
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
ما برای دفن شاه کربلا آمادهایم
رو به سوی قتلگاه و علقمه بنهادهایم
یک بدن صد پاره از شمشیر و تیر خنجر است
این گل دامان لیلا یا علی اکبر است
یک بدن بیدست و سر مانده کنار علقمه
مثل مادر اشک ریز و در عذایش فاطمه
سیزده ساله گلی افتاده در دریای خون
از حنای خون شده سر تا به پایش لالهگون
لالهها پیداست اما غنچه پرپر کجاست
پیکر سرباز ششماهه علیاصغر کجاست
جسم یاران حسین ابن علی بر روی خاک
از دم شمشیر و خنجر قطعه قطعه چاک
از کنار علقمه آید صدای زمزمه
میچکد بر جسم ثارالله اشک فاطمه
✍ استاد #غلامرضا_سازگار
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