eitaa logo
کافه تعامل ⚘
2.1هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
22 فایل
🌱 اینجاییم؛ برای‌افزایش‌مهارت‌ارتباط‌با‌: 🌷خود 💚خدا 💐دیگران . . 💌 ارتباط با ما: (ناشناس) daigo.ir/secret/530683049 . .
مشاهده در ایتا
دانلود
⏰حدود ساعت ١۴ امام علیه‌السّلام به طرف خیمه‌ها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌اش نکنند... وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره اش علی اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد. امام علیه‌السّلام میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و ده نفر به مقابله امام حسین علیه‌السّلام آمدند. در مقاتل نوشته اند زمانی که امام علیه‌السّلام در آستانه شهادت بود اما کسی جرات نمی‌کرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن علیهماالسّلام دوید و به طرف مقتل امام علیه‌السّلام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام علیه‌السّلام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!» ╭○◉○◉○◉○◉○◉○❀ ☕️ @cafe_taamol
⏰ ساعت ١۵:۰۶ وقت نماز عصر وقت شهادت امام علیه‌السّلام را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌نگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین کشته شود شنیدم که می‌گفت «به خدا پس از من کسی را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.» گوید: آن‌گاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام علیه‌السّلام فرو برد ...» ╭○◉○◉○◉○◉○◉○❀ ☕️ @cafe_taamol
⏰حدود ساعت ١۶ بعد از شهادت امام علیه‌السّلام، عده‌ای لباس‌های آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام این افراد بعدها به مرض‌های لاعلاج دچار شدند. غارت عمومی اموال امام حسین علیه‌السّلام و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمه‌ها گذاشت. یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن‌مطاع بعد از شهادت امام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد. ╭○◉○◉○◉○◉○◉○❀ ☕️ @cafe_taamol
⏰حدود ساعت ١٧ نزدیک غروب آفتاب است. سر امام علیه‌السّلام را به صورت جداگانه به خولی می‌دهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد. بعد به دستور عمر سعد بر بدن مطهر امام علیه‌السّلام و یارانش اسب می‌دوانند تا استخوان‌هایشان هم خرد شود. ╭○◉○◉○◉○◉○◉○❀ ☕️ @cafe_taamol
📖 شاید مشهورترین داستان عاشورایی در جهان ادبیات ما «نامیرا» باشد؛ کتابی به قلم صادق کرمیار که احوالات مردمِ مردد در آن روزگار پُربلا را به خوبی در دل یک قصه‌ی درگیرکننده بازآفرینی می‌کند. ✨ سال ۱۴۰۰ اما بازار نشر میزبان یک رمان عاشورایی تازه شد؛ روایتی از آن روز مصیبتِ بزرگ و از زاویه‌نگاه لشکر اشقیا: اعترافات کاتب کشته‌شده. 📖 داستان «اعترافات کاتب کشته‌شده» در روز دهم محرم سال ۶۱ هجری می‌گذرد؛ در خیمه کاتبانی که قرار است چشم و گوش یزید در صحنه نبرد باشند. 