eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.7هزار دنبال‌کننده
775 عکس
403 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
زنی که حامله بود و روزهای خر وضع حملش رو سر می‌کرد این زن دستگیر شد و توسط قاضی حکم اعدامش صادر شد زن هرچه التماس کرد صبر کنید زایمان کنم بعد برای اعدام کنید که بچه‌ام زنده بماند قاضی توجهی نکرد تا اینکه..‌. https://eitaa.com/joinchat/3695968317C061460af4d داستانی بسیار شگفت انگیز و عبرت آموز🤔
بنا داریم در حسینه مون به یاد آقا امام حسن علیه السلام در روز شهادتش سفره احسانی با نام سفره امام حسن علیه السلام باز کنیم. و اگر کمکهای شما نباشه ما در توان مالیمون نیست که سفره احسان باز کنیم و از شما عزیزان درخواست کمک میکنم که هر چقدر در حد توانتون هست حتی شده با پنج هزار تومان کمک کنید. اجرتون با مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها🙏💔 بزنید رو کارت ذخیره میشه👇👇 5892107046739416 گروه جهادی شهدای دانش آموزی فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @Mahdis1234 لینک‌قرار گاه گروه جهادی https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافه‌تر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹 -
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
زنی که حامله بود و روزهای خر وضع حملش رو سر می‌کرد این زن دستگیر شد و توسط قاضی حکم اعدامش صادر شد زن هرچه التماس کرد صبر کنید زایمان کنم بعد برای اعدام کنید که بچه‌ام زنده بماند قاضی توجهی نکرد تا اینکه..‌. https://eitaa.com/joinchat/3695968317C061460af4d داستانی بسیار شگفت انگیز و عبرت آموز🤔
بنا داریم در حسینه مون به یاد آقا امام حسن علیه السلام در روز شهادتش سفره احسانی با نام سفره امام حسن علیه السلام باز کنیم. و اگر کمکهای شما نباشه ما در توان مالیمون نیست که سفره احسان باز کنیم و از شما عزیزان درخواست کمک میکنم که هر چقدر در حد توانتون هست حتی شده با پنج هزار تومان کمک کنید. اجرتون با مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها🙏💔 بزنید رو کارت ذخیره میشه👇👇 5892107046739416 گروه جهادی شهدای دانش آموزی فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @Mahdis1234 لینک‌قرار گاه گروه جهادی https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافه‌تر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹 -
ترکیه را مسدود می‌کند. آمریکا را به محکمه می‌کشاند. قطر و امارات را فیلتر می‌کنند. آلمان و دانمارک را می‌بندند. فرانسه صاحب را زندانی می‌کند. خودتحقیرهای غربزده همه اینها را نظارت قانونی می‌دانند، اما اقدامات ایران در این زمینه را نقض آزادی 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
بنا داریم در حسینه مون به یاد آقا امام حسن علیه السلام در روز شهادتش سفره احسانی با نام سفره امام حسن علیه السلام باز کنیم. و اگر کمکهای شما نباشه ما در توان مالیمون نیست که سفره احسان باز کنیم و از شما عزیزان درخواست کمک میکنم که هر چقدر در حد توانتون هست حتی شده با پنج هزار تومان کمک کنید. اجرتون با مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها🙏💔 بزنید رو کارت ذخیره میشه👇👇 5892107046739416 گروه جهادی شهدای دانش آموزی فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @Mahdis1234 لینک‌قرار گاه گروه جهادی https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافه‌تر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹 -
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
#دوستان‌و‌عاشقان‌امام‌حسن‌مجتبی‌علیه‌السلام بنا داریم در حسینه مون به یاد آقا امام حسن علیه السلام د
عزادارن امام حسن علیه السلام به این سفره احسان امامدحسن کمک کنید تا برگزار بشه. امام حسن خیلی کریمِ مطمئن باشید چند برارش بهتون بر میگرده🙏💔🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐჻ᭂ🍃🌹🍃჻ᭂ࿐ 💠 زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه (با نوای استاد فرهمند) عجل الله 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃 جمعه ها...✨ دلم در آرزوی دیدنت گیرد بهانه😔 ـــــــــــــــــ🍃🌸🍃ــــــــــــــــ 🍃🌹«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» 🍃🌹 ویژه تعجیل در فرج ✅با زدن روی لینک زیر تعداد صلوات خود را درج کنید👇👇 https://EitaaBot.ir/counter/d7czt (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) ✨
