زیر چتر شهدا 🌹 🌱
#دوستانوعاشقانامامحسنمجتبیعلیهالسلام بنا داریم در حسینه مون به یاد آقا امام حسن علیه السلام د
پیامبر فرمودند آنقدر حسنم غریب که مرغان آسمان و ماهیهای دریا به حالش گریه میکنند💔😢
شاید ما به تنهایی شرایط مالیمون اجازه نده که سفرهای به نام امام حسن علیه السلام پهن کنیم اما میتونیم متحد بشیم و اندازه وسعمون حتی شده پنج هزار تومان واریز کنید که یک سفرهای به نام کریم اهل بیت باز بشه.
اجر همتون با مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها🙏
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ماجرای دستور رهبری درباره انگشتر رئیسی. همسر رئیسی:گفتند بتراشید و دوباره دفن کنید
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۸۸۱ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۸۸۲
به قلم #کهربا(ز_ک)
غمگین سری تکون داد
_راستش رو بخوای باباتم دلتنگت بود
با التماس عمه و شوهرش و آقا جواد رو میفرستاد پِیِت بگردن
اونام وقتی بر میگشتند نه روی گفتن حقیقت رو داشتند و نه میتونستند چیز دیگهای بگن
آخه صوهرت و پدرشوهرت و اون برادرشوهر لودهت بهشون میگفتند خود نهال دیگه نمیخواد ارتباطی با خونوادهش داشته باشه
حتی چند تا فیلم و پیغام صوتی هم بهشون نشون داده بودند که تو توی اونا همین حرفا رو گفته بودی
بغضم رو فرو خوردم و از شرم سرم رو پایین انداختم
_به خدا خود من هم از اون پیغامهایی که میگی بی اطلاع بودم.
.
نریمان یکیش رو نشونم داده
باور کن هیچ کدوم از اون حرفها رو در شرایط عادی نگفتم
نمیخوام دروغ بگم...
بابت اینکه فکر میکردم بابا باعث مرگ پدرو مادر واقعیم شده از دستش عصبی و دلخور بودم و از اینکه مامان با علم به این موضوع اینهمه بابا رو قبول داره از مامان هم دلخور بودم
برای همین دوست نداشتم هیچ کدومشون رو ببینم
وگرنه منم دلتنگشون میشدم
گاهی در تنهایی خودم فقط اشک میریختم
اما باور کن به جون نیما هیچ کدوم از اون حرفارو از ته دل نگفتم...
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۸۸۲ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۸۸۳
به قلم #کهربا(ز_ک)
سری تکون داد
_گفتی نیما... الان کجاست پس چرا باهم نیومدید؟
ای خدا... دیشب نزدیک به هفت ساعت با داداش توی راه تنها بودم حتی یه بار هم ازش نپرسیدم در مورد نیما دقیقا چه چیزایی به بقیه گفته...
حالا چی باید جواب بدم؟
ناچار خیلی کوتاه در مورد فیروز خان یه چیزایی گفتم و در نهایت اعلام کردم که نیما پیگیر پروندهی پدرشه...
_پس نیما پاش توی اون پروندهها گیر نبود؟
_نه... مگه داداشم چیز دیگهای گفته؟
_نه...نه اتفاقا میخواستم اینو بهت بگم...
اون شب آخر که خونهی بابات باهم بودیم یادته درمورد پروندهای که داداشت فراهم کرده بود داشتم باهات حرف میزدم؟
چی شد که تو اونقدر بهم ریختی؟
یعنی واقعا تا اون شب چیزی در مورد شغل و کار پدرشوهرتاینا نفهمیده بودی؟
احساس میکردم صورتم بسان لبو داره سرخ میشه...
شرمنده لب زدم
_نه به خدا... من حتی تا همین چند وقت پیش چیز خاصی نمیدونستم تا اینکه فیروز رو که دستگیر کردند تازه همونجا فهمیدم چه خلافهای مالی سنگینی انجام میداده...
