eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.6هزار دنبال‌کننده
773 عکس
401 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_370 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️⁩ #زهرا_حبیب‌اله
خانم حبیب الله: 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) دستش رو گذاشته روی قلبش داره به من بد و بیراه میگه، دلم طاقت نیاورد پنجره رو باز کردم گفتم _حقته این ضربه من بود که فقط ترسیدی ان شاالله از خدا ضربه بخوری نتونی کمرت رو صاف کنی دمپاییش رو در آورد پرت کرد سمت پنجره، فوری پنجره رو بستم، خدا رو شکر نخورد به شیشه ، خورد به آهن پنجره یه لحظه چشمم افتاد به فرزانه و فرزاد که تو ایون خونه دارن ما رو نگاه میکنن با حسرت نگاهشون کردم، چقدر دلم براشون تنگ شده، طفلی‌ها اجازه ندارن من رو ببینن، بانزدیک شدن مینا به پنجره برای برداشتن دمپاییش، اومدم کنار به خودم گفتم، چرا اومد پشت پنجره؟ حواسم جمع شد، حمام دستشویی من به سمت حیاط هست با وجود تهویه یه پنجره کوچیک هم به حیاط بازه، مینا اومده حیاط صدای شر شر آب رو شنیده فکر کرده من حموم هستم، فضولیش گل کرده بیاد تو خونه ی من رو دید بزنه ببینه توران خانم یا الهه هستن یا نه بگو آخه مغز نخودی نمی‌گی از پشت شیشه معلوم میشی. ولی عجب ترسید. الان به فکر تلافی میفته هینی کردم بیفته، مگه بدتر اینی که باهام کرده، کار دیگه‌ای هم هست که انجام بده صدای مش زینب اومد _مریم جان با این حوله خودم رو خشک کنم اومدم نزدیک حموم _بله زینب خانم، تازه شستمش اصلا حواسم به حوله برای مش زینب نبود، عیبی نداره این حوله باشه برای این بنده خدا منم از حوله احمد رضا استفاده میکنم. صدای زنگ گوشیم اومد، به صفحه گوشی نگاه کردم، عه شماره غریبِِ، یعنی کیه؟ دو دلم جواب بدم، جواب ندم، اینقدر که من فکر کردم قطع شد چند لحظه بعد دوباره گوشیم زنگ خورد، نگاه کردم همون شماره‌است، حالا جواب میدم , دیدم مزاحمِ قطع میکنم تماس رو وصل کردم _بله بفرمایید _سلام مریم خانم عه مجیدِ مکثی کردم، جواب سلامش رو ندادم با تندی گفتم _امرتون _من باید باهاتون حرف بزنم _من چه حرفی با تو دارم _ببینید برای من اصلا مهم نیست که مردم پشت سرت چی میگن، من... نگذاشتم حرفش رو ادامه بده _صبر کن، صبرکن، نگو مردم بگو خواهرم، چون این تهمت رو خواهرت تو آبادی انداخت سر زبون مردم _بزار حرفم رو بزنم _لازم نکرده حرف بزنی، من حرف میزنم تو گوش کن، اینقدر من از شماها بدم میاد که میخوام وصیت کنم اگر مُردم یکی از شماها زیر تابوت من نباشید ننه‌ت از خواهرت فتنه گرتر ,خواهرت از ننه‌ت بدتر، خودتم مثل کرکس بال باز کردی روی اموال من ولی بدون که این آرزو رو به گور میبری... ❤️ _خانم موسویِ حتما خبری داره، سریع تماس رو وصل کردم، گذاشتم روی بلند گو که وحید هم بشنوه _سلام خانم موسوی خوش خبر باشید _سلام ممنون، بله خبر خوبی دارم براتون، دوشنبه ساعت نه صبح دادگاه باشید از این خبر دلم هری ریخت _ببخشید مینا و برادرم خبر دارن؟ _بله اخطاریه مینا رو سرباز برده در خونه شون تحویل داده _عه، مگه اول احضاریه نمیدن بعد اگر نیاد اخطاریه میدن احضاریه برای دادگاهای حقوقی‌ِ، جرم این خانم کیفری‌ه، اگر نیاد دفعه بعد حکم جلب براش میزنن، با پلیس و دستبند میارنش _از عکس العملشون به اخطاریه خبردارید؟ _نه ندیدمشون، دادگاه برای اصغر هم اخطاریه فرستاده، با توجه به اینکه شما گفتید از اصغر شکایت ندارید. اگر همسرت بتونه باهاش صحبت کنه و این اطمینان رو بهش بده که تو بیا حقیقت رو بگو ما ازت شکایت نمیکنیم، و اصغر هم بیاد دادگاه به قاضی بگه خیلی عالی میشه نگاهم رو دادم به وحید، لبخونی کردم میای زودتر از روز دادگاهی بریم همدان... سلام نویسنده هستم🌹 هر کس میخواد پارت های رمان رو جلوتر بخونه توی کانال وی آی پی عضو بشه🌹 https://eitaa.com/joinchat/2124415010C2ac5b7a71a تخفیف عید غدیر ۳٠ تومن😍🌹 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/49516 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