هرگز گمان مبر كه دلم را شكسته اي؛
با هر قدم كه دور شدي، استخوان شكست.
#احسان_افشاری
دیروقت است. خستهام. تنهایی مثل خالیِ ورمکرده و تاریك توی خمرهای سربسته اتاق را پر کرده. خواب پناهگاه خوبیست: «خواب و فراموشی».
روزها در راه؛ شاهرخ مسکوب.
گفتمش: تا دیدمت عقل و دل و دین باختم
گفت: دیگر؟ گفتمش: دیگر نمیدانم چه شد!
#دهلوی
ولی کاش میدونستی پشت همهی مراقب خودت باشها، حواست به خواب و غذات باشهها، گاه و بیگاه آهنگ فرستادنها، با بهونه و بیبهونه کادو خریدنها، دلم برات تنگ شده گفتنها و...
چقدر دوسِت دارمت پنهون شده.
#عالیشا
«و القعود معاک فیه رائحة برعم الکرز.»
و کنار تو بودن، عطر شکوفههای گیلاس را دارد.
#لاادری
سر میکشم در آینه، حیرانم از خودم
برمن چه رفته است که پنهانم از خودم؟
خودرا مرور میکنم و فکر میکنم
من جز "حدیثِ رنج" چه میدانم از خودم؟
عمریست هرچه میکشم از خویش میکشم
باید دوباره روی بگردانم از خودم
باید دگر به خویش بگویم که "عاشقم"!
تا کی همیشه چهره بپوشانم از خودم؟
شاید دگر نبینیام اما برای توست
این آخرین ترانه که میخوانم از خودم..
#محمدسعید_میرزایی