eitaa logo
چادرےام♡°
2.5هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
231 فایل
°• ❀ ﷽ یادت نرودبانو هربارڪھ از خانه پابه بیرون...[🌱] میگذارےگوشه ےچـادرٺ رادر دست بگیر...   وآرام زیرلب بگو:  ✨هذه امانتڪ یا فاطمة الزهرا♥.• حرفےسخنے: 📬| @rivoluzionario کارشناس ومشاور مذهبی : ✉️| @rostami_313 . تبادلات⇩ 💭‌| @Khademha1
مشاهده در ایتا
دانلود
[انرژیـ مثبتـ🌱] گفتم:خسته ام.... گفتی:لاتَقْنَظُواْمِنْ رَّحْمَةِآللّٰهِ. (ازرحمت خداناامیدنشید"زمر/۵۳" ) گفتم:هیشکی نمی دونه تودلم چی میگذره..... گفتی:أَنَّ آللّٰهَ یَحُولُ بَیْنَ آلْمَرْءِوَقَلْبِهِ (خداحائل هست بین انسان وقلبش! "انفال/۲۴" ) 💚 🚫 °|• @chadooriyam •|°
چادرےام♡°
[انرژیـ مثبتـ🌱] گفتم: دیگه چیزی برای گفتن نداشتم... گفتم: چقدراحساس تنهایی میکنم.... گفتی:فَإِنِّی
[انرژیـ مثبتـ🌱] گفتم:این هم توفیق میخواهد!... گفتی:أَلَاتُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَآللّٰهُ لَکُمْ. (دوست نداریدخداببخشدتون؟!"نور/۲۲" ) 💚 ⃣1⃣ 🚫 °|• @chadooriyam •|°
🌿اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ🌿: رمان بسم الرب العشق❤️ -مامان من رفتم کاری نداری؟ -صبحانه نمیخوری کیانا -نه عزیزم دیرم شده مواظب خودت باش -چشم عشقم،یاعلی خدا به همرات با هر بدبختی بود رسیدم دانشگاه،بذارید اول کار خودمو معرفی کنم اسمم کیانا مولایی ملقب به آتیش پاره. چادری نیستم و عاشق کل کل کردنم/ ترم دوم ادبیات دانشگاه دولتی درس میخونم چرا هنوز نگاه میکنین؟نکنه انتظار دارین صفحه اول شناسنامه هم براتون شات بگیرم؟ -کیانااااااااااااااااااااااااااا -زهر عقرب،این چه طرز صدا کردنه فاطی جونم؟ -سلام کیان جونم -علیک سلام زی زی خانوم(ببخشین اینا زیادی باهم راحتن) رو به هر دوتاشون گفتم:چیکار کردین با تعطیلات؟ فاطمه:خدا نگم چیکارت کنه کیانا با اون لهجه شیرین اصفهانیت -ما اینیم دیگه فاطمه:بچه ها پایه ایین بریم استادا رو ببینیم؟ من و زینب:بزن بریم پشت پنجره ی استادا:یا علییییییییییییییییییییی چقدر استاد چه خبره اینجا؟👀 فاطمه:کیانا،دلبندم،تب نداری احیانا؟مثل اینکه اینجا حدود200تا کلاس داره ها مقنعمو بطور نمادین خاروندمو گفتم:عه راست میگیا زینب:وای استاد حسینیوووووووووو چه خوشتیب کرده امروز سمیرا در حالیه که به ما ملحق میشد گفت:درویش کن مال خودمه من:وای اونم غلیظیه یهدفعه یه صدای بمی از پشت سرمون اومد:خانومای محترم...شما انگار آدم نشدید؟نمیدونید نباید دم اتاق استاد بایستید من زیر لب:اشهد ان لا الله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله سه تاییمون با چشای گرد شده برگشتیم عقب که دیدیم ...بله حجت الاسلام رمانپور بود...استاد مچ گیر...همیشه سر بزنگاه مچمونو میگرفت من:حاجاقا ما ارادت داریم خدمت شما خنده ایی کرد و گفت:من اگه شما سه تا رو نشناسم که..برو دختر...برو که دیگه دستت برا من رو شده فاطمه کف دست شو نشون داد و گفت:استاد بخدا دستامون مو نداره استاد:مواظب باش اون بالا سریه تو کمرت نزنه بعد رو به زینب کرد و گفت:خانوم الهی هم که مثل همیشه ساکت و خجالتی من:استاد خوب شاگرداتونو میشناسیدا -خانوم مولایی (من)هم که دست شیطونو از پشت بسته استاد غرضی بود استاد جامعه شناسیمون....بدبختی پشت بدبختی ...چقدرم زود معروف شدیم در همین حین که میخواستیم یه جوری در بریم استاد فتوحی با همون اخم وحشتناکش اومد بیرون آقا بخدا من هر وقت این استادو میبینم آیه و جعلنا رو سه بار میخونم با دیدنش وا رفتیم یعنی از ترس زهره هر سه مون رفت زینب به زور گفت:خب استاد ....ما دیگه رفع مزاحمت ...یعنی چیزه رفع زحمت میکنیم و دوییدیم سر کلاس رو به فاطی گفتم:خبر عروسیت چرا یه کلمه حرف نزدی؟دلمون به تو خوش بود که جنابعالیم.... فاطمه: نمیتونم...اگه بگم احساساتم فوران میکنه سمیرا:اشکالی نداره که عشقم...فوقش رمانپور یه هوو سر عیالش میاره ⏪ ادامه دارد ... eitaa.com/chadooriyam 💓💫