eitaa logo
چادرےام♡°
2.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
231 فایل
°• ❀ ﷽ یادت نرودبانو هربارڪھ از خانه پابه بیرون...[🌱] میگذارےگوشه ےچـادرٺ رادر دست بگیر...   وآرام زیرلب بگو:  ✨هذه امانتڪ یا فاطمة الزهرا♥.• حرفےسخنے: 📬| @rivoluzionario کارشناس ومشاور مذهبی : ✉️| @rostami_313 . تبادلات⇩ 💭‌| @Khademha1
مشاهده در ایتا
دانلود
•❀| فَـــْـرمــانــْـدِه |❀•: اگر کـــه ذره اے اما حسینتو دوست داشته باشے تا اخرمیخونیش👇👇 ‍   ┄━•●❥ به نام خدا،به یاد کربلا ❥●•━┄   هیئت پشت هیئت تا پاسی از شب!به دنبال مداحان خوش صدا..با موتور گاز می دهی پایین شهر،بالای شهر..از این مراسم به آن مراسم..در نهایت دو رکعت نماز قضای صبح میخوانم قربه الی الله!اشکالی شرعی ندارد چون که یک قطره اشک بر حسین می بخشد تمامی گناهان را! کمی ترمز لطفا! جمله آخر به شرطه ها و شروطه ها..این جمله امیدبخش است منتها باید بود در خوف و رجا..گریه ای باعث بخشش میشود که پشتش نباشد گناه! اشکی که آدم را عوض کند و بشویم مطیع امام..آنوقت این اشک قیمت دارد و خریدار...  •●❥پیام حسین را دریافت کردید رفقا؟!❥●•   خود را آماده می کنی برای بدعت ها..قمه میزنی و خون می چکد از سر و صورت!میخواهی که باشی یادآور زخم ها و رنج ها؟! کمی ترمز لطفا! براستی اگر که تو هستی مرد عمل!همانند حسن هم مینوشی جام زهر؟! دِ نه! پس همان خون را هدیه کن به بیماران..که می کنی ثواب و نمیشوی این وسط کباب! امام به خونی نیاز دارد که پیروزی بیاورد و حق مظلوم را بستاند از ظالم..اگر که طالبی،راه سوریه باز است..بفرما سر بده همانند حسین..حماسه ای بیافرین همانند حججی... •●❥پیام حسین را دریافت کردید رفقا؟!❥●•     عوعو می کنی مانند سگ..! حسین برای انسانیت به پا خواست در مقابل سگانی چو شمر!کلب بودنت به چه کار آید،وقتی که گوش نمی کنی به حرف حسین!؟زنجیر به پایت می بندی و می کشی خود را برهنه روی زمین..!چنگ می اندازی به سر و صورت..صدمه میزنی بر بدن..؟! کمی ترمز لطفا! امام شهید شد تا تو انسان باشی..او یار میخواهد نه سگ..! این بود رسم و رسوم عزاداری؟! وهن و بدعت در دین؟! قرار بود زینت شیعه باشیم نه اینطور که دشمنان بگویند《عجب دینیست دین شیعیان! خشن ترین قوم روی زمین که رحم نمی کنند حتی به خود!》 ‍ •●❥پیام حسین را دریافت کردید رفقا؟!❥●•     چادر به سر کرده ای و عکست را با هفت قلم آرایش پست می کنی و هشتک میزنی "سر ارباب سلامت حرف مردم بدرک!" کمی ترمز لطفا! عزادار اربابی بانو!؟ اگر زبانم لال عزادار عزیزانت هم بودی اینچنین آراسته می بودی؟! زینب را به یادت بیاور لطفا..نانجیبان را هم..که برای کشیدن چادرش چگونه می جنگیدن..همان که ندید قد و قامتش را نامحرمان..اکنون فکری بکن به حال آلبوم خصوصی ات در پیج عمومی! •●❥پیام حسین را دریافت کردید رفقا؟!❥●• تسبیح به دست و ریش به صورت..با حالت محزون ژست گرفته و عکس را منتشر می کنی در مجازی با متن "ارباً اربای علی اکبر.."!! کمی ترمز لطفا! متن علی اکبر شبه پیمبر با عکس مذهبی لاکچری ات!همخوانی ندارد ها..دارد؟! به جوانی علی اکبر و اکبرها بر میخورد.. ‍ ‍•●❥پیام حسین را دریافت کردید رفقا؟!❥●•     میان اینهمه کارهای غلط..کجا رفت عزاداری صحیح سیدالشهدا..؟!آیا که فهمیدیم فقط یک نکته از قیام؟! ‍ •●❥پیام حسین را دریافت کردید رفقا؟!❥●• 《حسینی باشیم و حسینی بمانیم در زمانه ای که شمر و یزید و حرمله ها از هر طرف حمله می کنند..》 ▪️➖➖▪️➖➖▪️ ~|| @chadooriyam
