من خزانم...دختری که چهار ساله #فراموشی گرفته و هیچی یادش نمیاد جز یه سایه ی مبهم از یه مرد!
دیگه ناامید شده بودم که با ورود امیر همایون ارجمند، #نامزد صمیمی ترین دوستم...همه چیز ناگهان عوض شد...
مردی قلدر و تودار و حواس جمع که یه جای کارش بد لنگید...هربار که نگاهم می کرد قلبم می لرزید...هر بار که به لبام خیره می شد به چشمای #آبی روشنم...دنیا دور سرم می چرخید...
یه جای کارش می لنگید...و انقدر لنگید که بالاخره یادم اومد کجای گذشته ام بود!
همه اش...‼️‼️
این رمان ترکونده پیشنهاد 💯 ویژه ست😱یه قلم خیلی خاص با یه موضوع هیجانی که اصلا نمی شه حدس زد چی می شه😉♨️👇
https://eitaa.com/joinchat/3377201202Cc9a967820b