دستهایت کجا هستند؟ دستهایت که مثل خبر بیداری از روی پوستم میگذشتند. دستهایت که وقتی میگرفتمشان، از وحشت سرنگون بودن میان زمین و آسمان، خالی میشدم!
-از نامههای فروغفرخزاد به ابراهیمگلستان
#در_ستایش_دست_ها
قهرِ عاشقا یعنی یکی رو تختخوابِ دونفرهی تو اتاق بخوابه و یکی رو کاناپهی سهنفرهی وسطِ هال، ولی هیچکدوم تا خود صُب چشمشون گرم نشه اصلا.
قهرِ عاشقا یعنی سرِ میزِ شام حرف نزنن باهم ولی شام فسنجونِ محبوبِ مرد باشه و میز تزیین شده با شاخههای گل سرخی که هر یکشنبه به زن تقدیم میشه!
قهرِ زنِ عاشق یعنی پامیشم صبحونه حاضر میکنم برات، پیرهناتم اتو میکنم، کل روز تو فکرتم، شب تا برسی جونم به لبم میرسه، ولی سلام بدی جواب نمیدم چون دلخورم ازت.
قهرِ مردِ عاشق یعنی برات توت فرنگیِ نوبر و بستنی شکلاتیای که میمیری براشو میخرم برات میارم با گل سرخای یکشنبهت، ولی هیچکدومو نمیدم دستت میذارم رو میز. نگات نمیکنم ولی عکست رو میز کارمه و بکِ گوشیمه و همش جلو چشممه و دلم برات تنگ میشه ولی نمیگم بهت دلم برات تنگ شده چون تو حرفامو نمیفهمی و کلافگیمو جوری که خودت میخوای و کج و کوله تفسیر میکنی.
قهرِ عاشقا یعنی دوستت دارم بیشتر از همیشه و این از همه کارام داره شُره میکنه ولی بهت نمیگم چون میخوام حرصت بدم چون وقتی حرصت درمیاد خیلی بانمک میشی.
قهرِ عاشقا همون شیرینیِ زندگیایه که همه میگن نباید باورش کرد.
چون عاشقا قهرشون از صدتا آشتی عاشقانهتره معمولا!
((((((:
يا ليلة الجمعة
إحملي أحلامنا الي السماء ☆
ای شب جمعه
آرزوهایمان را به آسمان برسان ...
خوش آن شبی که در آغوش گیرمش تا روز
به زیرِ پهلوی او، دستِ من به خواب روَد
👤شهیدی قمی
دلم میخواد قلبم رو از جاش در بیارم ، بشینم دو کلام مردونه باهاش حرف بزنم ؛ بگم دِ لنتی مگه ندیدی کنار اون آرومِ؟ مگه ندیدی اونجا خوشحال تره؟! بزار بره!
ولی میدونم از شنیدن این حرفا وایمیسه و دیگه نمیزنه:)!
آن را که غمی چون غم
من نیست چه داند ،
کز دردِ تواَم دیده
چه شب میگذراند ؟!
#سعدی