فقط موندم بابا که میدونست فیروز تا این حد خطاکار و کلاهبرداره چرا با ازدواجم موافقت کرد؟
در سکوت نگاهم کرد
سوالی دستم رو بالا آوردم و تکونش دادم
#مژده_مژده📣📣
#رمان_نهال_ارزوها کامل شد😍
برای دریافت کل #رمان_نهال_آرزوها مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۸۸۳ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۸۸۴
به قلم #کهربا(ز_ک)
_چرا اینجوری نگام میکنی؟
چیزی نگفت خواست از جاش بلند شه که حرصی دستش رو کشیدم و مجبورش کردم بنشینه
_کجا؟ مگه حرف بدی بهت زدم؟ یه سوال در مورد بابای خودم پرسیدم اگه نمیدونی بگو نمیدونم
_ولم کن نهال... حوصله ندارم... الان تو فقط جواب میخوای ولی اگه جوابت رو بدم هم میخواد بهت بر بخوره و ناراحت بشی
_مگه مریضم ناراحت بشم؟
خب برام سواله اگه جوابو میدونی بگو دیگه ناز و ادا نداره که
ناراحت از طرز حرف زدنم با قهر اما به آردمی دستش رو از دستم بیرون کشید
_ظاهرا اون نهال همیشه مدعا از وقتی ازدواج کرده شده پرمدعاتر از قبل
گفتم که حوصله ندارم دوباره دعوا راه بندازی...
بعد هم با دست مامان و نریمان رو نشونم داد
_وضعیت همه رو که خودت داری میبینی
اصلا اوضاع خوبی نیست پس بیشتر از این خرابش نکن
دلم میخواست حالش رو بگیرم اما لحن خواهشمندانهش باعث شد زود آروم بشم...
به طرف نسرین که رفت تازه یاد مامان افتادم...
نسرین مقابلش روی زمین نشسته بود و داشت ناخنهای دستش رو براش کوتاه میکرد...
زینب کمی با مامان حرف زد اما مامان حتی نگاهش هم نکرد
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۸۸۴ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۸۸۵
به قلم #کهربا(ز_ک)
به طرف داداش رفت و دستش رو به آرومی روی کتفش گذاشت داداش فوری نشست
_نترس منم...بگیر بخواب کاریت ندارم... خواستم ببینم خوابت برده یا بیداری؟
نریمان دستی به صورتش کشید و بلند شد
_خواب نبودم...
باید زود برم سرکارم امروز خیلی کار دارم
نگاهی به من و نسرین کرد و مقابل مامان ایستاد
_مامان من دارم میرم سرکار
بعد هم بوسهای به پیشونیش زد...
یه لحظه احساس کردم مامان میشناستش که اینجوری داره باهاش حرف میزنه با ذوق پا شدم و جلوتر اومدم...
اما با نگاه سرد مامان که یه طرف دیگه رو نگاه میکرد مواجه شدم...
داداش از نسرین بابت زحماتش تشکر کرد و با یه خداحافظی کلی خونه رو ترک کرد
مامان حتی یه عکس العمل هم از خودش بروز نداد...
انگار نه انگار ما همون بچههاشیم که جونش برامون در میرفت
اولش فکر کردم با من غریبی میکنه اما مثل اینکه واقعا جز نسرین کسی رو نمیشناسه و برای نریمان هم هیچ احساسی به خرج نمیده..
وقتی داداش میرفت زینب هم همراهش تا دم در رفت رو به نسرین گفت فعلا تا نهال پیشته من یه سر میرم خونه...
کار داشتی بهم زنگ بزن
#مژده_مژده📣📣
#رمان_نهال_ارزوها کامل شد😍
برای دریافت کل #رمان_نهال_آرزوها مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🔸️ #نماز اول ماه به همراه صدقه اول ماه را فراموش نکنیم👌🤲
یکبار متوسل شو و امتحان کن و اون حال خوبی رو که از خوندن نماز و گذاشتن صدقه بهت دست میده رو حس کن و برکاتش رو در زندگیت ببین ☺️
شمارہ کارت گروہ جهادی شهدای دانش آموزی رو میگذارم دوست داشتیدصدقہ اول ماھتون رابرای سلامتی وظھور حضرت مھدی عج الله و تعالی فرجه الشریف واریز کنید
الهی ھمیشہ پرپول وزندگیتون پربرکت باشہ❤️🔥❌🙏👇👇👇
5892107046739416
گروه جهادی شهدای دانش آموزی
فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇
@Mahdis1234
لینکقرار گاه گروه جهادی👇👇🌷
https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a
عزیزان فیش رو حتما ارسال کنید که ما صدقات رو از دیگر پولهایی که برای کارهای خیر جمع آوری میشه جدا کنیم
در ضمن صدقات شما در راه: بسته های معیشتی و کمک هزینه بیماران و نیازهای نیازمندان مصرف خواهد شد🙏🌹
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۸۸۵ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۸۸۶
به قلم #کهربا(ز_ک)
از همونجا رو کرد به مامان
_مامان جون قربونت برم... با اجازهت من یه سر میرم خونه زودی بر میگردم بچههارم با خودم میارم...
