eitaa logo
دردانـــــه🍼
404 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
633 ویدیو
16 فایل
یه مامان هستم که کلی اطلاعات داره برای اینکه بتونی دردونه زیاد داشته باشی... بیا دنیا رو پر کنیم از دردونه ها...😍🍼 مهدی جان(عج) فرزند بعدیم را نذر یاریت میکنم... اسمش را در سپاهت بنویس...☺️ من اینجام 👈 @Ammere
مشاهده در ایتا
دانلود
#غلط_های_رایج 2⃣ چرا #تذکر ندادی؟!! ❎ خودش میدونه کارش گناهه... ❗️ #همه_آمر_باشيم #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر @AMMERIN
#فرهنگ_سازی 👆 از این کودک بیاموزیم 👏 #بی_تفاوت_نباشیم #ما_بهم_ربط_داریم #همه_آمر_باشیم امربه معروف مانند نماز #واجبه🌹 @AMMERIN
👇شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشه! امیدوارم اگه شنیده اید اما تا حالا گوینــده اش نباشید! 🍂همه مسئولین چنین اند ... 🍂همه آخوندا اونطورند ... 🍂همه دکترا فلان جورند ... 🍂همه مردها کینه ای اند ... 🍂همه خانما چنان اند .... ❌چرا جمع می بندی؟! آیا میدونی روز حساب، تک تک کسانی که اینطوری نبودن، میان و بِهمون میگن: «گفتی من اینطوری ام، ثابت کن» و اگه نتونی ثابت کنی، حق داره و حقش رو ازت می گیره!😰 🔻داشتم با رفیقم حرف می زدم، یهو گفت: «همه مسئولین دزدند»😯 🔺با تعجب گفتم: فلانی! چرا وقتی قاطی میکنی همه رو با یه چوب میزنی؟! 🧐 🔻گفت: «اتفاقا همه شون اینطوری اند» 🔺گفتم تو کشور، حداقل 3000 تا میز درشت و هزاران میز کوچکتر داریم! همه رو با هم یکی نکن! تهمت میشه ها !! روز قیامت پوستت کنده است؛ و لایُظلَمونَ فَتِیلاً؛ اگه به کسی ذره ای ظلم کرده باشی، میان و حقشون رو ازت میگیرن!😔 🔻ساکت شد و بعد از مکثی گفت: منظورم بعضیاشونه 🔺گفتم: عزیزم، منظورت رو درست بگو! @AMMERIN
👇حتما بخونید 🔸 10 برای از امر به‌ معروف و نهی‌ از منکر👌 📌 قسمت اول؛ 1⃣ لازم نیست هر تعداد گناه می‌بینید، تذکر بدهید. از روزی سه تا تذکر شروع کنید. 2⃣ اگر تذکر به نزدیکان و خانواده و دوستان برایتان راحت‌تر است (چون این دیگر ترس ندارد که)، از این‌ها شروع کنید. 3⃣ توقع خود را از افراد گناهکاری که می‌خواهیم بهشان تذکر دهیم، پایین بیاوریم. این خیلی مهم است. انتظار چشم و تشکر نداشته باش. خودت را برای بدترین پاسخ‌ها آماده کن. بعد می‌بینی جواب‌هایشان چقدر برایت شیرین می‌شود. 4⃣ برادر و خواهری که می‌گویی از تذکر می‌ترسم؛ حضرت امیر(ع) می‌فرماید: "امر به‌ معروف و نهی‌ از منکر به رزق و عمر تو آسیب نمی زند." اعتماد کن به امیرالمومنین(ع). 5⃣ عزیزان بدانید آن لحظه که باید از دنیا بروید، می‌روید. یک لحظه هم تاخیر نمی‌کند جناب ملک‌الموت. 🌸حکیم خیام نیشابوری فرمود: چون عمر به سر رسد، چه شیرین و چه تلخ. پیمانه که پر شود، چه بغداد و چه بلخ. و حق هم همین است. 🍀حالا انتخاب با خودت است؛ که با شهادت بروی یا با تصادف و سقوط از ارتفاع و بیماری و … ولی بدان: اگر شهید نشوی می‌میری! ادامه دارد... ✍ استاد تقوی @AMMERIN
