🌷#مهدی_شناسی۷۰🌷
#انس_باامام_زمان
💠اسامی امام زمان عج الله فرجه
🌹عَین الحياة
◀️قسمت اول
👈🏻وقتی به عبارت "السلام عليك يا عين الحياة" «سلام بر مولايی كه چشمهی زندگی است» نگاه میکنیم، در می یابیم: كسی كه خود چشمهی حيات است بايد كه در سلامت كامل باشد تا بتواند زندگی همگان را از آفات در امان نگه دارد.
🍃حيات سالم، آرزوی هر انسان است. هر فرد سالمی خواهان آن است كه هم خود و هم نزديكانش و هم جامعهی اطرافش در سلامت كامل فكری و جسمی باشند و اين امر ميسر نخواهد شد مگر آنكه وجود امام زمان را به عنوان سرچشمهی حيات بپذيرد. سرچشمه ای كه در سلامتی كامل از هر آفت و نقصانی به سر میبرد.
🔸ما با این سلام به محضر عين الحياة عرض میكنيم: ای چشمهی حيات تمام سر سبزيها و رشد و كمالها؛ حيات افراد وابسته به بركت وجودی توست. هر موجود زنده ای بدون آب نابود ميشود و از بين میرود.
💧اين آب بايد خود از انواع آلودگیها و رذايل اخلاقی پاک باشد تا بتواند زندگی ساز و ثمر بخش گردد. كمترين آلودگی در آب میتواند بيماریهای فراوانی در پی داشته باشد.
وجود مقدس امام زمان مطهِّر عالم است. هم خود پاک هستند و هم پاک كننده اند. هم مطَّهرند و هم مطِّهر.
🔹هر زائری با ذكر اين سلام از حضرت تقاضا دارد كه از سلامت فكرس و جسمی كاملی برخوردار باشد. سلامتی طيب و طاهر.
📚ما برای توضيح در قرآن غور میكنيم و آيات را بررسی مینمائيم: قرآن در سورهی ملک میفرمايد: " قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ"
بگو:«به من خبر دهيد اگر آبهاى(سرزمين) شما در زمين فرو رود، چه كسى مى تواند آب جارى و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!»
🔺معين از ماده عين است در اينجا به آبی گفته میشود كه قابل رؤيت است و به چشم ميآيد.
📗تفسير نمونه میگويد: ماء معين آبی است كه قابليت رؤيت دارد و به چشم میآيد هر چند جاری نباشد.
تفاسير عرفانی آب معين را امام زمان معنا كرده اند. آنان اين برداشت را بر مبنای رواياتی ذكر كرده اند كه در تفسير اين آيه از سوی حضرات معصومين آمده است...
ادامه دارد...
#مهدی_شناسی
#قسمت_هفتادم
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
امام زمان 031.mp3
1.28M
✍️نبودنت لای مشکلات مان گم شده...
آنقدر که؛
خودمان را هم در این میانه، گم کرده ایم!
نمیدانم ،
این دردِ بی دردی، تا کِـی ادامه خواهد داشت؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾آهِ امام زمان(عجل الله فرجه) برای دیدن شیعیانش...
🎤آیت الله جوادی آملی
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
امام حسین علیه السلام : هرچه میتوانید درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قلم سرایی کنید که او در زمان خودش خیلی غریب است
💐💐💐💐💐
ان شاءالله همگی پای مکتب مهدی فاطمه (عج) و جز یاران حضرت باشیم
سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان یوسف زهرا(عج) و شادی دل حضرت زهرا (س) صلواتی تقدیم میکنیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
💐💐💐💐💐
1623739897_D1kA7.mp3
5.35M
عاشقان وقت نماز است اذان میگویند🌺 🕌
اذان با صوت زیبا و دلنشین استاد موذن زاده اردبیلی🤗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌#مستند «پیاده چه فایده؟ا»
🔻اگر هدف زیارت است، چرا وقتمان را با پیادهروی تلف کنیم؟!
