دولت #رئیسی تا کنون ۵۵۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ تومان از بدهیهای دولت #روحانی و #جهانگیری را تسویه کرده است.
و آواربرداری از روی ایران، همچنان ادامه دارد...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@brjko1402
شور محشر شده، در مدینه بپا
رفته از این جهــان، خـاتم الانبیا
شهــر یثـرب فتـاد، در بلائی عظیم
مرتضی بیکس و فاطمه شد یتیم
در مـــدینـه بگـوش، آیـد این زمـــزمـه
کشته شد پشت در، محسن فاطمه
رحلت جانسوز و شهادت گونه نبی مکرم اسلام رسول مهربانی ها خاتم الانبیا و سید الانبیا و اوصیا محمد مصطفی (ص) را به ساحت مقدس امام زمان (عج ) و تمام مسلمانان جهان تسلیت عرض مینماییم 🏴🏴🏴
@brjko1402
قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان
گريان ز غمت چشم سحر بود حسن جان
از دوست و دشمن به تو پيوسته ستم شد
مظلومي تو ارث پدر بود حسن جان
شهادت جانسوز دومین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت غریب مدینه کریم اهل بیت آقا امام حسن مجتبی( علیه السلام ) را به ساحت مقدس امام زمان( عج ) و تمام دوستداران اهل بیت علیهم السلام تسلیت عرض مینماییم 🏴🏴🏴
@brjko1402
29.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مداحی حاج محمود کریمی شب رحلت جانسوز آقا رسول الله ( ص) 🏴🏴🏴
@brjko1402
42.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مداحی حاج محمود کریمی شب شهادت جانسوز کريم اهل بیت امام حسن مجتبی (علیه السلام ) 🏴🏴🏴
@brjko1402
ملک الموت مزن شعله به زخم جگرم
وای من گر تو مدارا نکنی با پدرم
صبـر کـن سیر ببینم رخ بابایم را
چه کنم سدّ نگاهم شده اشک بصرم
قسمت این بود که بالای سرش بنشینم
چشم بگشایم و جان دادن او را نگرم
وقت جان دادن خود گفت: مقدر این است
دو مـه و نیم دگر فاطمه را هم ببرم
ای پدر! مادر مظلومه من یار تو بود
من پس از رفتن تو جان علی را سپرم
با تن خسته و بازوی کبود از مسجد
قول دادم که علی را به سوی خانه برم
دست از دامن حیدر نکشم یک لحظه
گر بریزند همه اهل مدینه بـه سرم
قسمت این بود که بعد از تو بمانم بابا
تا که با دادن جان، جان علی را بخرم
به فدای سر یک موی علی باد پدر
گـر میـان در و دیـوار دهد جان، پسرم
جگرت سوخت به هر بیت که گفتی «میثم»
اجـر ایـن سـوختنت بـا احـدِ دادگرم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
ای سراپا حسن، امام حسن
ماه هر انجمن، امام حسن
هم به خانه قتیل همسر خویش
هم غریب وطن امام حسن
ملک هستی به یاد غربت تو
همه بیتالحزن امام حسن
گرید از بهر تو، چو ابر بهار
دیدۀ مرد و زن امام حسن
جگر پارهپارهات گوید
در عزایت سخن، امام حسن
ماهیان در عزای تو دارند
نالۀ «یا حسن» امام حسن
گریه بر قلب پارهپارۀ توست
حاصل عمر من، امام حسن
بعد جدّت به پیکر تو شدند
تیرها، بوسهْزن امام حسن
بدنت، بس که تیرباران شد
شد یکی با کفن امام حسن
تیرها، لحظه لحظه میکردند
گریه، بر آن بدن امام حسن
اشک غم داشتی ز دیده روان
خون دل در دهن امام حسن
کرد در آخر صفر پرواز
روح پاکت ز تن امام حسن
میثم از خون دل به تشییعت
آورَد یاسمن، امام حسن(ع)
اجرک الله یا صاحب الزمان( عج)
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
@brjko1402
پروردگارا
به حق نبی مکرم اسلام خاتم الانبیا محمد مصطفی (ص) و کریم اهل بیت آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام ) ظهور آقا امام زمان( عج) و مابقی غیبتش را بر ما ببخش .