10 برای از امر به‌ معروف و نهی‌ از منکر👌 📌 قسمت دوم؛ 6⃣ آیه ۱۷۳ سوره آل عمران را بخوان و بگو "حسبنا الله و نعم الوکیل". ✨حضرت محمد مصطفی(ص) فرمودند: " جایی که باید حرف بزنی، اگر سکوت کنی، خدا مواخذه ات می‌کند. می‌گویی خدایا از مردم ترسیدم." حضرت حق جل‌ و علا می‌فرماید: "فإیّایَ کُنتَ أحَقَّ أن تَخشى"." شایسته بود از من بترسی."❗️ 7⃣ باز اگر می‌ترسید، دو نفری قدم بزنید و تذکر بدهید. 8⃣ باز اگر می‌ترسید، از تذکر به منکرات کوچک شروع کنید. باید خودمان را کم کم نزدیک کنیم به مقام "لایخشون احداً الا الله" 9⃣ تذکرات دیگران را بخوانید در و 👌 🍀 به دیگران توصیه کنید بخوانند. خاطره و داستان، خیلی موثره در زایل شدن ترس. 🍃قصص، سبک قرآن است و دشمنان ما امروز از این سبک بهره‌ها می‌برند. 🔟 و در آخر، برای اینکه ترست از تذکر دادن بریزد، گروه تشکیل بده، البته با ساختار و نظم. 💯یک گروه امر به‌ معروف و نهی‌ از‌ منکر در شهری که هستید، راه بیاندازید و با هم ببینید و کنید و برای یک روز در هفته، به شکل گروه‌های دو یا سه نفره، در مکان‌های مختلف اعم از بازار و پارک و...، برگزار کنید. با تشکیل گروه ایده‌های جذاب و متنوعی می‌توانید اجرا کنید. ✍ استاد تقوی @AMMERIN
✅ استاد بزرگوار حضرت حجة الاسلام حاج آقای دهقانی مطرح می کنن؛ 📌میگن یک شخصی بوده یک گربه خانگی ای داشته گاهی وقت ها از قصابی محلشون برای این گربه یه مقدار گوشت های خورده مانده میگرفته به این گربه می‌داده؛ رو از قصاب محل مشاهده میکنه 😐 👈 قبل از اینکه بِره به اون قصابه تذکر بده، و میکنه از آنچه که در دست اوست؛ 🔻 این گربه رو به یه جای دوری میبَره یا مثلاً به کس دیگه ای می سپاره 🔺وقتی میره به اون قصاب محل میده، امر به معروف و نهی از منکر میکنه ♨️قصابه هم بالاخره با یه حالتی در میاد میگه که بله بارک الله شما تذکر میدی ها... بالاخره گذر پوست به دبّاغ خونه می افته دیگه😠 حالا بعد پس فردا میای میگی برای گربه ی ما یه خورده آشغال گوشت و اینا بده...! ⏪ اینم میگه که: نه من اول طمعم رو از تو قطع کردم، اول گربه رو بردم جایی دیگه سپردم، گذاشتم مثلا جای دور و بعد اومدم دارم به تو تذکر میدم😏 💥لذا حواسمون باشه گاهی وقت ها یک امر به معروف و نهی از منکرهامون، این هست که امید داریم به آنچه در دست دیگران است... ❗️ ⭕️ نه، ما باید تذکرمون رو بدیم، اُمیدمونم قطع کنیم که به فرض اینکه این آقا دیگه این آشنایی ای که با من داشت 🍂مثلاً می خواست منو معرفی کنه به فلان شخص 🍂یا فلان کار رو انجام بده 🍂 یا فلان وام رو برای من بگیره یا هرچی؛ این دیگه انجام نمیده 👈 قطع طمع کنیم تا و برای امر به معروف و نهی از منکر بیشتر بشه👌 ✍ استاد تقوی @AMMERIN
