من هنوز نمیتونم درس بخونم چون الان تابستونه
و من هیچ وقت تابستونا درس نمیخوندم
و نمیدونم از کجا شروع کنم
و اگرم بخونم این سوال میاد تو ذهنم :از این قسمت مسخره مگه سوال میاد تو کنکور
ولش کن نخون
و میخام بدون عذاب وجدان فیلم و سریالمو ببینم ولی نمیشه
و از طرفی با وجود یوتویوب و پینترست من زمان طلایی ام را درون زباله دانی می اندازم
و حس سردرگمی دارم همچنین بد بختی های اخیرم به قدری زیاد بوده که به همه چی بی حس شدم
یه احساس سنگینی روی قلبمه و
یه دریل توی مغزم چون دارم از اورثینک دیوونه میشم
این تابستونه سرنوشت ساز منه به گفته ی همه و باید همه ی تلاشمو توش بکنم
و من هیچ کاری نکردم
و یه موجود بی خاصیت بودم
از اون طرف همه ی همکلاسیام .
هم مدرسه ایام . دوستام . غریبه ها
فضاییا و همه و همه دارن درس میخونن
و فقط منم که دارم
پشت پا میزنم به بخت خودم
چون هنوز یه جرقه و امید و هدف و هیچی برای شروع کردن و با قدرت ادامه دادنم ندارم
پس ناراحتم و گرمم هم هست
[ این بود قسمتی از مشغله ی ذهنی من ]