eitaa logo
برگزیده اشعار مداحی
233 دنبال‌کننده
91 عکس
102 ویدیو
19 فایل
با سلام خدمت همه ی عزیزان، با نظرات وپیشنهادات سازنده ی خود، حقیر را یاری فرمایید @MA1313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکایت عبدالله دیوونه 🌹اسمش عبدالله بود . . تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه همه میشناختنش! مشکل ذهنی داشت خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . . یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت نمیتونست درست صحبت کنه به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔 مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !' عبدالله دیوونه ناراحت شد به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. . خونه ما 💔💔 بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن حسین حسین خونه عبدالله باشه . . اومد خونه به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری خونه هم که اجاره ست ... !! چجوری حسین حسین خونه ما باشه کتکش زد . . گفت عبدالله من نمیدونم تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . . واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه عبدالله قبول کرد معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . . روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . . عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔 رفت ؛ از شهر خارج شد بیرون از شهر یه آقایی رو دید آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟! عبدالله دیوونه گریش گرفت تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . . آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔 عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔 رسید به مغازه حاج اکبر گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده ! حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!! امانتی یابن الحسن رو داد بهش رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . . با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔 رسید به خونه شب شده بود . . دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت چه هیئتی شد اون شب 💔 آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻‍♂ عبدالله خودش که متوجه نشد ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍 میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود حواست بود خرج هیئتت رو نداره اینجوری هواشو داشتی آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ... *میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿‍♂ میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔 یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت . 💔😭😭 هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا کنه وثوابش رو هدیه کنه نثار اموات همه مومنین *کپی با ذکر صلوات* 🍃 *اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁* 🌴🌴این داستان زیبا را حتما بخونید و هر کجا دلتون شکست برای بنده حقیرم دعا کنید🌴🌴🙏 ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨ https://eitaa.com/brgzida
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃برچهــرہ پـرز نـور مهدے صلواٺ 🌸🍃برجان ودل صبور مهدے صلواٺ 🌸🍃تـا امـر فـرج شـود مهيـا بفـرسٺ 🌸🍃بهـر فـرج و ظهـور مهدے صلواٺ   🌸🍃شروع جمعه باعطرخوش صلوات 🌸🍃برحضرت محمد وخاندان مطهرش   🌹اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹 https://eitaa.com/brgzida
مداحی آنلاین - دلم‌ می‌خواست هر شب جمعه - حاج ابراهیم خشیج.mp3
11.16M