آمین یا رب العالمین
@brjko1402
#روزانه_ده_دقیقه_نهج_البلاغه_بخوانیم
❣️به نام خدای مهربان
سلام و درود بر تک تک عزیزان و یاران نهج البلاغه دوست
عرض ارادت های خالصانه تون و عزاداری هایتان قبول حق و مورد رضایت مهدی فاطمه ان شاالله ❣️
#برنامه_نهج_البلاغه_خوانی_راخواهیم_داشت
برنامه بصورت ذیل میباشد
💠 #برنامه_نهج_البلاغه_خوانی
#از_شنبه_تا_چهارشنبه💠
⬅️شنبه و سه شنبه با حکمتها و شرح حکمتها↗️
⬅️یکشنبه و چهارشنبه با خطبه ها و شرح خطبه ها↗️
⬅️دوشنبه و چهارشنبه نیز نامه ها و شرح نامه ها↗️
#درمسیرسعادت_درمسیرنهج_البلاغه_خوانی
#انس_بانهج_البلاغه
#انس_بامولای_متقیان
#انس_باامام_زمان
🌷🌷🌷🌷🌷
هم اکنون برنامه نهج البلاغه خوانی و بخش خطبه ها را خواهیم داشت
ممنونم از همراهی تک تک شما خوبان
#روزهای_یکشنبه_و_چهارشنبه_خطبه_های_مولای_متقیان
🌷🌷🌷🌷🌷
📚 #نهج_البلاغه_خطبه۳۹_نكوهش_یاران
🔹#نكوهش_كوفيان
🌿گرفتار كساني شدم كه چون امر مي كنم فرمان نمي برند، و چون آنها را فرا مي خوانم اجابت نمي كنند. اي مردم بي اصل و ريشه، در ياري پروردگارتان براي چه در انتظاريد؟ آيا ديني نداريد كه شما را گرد آورد؟ و يا غيرتي كه شما را به خشم وادارد؟
🌿علل شكست و نابودي كوفيان
در ميان شما بپا خاسته فرياد مي كشم، و عاجزانه از شما ياري مي خواهم، اما به سخنان من گوش نمي سپاريد، و فرمان مرا اطاعت نمي كنيد، تا آن كه پيامدهاي ناگوار آشكار شد، نه با شما مي توان انتقام خوني را گرفت، و نه با كمك شما مي توان به هدف رسيد. شما را به ياري برادرانتان مي خوانم، مانند شتري كه از درد بنالد، ناله و فرياد سرمي دهيد، و يا همانند حيواني كه پشت آن زخم باشد، حركتي نمي كنيد، تنها گروه اندكي به سوي من آمدند كه آنها نيز ناتوان و مضطرب بودند، گويا آنها را به سوي مرگ مي كشانند، و مرگ را با چشمانشان مي نگرند.
#خطبه۳۹
#جلسه_پنجاه_و_پنجم_چهارشنبه_۲۲شهریور_۱۴۰۲
🍃🌺🍃
#شرح_خطبه_سی_و_نهم
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح خطبه (۳۹)🔹
🔶چرا دست روى دست گذاردید؟!
🔷اين خطبه در زمانى ايراد شد که يکى از غارتگران شام به نام نعمان بن بشير، از سوى معاويه مأموريت يافت که به بعضى از مناطق عراق حملات ايذايى داشته باشد تا روحيه مردم را تضعيف کند و امام (عليه السلام) مردم را به مقابله با او دعوت کرد، ولى متأسّفانه بر اثر ضعف و زبونى و ناتوانى مردم عراق، پاسخ مثبتى به امام ندادند و امام ناچار شد اين خطبه را به دو منظور ايراد فرمايد:
نخست اين که ضايعات و مشکلاتى را که از اين رهگذر حاصل مى شود، از ساحت خويش دور سازد و مسؤوليت آن را به گردن مردم عراق که تا اين حد، در برابر حرکت هاى کوچک دشمن نيز ابراز ضعف و ذلّت مى کنند، بيفکند.
