eitaa logo
چادرےام♡°
2.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
231 فایل
°• ❀ ﷽ یادت نرودبانو هربارڪھ از خانه پابه بیرون...[🌱] میگذارےگوشه ےچـادرٺ رادر دست بگیر...   وآرام زیرلب بگو:  ✨هذه امانتڪ یا فاطمة الزهرا♥.• حرفےسخنے: 📬| @rivoluzionario کارشناس ومشاور مذهبی : ✉️| @rostami_313 . تبادلات⇩ 💭‌| @Khademha1
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش مادر نیاید آنجاکه ازشفای تو نا امید شوم @chadooriyam
سرسجاده ات دعا کن تا بعد جان دادنت شهید شوم @chadooriyam
سلام رفقاے جان خوبین؟❤️ ان شاءالله که در کنارخانوادتون سالم و شاد و تندرست باشید یکی از اعضا التماس دعا دارند.. به نیت سلامتی و عاقب بخیری هممون و براورده به خیر شدن حاجات همگی سلامتے حضرت اقا واماممون و تعجیل در فرجه ایشان نفری پنج صلوات بفرستیم❤ 💛
❌ ❌اگه مانتوی تنگ و کوتاه بپوشی و چادرتو چارتاق باز بذاری!😳 ✘اگه چادر سرت کنے🙂و دستت تا آرنج معلوم باشه!😓 یا حتی یه نمه موهاتوبیرون بریزی! ❌اگه چادر سر کنی و رژقررررمز بزنی و یه کیلو آرایش رو خودت خالی کنی!😨 ✘اگه چادر سر کنی و ساپورت بپوشی و چادرو کلا جمع کنی ببری بالا!😟 یا قهقه بزنے جلوچشم نامحرم و زل بزنی به چشاش ❌اگه چادر سر کنی و برق النگوهات تا دو فرسخ اونورترو بگیره!☹️ ✘اگه چادر سر کنی و لاک رنگوارنگ بزنی!💅 خلاصه اینکه اگه چــــادر سرکنی ولی عفــیــف نباشی ↶حضرت_زهـــرا شـــفاعتت که نمی کنه هیــــچ شــــکایت هم می کنه!😞😣 اونوقته که میشی مصداق خسـرالدنیـا و الاخــره! ا ون موهایی که بیرون میریزی خنده های از ته دلت وزینت های ظاهریت همـه و همـه اول ←امانت→ خداست☺️ بعد هم فقـط برای ←یک نفـره→!❤️ کسی که قراره تمام زندگیتو باهاش به شـراکت بذاری! از همیـن حالا عهـد ببند با خودت که امانتدار خـوبی باشی و اینـو بدون که هـرچقـدر بیشتـر از الان متعهـد باشـی خـدا هم کسیـو برات میفرسته که به همون اندازه متعهـد باشه! انتخاب باخودتہ ✅ ❌❌حالا همسر متعهد میخواے یا بیخیال؟❌❌ ✘چادری ها اگه پهلوشون درد دیـن نداشته باشه زهـرایی نیستن✘ اینـو یادت نره
هدایت شده از علیرضا پناهیان
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 حال خوش معنوی را از بچه‌ها یاد بگیریم! ➕ توصیۀ شنیدنی آیت الله بهجت برای رسیدن به حال خوب @Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆ملاقات نماینده #شیطان بزرگ با مسیح علی‌نژاد و تشکر از او... ‼️اولین فریب شیطان، اثرش در پوشش آدم و حوا ظاهر شد 🔔سوره اعراف-آیه 27: اى فرزندان آدم مراقب باشید شيطان شما را به فتنه نيندازد همانطور که پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند و لباسشان را از تن شان بركند ... #پویش_حجاب_فاطمے
برای شادی روح دوست عزیزم😔 ازتون خواهشمندم یه صلوات یا یه فاتحه بفرستید😊❤️
هدایت شده از علیرضا پناهیان
💌 تمرین مناجات #پیام_معنوی @Panahian_ir
چادرےام♡°