بنا داریم در حسینه مون به یاد آقا امام حسن علیه السلام در روز شهادتش سفره احسانی با نام سفره امام حسن علیه السلام باز کنیم. و اگر کمکهای شما نباشه ما در توان مالیمون نیست که سفره احسان باز کنیم و از شما عزیزان درخواست کمک میکنم که هر چقدر در حد توانتون هست حتی شده با پنج هزار تومان کمک کنید. اجرتون با مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها🙏💔 بزنید رو کارت ذخیره میشه👇👇 5892107046739416 گروه جهادی شهدای دانش آموزی فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @Mahdis1234 لینک‌قرار گاه گروه جهادی https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافه‌تر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹 - عزادارن امام حسن علیه السلام به این سفره احسان امام حسن کمک کنید تا برگزار بشه. امام حسن خیلی کریمِ مطمئن باشید چند برارش بهتون بر میگرده🙏💔🖤
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۸۷۹ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) و لحظه‌ای بعد با آمپول آماده شده‌ای برگشت نمی‌دونم چقدر گذشت شاید حدودا یه ربع بعد کم کم حال داداش رو به بهبودی رفت زندا‌داش با گریه پرسید _بهتری سایه‌ی سرم؟ می‌تونی بلند شی؟ بریم داخل خونه سری تکون داد و با کمک نسرین و زینب از جا بلند شد فورا جلو افتادم و در رو براشون باز کردم بعد از اینکه داداش روی مبل جا گرفت کمکش کردیم دراز بکشه با حرفی که نسرین زد همگی به مامان نگاه کردیم حتی نریمان هم یه لحظه نیم خیز شد اما با فشار دست زینب و دعوتش به آرامش دوباره دراز کشید _چیزی نیست چیزی نیست... تو بگیر بخواب نسرین دوباره حرفش رو تکرار کرد _مامان جونم چی شده؟ چرا نگرانی؟ میشناسی داداش رو؟ چیزیش نیست... فشارش بالا رفته... الانم نگران حال تو شد عزیز دلم که فشارش بالا رفت اگه می‌شناسیش خوب یه واکنشی بهش نشون بده قربونت برم اگرم نمی‌شناسی پس بی‌خودی نگرانش نشو... به ما چه چه بلایی سرش اومده کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۸۸۰ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) زینب دستم رو گرفت و از کنار داداش دورم کرد _آمپوله خواب آوره یکم بخوابه براش خوبه بعد هم وقتی دید با تعجب به طرز حرف زدن نسرین نگاه می‌کنم هدایتم کرد مقابلشون روی زمین بنشینیم. _طفلکی مامانت خیلی داره اذیت می‌شه خدا می‌دونه چقدر فشار رو تحمل کرده که حالا به این روز دچار شده... نسرین هم که طفلک الان چندماهه درگیر این مشکله مامانه... نسرین با حرفاش می‌خواد هم واکنشهای مامانت رو بسنجه تا مطمئن بشه نریمان رو یادش اومده یا نه که اونجوری نگاه می‌کنه... هم با این توضیحات کمکش کنه همه‌چی به یادش بیاد چون دکترش گفته سلولهای مغزی مامان آسیب خیلی جدی ندیده فراموشی که الان دچارش شده به خاطر شوک عصبی و یه نوع واکنش عصبی برای تحمل فشاری بوده که اذیتش می‌کرده آخه فوت بابات شوک بزرگی براش ایجاد کرد فکر نمی‌کرد نریمان به این زودیا سرپا بشه برای همین همه‌ی امیدش به این بود که بابات زودتر خوب میشه و با هم میان سراغت آخه خیلی دلتنگت بود روز و شب در حال گریه بود یه چشمش برا وضعیت بابات و داداشت خون بود و اون یکی هم برای دوری از تو ... تازه نریمان سرپا شده بود که اون اتفاق برای بابات افتاد اشکم رو پاک کردم و به آرومی پرسیدم علت فوت بابام چی بود؟ منظورم اینه که اتفاق خاصی افتاد براش؟ 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
