eitaa logo
دردانـــــه🍼
404 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
633 ویدیو
16 فایل
یه مامان هستم که کلی اطلاعات داره برای اینکه بتونی دردونه زیاد داشته باشی... بیا دنیا رو پر کنیم از دردونه ها...😍🍼 مهدی جان(عج) فرزند بعدیم را نذر یاریت میکنم... اسمش را در سپاهت بنویس...☺️ من اینجام 👈 @Ammere
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید حمید سیاهکالی مرادی 🔻سوار تاکسی شدیم. راننده ترانه ای با صدای خواننده خانم گذاشته بود! 🔹حمید با و به راننده گفت: مَشتی! صدای خانوم رو لطف می کنی ببندی؟ اگه داری صدای مردونه بذار. 🔸راننده از حمید کلی خندید و همان موقع ترانه را قطع کرد. 🔹حمید گفت: اشکالی نداره، یه چیزی بذار که خانم نباشه. 🔸گفت: نه حاج آقا، همون یک کلمه من رو‌ کرد، صحبت می کنیم و می خندیم. این طوری راه کوتاه می شه. 😊 📚برگرفته از کتاب «یادت باشد» @AMMERIN
✅ شهید رضا کارگر برزی 👌من، را انجام دادم... ☝️ @AMMERIN
✅ شهید محمدحسین حسینی 🔰برای ماموریت اعزام شدند اهواز. با هم رفتند کنار پل کارون... ❗️وضعیت نامناسب خانواده ای، او را ناراحت کرد. 😔 📌گفت بریم عملیات، با 👌 کشان کشان دوستش را برد طرف آن خانواده. 🙂با رفت سراغ پیرمردی که سرپرست خانواده بود و گفت: 🔻آقای محترم، هیچ می دانید اینجا بوی باروت جنگ به مشام می رسد؟ 🔻می دانید اهواز از شهرهای خط مقدم جنگه؟ 🔻می دانید شما میزبان خوب رزمندگان هستید؟ ♨️ پیرمرد گفت: خوب حالا باید چی کار کنم؟ ⏪ به او گفت: ما که از شما چیزی نمی خواهیم؛ فقط پایبندی شما مردم محترم را به و می خواهیم. 🔺پیرمرد فهمید، صورت محمد را بوسید و گفت: به شرطی که ما را هم کنی! @AMMERIN
✅ شهید سلیمانی 👌تاثیر عکس یادگاری با دختری که مناسبی نداشت... ☝️ 🌹می فرمود:«همون دختر کم حجاب، دختر منه» @AMMERIN
✅ شهید مهدی زین الدین 🔰سال 1362 به همراه جمعی از فرماندهان، توفیق زیارت حرم حضرت زینب (ص) را پیدا کردم. زین الدین هم در آن سفر بود. ❎آنجا از لحاظ و رعایت وضع مناسبی نداشت و این موضوع، زین الدین را آزرده خاطر کرده بود. 💢مدام می‌گفت: «باید کاری کنیم. خیلی زشته، سوریه به عنوان یک کشور مسلمان، همچین وضعی داشته باشد. باید دنبال راه چاره باشیم.» ✍نامه‌ای نوشت و ابتدای آن آیه‌ «اِنَّ اللّهَ لایُغَیِّر ما بِقَومٍ حتّی یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم» را آورد. بعد ضمن ابراز نارضایتی از وضع سوریه، نسبت به این که مربوطه هیچ دغدغه‌ای درباه‌ی این موضوع ندارند، حسابی کرد. 🔹به او گفتم: «حالا این نامه رو می‌خوای به کی بدی؟» 🔸گفت: «بالاخره به یکی می‌دیم.» 👈روز آخر، وقتی خواستیم سوار هواپیما شویم، نامه را داد دست یکی از مسئولین امنیتی فرودگاه. ❇️بعد هم گفت: «ما وظیفه داریم امر به معروف و نهی از منکر کنیم. نتیجه‌اش دیگر ربطی به ما نداره. هر چقدر از دست ما بربیاد، باید تلاش کنیم.» 📚 برگرفته از کتاب «از همه عذر می خواهم» @AMMERIN
✅ شهید مهدی زین الدین 🔰سال 1362 به همراه جمعی از فرماندهان، توفیق زیارت حرم حضرت زینب (ص) را پیدا کردم. زین الدین هم در آن سفر بود. ❎آنجا از لحاظ و رعایت وضع مناسبی نداشت و این موضوع، زین الدین را آزرده خاطر کرده بود. 💢مدام می‌گفت: «باید کاری کنیم. خیلی زشته، سوریه به عنوان یک کشور مسلمان، همچین وضعی داشته باشد. باید دنبال راه چاره باشیم.» ✍نامه‌ای نوشت و ابتدای آن آیه‌ «اِنَّ اللّهَ لایُغَیِّر ما بِقَومٍ حتّی یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم» را آورد. بعد ضمن ابراز نارضایتی از وضع سوریه، نسبت به این که مربوطه هیچ دغدغه‌ای درباه‌ی این موضوع ندارند، حسابی کرد. 🔹به او گفتم: «حالا این نامه رو می‌خوای به کی بدی؟» 🔸گفت: «بالاخره به یکی می‌دیم.» 👈روز آخر، وقتی خواستیم سوار هواپیما شویم، نامه را داد دست یکی از مسئولین امنیتی فرودگاه. ❇️بعد هم گفت: «ما وظیفه داریم امر به معروف و نهی از منکر کنیم. نتیجه‌اش دیگر ربطی به ما نداره. هر چقدر از دست ما بربیاد، باید تلاش کنیم.» 📚 برگرفته از کتاب «از همه عذر می خواهم» @AMMERIN