✅ حکمت 374 #نهج_البلاغه؛ 💥#فضیلت امر به معروف و نهی از منکر #همه_آمر_باشيم #احیای_واجب_فراموش_شده @AMMERIN
(شهید ابراهیم هادی) 👌روش ابراهیم در نوع خود بسیار جالب بود.  🍃 مثلاً اگر می‌خواست بگوید که کاری را نکن، سعی می‌کرد باشد. 🍃مثلا دلایل بد بودن آن کار از لحاظ پزشکی، اجتماعی و... را اشاره کند تا طرف مقابل خودش به نتیجه لازم برسد. آنگاه از دستورات دین برای او دلیل می‌آورد.  🍁 یکی از رفقای ابراهیم، گرفتار چشم چرانی بود و مرتب به دنبال اعمال و رفتار غیر اخلاقی می‌گشت.😑 چند نفر از دوستانش با داد زدن و قهرکردن نتوانسته بودند رفتار او را تغییر دهند...😞 🍀 در آن شرایط که کمتر کسی او را تحویل می‌گرفت، ابراهیم خیلی با او گرم گرفته بود و حتی او را با خودش به زورخانه می‌آورد و جلوی بچه‌های دیگه خیلی به او می‌گذاشت. 🍀 مدتی بعد شروع کرد با او صحبت کردن. ابتدا اون رو کرد و گفت:"اگه کسی به دنبال مادر و خواهر تو راه بیفته و اونها رو اذیت بکنه چیکار می‌کنی؟ 👈" اون پسر با عصبانیت گفت: "چشماش رو در می‌یارم". 😡 💥ابراهیم خیلی آروم گفت: "خُب پسر، تو که برای خودت اینقدر غیرت داری، چرا همون کار اشتباه رو انجام می‌دی"؟؟!! 😒 🌾 بعد ادامه داد: "ببین اگه قرار باشه هرکی به دنبال ناموس دیگری باشه که دیگر جامعه از هم می‌پاشه و سنگ روی سنگ بند نمی‌شه"  🌾 بعد ابراهیم از حرام بودن نگاه به نامحرم حرف زد و کلی دلیل دیگه آورد و اون پسر تأیید می‌کرد. 🌿 بعد هم گفت: "تصمیم خودت رو بگیر اگه می‌خوای با ما باشی، باید این گناه رو ترک كنی. "  🌸 و دلایلی که ابراهیم برای او آورد باعث تغییر کلی در رفتارش شد و او را به یکی از بچه‌های خوب محل تبدیل کرد. 😊 @AMMERIN
🔰یکی از اقوام با پدر و مادرش به دلیل پاره ای مشکلات مختصر، قهر کرده و اعلام کرد من دیگه رابطه ام رو باهاتون قطع میکنم 😒 بعد گذشت چند روز به منزل شخصی که قهر کرده بود سر زدم به بهانه دلتنگی بچه ام برای بچه شون، ای هم برای بچه تهیه کردم 🎁 و بعد از احوال پرسی و صحبت های روزمره، از علت سر نزدنشون به خانه پدری شون جویا شدم بعد از خوب گوش دادن به صحبت هاشون و همدردی کردن، از اهمیت نزد خداوند گفتم و صحبت هام در زمینه مثبت اندیشی و دیدن خوبی هاشون بود ...💞 و گفتم بخاطر خدا سر بزنید به پدر و مادرتون ولی قبول نکردن 😔 بنده از اندک آبرویی که خداوند بهم داده خرج کردم و گفتم بخاطر من، این دفعه رو کوتاه بیاید ولی گفتن با تمام احترامی که برات قائلیم شرمنده نمیتونیم گذشت کنیم😂 خلاصه به خوبی و خوشی خداحافظی کردیم و در خانه دعا کردم که را خدا کارساز کنه 🤲 فرداش خبر رسید که با مادر، ارتباط تلفنی برقرار کردن😄 همش 👌 @AMMERIN