📰 شایعه ای مثل بیماری😷 مزمن شیوع پیدا کرده بود: (فرشته با چهارشنبه های سفید⚪️ دست دوستی فشرده و قراردادش📝 با یادگار مادر را فسخ کرده..!) پس سکوت را جایز ندیدم✋ و تیتر اول روزنامه ی🗞 حیا را به تو اختصاص دادم: "خبر داغ"🔥 سالهاست که به تفاهم رسیده ام با مشکی آرام من، این قرارداد تاریخ انقضا📆 ندارد! چادر سر میکــنم به نیت قربه الی الله...😇 الله اکبر...! ❤️زهی خیال باطل..این جماعت نمیدانند که من بیخ ریش توام تا ابدو دهر..!❤️ ☺️🍃 💗⇨ @chadooriyam
چادرےام♡°
‍   ┄━•●❥عشق شکلاتی❥●•━┄ بد کلافه بودم، از زمین و زمان برام درد می بارید. گله داشتم از خودم، خدا، آدما، روزگار... بیخود و بی جهت به پروپای همه می پیچیدم. شب ها تا دیروقت بیدار بودم و بیهوده توی مجازی می چرخیدم و نمازصبح توی خواب خوانده می شد، تازگی ها عادت کرده بودم به دو رکعت قضای نماز صبح می خوانم قربه الی الله... در همین گیرو دار زد و عاشق شدم. تا آن لحظه معنی رل زدن را نمی دانستم اما اینبار قرار بود تجربه کنم و از غافله عقب نمانم. می دونی چیه؟ لج کرده بودم، اونم بدفرم، دوز دیوونگیم زده بود بالا... وقتی مذکر مورد نظر غرورش را زیر پا گذاشت و پیشنهاد دوستی داد، برعکس همیشه با کمال میل این رابطه موقت احمقانه را قبول کردم، ازدواجی در کار نبود فقط دوستی خیابانی. خودم هم نمی دانم چه شد که عاشقش شدم، با لجبازی شروع کردم اما بخاطر لجبازی عاشق نشدم. حس من پاک بود منتها خبر از جنس خالص یا ناخالص رلم نداشتم. دلبر دوستم داشت اما قصد ازدواج نه..! چیزی شبیه اجاره کردن خانه برای یک سال، اجاره کردن ماشین های مدل برای برای یک شب... مذکر مورد نظر هم مرا کرایه کرد برای چند وقت، آنهم با رضایت قلبی خودم! ولنتاین نزدیک بود، من تازه بالا و پایین پریدن دختر پسرها را درک می کردم. ولنتاینی که تا آنموقع اصلا قبولش نداشتم و می گفتم روز عشق ما ایرانی ها سالروز ازدواج حضرت علی و زهراست. اما الان فرهنگ غلط غربی ها را که به خوردمان داده بودند، بی چون و چرا اجرا می کردم. چند روز زودتر از روز عشق، کادوی ولنتاین را گرفتم، شیک و پیک کردم؛ برای اولین بار کمی از موهای بابیلیس کشیده شده ام را بیرون ریختم. با دلبر قرار داشتم، رسیدم روبروی کافه که تصادف کوچیکی شد، ترافیک براه شد و خیابان قفل... دلبر آن طرف خیابان با یک خرس گنده منتظر بود، از همانها که باب سلیقه من بود. لبخندی زدم و دستی برایش تکان دادم، نیشش تا بناگوش باز شد و چشمکی را حواله ی من کرد. دل توی دلم نبود، سر از پا نمی شناختم. ناگهان صدایی خنده ی رو لبم رو محو کرد. "ناحله الجسم یعنی... نحیف و دلشکسته میری... جوونی اما مادر پیری... بهونه ی سفر می گیری... وای مادرم... وای مادرم..." یک نگاه به پشت شیشه ماشین انداختم. رویش نوشته بود: "عشق حیدر شد گناه فاطمه!" یک دفعه صدای وای مادرم در لابه لای دوبس دوبس ماشین پشتی گم شد. ترافیک روان شد و قفل ماشین ها باز... دلبر خرس قرمز را روی شانه هایش گذاشته بود و مدام صدایم می زد آنهم با میم مالکیت! نمی دانم چه بر سر دلم آمد، دستانم شل شدند؛ کادوی ولنتاین از دستم رها شد و پخش زمین... مثل ابر بهاری گریه می کردم. مات مانده بودم که چطور فاطمیه آمده بود و من بی خبر از همه عالم. از کجا به کجا رسیده بودم... از لجبازی تا مرز بی حیایی پیش رفتم و هیچ چیزی جلو دارم نشده بود. از سالروز ازدواج مولا رسیدم به ولنتاین آن ور آبی ها... فاطمیه پارسال فاطمی بودم و امسال بی فاطمه... فاصله فاطمی بودنم با بی فاطمه شدنم یک چشم برهم زدن بود! | | 🆔 @chadooriyam