📝 داستان، از زاویه‌دید کسی روایت می‌شود که پدرش از کاتبان دربار معاویه بوده است. 📚 «اعترافات کاتب کشته‌شده» قصه جوانی است که پدرش روزی کاتب اعظم دربار معاویه بوده و حالا او در پیش از ظهر عاشورا در خیمه‌ای است که کاتبانش گزارش جنگ را برای یزید مکتوب می‌کنند. ⛺️ هر کدام از آدم‌های درون خیمه، قصه‌ای هولناک به موازات واقعه اصلی روایت می‌کنند؛ قصه‌ای که پرده از راز عاشورا برمی‌دارد. ✨ این پسر جوان امروز در صحنه نبرد عاشورا حاضر است و وارد خیمه کسانی می‌‌شود که باید داستانی را بنویسند که قرار است قصه پیروزی لشکریان خلیفه اموی باشد اما به صحنه غلبه شکوهِ خاندانِ بنی‌هاشم تبدیل می‌شود؛ حماسه مظلومیت یک مرد بزرگ...🖤 📚 ╭○◉○◉○◉○◉○◉○❀ ☕️ @cafe_taamol ¦ ایتا◉تلگرام◉بله
⏰ساعت ١٧:۴۹ اذان مغرب داستان روز غم انگیز عاشورا این‌طور تمام می‌شود که درحالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را می‌داده، سنان بن انس بین مردم می‌تاخته و رجز می‌خوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشته ام!» =========== 📚منابع: تاریخ طبری تاریخ یعقوبی الفتوح مناقب آل أبی‌طالب ╭○◉○◉○◉○◉○◉○❀ ☕️ @cafe_taamol
14.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 لحظه‌ای که رهبر انقلاب به حاج محمود کریمی گفتند: بخوان آقاجان، هزار بار آرزو کردم که کاش من جای حاج محمود بودم و به سمت شما اینجوری پرواز میکردم🥺🥺💔 🏴 ╭○◉○◉○◉○◉○◉○❀ ☕️ @cafe_taamol ¦ ایتا◉تلگرام◉بله
بخوان! بخوان سرود ای ایران را… دوازده شب گذشت؛ دوازده شبِ پر شراره، شب‌هایی که آسمانِ وطن، با فریاد موشک‌ها و نعره‌ی ضدهوایی می‌لرزید. دشمن آمده بود تا امید را خاموش کند، تا ستون‌های ایمان را بلرزاند، اما در دل تاریکی‌ها، یک دلتنگی بزرگ‌تر از صدای آژیرها بود: نبودن او… نبودن آن قامتِ آشنا در حسینیه‌ی خاموش اما زنده به نورِ عشق حسین. مردم می‌آمدند، می‌نشستند، عزاداری می‌کردند، می‌گریستند، اما چشمشان مدام به در بود؛ چشم به راه سایه‌ی آن عبای خاک‌خورده، آن دست بالا رفته برای سلام، آن نگاه که بیشتر از هزار خطبه، قوت قلب بود. اما او نیامده بود… نه به خاطر خستگی، که خستگی در قاموسش معنا ندارد؛ نه به خاطر ترس، که ترس در فرهنگ مردان الهی بی‌معناست. او نبود، چون جنگ بود؛ چون خطر بود؛ چون دشمن، دقیقاً می‌دانست کجا باید بزند تا دل‌ها بلرزد. و حال… شب عاشوراست. شبی که کربلا زنده می‌شود، شبی که اشک از چشم نمی‌ریزد، که از دل می‌جوشد. حسینیه امام پر است، اما هنوز یک چیز کم است… تا آن‌که در باز می‌شود… ناگاه سکوت، صدای گام‌های آشنا را می‌شنود. بغض‌ها می‌ترکند، اشک‌های شوق اما بی‌اجازه جاری می‌شوند. او آمده … در میان شعله‌ی تهدید، با اقتدار آمده… رهبر آمده است. ساکت، محجوب، اما با نوری که تا عمق قلب‌ها می‌تابد. حسینیه، نفس نمی‌کشد. همه ایستاده‌اند؛ اشک‌ها جاری است، عشق و اندوه