دختری بودم که توی زیبایی چیزی کم نداشتم تقریباً از هر خانواده توی فامیل یکی یک بار اومده بودن خواستگاری من و من با غرور تمام به همه جواب منفی داده بودم احساس می‌کردم زیبایی که دارم باعث میشه تا من رو نسبت به بقیه برتر کنه پدرم همیشه بابت جواب ندادن به خواستگارها ملامتم می‌کرد اما مادرم تشویقم می‌کرد تا اینکه یکی از دوستان مادرم خواستگاری رو برای من آورد که از نظر زیبایی توی چهره، چیزی از من کم نداشت وضع مالی پدرش فوق العاده عالی بود و خودش پزشکی خونده بود و داشت برای تخصصش تلاش می‌کرد ازدواج من با این مرد که اسمش سعید بود باعث می‌شد توی فامیل هر کسی منتظر بدبختی من به خاطر جواب نه ایی که به پسرش دادم بود، نا امید بشه و بفهمه که حق با من بوده.ولی دقیقا روز عقد... https://eitaa.com/joinchat/2967208113Cc7564cb966
🔴 در حالیکه صهیونیست‌ها و مزدورانش اعتراف می کنند که فتنه و آشوب سال ۱۴۰۱ با هدایت و رهبری آنها انجام شده! عده ای هنوز فکر می‌کنند که این یک شورش اجتماعی به دلیل مسئله حجاب بوده است! 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پیام قسام به اشغالگران؛ این رشته سر دراز دارد 🔹ای فرزندان یهود، پاسخ از جنوب کرانه باختری قهرمان به شما رسید و این رشته سر دراز دارد... 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
بنا داریم در حسینه مون به یاد آقا امام حسن علیه السلام در روز شهادتش سفره احسانی با نام سفره امام حسن علیه السلام باز کنیم. و اگر کمکهای شما نباشه ما در توان مالیمون نیست که سفره احسان باز کنیم و از شما عزیزان درخواست کمک میکنم که هر چقدر در حد توانتون هست حتی شده با پنج هزار تومان کمک کنید. اجرتون با مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها🙏💔 بزنید رو کارت ذخیره میشه👇👇 5892107046739416 گروه جهادی شهدای دانش آموزی فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @Mahdis1234 لینک‌قرار گاه گروه جهادی https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافه‌تر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹 - عزادارن امام حسن علیه السلام به این سفره احسان امام حسن کمک کنید تا برگزار بشه. امام حسن خیلی کریمِ مطمئن باشید چند برارش بهتون بر میگرده🙏💔🖤
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
#دوستان‌و‌عاشقان‌امام‌حسن‌مجتبی‌علیه‌السلام بنا داریم در حسینه مون به یاد آقا امام حسن علیه السلام د
پیامبر فرمودند آنقدر حسنم غریب که مرغان آسمان و ماهی‌های دریا به حالش گریه می‌کنند💔😢 شاید ما به تنهایی شرایط مالیمون اجازه نده که سفره‌ای به نام امام حسن علیه السلام پهن کنیم اما می‌تونیم متحد بشیم‌ و اندازه وسعمون حتی شده پنج هزار تومان واریز کنید که یک سفره‌ای به نام کریم اهل بیت باز بشه. اجر همتون با مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای دستور رهبری درباره انگشتر رئیسی. همسر رئیسی:گفتند بتراشید و دوباره دفن کنید 🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط @roshangari_samen
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۸۸۱ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) غمگین سری تکون داد _راستش رو بخوای باباتم دلتنگت بود با التماس عمه و شوهرش و آقا جواد رو میفرستاد پِیِت بگردن اونام وقتی بر می‌گشتند نه روی گفتن حقیقت رو داشتند و نه می‌تونستند چیز دیگه‌ای بگن آخه صوهرت و پدرشوهرت و اون برادرشوهر لوده‌ت بهشون می‌گفتند خود نهال دیگه نمی‌خواد ارتباطی با خونواده‌ش داشته باشه حتی چند تا فیلم و پیغام صوتی هم بهشون نشون داده بودند که تو توی اونا همین حرفا رو گفته بودی بغضم رو فرو خوردم و از شرم سرم رو پایین انداختم _به خدا خود من هم از اون پیغامهایی که می‌گی بی اطلاع بودم. . نریمان یکیش رو نشونم داده باور کن هیچ کدوم از اون حرفها رو در شرایط عادی نگفتم نمی‌خوام دروغ بگم... بابت اینکه فکر می‌کردم بابا باعث مرگ پدرو مادر واقعیم شده از دستش عصبی و دلخور بودم و از اینکه مامان با علم به این موضوع اینهمه بابا رو قبول داره از مامان هم دلخور بودم برای همین دوست نداشتم هیچ کدومشون رو ببینم وگرنه منم دلتنگشون می‌شدم گاهی در تنهایی خودم فقط اشک می‌ریختم اما باور کن به جون نیما هیچ کدوم از اون حرفارو از ته دل نگفتم... کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۸۸۲ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) سری تکون داد _گفتی نیما... الان کجاست پس چرا باهم نیومدید؟ ای خدا... دیشب نزدیک به هفت ساعت با داداش توی راه تنها بودم حتی یه بار هم ازش نپرسیدم در مورد نیما دقیقا چه چیزایی به بقیه گفته... حالا چی باید جواب بدم؟ ناچار خیلی کوتاه در مورد فیروز خان یه چیزایی گفتم و در نهایت اعلام کردم که نیما پیگیر پرونده‌ی پدرشه... _پس نیما پاش توی اون پرونده‌ها گیر نبود؟ _نه... مگه داداشم چیز دیگه‌ای گفته؟ _نه...نه اتفاقا می‌خواستم اینو بهت بگم... اون شب آخر که خونه‌ی بابات باهم بودیم یادته درمورد پرونده‌ای که داداشت فراهم کرده بود داشتم باهات حرف می‌زدم؟ چی شد که تو اونقدر بهم ریختی؟ یعنی واقعا تا اون شب چیزی در مورد شغل و کار پدرشوهرت‌اینا نفهمیده بودی؟ احساس می‌کردم صورتم بسان لبو داره سرخ می‌شه... شرمنده لب زدم _نه به خدا... من حتی تا همین چند وقت پیش چیز خاصی نمی‌دونستم تا اینکه فیروز رو که دستگیر کردند تازه همونجا فهمیدم چه خلافهای مالی سنگینی انجام می‌داده... فقط موندم بابا که می‌دونست فیروز تا این حد خطاکار و کلاهبرداره چرا با ازدواجم موافقت کرد؟ در سکوت نگاهم کرد سوالی دستم رو بالا آوردم و تکونش دادم 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۸۸۳ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) _چرا اینجوری نگام می‌کنی؟ چیزی نگفت خواست از جاش بلند شه که حرصی دستش رو کشیدم و مجبورش کردم بنشینه _کجا؟ مگه حرف بدی بهت زدم؟ یه سوال در مورد بابای خودم پرسیدم اگه نمی‌دونی بگو نمی‌دونم _ولم کن نهال... حوصله ندارم... الان تو فقط جواب می‌خوای ولی اگه جوابت رو بدم هم می‌خواد بهت بر بخوره و ناراحت بشی _مگه مریضم ناراحت بشم؟ خب برام سواله اگه جوابو می‌دونی بگو دیگه ناز و ادا نداره که ناراحت از طرز حرف زدنم با قهر اما به آردمی دستش رو از دستم بیرون کشید _ظاهرا اون نهال همیشه مدعا از وقتی ازدواج کرده شده پرمدعاتر از قبل گفتم که حوصله ندارم دوباره دعوا راه بندازی... بعد هم با دست مامان و نریمان رو نشونم داد _وضعیت همه رو که خودت داری می‌بینی اصلا اوضاع خوبی نیست پس بیشتر از این خرابش نکن دلم می‌خواست حالش رو بگیرم اما لحن خواهشمندانه‌ش باعث شد زود آروم بشم... به طرف نسرین که رفت تازه یاد مامان افتادم... نسرین مقابلش روی زمین نشسته بود و داشت ناخنهای دستش رو براش کوتاه می‌کرد... زینب کمی با مامان حرف زد اما مامان حتی نگاهش هم نکرد کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهال‌آرزوها #قسمت_۸۸۴ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 به قلم (ز_ک) به طرف داداش رفت و دستش رو به آرومی روی کتفش گذاشت داداش فوری نشست _نترس منم...بگیر بخواب کاریت ندارم... خواستم ببینم خوابت برده یا بیداری؟ نریمان دستی به صورتش کشید و بلند شد _خواب نبودم... باید زود برم سرکارم امروز خیلی کار دارم نگاهی به من و نسرین کرد و مقابل مامان ایستاد _مامان من دارم می‌رم سرکار بعد هم بوسه‌ای به پیشونیش زد... یه لحظه احساس کردم مامان می‌شناستش که اینجوری داره باهاش حرف می‌زنه با ذوق پا شدم و جلوتر اومدم... اما با نگاه سرد مامان که یه طرف دیگه رو نگاه می‌کرد مواجه شدم... داداش از نسرین بابت زحماتش تشکر کرد و با یه خداحافظی کلی خونه رو ترک کرد مامان حتی یه عکس العمل هم از خودش بروز نداد... انگار نه انگار ما همون بچه‌هاشیم که جونش برامون در می‌رفت اولش فکر کردم با من غریبی می‌کنه اما مثل اینکه واقعا جز نسرین کسی رو نمی‌شناسه و برای نریمان هم هیچ احساسی به خرج نمی‌ده.. وقتی داداش می‌رفت زینب هم همراهش تا دم در رفت رو به نسرین گفت فعلا تا نهال پیشته من یه سر می‌رم خونه... کار داشتی بهم زنگ بزن 📣📣 کامل شد😍 برای دریافت کل مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید 6037701089108903 بانک کشاورزی لواسانی فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇 @Mahdis1234 کپی حرام جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم @chatreshohada لینک پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/63589 ✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺 🌺🌟 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا