eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.7هزار دنبال‌کننده
784 عکس
412 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
با شنیدن صدای علی که گفت سحرخانم من رو از فکر بیرون آورد. رو کردم بهش_ بله _ بیا بریم سالن انتظار مریم میخواد باهات حرف بزنه، لحن حرف زدن علی طوری بود که حس ششمم بهم گفت یه درخواستی داره که خودش روش نمی‌شه بگه می‌خواد این رو از زبون خواهرش بگه، مکث کوتاهی کردم و جواب دادم_ چشم بریم., اومدیم سالن انتظار. علی رو کرد به من و مریم_ من یه دقیقه میرم تو حیاط تا شما حرفهاتون رو بزنید، علی از در سالن رفت بیرون مریم رو کرد به من گفت... https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb
9.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سالروز جانگداز و دردناک رحلت حضرت خدیجه کبری مادر عزیز و گرامی فاطمه زهرا سلام الله علیها بر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه دوستداران و شیعیان تسلیت باد🖤❤️
Hazrate_Khadijeh_Ghaffariyan 2.mp3
9.73M
از پیشم رفتی ای یارو یاورم کی گردد داغ مرگ تو باورم😭🖤
33.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷به خاطر کدوم آقازاده و ژن برتر، حاضر شدید سرمایه ملی کشور را حراج کنید⁉️ 🔹چرا با گزارش خلاف واقع، خطای محاسباتی ایجاد کردید و از شورای عالی فضای مجازی مصوبه استعماری گرفتید؟! ❌بتن ریزی در صنعت ICT ❌زمینه سازی برای اغتشاشات دوباره ❌ارائه آدرس غلط 🎙محمد کرباسی @komite_Bojnord
با شنیدن صدای علی که گفت سحرخانم من رو از فکر بیرون آورد. رو کردم بهش_ بله _ بیا بریم سالن انتظار مریم میخواد باهات حرف بزنه، لحن حرف زدن علی طوری بود که حس ششمم بهم گفت یه درخواستی داره که خودش روش نمی‌شه بگه می‌خواد این رو از زبون خواهرش بگه، مکث کوتاهی کردم و جواب دادم_ چشم بریم., اومدیم سالن انتظار. علی رو کرد به من و مریم_ من یه دقیقه میرم تو حیاط تا شما حرفهاتون رو بزنید، علی از در سالن رفت بیرون مریم رو کرد به من گفت... https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۶۲۲ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) _الو سلام نسرین منم نهال با تصور اینکه تماس قطع شده لب زدم _الو... الو نسرین... _چیه نهال... چکار داری؟ توقع این مدل حرف زدن رو ازش نداشتم با شناختی که ازش داشتم حتی با بدتر از کاری که باهاشون کردم هم اگه مواجه میشدند الان باید از شنیدن صدام خوشحال می‌شد مردد زمزمه کردم _نسرین خوبی؟ مامان و بابا خوبن؟ صدای بغض آلود نسرین تو گوشم پیچید _مامان و بابا؟ کدوم مامان و بابا؟ مگه اینا پدرو مادرتو هم می‌شدند که الان اسمشون رو به زبون میاری؟ دوساله معلوم نیست کدوم گوری رفتی تازه الان یادت افتاده ؟ اصلا خوشم نمیاد کسی باهام اینجوری حرف بزنه... الان در شرایطی نبودم که بخوام سرزنش کسی رو تحمل کنم پس خیلی سریع رفتم سر اصل مطلب _نسرین گوشی رو بده به مامان یا بابا _هه... مامان‌؟ بابا؟ و صدای گریه‌ش اوج گرفت تو چجور آدمی هستی که هنوز نمی‌دونی مامان و بابات کجا هستند؟ اون چی داشت می‌گفت در مورد مامان و بابای واقعیم حرف میزد؟ یا مامان فاطمه و بابا یوسفم؟ کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۶۲۳ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) داد زدم نسرین چی داری بلغور میکنی برا خودت؟ میگم گوشی رو بده به مامان و بابا و این بار اون داد زد _نبایدم خبر داشته باشی که الان اون روتا فرشته‌ کجا هستند. فقط بخاطر زیاده‌خواهی‌های تو چی می‌شنیدم خدایا چه بلایی سرشون اومده بود لحنم رو تغییر دادم و هرچی خواهش داشتم تو موج صدام پاشیدم _نسرین تورو خدا تروجون مامان و بابا درست حرف بزن ببینم چه بلایی سر مامان و بابا اومده؟ _بابا ؟؟؟ صدای هق هقش بلند شد تو باعث شدی بابا رو از دست بدیم نهال هر کجای عالم باشی دستم بهت برسه خودم خفه‌ت می‌کنم زیاده‌خواهی‌های تو باعث مرگ بابا شد چی می‌شنیدم؟ یعنی بابا... داد زدم _نسرین تورو خدا درست حرف بزن بابا چی شده؟ _گفتم که بابا الان‌سینه‌ی قبرستون خوابیده... اونم به خاطر تو... به خاطر تو نهال... به خاطر خودخواهی‌ها و دیوونه‌بازیهای تو به خاطر بی‌شعور بازی‌های تو... ازون طرف خط صدای کسی اومد که پرسید _کیه پشت خط نسرین؟ با کی داری اینطوری حرف میزنی؟ گوشم رو تیز کردم تا بفهمم صدای کیه؟ شاید بابا باشه و خواهر عصبانیم داره بهم دروغ میگه _هیچی عزیزم... یکی از دوستامه... 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۵٠ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۶۲۴ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) با گریه و التماس اسمش رو صدا زدم _نسرین... نسرین... برای اینکه تنبیهم کنی داری اذیتم می‌کنی مگه نه؟ بابا حالش خوبه آره؟ حق داری هرچقدر دلت میخواد اذیتم کنی من به جون می‌خرم‌... چون می‌دونم خیلی اذیتتون کردم با حرص گفت _آره دارم اذیتت میکنم اخه من مریضم... بیمار روانیم... به دروغ بابارو خوابوندم توی قبر تا تو اذیت بشی... بعد هم با صدای نسبتا آروم طوری که فقط من بشنوم گفت _اگه مامان رو دوست داری دیگه نه به من و نه به هیچ کدوم از اعضای خونواده زنگ نزن مامان حالش خوب نیست تازه چند ماهه که از فکر تو در اومده اونم با زور قرص و دارو نهال... مامان مثل یه تیکه گوشت افتاده گوشه‌ی خونه ... حالش اصلا خوش نیست... نفسش به یه آه بنده... سعی نکن قاتل جون مامان هم بشی ازت خواهش می‌کنم مامان تازه یمدته حالش خوب شده تورو فراموش کرده با اومدنت یا زنگ زدنت کاری نکن دوباره یادش بیاد نهالی داشته تا دوباره بخاطر اون جور رفتنت بهم بریزه... مامان حالش خوب نیست کوچکترین هیجان براش سمه... قلبش به باتری جواب نمیده دکترا نسبت به درمانش ناامیدمون کردن بعد هم گوشی رو قطع کرد گوشی رو روی متکای کنار دستم پرت کردم... دستم رو روی صورتم قرار دادم و گریه سر دادم من چقدر بدبختم هنوز نمیدونم پدرو مادر واقعیم کیا هستند نمیدونم چه بلایی قراره سر نیما و خودم و زندگیم بیاد... می‌دونستم حرفای نسرین دروغه... اما خیلی دلم گرفته بود نمیدونم از طرز برخورد خواهرم دلخورم یا دلتنگش شایدم دل نگران حال بابام... نکنه یوقت حرفایی که زده درست باشه؟ مگه می‌شه به همین راحتی بابا فوت شده باشه؟ نمیدونم ارزش داره دوباره به نسرین زنگ بزنم یا نه؟ تا شب به ‌همین موضوع فکر می‌کردم کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۶۲۵ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) موقع شام فقط با غذام بازی کردم حتی یه قاشق هم از گلوم پایین نرفت _دخترم غذاتو بخور منصوره گفت بارداری... آره؟ به منصوره که با نگرانی بهم چشم دوخته نگاه کردم _اصلا اشتها ندارم با دست گلوم رو نشون دادم _انگار یه چیزی تو گلوم گیر کرده نمیذاره یه لقمه‌هم ازش پایین بره لبم رو که بخاطر بغض و گریه‌ به پایین کش میومد به دندون گرفتم دیگه نتونستم بغض رو مهار کنم زدم زیر گریه من حامله بودم خدا میدونه اگه الان نیما بود چه کارا که برام نمی‌کرد من همسر نیما بهادری و عروس فیروز خان باشم و در چنین شرایطی بارداریم رو بگذرونم نه شوهرم بالاسرمه و نه حتی پولی در بساط دارم به دستی که روی بازوم نشست نگاه کردم خاله بود لیوان آب رو مقابلم گرفت _چرا اینقدر خودت رو اذیت میکنی آخه؟ اگه باردار باشی که اصلا اینهمه غصه خوردن برات خوب نیست گرسنگی که اصلا نباید بکشی... اون‌ بچه چه گناهی کرده مادر؟ باید بخاطر اونم که شده خوب غذا بخوری و جون داشته باشی 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۵٠ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۶۲۶ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) چند صباح دیگه که به دنیا اومد باید جون ر داشته باشی بهش رسیدگی کنی یا نه؟ معلوم نیست حالا حالا‌ها باباش ازاد بشه یا نه که سایه‌ش بالا سر این بچه باشه پس باید اونقدر محکم باشی که خودت رو برای آینده آماده کنی... دوباره بغضم گرفت _تروخدا اینجوری نگو خاله... چرا نیما آزاد نشه؟ اون‌ که گناهی نکرده اگرم خطایی بوده مربوط به باباشه اون باید جواب پس بده تا چند روز دیگه بی‌گناهی نیما ثابت میشه و آزادش می‌کنند دستاش رو بالا آورد _الهی آمین... خدا کنه مادر ان‌شاالله خدا چراغ دلت رو روشن کنه... آره ... توکل کن به امید خدا شاید خیلی زود رهاش کردن خاله اجازه نداد ظرفارو بشورم و خودش همه‌کارای آشپزخونه رو انجام داد سرم مثل یه کوه سنگین شده و درد می‌کنه... احساس خستگی زیادی داشتم برای همین رختخواب خاله رو توی هال انداختم جای خواب منصوره رو هم مرتب کردم رو به خاله کردم _ خاله ببخشید اگه ناراحت نمیشین من برم توی اتاق بخوابم اصلا حالم خوش نیست سردردم شدید شده کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۶۲۷ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) _خدا ببخشه... هرجا راحتی بخواب دخترم... برو راحت باش.. تشکم رو گوشه‌ی اتاق پهن کردم و روش دراز کشیدم فکر کردن به حرفای امروز‌ِ نسرین حالم رو بدتر ‌میکنه... می‌دونم تو اون خونه الان همه بیدارن شاید بهتر باشه یه زنگ به تلفن ثابت خونه بزنم اگه مامان گوشی رو برداشت به غلط کردن میفتم و سعی میکنم با عذرخواهی هرطوری شده رفتار آخرین روزی که ازش جدا شدم رو از دلش در بیارم من قریب به دوسال از اون خونه رفتم و هیچ سراغی هم ازشون نگرفتم بدون حضور اونها عروسی کردم و مراسم گرفتم گوشی رو توی دستم جابجا کردم برای چندمین بار با خودم زمزمه کزدم زنگ بزنم؟ یا نه... سرم رو بالا گرفتم خدایا تو بگو چکار کنم؟ بهتره زنگ بزنم بالاخره باید تکلیفم روشن بشه... میتونم روی حمایتشون حساب کنم یا نه؟ با استرس شماره‌ی خونه رو گرفتم اونقدر بوق خورد تا در نهایت تبدیل شد به بوق اِشغال دوباره گرفتم... و مجددا همون اتفاق... مصرانه شماره گوشی مامان رو گرفتم... _دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می‌باشد... بلافاصله شماره‌ی بابا رو گرفتم هرطور شده همین الان باید با یکی‌شون صحبت کنم میخوام کدورتها رو از بین ببرم _دستگاه مورد نظر خاموش می‌باشد... متعجب نگاهی به صفحه‌ی گوشی کردم 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۵٠ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۶۲۸ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) _یعنی چه... چرا آخه؟ تروخدا جوابم رو بدید حالم بده بهتون نیاز دارم خواهش می‌کنم جواب بدید... چندین و چند مرتبه شماره‌ مامان و بابا رو گرفتم که هردو خاموش بودند.. شماره خونه رو مجدد گرفتم... که باز هم اونقدر بوق خورد تا به بوق اشغال مبدل شد... ناچار گوشی رو کنار گذاشتم و سعی کردم کمی بخوابم... با صدای زنگ تلفن هول زده از جا پریدم هرچی می‌گشتم نمی‌تونستم گوشی رو پیدا کنم... اتاق خیلی تاریک بود... کورمال کورمال دستم رو روی دیوار کشیدم تا کلید لامپ رو بزنم و روشنش کنم تونستم پیداش کنم وقتی کلید رو زدم ناامیدانه به بد‌شانسیم لعنتی فرستادم... یه امشب رو من تنهایی توی اتاق خوابیدم که برق رفته... گوشیم هنوز زنگ می‌خوره به طرف صدا رفتم و دستم رو روی زمین جابجا کردم تا اینکه موبایل کوچولوی مادربزرگ که این روزا دست من بود رو پیدا کردم وقتی تماس رو وصل کردم با صدای پشت خط از خوشحالی جیغ خفه‌ای کشیدم‌... _بابا... تویی؟ میدونستم تو زنده‌ای... نسرین به دروغ بهم گفت تو مردی کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