چادرےام♡°
  ┄━•●❥سرعت غیرمجاز❥●•━┄   بنت الحسین..اخت الحسین.. چه شکیل بانو! دختر حسین..خواهر حسین.. اما..نه..اندکی صبر کن! به گمانم یک جای کار می لنگد! عکس و متن همخوانی ندارد.. عکس با میکاپ کامل و حجاب مدرن، اما متن با هشتک بنت الحسین!! حی علی الحیا.. رقیه را میشناسی؟! 3ساله جان را میگویم،دختر حسین بود..حجابش الحق مانند مادر، زهرایی! حی علی الحیا.. ام کلثوم را چطور؟! همان که از شمر درخواست کرد تا از دروازه ای آنها را وارد شهر کند که تماشاچی کمتری باشد..هر چند که حرف در گوش شمر خواندن مانند خواندن یاسین در گوش الاغ بود! حی علی الحیا... از سکینه بگویم برایت؟ همان دختری که از سهل بن سعد درخواست کرد تا به کسی که سر حسین در دست اوست بگوید سر را جلوتر ببرد تا چشم مردم به اهل بیت رسول الله نیفتد..! حی علی الحیا.. از زینب که لابد شنیده ها داری اما.. بگذار او را یکبار دیگر با هم مرور کنیم؛بانوی صبر..خواهر حسین..مظهر تقوا..گوهر زهرا..حقا که خواهر حسین بود و ثمره ی عشق علی و زهرا..!قد و قامتش از دید نامحرمان پنهان..آری همان زینب،زینب بااقتدار..که فرمود: [آیا این عدل است که زنان و کنیزان خود در پشت پرده و حجاب نگه داری و دختران رسول خدا در حالت اسیری،در حالی که به پوشهایشان هتک حرمت شده چهره هایشان آشکار،آنها را،دشمنان از شهری به شهر دیگر برانند؟!جلوی دید نامحرم بگردانی؟] حی علی الحیا.. هجده ساله ای..بین در و دیوار..جلوی چشمان حسنین!افتاد بر زمین..اما نیفتاد حجاب و حیا..! انقدرها این امر برایش مهم بود که سفارش کرد هنگام حمل جنازه،محفوظ بماند بدنش از دید نامحرمان..! و اما میخواهم برسیم به اینروزها.. بازار داغ هشتک چادرخاکی ها.. چادر خاکی که تبدیل شده به نسل چادر با هفت قلم آرایش و میکاپ! حی علی الحیا.. حی علی الحیا.. کمی درنگ،همین حالای حالا..! چرا این همه سرعتت بالاست؟ یعنی تو داری؛ از رقیه،ام کلثوم،سکینه.. زینب یا که فاطمه جلو میزنی..؟ با ژست و لبخند.. با رژ و خط چشم.. با طرحی روی دست و صورت.. با چال لپ و عشوه هایی عیان..! بانو سرعتت غیر مجاز شده، حواست نیست.. محض اطلاع! ! 🇮🇷|| @chadooriyam
چادرےام♡°
جاݧ جوادٺ..♥ #دل_تراپی #پروفایل 📸 ♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ •♔| @chadooriyam |♕•
┄━•●❥قاف قلبم غین می زند!❥●•━┄ اغنیا و فقرا، سواره و پیاده، اربعین شتافتند سوی کربلا..! حال اغنیا و فقرا، سواره و پیاده، شتافته اند سوی مشهدالرضا..! و ما همچنان اندرخم یک کوچه ایم... به والله قسم یک جای کارمان می لنگد! اعمالمان، رفتارمان، کردارمان... شاید هم حکمت، صلاح، قسمت... یا ضامن آهو! دل ها شکسته، قلب ها درد دارد؛ جان جوادت بطلب آقا جان... ♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ •♔| @chadooriyam |♕•