🌴روز جمعه روز زیارتی امام حسین(ع) 🍃دلم میخواست هر شب جمعه 🍃با امام زمان کربلا بودم 🍃 به دنبال یوسف زهرا...در به در سوی کوچه ها بودم.. 🍃مرا کشته درد شیدایی 🍃امان از این عشق و رسوایی 🍃 بیا ای حلال مشکل ها 🍃تو را جان مادرت زهرا 🍃 دلم میخواست در شب جمعه با امام زمان کربلا بودم 🍃به دنبال یوسف زهرا در به در سوی کوچه ها بودم مرا کشته درد شیدایی امان از این عشق ورسوای بیا ای حلال مشکلها تو را جان مادرت زهرا 🍃 دلم میخواست قبر گمشده را با امام زمان میشدم زوار 🍃اباصالح روضه میخواند و میزدم من خود بر درو دیوار به یاد اون صورت نیلی میزدم من در صورتم سیلی 🍃بیا ای حلال مشکل ها 🍃تو را جان مادرت زهرا 🍃دلم میخواست یک شب جمعه 🍃یک دعای کمیل در نجف بودم 🍃به محراب کوفه من یک شب 🍃در به در توی کوچه ها بودم 🍃بیا ای حلال مشکل ها 🍃تو را جان مادرت زهرا 🍃دلم میخواست غسل جمعه کنم صبح جمعه با آب نهر فرات وضوی من اشک یکریزه گوشه ی حرم سید الشهدا 🍃بگیزم قندانه را در بر 🍃ببوسم پای علی اصغر بیا ای حلال مشکل ها تو را جان مادرت زهرا 🍃دلم میخواست قستم میشد یک محرم در کربلا باشم 🍃بگیرم یک مشک پر آب و ساقی دور خیمه ها باشم 🍃کنم پیدا دست سقا را 🍃ببوسم من اشک زهرا را 🍃بیا ای حلال مشکل ها 🍃تو را جان مادرت زهرا 🍃دلم میخواست یک دعای فرج قسمتم میشد وادی عرفات 🍃به هنگام مردنم میشد آب غسل من آب نهر فرات 🍃کنم پیدا دست سقا را 🍃ببوسم من اشک زهرا را 🍃بیا ای حلال مشکل ها 🍃تو را جان مادرت زهرا 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 https://eitaa.com/brgzida
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ… مثل اونایی که الان رسیدن کربلا،مثل زائرایی که با پاهای آبله زده الان رسیدن روبرو حرمش،مثل جابر که اومد کربلا سلام کرد؛مثل زینب که هر طرف رو که نگاه میکنه یاد یه خاطره می افته؛دستت رو روی سینه بگذار،تو آقای کریمی، درسته من نیومدم کربلا،درسته تقصیر خودمه،بند تعلقات شدم،سفر کربلا رو از دست دادم “اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ” آقا رسید قافله ای از غم سفر لبریز دوباره زنده شد آن خاطرات حزن آمیز همینجا به گلوی نازک برادرم تیر سه شعبه زدن،همینجا دستای عموم رو جدا کردن همینجا رسید قافله ای از غم سفر لبریز دوباره زنده شد آن خاطرات حزن آمیز یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند شبیه برگ درختان به موسم پاییز همینجا مادرم صدا زد بنیّ بنیّ، همینجا منِ زینب ایستاده بودم یه وقت آسمان تیره و تار شد “اعوذ بالله من الشیطان الرجیم،یا ایتها النفس المطمئنه” شمر مرو به قتلگه،فاطمه میکند نگه حسین …. یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند شبیه برگ درختان به موسم پاییز به بوی پیرُهنی هر کدام میگیرند یکی بهانه ی یوسف،یکی سراغ عزیز یا گرگ های تاخته بر یوسف حجاز ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود این حرف های مرثیه خوانان دروغ بود یا گرگ های تاخته بر یوسف حجاز مانند گرگ قصه ی کنعان دروغ بود خودم دیدم،خودم دیدم،پیراهن یوسف منو بردند،همینجا صدای شیونی آمد که جان عالم سوخت صدای شیون خواهر،برادرم بزخیز حسینم خسته آمدم،مو سفید آمدم،شرمنده آمدم،خرابه ی شام یادگارت رو جا گذاشتم ← متن روضه اربعین → https://eitaa.com/brgzida