یه خداحافظ هم به مامان گفت و رفت
نسرین تشکری کرد و دوباره مشغول مامان شد
چهارپایه پلاستیکی که گوشه ی خونه بود رو برداشتم و کنار ویلچر مامان گذاشتم
روش نشستم و شروع کردم به قربون صدقه رفتنش....
قربون صورت ماهت بشم... چرا اینجوری نگام میکنی؟
منو شناختی؟ نهالم...
غمگین ادامه دادم خیلی اذیتتون کردم منو ببخش مامان...
بدون کوچکترین واکنشی نگاهش رو ازم گرفت
آروم بوسیدمش و به طرف آشپزخونه رفتم
طوری که نسرین هم بشنوه گفتم
مامان که حتی نمیشناسهشون
موندن و رفتنشون هم تفاوتی براش نداره
پس چرا همچین میکنن؟
یجوری باهاش حرف میزنن و موقع رفتن خداحافظی میکنن که آدم فکر میکنه حافظهش برگشته تا میای ذوق کنی میفهمی
همهی کاراشون الکی بوده...
نسرین با صدای آروم همیشگیش جوابم رو داد
_همچین الکی هم نیست
براشون قابل احترامه
بهرحال اسم مادر روشه...
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۸۸۶ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۸۸۷
به قلم #کهربا(ز_ک)
مامان براش مهم نیست و شاید حواسش اینجا نباشه اما خودشون که حواسشون هست
صداش خیلی ضعیف به گوشم میرسید بنابراین برگشتم و تو درگاه در ایستادم و نگاهش کردم
_از سر احترامه که میان سلام میکنند و حالی میپرسن و حتی موقع رفتن اجازه میگیرن و خداحافظی میکنند...
شاید الان که مامان حواسش نیست چیزی عایدش نشه
اما میدونی چقدر انرژی مثبت به خودشون برمیگرده؟
کلی ثواب احترام به والدین...
کلی ثواب عیادت و احوالپرسی از مریض
با این کارشون میدونی چقدر به من انرژی مثبت میدن؟
احترام به مامان یعنی احترام به همهی ما...
بعد هم به حالت مسخرهای سرش رو تکون داد
_هرچند تو که این چیزا رو نمیفهمی...
اون زمان که دختر این خونواده بودی زمین تا آسمون با ما فرق داشتی الان که دیگه ادعا میکنی نیستی
ناراحت قدمی به جلو اومدم
_سواستفاده نکنا... اونموقع شرایطم فرق میکرد الان من دیگه مطمئنم مامان، مامان واقعی خودمه...
برای بابا هم واقعا متاسف شدم ظاهرم رو نبین از درون داغونم...
به بغضی که به گلوم نشسته بود اجازهی ترکیدن دادم...
اشکام مثل سیلی خروشان پهنای صورتم رو خیس میکرد...
_نسرین من خیلی تنهام...
دلم برای بابا تنگ شده اگه تو الان هفت ماهه که ندیدیش من که بیشتر از دوساله ندیدمش...
اونم با اون افتضاحاتی که به بار آوردم و از پیشش رفتم...
#مژده_مژده📣📣
#رمان_نهال_ارزوها کامل شد😍
برای دریافت کل #رمان_نهال_آرزوها مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۸۸۷ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۸۸۸
به قلم #کهربا(ز_ک)
گمونم آه مامان و بابا دامنم رو گرفته
بدبختی افتاد به زندگیم...
تو که خبر نداری چی توی دلمه...
نیما رو گرفتن و هیچ خبری ازش ندارم...
چند شب پیش دوتا مرد قُلچُماق ریختند تو خونهی بیبی نزدیک بود بکشنم...
فکر میکردند منم همدست فیروزم...
نسرین من یه غلطی کردم که حالا توش گیر کردم...
همهی امیدم به تو بود....
فکر میکردم مثل گذشته باز هم پناهم میشی...
همیشه دوست داشتی کمکم کنی و من پست میزدم حالا که دنبال یه تکیهگاه میگردم شونه خالی میکنی؟
آره تو راست میگی من مال این خونه نیستم از اولم نبودم چون اگه بودم یکم شبیه شماها می شدم یکم قدرشناس میشدم نباید اونطوری میرفتم
من یه عقدهای بدبختم که حالا بدبختتر از قبلم شدم
جلوتر اومد و دستام رو گرفت و به سمت خودش کشید و بغلم کرد
_چی میگی دختر...
نه به اون نهال دوسال پیش نه به حالات...
از کی تو اینقدر ضعیف شدی؟
حالا که پناهم شده بود میتونستم خودم رو خالی کنم
_کاش از اول ضعیف بودم که اگه این طور بود بیرضایت بابا ازدواج نمیکردم
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