در هم تنیده. او نگاهی به مداح می‌اندازد و با صدایی که سال‌هاست ستون امید این ملت است، آرام می‌گوید: بخوان! بخوان سرود ای ایران را… و صدای مداح، لرزان اما محکم، می‌خواند: در روح و جان من، می‌مانی ای وطن… و همه باهم با فرمانده کل قوا میخوانند؛ ای ایران، ایران، دور از دامان پاکت دست دگران، بدگهران... حسینیه دیگر فقط جای سوگ نیست؛ شده‌است حریم افتخار، حریم دلتنگی‌هایی که حالا با اشکِ شوق شسته می‌شوند. اشکِ حسین، با اشکِ وطن، یکی می‌شود. صدای گریه، صدای ایمان است، صدای دلدادگی به مردی که در میانه‌ی آتش، با لبخند آمده تا به ما بگوید: «من کنار شمایم، تا آخرین نفس». 🕯 🏴 ╭○◉○◉○◉○◉○◉○❀ ☕️ @cafe_taamol ¦ ایتا◉تلگرام◉بله
و دعا برای سلامتی امام زمان و نائب بر حقش رهبر عزیزمون فراموش نشه 🙏 شبتون زینبی🖤🕯 🏴 ╭○◉○◉○◉○◉○◉○❀ ☕️ @cafe_taamol ¦ ایتا◉تلگرام◉بله
اگر شیعیان بدانند حسین(علیه‌السلام) چقدر مهربان است، عشق دیگری در وجودشان تجلی نمی‌کند!!🥺💚 🖋: استاد علی صفایی حائری 📚: در خیمه حسین(ع) 💡 🏴 ╭○◉○◉○◉○◉○◉○❀ ☕️ @cafe_taamol ¦ ایتا◉تلگرام◉بله
📣 را بخوان... ⭕️ او در میان شعله‌‌های تهدید، با اقتدار آمده و با صدایی که سال‌هاست ستون امید این ملت است، آرام می‌گوید: 📢 بخوان... بخوان سرود ای ایران را... ❤️ حضور محکم و استوار حضرت آقا در مراسم شب ، بهانه‌ای شد تا بار دیگر نگاهی به آثار پیرامون ایشان بیندازیم🔻 🔹 آرمان روح‌الله 🔸 نصر من الله 🔹 جاذبه 🔸 مستند امتحان 🔹 مستند خامنئی 🔸 مستند امین فارسی 🔹 مستند غیررسمی 🔸 مستند در لباس سربازی 🔹 مستند روایت رهبری 🔸 مستند لشکر زینبی 🔹 مستند وقتی آمد 🔸 مستند آقاسید 🔹 مستند یک روز بخصوص ╭○◉○◉○◉○◉○◉○❀ ☕️ @cafe_taamol
چندسال پیش در کتاب "توحید مفضل" خونده بودم که نعمت فراموشی از نعمت حافظه بزرگتره.📜 حالا بعد چند سال حسابی بهش یقین پیدا کردم.👌 مثلا وقتی قامت بستم برای نماز و نی‌نی هفت ماهه‌م شروع کرد حسابی گریه کنه و دختر سه سال و نیمم تمااام تلاششو کرد تا به هر طریقی می‌تونه آرومش کنه. عین پروانه دورش می‌چرخید و باهاش حرف می‌زد، سعی می‌کرد بغلش کنه، براش جغجغه تکون می‌داد..💗 یه لحظه یه بغض داغی گلومو فشرد.🥺💔 یعنی وقتی شیرخواره‌ی کربلا گریه و بی‌تابی می‌کرده، خواهرش رقیه خاتون که عصاره‌ی لطافت و مهربانی بوده، همین‌جوری دورش می‌گشته و با هر ترفند کودکانه‌ای که بلد بوده سعی می‌کرده آرومش کنه؟!😭 یا مثلا چند شب پیش وقتی تو رخت‌خواب دیدم نی‌نی‌جان تو خواب نازه و آروم خوابیده😌، یه لحظه چشمام داغ شد و بی‌اختیار اشکم جاری شد با یادآوری مادری که مثل این شب‌ها، شیر داشت ولی دیگه شیرخواره نداشت... 😭❤️‍🔥 این روزها خدا رو بابت نعمت فراموشی شکر می‌کنم. 🤲 من در گرماگرم زندگی لحظاتی یاد اون مصیبت عظما می‌افتم و از عمق وجود می‌سوزم... و اگر نبود نعمت فراموشی نمی‌دونم چطور می‌شد با این داغ زندگی کرد؟!❤️‍🔥 🎈 ╭○◉○◉○◉○◉○◉○❀ ☕️ @cafe_taamol