🔴امر به معروف در 🔰 لبنان به عروس خاورمیانه معروفه، انواع و اقسام فساد هم توش هست. رهبر شیعیان لبنان که خیلی تو مردم محبوب بود، یه روز کاملا ناگهانی وارد یک کاباره شد، همه تا او را دیدند دست و پای خودشون و گم کردند😥 ☄ اما در میان تعجب ، سید هم پشت میز میکده نشست و به خدمتکار گفت برای من هم مشروب خوب بیاورید!😶 ❗️سکوتی به آنجا حاکم شد اما او شوخی نمیکرد و جدی گفت پس چرا وایسادی؟ خدمتکار رفت با حالت شرمندگی یه پیاله مشروب آورد گذاشت جلوی سید...😓 ⭕️ همه با تعجب بهش نگاه میکردن که چی میشه! که ناگهان سید یه تیکه جگر از گوشه عبایش درآورد و انداخت تو لیوان مشروب و به صحبت با جوانها ادامه داد... بعد مدت خیلی کمی، جگر بسیار کوچک شده بود و انگار تو مشروب حل شده بود...! 👌ناگهان سید، برنامه اصلیش رو شروع کرد و گفت‌: رفقا برای همین میگه مشروب نخورید ، ببینید این مشروب با این تیکه جگر چی کار کرد ، دقیقا همین ضرر رو به بدنتون میزنه...! 🍃او همیشه این مدلی می‌کرد، البته این مدل نهی از منکر خیلی میخواست و هزینه داشت و ممکن بود مورد تهمت ها واقع بشی! اما او میدونست تو جایی که سبک زندگی ها کاملا غربی شده، باید یکمی با جوانها همراه شد بعد حرف اصلیت رو بزنی👌 این جوری بود که همه بهش میگفتن مسیح لبنان و بزرگ و کوچیک بودن…🤗 (به نقل از حجت الاسلام زائری) @AMMERIN
✅ شهید محمدحسین حسینی 🔰برای ماموریت اعزام شدند اهواز. با هم رفتند کنار پل کارون... ❗️وضعیت نامناسب خانواده ای، او را ناراحت کرد. 😔 📌گفت بریم عملیات، با 👌 کشان کشان دوستش را برد طرف آن خانواده. 🙂با رفت سراغ پیرمردی که سرپرست خانواده بود و گفت: 🔻آقای محترم، هیچ می دانید اینجا بوی باروت جنگ به مشام می رسد؟ 🔻می دانید اهواز از شهرهای خط مقدم جنگه؟ 🔻می دانید شما میزبان خوب رزمندگان هستید؟ ♨️ پیرمرد گفت: خوب حالا باید چی کار کنم؟ ⏪ به او گفت: ما که از شما چیزی نمی خواهیم؛ فقط پایبندی شما مردم محترم را به و می خواهیم. 🔺پیرمرد فهمید، صورت محمد را بوسید و گفت: به شرطی که ما را هم کنی! @AMMERIN
✅ شهید محمودرضا وطن خواه بچه که بود با داداشش رفت خونه همسایه. اونجا رادیو روشن بود و صدای ترانه اش بلند... 😔 محمودرضا رفت تا رادیو رو خاموش کنه اما قدش نرسید 👈 با همون شیرین زبونی کودکانه به همسایه گفت: «فاطمه خانم! می خوای خدا شما را جهنمی کنه؟😰 همسایه پرسید: چرا؟ محمود گفت: چون ترانه رو خاموش نمی کنید... ! 📚سیره دریادلان۲ @AMMERIN