🔻تفاوت زیارت با «پای پیاده» و زیارت با «اتوبوس» چیه؟
#پیاده_روی #اربعین #تصویری
@brjko1402
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر شهید آرمان علی وردی در کربلا💔
ما ملت امام حسینیم♥️
@brjko1402
#روزانه_ده_دقیقه_نهج_البلاغه_بخوانیم
❣️به نام خدای مهربان
سلام و درود بر تک تک عزیزان و یاران نهج البلاغه دوست
عرض ارادت های خالصانه تون و عزاداری هایتان قبول حق و مورد رضایت مهدی فاطمه ان شاالله ❣️
#برنامه_نهج_البلاغه_خوانی_راخواهیم_داشت
برنامه بصورت ذیل میباشد
💠 #برنامه_نهج_البلاغه_خوانی
#از_شنبه_تا_چهارشنبه💠
⬅️شنبه و سه شنبه با حکمتها و شرح حکمتها↗️
⬅️یکشنبه و چهارشنبه با خطبه ها و شرح خطبه ها↗️
⬅️دوشنبه و چهارشنبه نیز نامه ها و شرح نامه ها↗️
#درمسیرسعادت_درمسیرنهج_البلاغه_خوانی
#انس_بانهج_البلاغه
#انس_بامولای_متقیان
#انس_باامام_زمان
🌷🌷🌷🌷🌷
هم اکنون برنامه نهج البلاغه خوانی و بخش خطبه ها را خواهیم داشت
ممنونم از همراهی تک تک شما خوبان
#روزهای_یکشنبه_و_چهارشنبه_خطبه_های_مولای_متقیان
🌷🌷🌷🌷🌷
📚 #نهج_البلاغه_خطبه۳۶
🔹در بيم دادن نهروانيان
🍃تلاش در هدايت دشمن
🔹شما را از اين مي ترسانم! مبادا صبح كنيد در حالي كه جنازه هاي شما در اطراف رود نهروان و زمينهاي پست و بلند آن افتاده باشد، بدون آن كه برهان روشني از پروردگار، و حجت و دليل قاطعي داشته باشيد، از خانه ها آواره گشته و به دام قضا گرفتار شديد. من شما را از اين حكميت نهي كردم ولي با سرسختي مخالفت نموديد، تا به دلخواه شما كشانده شدم. شما اي سبكسران، و بيخردان، اي ناكسان و بي پدران، من كه اين فاجعه را ببار نياوردم و هرگز زيان شما را نخواستم (زيرا امام همواره با حكميت مخالف بود)
🌿🌺🌿
✨﴾﷽﴿✨
🔹 #شرح_خطبه_۳۶بخش_اول🔹
❌اتمام حجّت بر خوارج نهروان:
اين خطبه قبل از شروع جنگ نهروان از سوى امام اميرالمؤمنين (عليه السلام) ايراد شده است و مى دانيم جنگ نهروان يکى از پيامدهاى داستان حکمين است.
گروه نادان و خيره سرى که نتيجه نامطلوب حکمين را مشاهده کردند، در برابر امام (عليه السلام) سر به طغيان برداشته و او را مسؤول جريان حکميّت و پيامدهاى آن دانستند، حال آن که امام (عليه السلام) هم با اصل مسأله حکميّت مخالف بود و هم با شخصى که به عنوان حَکَم انتخاب کردند.
اين خطبه در واقع اتمام حجّتى است براى کسانى که آگاهى کافى از ماجرا نداشتند و يا مى دانستند و عملا آن را به فراموشى سپرده بودند.
در بعضى از روايات، در آغاز خطبه جمله هايى ديده مى شود که امام (عليه السلام) نخست به معرفى خود پرداخته مى فرمايد:
«نَحْنُ أهْلُ بيتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوضِعُ الرّسالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلائکَةِ وَ عُنْصُرُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدَنُ الْعِلمِ وَ الْحِکْمَةِ. نَحْنُ أُفُقُ الْحِجازِ، بِنا يَلْحَقُ الْبَطىءِ وَ اِلَيْنا يَرجَعُ التّائِبِ; ما خاندان نبوّت و جايگاه رسالت و محل آمد و شد ملائکه و عنصر رحمت و معدن دانش و حکمت هستيم. ما افق تابناک حجازيم و کندروان، به ما مى پيوندند و تندروان توبه کار به سوى ما باز مى گردند.»