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 از فراق تو نمردیم و مسیحا نشدیم 🍃 چشم ما تار نشد از غم و بینا نشدیم 🍃 جای تو دست به دامان طبیبان بودیم 🍃 حقمان بود اگر باز مداوا نشدیم 🍃 بی تو یک عمر پی هر کس و ناکس رفتیم 🍃 گم شدیم آخر از این غفلت و پیدا نشدیم 🍃 نام مجنون به روی ماست ولی کو مجنون 🍃 وقتی از هجر تو آواره ی صحرا نشدیم .... خوشبحال اونایی كه این چند روز آواره ی بیابون ها بودند، خوشبحال اونایی كه الان رسیدن كربلا،الان پاهاشون زخم شده،خوشبحال اونایی كه الان خاكی،زخمی،خسته، رسیدن جلو حرم امام حسین،یه نگاه كردن خستگی شون در رفت،آخ قربون حرم قشنگت .... 🍃خاک عالم به سر ما که در این عمر دراز 🍃لحظه ای مشتری یوسف زهرا نشدیم 🍃همه رفتند حرم ما که نرفتیم هنوز 🍃زائر مرقد شش گوشه ی آقا نشدیم 🍃کاش میشد که تو ما را به زیارت ببری 🍃بی تو هرگز بخدا سیر زیارت ما نشدیم .... یا صاحب الزمان،ان شاءالله یه شب اربعین كنار تو بایستم، شما دست بزنی به سینه ات بگی:امان از دل زینب،منم با زینب زینب گفتنت زیر و رو بشم. ان شاءالله یه اربعین امام زمان برا من و شما روضه بخونه: .... 🔹سه غم آمد به جانوم هر سه یك بار 🔹غریبی و اسیری و غم یار 🔹غریبی و اسیری چاره داره 🔹ولی آخر كشد ما را غم یار این حرف مال فرداست: 🔹خودم دیدم زبالای بلندی 🔹عزیز مصطفی را سر بریدند .... کاروان داشت می رسید از راه،دل زینب در التهاب افتاد دیدی نزدیك كربلا دلت شور میزنه،شدی اینجوری تا حالا؟اصلاً می ری نجف اینجوری نیستی،كاظمین اینجوری نیستی،مشهد اینجوری نیست،فقط جنس جنس كربلاست 🔹کاروان داشت می رسید از راه ،دل زینب در التهاب افتاد 🔹تا که چشم ستاره های کبود ،بر سر قبر آفتاب افتاد 🔹کاروانی که از هزاران دشت ،از سر شوق با سر آمده بود 🔹به مرور غم خودش که رسید ،کم کم از مرکب شتاب افتاد همه خودشون رو انداختن رو خاك 🔹دختری سمت علقمه رفت 🔹،مادری سمت قبر کوچک خود 🔹خواهری بر سر مزار خودش 🔹،دل به دریا زد و به آب افتاد اینجا قبر حضرت زینب ِ، اون روزی كه امام سجاد تو رو خاك كرد،خواهرتم باتو خاك كرد. گفت: 🔹 اگرچه که بی پر آمده است 🔹بی پر و بی برادر آمده است 🔹چشم وا کن که خواهر آمده است 🔹که پس از تو به اضطراب افتاد 🔹زینبی که اسیر مویت بود 🔹بین خون، گرم جستجویت بود 🔹در به در شد درست آن وقتی 🔹که به موی تو پیچ و تاب افتاد 🔹بعد تو خیمه در حصار آمد 🔹از زمین و زمان سوار آمد 🔹به حرم امر برفرار آمد 🔹همه ی خیمه در عذاب افتاد 🔹پای غارت به خیمه ها واشد 🔹دستهای پلید پیدا شد 🔹سر یک گوشواره دعوا شد 🔹سنگ بر شیشه ی گلاب افتاد ... داداش تا شب ِ آخر بچه ات هی می گفت:عمه گوشام درد میكنه،همه رو ساكت كردم دخترت رو نتونستم ساكت كنم،داداش: 🔹داغدارم هنوز از کوفه 🔹از گریز رئوس مکشوفه 🔹داغدارم از آن زمانی که 🔹از سر بچه ها حجاب افتاد 🔹تشنگی های تو کویرم کرد 🔹غم دوری تو اسیرم کرد 🔹ماجراهای شام پیرم کرد 🔹کار به مجلس شراب افتاد 🔹خیزران را که غرق خون دیدم 🔹از غرور رقیه ترسیدم 🔹لرزه بر جان بچه های تو و 🔹بر لبت بوسه بی حساب افتاد ... 🏴🌴🏴🌴🏴🌴 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 https://eitaa.com/brgzida
– از ازدحام کوچه ها رنجید زینب از هم محلی، کم محلی دید زینب همسایه ای داغ دلم را تازه میکرد چادر نمازم را سرش اندازه میکرد خاکستر غم، بر سر من ریخت کوفه خورشید را از شاخه ای آویخت کوفه *یه وقت یه نشونه در حال حرکتِ از ده تا سنگ دو یا سه تا سنگ به نشونه میخوره،اما یه وقت نشونه ثابتِ…تو کوفه دیدن سر رو به درخت آویزون کردن،من نمیگم چیکار کردن،اما تا سر رو گذاشتن جلویِ یزید،تا مختار وارد شد سر رو دید غش کرد،مختار یه مَرد جنگیِ،طاقت نیاوُرد سر رو اینجوری ببینه، از حال رفت،اما من یه دختر بچه سراغ دارم،تا سر بابا رو تو خرابه آوُردن…* خاکستر غم، بر سر من ریخت کوفه خورشید را از شاخه ای آویخت کوفه رفتم، برای ماندن اسلام رفتم با آستینی پاره شهر شام رفتم از خنده های ساربان رنجید زینب آخر سرِ دروازه را هم دید زینب از راه های سخت و بی برگشت رفتم با دست هایی بسته پای طشت رفتم 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴 https://eitaa.com/brgzida