‍   ┄━•●❥عشق شکلاتی❥●•━┄ بد کلافه بودم، از زمین و زمان برام درد می بارید. گله داشتم از خودم، خدا، آدما، روزگار... بیخود و بی جهت به پروپای همه می پیچیدم. شب ها تا دیروقت بیدار بودم و بیهوده توی مجازی می چرخیدم و نمازصبح توی خواب خوانده می شد، تازگی ها عادت کرده بودم به دو رکعت قضای نماز صبح می خوانم قربه الی الله... در همین گیرو دار زد و عاشق شدم. تا آن لحظه معنی رل زدن را نمی دانستم اما اینبار قرار بود تجربه کنم و از غافله عقب نمانم. می دونی چیه؟ لج کرده بودم، اونم بدفرم، دوز دیوونگیم زده بود بالا... وقتی مذکر مورد نظر غرورش را زیر پا گذاشت و پیشنهاد دوستی داد، برعکس همیشه با کمال میل این رابطه موقت احمقانه را قبول کردم، ازدواجی در کار نبود فقط دوستی خیابانی. خودم هم نمی دانم چه شد که عاشقش شدم، با لجبازی شروع کردم اما بخاطر لجبازی عاشق نشدم. حس من پاک بود منتها خبر از جنس خالص یا ناخالص رلم نداشتم. دلبر دوستم داشت اما قصد ازدواج نه..! چیزی شبیه اجاره کردن خانه برای یک سال، اجاره کردن ماشین های مدل برای برای یک شب... مذکر مورد نظر هم مرا کرایه کرد برای چند وقت، آنهم با رضایت قلبی خودم! ولنتاین نزدیک بود، من تازه بالا و پایین پریدن دختر پسرها را درک می کردم. ولنتاینی که تا آنموقع اصلا قبولش نداشتم و می گفتم روز عشق ما ایرانی ها سالروز ازدواج حضرت علی و زهراست. اما الان فرهنگ غلط غربی ها را که به خوردمان داده بودند، بی چون و چرا اجرا می کردم. چند روز زودتر از روز عشق، کادوی ولنتاین را گرفتم، شیک و پیک کردم؛ برای اولین بار کمی از موهای بابیلیس کشیده شده ام را بیرون ریختم. با دلبر قرار داشتم، رسیدم روبروی کافه که تصادف کوچیکی شد، ترافیک براه شد و خیابان قفل... دلبر آن طرف خیابان با یک خرس گنده منتظر بود، از همانها که باب سلیقه من بود. لبخندی زدم و دستی برایش تکان دادم، نیشش تا بناگوش باز شد و چشمکی را حواله ی من کرد. دل توی دلم نبود، سر از پا نمی شناختم. ناگهان صدایی خنده ی رو لبم رو محو کرد. "ناحله الجسم یعنی... نحیف و دلشکسته میری... جوونی اما مادر پیری... بهونه ی سفر می گیری... وای مادرم... وای مادرم..." یک نگاه به پشت شیشه ماشین انداختم. رویش نوشته بود: "عشق حیدر شد گناه فاطمه!" یک دفعه صدای وای مادرم در لابه لای دوبس دوبس ماشین پشتی گم شد. ترافیک روان شد و قفل ماشین ها باز... دلبر خرس قرمز را روی شانه هایش گذاشته بود و مدام صدایم می زد آنهم با میم مالکیت! نمی دانم چه بر سر دلم آمد، دستانم شل شدند؛ کادوی ولنتاین از دستم رها شد و پخش زمین... مثل ابر بهاری گریه می کردم. مات مانده بودم که چطور فاطمیه آمده بود و من بی خبر از همه عالم. از کجا به کجا رسیده بودم... از لجبازی تا مرز بی حیایی پیش رفتم و هیچ چیزی جلو دارم نشده بود. از سالروز ازدواج مولا رسیدم به ولنتاین آن ور آبی ها... فاطمیه پارسال فاطمی بودم و امسال بی فاطمه... فاصله فاطمی بودنم با بی فاطمه شدنم یک چشم برهم زدن بود! | | 🆔 @chadooriyam
آتــش زبـانـه زد🔥 از خــانه ی علی در بین شعله سوخت پروانه ی علی😔 افتاده از نفس همسنگرِ علی😞 یک آیه شد جدا🕊 از کوثرِ علی 💔 Join➟ @chadooriyam