ديگر اين که شايد اين سخنان کوبنده در روح آن خفتگان بى درد اثرى بگذارد و بيدار شوند تا اين خطرات را ببينند و احساس مسؤوليت کنند، لذا حضرت مى فرمايد:
من گرفتار مردمى شده ام که هر گاه به آنها فرمان مى دهم، اطاعت نمى کنند و هر زمان که آنان را فرا مى خوانم اجابت نمى کنند! «مُنِيْتُ بِمَنْ لاَيُطِيعُ إِذَا أَمَرْتُ وَ لايُجِيبُ إِذَا دَعَوْتُ».
بديهى است که نيرومندترين و با تدبيرترين فرماندهان و مديران نيز، هنگامى که گرفتار چنين قوم و جمعيتى شود، کارى از او ساخته نيست و هر زيان و شکستى که دامان اين گروه را بگيرد، مسؤوليت آن متوجّه خودشان است.
حضرت، سپس مى افزايد: «اى بى اصلها! براى يارى آيين پروردگارتان منتظر چه هستيد»؟ «لاَأَبَا لَکُمْ! مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِکُمْ رَبَّکُمْ»؟
همه شرايط مبارزه با دشمن را داريد، هم عِدّه و هم عُدّه و امکانات داريد و هم از نقشه هاى شوم دشمن آگاه شده ايد و هم از خطراتى که شما را احاطه کرده با خبر هستيد، ديگر منتظر چه مى باشيد؟ نشسته ايد تا مرگ ذليلانه خود را به دست دشمن تماشا کنيد؟
جمله «لا أَبَالَکُمْ!»، اى بى اصلها! همان گونه که در سابق نيز اشاره شد، يا کنايه از اين است که شما گويى پدرى بالاى سرتان نبوده و از تربيت خانوادگى محروم بوده ايد که اينچنين ضعيف و زبون و ناتوان هستيد و يا نفرين است; يعنى حضرت نفرين مى کند که خداوند! پدر را از شما بگيرد. و اين کنايه از ذليل و خوار شدن است; زيرا کسى که پدر خود را از دست مى دهد، نوعاً گرد و غبار ذلّت و خوارى بر او مى نشيند.
در ادامه اين سخن براى تحريک آنها مى افزايد: آيا دينى نداريد که شما را دور خود جمع کند و يا غيرتى که شما را به خشم آورد؟ «أَمَا دِينٌ يَجْمَعُکُمْ وَ لاَ حَمِيَّةَ تُحْمِشُکُمْ»؟
در واقع هر يک از اين دو مى توانست دواى درد جانکاه آنها باشد، زيرا داشتن يک دين که حلقه اتصالى است در ميان اقوام و گروههاى به ظاهر مختلف و متفاوت کافى است که همه را دور يک هدف جمع کند و انسجام را ـ که يک شرط اصلى پيروزى است ـ فراهم سازد.
و هر گاه چنين دينى در ميان آنها وجود نداشته باشد و يا ضعيف و فاقد کارايى گردد، حداقل غيرت اجتماعى و علاقه به حفظ آب و خاک و دفاع از حريم قوم و ملّت ايجاب مى کند که آنها در برابر دشمن متّحد شوند و به حرکت درآيند، ولى مردم کوفه و عراق در آن زمان با نهايت تأسّف، فاقد هر دو اصل بوده اند و نه دين محکمى داشته اند و نه غيرت اجتماعى کافى.
يک چنين گروهى و جمعيّتى که فاقد يک پايگاه محکم اجتماعى است، در حقيقت، بزرگ ترين مشکل براى پيشواى مدير و مدبِّر خواهد بود.
و چه زيبا فرموده است امام (عليه السلام) در خطبه اى ديگر; آنجا همين گروه ضعيف و زبون پراکنده را مخاطب ساخته و مى گويد: «أُريدُ أنْ اُداوِىَ بِکُمْ وَ أنْتُمْ دائى کَناقِشِ الشّوکَةِ بِالشَّوکَةِ; عجبا! من مى خواهم به وسيله شما بيماريم را درمان کنم، امّا شما خود بيمارىِ من هستيد، همانند کسى که بخواهد خار را به وسيله خار از بدن خود خارج کند».
و به همين دليل حضرت در ادامه سخن مى افزايد: «من در ميان شما به پا مى خيزم و فرياد مى کشم و دردمندانه از شما يارى مى طلبم، اما نه سخن مرا مى شنويد و نه از دستورم اطاعت مى کنيد، تا زمانى که عواقب اعمالِ سوء شما ظاهر شود و (پشيمان گرديد در زمانى که کار از کار گذشته و پشيمانى سودى ندارد).
«أَقُومُ فِيکُمْ مُسْتَصْرِخاً وَ أُنادِيکُمْ مُتَغَوِّثاً، فَلاَتَسْمَعُونَ لي قَوْلا، وَ لاَتُطِيعُونَ لِي أَمْراً، حَتَّى تَکَشَّفَ الاُْمُورُ عَنْ عَوَاقِبِ الْمَساءَةِ».
آيا چيزى دردناک تر از اين پيدا مى شود که پيشوايى اين چنين آگاه و شجاع و عادل و پر تجربه گرفتار چنين قوم و ملّتى شود که پيوسته خون دل بخورد و فرياد بزند، امّا گوش شنوايى نباشد!⬇️
#ادامه
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح خطبه (۳۹)🔹
↩️نمونه آن همان چيزى است که در خطبه بالا و خطبه هاى ديگر نهج البلاغه در مورد سپاه معاويه و غارتگران شام ديده مى شود.
معاويه براى تضعيف روحيه سپاه کوفه و عراق پيوسته برنامه ريزى مى کرد و يکى از عمده ترين برنامه هاى او کارهاى ايذايى بود. او گروهى را بسيج مى کرد که غافلگيرانه به يکى از بخشهاى تحت حکومت على (عليه السلام) حمله کنند و ضربه اى به هر کس که دم تيغ آنها مى آيد، خواه مرد باشد يا زن يا کودک، بزنند و گروهى را به خاک و خون کشند و اموالى را غارت کنند و سريعاً به پايگاه خود برگردند.
اين مسأله چندين بار در حکومت على (عليه السلام) روى داد و هر زمان که مولا برآشفته مى شد و لشکريان را به تعقيب سريع دشمن و دادن پاسخ قاطع به آنها دعوت مى کرد، جمعيّت با کمال خونسردى و سستى با اين گونه مسائل روبرو مى شدند و هر قدر که مولا فرياد مى کشيد و آنها را به واکنش سريع دعوت مى کرد، آن افراد ضعيف و زبون به حرکت در نمى آمدند. گويا حملات دشمن متوجه آنها نيست، بلکه متوجه ديگران است!
همين امر سبب شد که غارتگران شام روز به روز جسورتر شوند و سرانجام بعد از شهادت على (عليه السلام)، عراق به آسانى در مقابل معاويه تسليم گردد و امام حسن (عليه السلام) با آن موقعيت و مقام، نتواند جلوى آن مرد ظالم را بگيرد، چرا که نيروى کار آمد و شجاعى که بتواند دشمن را بر سر جا بنشاند در اختيار نداشت.
در دنياى امروز نيز مطلب همين گونه است; يعنى اگر نخستين حرکات ايذايى دشمن در نطفه خفه نشود و به انتظار اين بنشينيم که حرکت همه جانبه اى از سوى آنها شروع شود، هنگامى بيدار مى شويم که کار از کار گذشته است.
نه تنها با نهايت هوشيارى مى بايد مراقب کوچکترين حرکت چه در بُعد نظامى يا سياسى و چه در بُعد تبليغاتى و اقتصادى بود و هر حرکتى را فوراً دفع کرد، بلکه بايد در اين گونه امور، ابتکار عمل را به دست گرفت تا مجال تهاجم را از دشمن بگيريم و او را در موضع دفاعى قرار دهيم.
معمولا افراد سست اراده هنگامى که نشانه هايى از اين گونه حرکات از سوى دشمن ظاهر مى شود به خاطر راحت طلبى، آن را توجيه ـ و به اصطلاح حمل بر صحّت ـ مى کنند، در حالى که در اين گونه موارد اصل بر سوءظن است; چرا که طرف مقابل، دشمن خونخوار است و نه يک انسان آزاده اى که عملش را مى توان حمل بر صحّت کرد.
با يادآورى جمله اى بسيار آموزنده و پرمعنا، از خطبه جهاد ـ که شرح آن گذشت ـ اين سخن را پايان مى دهيم.
امام اميرمؤمنان در اين جمله مى فرمايد: «أَلا وَ اِنّى قَدْ دَعَوْتُکُمْ اِلى قِتالِ هؤُلاءِ الْقَومِ لَيْلا وَ نَهاراً وَ سِرّاً وَ أِعْلاناً وَ قُلْتُ لَکُمْ: اَغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوکُمْ: فَوَاللهِ ما غُزِىَ قَومٌ قَطُّ، فى عُقْرِ دارِهِمْ إِلاَّ ذَلُّوا; آگاه باشيد! من شب و روز، پنهان و آشکار، شما را به مبارزه با اين جمعيّت دعوت کردم و گفتم: پيش از آن که با شما بجنگند با آنان نبرد کنيد! به خدا سوگند هر قومى که در درون خانه اش مورد تهاجم دشمن قرار گيرد به يقين ذليل خواهد شد».
سؤال:
ممکن است باز اين سؤال براى گروهى مطرح شود که چرا اميرمؤمنان على (عليه السلام)، با گروهى از لشکريانش اين چنين تند و خشن برخورد کرده و آنها را تا اين حد تحقير مى کند؟ آيا بهتر نبود از دَرِ ملاطفت درآيد و با محبّت بيشترى با آنان سخن بگويد؟
پاسخ اين سخن را کراراً ذيل خطبه هاى گذشته بيان کرده ايم، و گفتيم که اين آخرين دوا و در واقع همانند يک نوع جراحى بود، که هيچ گريزى از آن وجود نداشت.»
#نهج_البلاغه_خوانی_باید_یک_مکتب_شود
#انس_بانهج_البلاغه
#انس_باامیرالمؤمنین
#نهج_البلاغه_خوانی_باید_یک_مکتب_شود
ان شاالله #بخش_نامه_های_نهج_البلاغه_راخواهیم_داشت
#روزهای_دوشنبه_چهارشنبه_ها
ثواب برکات نشر معارف اهلبیت علیهم السلام و کلام مولای متقیان را تقدیم به محضر چهارده معصوم سلام الله علیها میکنیم
📚 #نهج_البلاغه_نامه۳۹_به_عمروعاص
🔴 #افشايبردگيعمروعاص
تو دين خود را پيرو كسي قرار دادي كه گمراهيش آشكار است، پرده اش دريده، و افراد بزرگوار در همنشيني با او لكه دار، و در معاشرت با او به سبك مغزي متهم مي گردند، تو در پي او مي روي، و چونان سگي گرسنه بدنبال پس مانده شكار شير هستي، به بخشش او نظر دوختي كه قسمتهاي اضافي شكارش را به سوي تو افكند، پس دنيا و آخرت خود را تباه كردي، در حالي كه اگر به حق مي پيوستي به خواسته هاي خود مي رسيدي. اگر خدا مرا بر تو و پسر ابوسفيان مسلط گرداند، سزاي زشتيهاي شما را خواهم داد، اما اگر قدرت آن را نيافتم و باقي مانديد آنچه در پيش روي داريد براي شما بدتر است
با درود⚘
#نامه۳۹
#جلسه_پنجاه_و_پنجم_چهارشنبه_۲۲شهریور_۱۴۰۲
#شرح_نامه۳۹
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه(۳۹) نهج البلاغه🔹
...معمولا در اين گونه موارد تشبيه به روباهى مى شود که به دنبال شير درنده اى مى رود تا از پس مانده شکار او استفاده کند و اينکه امام(عليه السلام) واژه کلب (سگ) را به جاى ثعلب (روباه) به کار مى برد براى نشان دادن شدت پستى عمرو بن عاص است و مى دانيم عمرو عاص خودش کسى نبود که بتواند حکومتى به چنگ آورد ولى با نيرنگ هايى که براى پيشرفت کار معاويه به کار بست سرانجام زمامدارى مصر را از طرف او در اختيار گرفت. دنياى او تباه شد، چرا که آبرويى براى او باقى نماند و تباهى آخرتش نياز به بحث ندارد.