اين در واقع اشاره به افراط و تفريط هايى بود که گروه هاى نادان، در مسأله حکميت داشتند. حضرت سپس آنها را مخاطب ساخته، فرمود: «من شما را از اين برحذر مى دارم که بدون دليل روشنى از سوى پروردگارتان و با دستى تهى از مدرک اجساد بى جانتان در کنار اين نهر و گودال بيفتد.
«فَأَنَا نَذِيرٌ لَکُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَى بِأَثْنَاءِ هذَا النَّهْرِ، وَ بِأَهْضَامِ هذَا الْغَائِطِ، عَلَى غَيْرِ بَيِّنَة مِنْ رَبِّکُمْ، وَ لاَسُلْطَان مُبِين مَعَکُمْ»;
امام (عليه السلام) در واقع در اين سخن خود پيشگويى صريحى درباره پايان جنگ نهروان مى کند و به آنان خبر مى دهد که در همين مکان، همه بر روى خاک خواهيد افتاد، ولى مشکل مهم اين است که پرونده شما در روز قيامت سياه و تاريک است; چرا که انگيزه اى براى اين جنگ جز لجاجت و خيره سرى نداشته ايد و هيچ مدرک الهى و قابل قبولى، در دست شما نيست. به اين ترتيب، هم دنياى شما بر باد مى رود و هم آخرت شما.
حضرت سپس مى افزايد: «دنيا و (دنياپرستى) شما را در اين پرتگاه (بدبختى) پرتاب کرده و افکار نادرستتان شما را گرفتار اين دام خطرناک کرده است. «قَدْ طَوَّحَتْ بِکُمْ الدَّارُ وَ احْتَبَلَکُمُ الْمِقْدَارُ».
واژه «دار» در اينجا اشاره به دار دنيا يا به تعبير ديگر دنياپرستى است و «احتبل» از مادّه «حبل»، به معناى «دام» است و منظور از «مقدار» به گفته بعضى از شارحان نهج البلاغه، همان تفکرات نادرست و تحليل هاى بيهوده از حوادث مختلف است و به گفته بعضى ديگر مقدار، اشاره به مقدّرات الهى است که بر طبق لياقت ها از سوى خداوند تعيين مى شود.
هنگامى که تاريخ اين ماجرا را بدقّت مطالعه کنيم، آثار سخنان امام (عليه السلام) کاملا در زندگى اين گروه نمايان است. آنها گروهى لجوج و متعصّب و کم فکر و دنياپرست و سست عنصر بودند.
سپس امام (عليه السلام) به داستان حکمين پرداخته و با صراحت مى فرمايد:
«من شما را از اين حکميت نهى مى کردم، ولى شما با سرسختى مخالفت کرديد و فرمان مرا دور افکنديد تا آنجا که ناچار به پذيرش شدم و به دلخواه شما تن در دادم.
وَ قَدْ کُنْتُ نَهَيْتُکُمْ عَنْ هذِهِ الْحُکُومَةِ فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ الْمُخالِفينَ الْمُنابِذينَ، حَتَّى صَرَفْتُ رَأْيِي إِلَىْ هَوَاکُمْ».
در واقع شما، چيزى را بر من خرده مى گيريد که بنيانگذارش خودتان بوديد و بر من تحميل کرديد و حتّى مرا به قتل تهديد کرديد. حال که آثار شوم حکميت را ديده ايد، مى خواهيد گناهتان را به گردن ديگرى بيندازيد!
حضرت، سپس مى فرمايد: «اينها همه به خاطر آن است که شما گروهى سبک سر هستيد و کوتاه فکر; (وَ أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ سُفَهَاءُ الاَْحْلاَمِ).
ممکن است اين دو جمله تأکيد بر سفاهت و نادانى جمعيّت نهروانيان باشد و ممکن است که جمله نخست ـ همان گونه که بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند ـ اشاره به سبک سرى آنها باشد که با کمترين چيزى، تغيير فکر و تغيير مسير مى دادند و يک روز، طرفدار شديد حکميت بودند و روز ديگر، دشمن سرسخت آن; و جمله دوم اشاره به کم فکرى آنان است; چرا که توطئه هاى دشمن را که يکى بعد از ديگرى صورت مى گرفت و قرائن آن براى همه هوشمندان آشکار بود، نمى ديدند و درک نمى کردند و همين سبب شد که بارها فريب لشکر معاويه و اطرافيان او را بخورند و در مسيرى گام بگذارند که سبب بدبختى آنها و مصيبت براى جهان اسلام بود.⬇️
↩️حضرت در پايان اين سخن بار ديگر بر اين حقيقت تأکيد مى فرمايد که اين بلاهايى که دامنگير شما شده است از سوى خود شما است و من هيچگونه دخالتى در آن نداشتم که به مبارزه من برخاسته ايد و شمشيرها را برکشيده، راهى اين ميدان گشته ايد! مى فرمايد:
«خداوند شما را خوار و ذليل کند! من کار خلافى انجام ندادم و نمى خواستم به شما زيانى برسانم. وَ لَمْ آتِ ـ لاَأَبَالَکُمْ! ـ بُجْراً وَ لاَأَرَدْتُ لَکُمْ ضُرّاً».
جمله (لا أَبَالَکُمْ)! «پدرى براى شما نباشد» ممکن است که از قبيل دشنام باشد که مفهوم آن در فارسى «اى بى پدران» مى شود و اشاره به اين است که شما افرادى هستيد که تربيتِ خانوادگى صحيح اسلامى و انسانى نداريد ـ به همين دليل کار خلافى را انجام مى دهيد، بعد که آثار سوء آن را مى بينيد به ديگرى نسبت مى دهيد و نيز ممکن است از قبيل نفرين باشد; يعنى «خداوند پدرانتان را از ميان بردارد» که در واقع کنايه از خوار گشتن و ذليل شدن است; زيرا از دست دادن پدر، مخصوصاً در کودکى و آغاز جوانى، سبب خوارى و ذلّت است.
آرى همان گونه که در بالا گفتيم امام (عليه السلام) در آغاز با اصل مسأله حکميت مخالف بود و دستور ادامه جنگ را که به مراحل حسّاس و سرنوشت ساز رسيده بود صادر کرد ولى اين سبک سران سفيه امام على(عليه السلام) را تهديد به مرگ و او را وادار به رها ساختن جنگ کردند و در مرحله بعد که امام (عليه السلام) بناچار تسليم حکميت شد، درباره شخص حَکَم نظرى داشت که اگر عمل مى شد، ماجراى رسواى ابوموسى اشعرى سفيه واقع نمى شد.
بنابراين در هر مرحله امام (عليه السلام) وظيفه خود را در مسير پيروزى و سربلندى آنها انجام داد و آنها در هر مرحله با آن مخالفت کردند.
هنگامى که نتايج دردناک حکميت آشکار گشت به جاى آن که خود را ملامت کنند و به پيشگاه امام (عليه السلام) بيايند و عرض توبه کنند، گناه خود را به گردن امام (عليه السلام) افکندند که «چرا قبول کردى»؟! و به دنبال آن آتش جنگ نهروان را برپا ساختند! و اين است طريقه افراد سبک سر و طرز کار سفيهان کم عقل
#پایان_بخش_اول
✨﴾﷽﴿✨
🔹#شرح_خطبه۳۶بخش_دوم🔹
✔️نکته:
داستان عبرت انگيز خوارج:
همان گونه که در جلد يکم، در شرح خطبه شقشقيه گفتيم، خوارج گروهى متعصّب و لجوج و نادان و قشرى بودند که از درون جنگ صفين و داستان حکميت آشکار شدند.
آنها در آغاز مسأله حکميّت (عمروعاص و ابوموسى اشعرى) را پذيرفته و امام(عليه السلام) را مجبور به پذيرش آن کردند و هر اندازه که امام (عليه السلام) فرمود اينها همه خدعه و نيرنگ است و تا پيروزى بر دشمن و خاموش کردن آتش فتنه شاميان و پيروان معاويه راه چندانى باقى نمانده، گوش ندادند، ولى بعد که نتيجه حکميت را ديدند از کار خود پشيمان شده و به اصطلاح توبه کردند، اما اين بار در طرف تفريط قرار گرفتند و گفتند: قبول حکميت کفر بود، چون حکم فقط از آن خدا است. ما از کفر خود توبه کرديم و بايد على بن ابى طالب (عليه السلام) نيز توبه کند.
امام (عليه السلام) به آنها فرمود: حکميّت کفر نيست. قرآن در دو مورد اشاره به مسأله حکميّت دارد: يکى در اختلافات خانوادگى و دوم، در مورد کفارات احرام، ولى حکميّت به اين شکل که شما عمل کرديد، سر تا پا اشتباه بود.
به هر حال اين گروه نادان و فراموشکار که در ميان آنان افراد بظاهر بسيار متعبّد و مقيّد به واجبات و مستحبات شرع نيز ديده مى شدند، از اسلام تنها به پوستى قناعت کرده و مغز آن را رها کرده بودند و در برابر اميرمؤمنان على (عليه السلام) در منطقه اى نزديک کوفه به نام حروراء و در کنار نهروان صف آرايى کردند. امام باحوصله و بردبارىِ بى حساب با آنها روبرو شد و به آنها اتمام حجّت کرد و بسيار اندرز داد.
نصايح امام مؤثّر واقع شد و اکثريت آنها توبه کردند و از لشکر خوارج جدا شدند و حدود چهار هزار نفر سرسختانه، ايستادگى کردند و در يک درگيرى محدود با لشکر امام اجساد همگى جز چند نفر، در کنار همان نهر بر روى زمين افتاد، همان گونه که امام قبلا با صراحت پيش بينى کرده بود.
در زندگى خوارج تضادهاى عجيب و نکات عبرت انگيزى ديده مى شود که مانند آن درباره گروههاى ديگر بسيار کم ديده شده است از جمله:
1 ـ عبد الله بن خبّاب ـ که فرزند خبّاب بن اَرت، صحابى معروف پيامبر بود در حالى که قرآنى برگردن خود آويخته و همراه همسرش ـ که باردار بود ـ سوار بر مرکبى از نزديکى مرکز خوارج مى گذشت، خوارج، جلوى او را گرفتند و گفتند: «همين قرآنى که بر گردن تو است ما را به کشتن تو فرمان مى دهد». عبدالله به آنان گفت: «آنچه را قرآن زنده کرده است، زنده کنيد و آن چه را قرآن از بين برده است، بميرانید». خوارج کمترين اعتنايى به گفتار حکيمانه او نکردند. در اين هنگام يکى از خوارج دانه خرمايى را که از درخت نخلى بر زمين افتاده بود برداشت و بر دهان گذاشت. دوستانش بر سرش فرياد کشيدند که «چرا به حق ديگران تجاوز کردى و مال غصب خوردى؟» و او خرما را از دهان بيرون افکند!
يکى ديگر از آنها خوکى را که راه بر او بسته بود کشت، ديگران بر او اعتراض کردند که اين عمل نادرستى بود و اين در واقع مصداق فساد در ارض است!
سپس رو به عبدالله بن خبّاب کرده گفتند: «براى ما حديثى از قول پدرت نقل کن!» او گفت: «از پدرم شنيدم که از پيغمبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل کرد: «به زودى بعد از من فتنه اى خواهد بود که در آن دل مردم مى ميرد، آن گونه که بدن مى ميرد. بعضى روز مؤمنند و شب کافر».
سپس گفتگوهاى زيادى با او کردند، تا به اينجا رسيدند که به او گفتند: «درباره على (عليه السلام) پس از پذيرش حکميت چه مى گويى؟» او گفت: «على (عليه السلام) به (حکم) خدا داناتر است و نسبت به حفظ دين خود از همه استوارتر و آگاه تر».
خوارج گفتند: «تو پيرو هدايت نيستى». او را به کنار نهر آوردند و خواباندند و (همانند گوسفند) سرش را بريدند! سپس رو به سوى زنش کردند، او هر چه فرياد زد که من زنى (باردار) هستم، گوش ندادند و شکمش را پاره کردند و خودش و جنينش را کشتند.
2 ـ على (عليه السلام) اصحاب و ياران خود را به خويشتندارى در برابر خوارج دعوت مى کرد و درگير شدن با آن افراد فريب خورده لجوج و بظاهر مسلمان را صلاح نمى دانست. حبّه عُرنى مى گويد: هنگامى که در برابر خوارج رسيديم، آنها بدون مقدّمه ما را تير باران کردند. ما از على (عليه السلام) اجازه مقابله خواستيم، فرمود: «خويشتندار باشيد!» بار دوم، شروع به تيراندازى کردند، باز امام ما را به خويشتندارى دعوت کرد.
بار سوم، که تير باران را آغاز کردند و از امام دستور خواستيم، فرمود: «اينک، جنگ گوارا است، به آنها حمله کنيد!» لشکر امام، حمله کردند و آنها را تار و مار نمودند.
قيس بن سعدبن عباده مى گويد: هنگامى که امام در مقابل خوارج قرار گرفت، فرمود: «آن کس که عبدالله بن خبّاب را کشته است، معرفى کنيد تا قصاص شود!» (آن بى شرمان خيره سر) گفتند: «همه ما قاتل او هستيم»⬇️
↩️امام فرمود: «به خدا سوگند! اين اعترافى که آنها کردند، اگر همه اهل دنيا به قتل يک نفر اين چنين اعتراف کنند، در خور اعدامند!»
3 ـ هنگامى که خوارج به لشکر امام حمله ور شدند، امام به ياران خود فرمود: «به آنها حمله بريد! به خدا سوگند از شما ده تن کشته نمى شود و از آنان ده تن به سلامت نخواهد ماند». جالب اين که همين گونه شد و از ياران امام فقط نُه تن کشته شدند و از خوارج تنها هشت يا نُه تن توانستند فرار کنند.
4 ـ از آنجا که داستان خوارج، بسيار در روح پاک و ملکوتى امام (عليه السلام) اثر گذارد و محيط کشور اسلامى را نيز شديداً آلوده ساخت، امام (عليه السلام) بارها و بارها در همين خطبه هاى نهج البلاغه از آنها سخن مى گويد و با منطق گويا و پر مغز خود خطوط انحرافى آنها را روشن مى سازد، مبادا ديگران در آن زمان يا اعصار ديگر گرفتار چنين تفکّراتى بشوند; چرا که اين طرز تفکّر قشرىِ آميخته با جهل و لجاجت، در هر عصر و زمانى طرفدارانى، هر چند اندک دارد.
از جمله خطبه هايى که درباره خوارج سخن مى گويد، عبارت است از خطبه هاى: 40 و 59 و 60 و 61 و 121 و 122 و 127 و 184 و نامه 77 و 78 که به خواست خدا، در ذيل آنها بحث هاى مناسبى خواهد آمد.
اين سخن را با ذکر اين نکته پايان مى دهيم که خط خوارج ـ همان گونه که اشاره شد ـ خطّى است که به صورت يک جريان در طول تاريخ ديده مى شود و منحصر به زمان مولا اميرمؤمنان (عليه السلام) نبوده است. آنها گروهى هستند که از دين و مذهب جز ظواهرى ناچيز نمى دانند و به اعمال ظاهرى خود مغرور و از تحليل حوادث اجتماعى ناتوان و نسبت به افکار خود سخت دل بسته و دل باخته اند و هر کسى غير از خود را تکفير مى کنند و در لجاجت و خيره سرى حدّى نمى شناسند. و زندگى آنها پر از تضادها و کارهاى ضدّ و نقيض است. آنها بلاى بزرگى براى خودشان و براى جوامعى محسوب مى شوند که در آن زندگى مى کنند.
جالب اين که امام (عليه السلام) شخصاً به اين حقيقت اشاره کرده و درباره آينده خوارج در خطبه 60 چنين پيشگويى مى کند.
هنگامى که همه آنها تقريباً از ميان رفتند، يکى از ياران از قلع اين مادّه فساد اظهار خوشحالى مى کند، امام (عليه السلام) مى فرمايد: «کَلاّ! وَ اللهِ! اِنَّهُمْ نُطَفٌ فى أَصْلابِ الرِّجالِ وَ قَراراتِ النِّساءِ کُلَّما نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ حَتّى يَکُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلاّبيْنَ; نه، به خدا سوگند! آنها نطفه هايى در صلب پدران و رَحِمِ مادران خواهند بود که هر زمان شاخى از آنها سر بر مى آورد و آشکار مى شود و قطع مى گردد تا اين که آخرشان دزدها و راهزنان خواهند بود».
#پایان