eitaa logo
چه جوری شد سر گرفت ؟
634 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
197 ویدیو
25 فایل
☆ بسمه تعالی ☆ ازدواج آسان ، آگاهانه ، بهنگام عشق پایدار 🌈 ارتباط با ادمین : 🔸🔸🔸🔶 با ما همراه باشید 🔶🔸🔸🔸
مشاهده در ایتا
دانلود
📺دیشب تو یه فیلم می‌گفت : دیگه زمان تاج گذاری شاهزاده ها تموم شده 👑
「 دوست دارم لحظھ هاي از تو گفتن را !🧡」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 📜  👨پدرم گفت :« تو هر جا رفتی آبروی من رو بردی. حالا جوان مردم هر جا بره مردم میگن جای حلقه برایش یک انگشتر عقیق صد و پنجاه تومنی خریده‌اند.» ☎️ حاجی که زنگ زد خانه مان بابا عذرخواهی کرد، گفت : « شما برید حلقه تهیه کنید، ان شاء الله بعد با هم صحبت می کنیم. » 🔹 حاجی گفت : « این از سر من هم زیاده. شما دعا کنید توی زندگی مشترک با دخترتون بتونم حق همین رو ادا کنم.» 🌈 به حاجی گفتم : « من فقط یک درخواست دارم؛ برای عقد بروم پیش امام. » 🌼ایشان آن لحظه حرفی نزدند اما یکی، دو روز بعد آمدند و گفتند : « شما هر تقاضایی دارید انجام میدم، ولی از من نخواید لحظه ای از عمر مردی رو که باید صرف این همه مسلمان بشه، برای عقد خودم اختصاص ابدم. سر پل صراط نمی تونم این قصور رو جواب بدم.» 🛍آخر، حاجی دست من را موقع خرید باز گذاشته بود که هرچه می خواهم انتخاب کنم، 🔹اما من فقط یک حلقه ی هزار تومانی برداشتم. 🔸هیچ مراسم خاصی نداشتیم. 🔹به من می گفت : « هر بار که میگفتی کفش نمی خوام، لباس نمی خوام، خدا رو شکر میکردم. توی دلم میگفتم این همونه! همون کسی است که دنبالش میگشتم.» ... @chejorishod
گاهي گمان نمیکني و میشود!😍♥️
میگن ‏تو زبونِ ژاپني یھ کلمھ هست بھ اسمِ " ایکیگاي " 🌤بھ معنيِ " دلیلي کھ صبح ها براي آن برمي‌خیزم " بھ این فکر کردید کھ چندتا ایکیگاي تو زندگي دارید؟!
🌼خوشبختے از زمین وآسمان‌مےبارد☔️ وقتے دراین خیابان‌هاےِ 🍁 طُ با دلم همدستے😍♥️
بهترین شما ... 😉👌
امیدوارم‌درسٺ‌ݪحظہ‌اۍ‌ڪہ‌فڪرشو‌ݩمیڪݩۍ... خــدادرهاروݕہ‌روٺ‌وا‌ڪݩہ(:-🙃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 📜 👈 برای عقد که می رفتیم، 👟یک جفت کفش ملي بندی پایم بود و 🧕مقنعه ی مشکی سرم که خانم برادر حاجی آن را برداشت و جایش یک روسری کړم داد، گفت «شگون نداره.» 🌹حاجی هم با لباس سپاه آمد، البته لباس برادرش، چون به کهنگی لباس خودشان نبود، هر چند به قد او کمی بلند بود و حاجی پاچه های شلوار را برای آنکه اندازه شود، گِتر کرده بود. اگر کسی ایشان را می دید، فکر می کرد اعزام است برای جبهه. 🎉بالأخره همان اصفهان عقد کردیم 🎉 📌 موقع عقد پدرم دوباره روی مسئله ی مهریه پافشاری کرد. 🔸 به حاجی گفتم : «قرار بود شما صحبت کنید !!! » 🔹 گفت : «آخه خوب نیست آدم به پدر دختری بگه من میخوام دختر تون رو بدون مهریه عقد کنم.» 👨 پدرم هم کوتاه نمی آمد. من دلخور شدم و به قهر بلند شدم بیایم بیرون، اما حاجی اشاره کرد که بنشینم. 🗣 رو کرد به پدرم، گفت : «من جفت خودم رو پیدا کردهم، به خاطر این چیزها هم از دست نمیدم.» 🧢 به قول برادرم جاذبه ی کلامی حاجی زیاد بود و پدر در نهایت گفتند : «هر طور میدانید مسئله رو حل کنید.» 😊 @chejorishod