در کتاب تاريخ يعقوبى آمده است هنگامى که عمرو بن عاص در آستانه مرگ قرار گرفت، نگاهى به اموال فراوان خود کرد (و از اينکه مى خواهد از آنها چشم بپوشد و همه را رها سازد سخت ناراحت بود) گفت: اى کاش به جاى اين فضولات شتران بود اى کاش سى سال قبل چشم از دنيا فرو بسته بودم. دنياى معاويه را سر و سامان دادم و دين خودم را فاسد کردم. دنيا را مقدم داشتم و آخرت را به فراموشى سپردم. راه راست را رها کردم تا مرگم فرا رسيد. مى بينم معاويه تمام اموال مرا در اختيار خود مى گيرد و با شما (بستگان و نزديکانم) بد رفتارى خواهد کرد.(10)
سپس امام(عليه السلام) اضافه مى فرمايد که: «اگر طرفدار حق بودى، به آنچه مى خواستى مى رسيدى»; (وَلَوْ بِالْحَقِّ أَخَذْتَ أَدْرَکْتَ مَا طَلَبْتَ).
اشاره به اينکه هم دنيا را داشتى و هم آخرت را چون استعداد کافى براى اين کار داشتى; اما مع الاسف آن را در مسير باطل به کار بستى.
بسيارند کسانى که مى توانند با هوش و استعداد خود دنيا را از طريق حلال به دست آورند بى آنکه لطمه اى به آخرت آنها وارد شود; ولى راه را اشتباه مى روند.
در اينجا سؤالى پيش مى آيد و آن اينکه آيا واقعاً اگر عمرو بن عاص در برابر حق تسليم مى شد، امام(عليه السلام) آنچه را او مى خواست به او مى داد، مثلا حکومت مصر را در اختيار او مى گذاشت در حالى که از سيره امام(عليه السلام) چنين چيزى استفاده نمى شود.
در پاسخ اين سؤال مى توان گفت که اگر او واقعاً راه حق را پيش مى گرفت و تقواى الهى داشت، با هوش و ذکاوت خاصى که در او بود چرا امام(عليه السلام) مقام مهمى را به او ندهد؟ به علاوه منظور از «مَا طَلَبْتَ» تنها حکومت مصر نيست، بلکه داشتن مقام شايسته اى است که او را اقناع کند، هر چند مقامى کمتر از حکومت مصر باشد.
در پايان اين نامه، امام(عليه السلام) او و معاويه را تهديد مى کند و مى فرمايد: «و اگر خداوند مرا بر تو و پسر ابوسفيان (معاويه) مسلط سازد، کيفر همه آنچه را در گذشته انجام داديد به شما خواهم داد و اگر من به شما دست نيابم و (بعد از من) باقى بمانيد، آنچه را (از عذاب الهى در آخرت) در پيش داريد براى شما بدتر است. والسلام»; (فَإِنْ يُمَکِّنِّي اللهُ مِنْکَ وَمِنِ ابْنِ أَبِي سُفْيَانَ أَجْزِکُمَا بِمَا قَدَّمْتُمَا، وَإِنْ تُعْجِزَا تَبْقَيَا فَمَا أَمَامَکُمَا شَرٌّ لَکُمَا، وَالسَّلاَمُ).
بعضى از شارحان نهج البلاغه در اينجا بحثى را عنوان کرده اند که اگر امام(عليه السلام) بر آنها پيروز مى شد آيا آنها را به قتل مى رساند يا مشمول عفو مى ساخت يا مجازاتى در ميان اين دو. گرچه سخن درباره مسأله اى که هرگز روى نداد چندان فايده اى ندارد، ولى به يقين اگر امام(عليه السلام) از حق خود مى گذشت از حق مردم نمى گذشت و نتيجه جنايات آنها را به آنها مى داد. شاهد اين سخن چيزى است که ذيل اين نامه در روايات ديگر آمده است: «فَإِنْ يُمَکِّنِّي اللهُ مِنْکَ وَمِنِ ابْنِ أَبي سُفْيَانَ أَجْزِکُمَا بِمَا قَدَّمْتُمَا وَأُلْحِقْکُمَا بِمَنْ قَتَلَهُ اللهُ مِنْ ظَلَمَةِ قُرَيْش عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله); اگر خداوند مرا بر تو و پسر ابوسفيان مسلط سازد شما را به آنچه از پيش انجام داده ايد کيفر مى دهم و شما را به ظالمان قريش که خداوند آنها را در عصر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) کشت ملحق مى سازم».
*
نکته ها:
1. عمرو بن عاص در جاهليت و اسلام:
دانشمند معروف مصرى «محمد عبده» در شرح نهج البلاغه خود در آغاز اين نامه مى نويسد: يکى از امور اسف انگيز زمان و در عين حال از شوخى هاى دوران اين است که عمرو بن عاص همان کسى است که قريش او را به سوى نجاشى پادشاه حبشه فرستادند تا از او بخواهد جعفر بن ابى طالب و مهاجران و گروهى از مهاجران مسلمين را که با او بودند به آنها تحويل دهد تا به مکّه باز گردانند و قريش درباره آنها حکم کند (و مجازات نمايد)
#ادامه_دارد
#ادامه_شرح_نامه_سی_و_نهم
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه(۳۹)🔹
...همين شخص (عمرو بن عاص) کسى است که در صفين به نبرد در برابر على بن ابى طالب(عليه السلام) پرداخت; يعنى با همان روحيه اى که با فرزند نخستين ابوطالب (جعفر) مبارزه کرد با همان روحيه با فرزند دوم او (على(عليه السلام)) به جنگ پرداخت! اين يکى از مسائل اندوهناک اسلامى است که همان اشخاصى که در آغاز ظهور اسلام با آن به مبارزه برخاستند، پس از پيروزى اسلام لباس دين بر تن کردند و باز به مبارزه برخاستند.
اين دانشمند مصرى سپس اضافه مى کند که عمرو عاص به هدفش رسيد و سرزمين مصر به طور خالص در اختيار او قرار گرفت. اکنون بد نيست چهره اى از چهره هاى حکومت او در مصر را مشاهده کنيم.
آن گاه از مقريزى مورخ معروف قرن نهم نقل مى کند که عمرو عاص بعد از خود هفتاد بهار دينار ـ هر بهار به اندازه يک پوست گاو بود ـ به ارث گذاشت. اين است سرنوشت اسلام و مسلمين که هفتاد انبان بزرگ سکه طلا از قوت ملت مظلوم اسلام و ارزاق آنها غارت مى شود و يک والى آن را از خود به ارث مى گذارد.
2. گوشه اى از اعمال معاويه:
نکته جالب ديگر اينکه بنا به نقل ابن ابى الحديد در شرح جمله امام(عليه السلام) درباره معاويه «ظاهر غيُّه» مى گويد: گمراهى و ضلالت او چنان آشکار است که جاى ترديد در آن نيست اما پرده درى او که در جمله «مَهْتُوک سِتْرُهُ» به آن اشاره شده چنين بود که او قبل از آنکه نام خلافت را بر خود بگذارد بسيار شوخى هاى سبک و زشت داشت. در زمان عمر از ترس او کمى خود را جمع و جور کرد; ولى در زمان عثمان پرده ها را کنار زد و به هر کار قبيحى دست مى يازد. لباس هاى ابريشمين مى پوشيد و از ظرف هاى طلا و نقره آب مى خورد، بر مرکب هايى که زين هاى زينتى طلايين داشت سوار مى شد و همان گونه که در کتاب هاى سيره و تاريخ آمده، در ايام عثمان در شام شراب مى نوشيد; ولى بعد از شهادت امير مؤمنان(عليه السلام) و تثبيت موقعيت او بعضى مى گويند شراب را تنها در پنهانى مى نوشيد و بعضى گفته اند به ملاحظه نام خلافت آن را کنار گذاشت; ولى شک نيست که او به ساز و طرب و آواز خوانندگان گوش فرا مى داد و به آنها جوايزى مى بخشيد.
🔹#پایان🔹