✅ شهید ماشاالله شیخی 🍃از خصوصيات بارز شهيد شيخی، او بود . هميشه لبانش پر از بود. اما در عين حال از سخنان لغو پرهيز می كرد. 👈در جبهه هرگاه از دهان كسی سخن لغوی خارج می شد بلافاصله اين شهيد بزرگوار می گفت: ✨ذكر امروز سبحان الله است يا اذكار ديگر... 👌به اين طريق بدون اينكه مستقيما به آن فرد تذكر دهد ، به او می فهماند كه می بايست از سخنان لغو پرهيز نمايد و آن شخص هم بدون اينكه ناراحت شود ، متوجه می شد و در سخن گفتنش بيشتر مراقبت می كرد. @AMMERIN
✅ شهید محسن حججی 🔹از بازار رد میشدیم. خانم بی حجابی را دید! سرش را پایین انداخت و گفت: خواهرم جلوی امام رضا حجابت رو رعایت کن❗️ 🔸با آرنج زدم به پهلویش: «ما رو میگیرن تا حد مرگ میزنن!» 🔹کوتاه بیا نبود: «آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش سر جاش باشه؛ خون ما که رنگی تر از خون امام حسین نیست!» ❗️ [...]خودمانی تر که شدیم، گفت: «از خدا و امام رضا یک خواسته دارم، میخوام تو راه امام حسین شهید بشم.» مکثی کرد و سرش را انداخت پایین. 🔻گفتم: «حاضر نیستم زجری که امام حسین کشید، تو بکشی.» 🔺گفت: «به خدا حاضرم، نمیدونی چه کیفی داره!» 📚سربلند | روایت هایی از زندگی شهید حججی @AMMERIN
✅ شهید علی ماهانی 🔹رضا آبيار، يكی از همرزمان شهيد علی ماهانی درباره روش اين بزرگوار در دادن به اطرافيان برای اجرای احكام الهی می گويد: «فضای منطقه طوری بود كه بعضی افراد كمتر به صبح و جلسات قرائت اهميت می دادند و به صورت منظم و دائمی و باانگيزه در اين گونه مراسم ها شركت نمی كردند. 🔸اين شهيد بزرگوار، هيچ وقت به كسی مستقيم نگفت: بياييد نماز جماعت يا كلاس قرآن. ايشان وقت نماز كه می شد، خودش وضو می گرفت و به طرف مسجد می رفت و بعد از نماز هم شروع به قرائت قرآن می كرد. 🔹به گونه ای شده بود كه بچه ها به محض اينكه می ديدند علی آقا وضو می گيرد، می فهميدند وقت است و آنها نيز بدون تذكر دادن، می گرفتند و به طرف مسجد می رفتند. 🔸اين حركت شهيد به اندازه ای در نيروها كرده بود كه همه قبل از اذان در مسجد می نشستند». @AMMERIN
برای دسترسی تر به مطالب کانال😍👇 😍 های اعضای کانال درباره امربه معروف هایی که در مورد امر به معروف در ذهن ایجاد میشود 😊 ☺️ فعالیت 👌 @AMMERIN
✅ شهید محمود سعیدی نسب نقل می‌کرد: «در فرصتی سوار تاکسی بودم، راننده بدون ملاحظه سرنشینان نوار موسیقی مبتذل گذاشت!»😱 به او تذکر دادم، گفت: « آقا جوان هستم، عیبی نداره!😏» برایش مثال زدم گفتم: 🔻 «بله! جوان هستید، آتش شهوت در درون شما شعله‌ور است، ولی آیا می‌توان بنزین یا مواد محترقه را به آتش نزدیک کرد؟!» 🔺 پاسخ داد: « نزدیک کردن این دو به هم موجب انفجار میگردد.» 📌اضافه کردم: «گوش دادن به موسیقی تند برای شما که جوان هستید آتش شهوت را خاموش نمی‌کند بلکه مانند بنزین آن‌ را شعله‌ور تر خواهد نمود.» ⏪ باید آینده‌ نگر و عاقبت اندیش باشی! این نمونه کارها، و را می‌سوزاند...» 📚 فصل طواف، ص ۶۸ 📚 @AMMERIN
✅ شهید علی رضا کریمی 🍃چند سالی می شد که جنگ تمام شده بود و قاب عکس علیرضا روی طاقچه یادآور خاطرات بود. برادر که بعد از مدتی فرصت کرده بود به مسجد سری بزند، بعد از نماز رفت سراغ حاج آقا و دو زانو نشست کنارش، با احترام سلام کرد و گفت فرستاده بودید دنبال من؟ 🌱حاج آقا بعد از سلام و احوال پرسی نگاهی به اطراف کرد و آهسته گفت دیشب خواب برادرتان را دیدم. به من سپرد تا به شما بگویم مواظب اداء صبح باشید. 🥀برادر که حالا عرق شرم به روی پیشانی اش نشسته بود... یادش افتاد چقدر غرق دنیا شده است و تا آخرای شب مشغول کار است و اکثر صبح ها هم از فرط خستگی نمازش قضا می شود! @AMMERIN