. انکه از نور رخش بود ، منوّر دل ما ... رفت خون شد ز فراقش ، دل نا قابل ما ... حاصل از عشق نشد جز غم و اندوه فراق ... چند بیتی غزلی گشت ، ز او حاصل ما ، #راحم_تبریزی ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖

حکایت خواندنی بازرگانی زنی زیبـا رو بنام زهره داشت. روزی بازرگان عزم سفر کرد بر تن زن لباسی سفید پوشاند و کاسه ای پر از رنگ نیل به غلام خود داد و گفت: هر وقت زن مرتکب کاری ناشایست یا خیانتی شد بدون آنکه بفهمد یک انگشت را با نیل رنگی کن و بر لباس او بزن تا وقتی آمدم بدانم چقدر کار ناشایست انجام داده است و بعد به سفر رفت ... پس از مدتی بازرگان به غلام نامه نوشت که: کاری نکند زهره که ننگی باشد بر جامه او ز نیل رنگی باشد غلام هم در جواب نوشت: گر ز آمدن خواجه درنگی باشد چون باز آید زهره پلنگی باشد😅👌 ❤️ 💡🔎@bedanym🔍💡

شوهری میخواست از دست زنش راحت شود و او را طلاق بدهد روزی شوهر با ده کیلو نمک وارد خانه میشود و رو به زنش می گوید : شامی برایم درست کن که این ده کیلو نمک در آن باشد اما غذایت شور نباشد وگرنه طلاقت می دهم ! زن شام را آماده میکند و شوهر با تعجب میبیند که اصلا شور نیست ! به نظر شما شام چه بوده است ؟ جواب معما : تخم مرغ آب پز ❤️ 💡🔎@bedanym🔍💡

تنگ آمد ظرف دنیا نورفردایم کجاست رفت آن مأوای من آن مرد رؤیایم کجاست شورجانِ خسته از آهنگ تارم سررسید نقطۀ پایانِ هجرو فصلِ زارم سر رسید تو نبودِ لذتِ این مست شیدا را ببین ضجه های دلخراشِ زخمِ رؤیا را ببین برسرپیمان خود مردانه بودن سخت نیست درکنارم عاشق جانانه بودن سخت نیست من کجا دارم توان وصف این پروانه را شهره شهر دلیران، ناله ها در سینه را درکلاس عاشقی باگریه خلوت کرده ام باد را من قاصدِ پیک محبت کرده ام من جفا کردم تومی بینی پریشان آمدم بعد عمری عاشقی لبریز باران آمدم پل زدم ازچشم تو تا دیده را دریا کنم یک اشارت کن بیا تا من تو را پیدا کنم #فریبا_قربان_کریمی ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖

موهایت را به جریان باد بسپار بگذار آشفته اش کند چشمانت را به خورشید بسپار بگذار آفتاب در مردمکانش لانه کند مژگانت را گره بزن به شبنم بگذار خیسی هر مژه روحت را تازه کند لبخندت را به گل ها بسپار بگذار خنده هایت عطرآگین شود و پنجره ی دلت را باز کن به شعاع عشق بگذار قلبت نور دلدادگی را لمس کند آنگاه خواهی دید که چگونه احساست سبک و رها چون پروانه ایی زیبا و رنگین بال از پیله ی تنهایی بیرون می زند و مسافر شهر رویایی عشق می شود #فریبا_غلامیان ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖

دستت را به من بده نترس! باهم خواهیم پَرید. من از رویِ رؤیاهایی که رو به باد وُ تو از رویِ بوته هایی که بارانْ پَرَست. امید و علاقه ی من از تو، اندوه و اضطرابِ تو از من. واژه‌ها،کتاب‌ها و ترانه‌های من از تو، سکوت،هراس و تنهاییِ تو از من. حضور،حیات و حوصله‌ی من از تو، تَراخُم، تشنگی و کسالتِ تو از من. هلهله، حروف، هرچه هستِ من از تو، درد،بلا و بی کسی‌های تو از من. زندگی کن شازده کوچولو دنیا همین طور نمی ماند من فردا باز پیشِ تو می آیم هر دو باهم فال می گیریم: چنان نماندِ چنین هم برای گذشتن است از خوابِ زهر. جایی نرو، سیاره ی کوچکِ ما همین جاست؛ گُل سرخ،ستاره،جهان. همه همین جا چشم به راهِ تواند: فیل،کلاه،سلطان،ماه،اِگزوپِری...! #سیدعلی_صالحی ما نباید بمیریم، رؤیاها بی‌مادر می‌شوند ‌ ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖

ای غمت اَندر دلم آویخته درد تو با جان من آمیخته در خمِ زلفت، دل من بی‌گناه مانده و بر تار مویْ آویخته خیز و به نزدیک من آی و ببین کز تو چه فتنه‌ست برانگیخته عشق ز من ناشده بازآمده صبر به من نآمده بُگریخته نیک برآمد دلم، الحق کز اوست بر سر من آتشِ غم بیخته خون دل از دیده همی‌ریختم خونِ بدان بِه که بُود ریخته... ‏ #سید_حسن_غزنوی ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖

‍ ✨ همه شب در پس آن پرده گرفتار توام تو پرستاری و در جامه ی یار آمده ای تو شفایی و دلم از تو نفس میگیرد تو منادی همان عشق به بالین منی لحظه ای دل به حریم من بیمار ؛ بده که تو ای ماه دلارا ؛ همه دنیای منی #دلنویس ✍🎙#رضا_ماد موزیک پایانی 🎙افشین آذری 🌧 یاغیش ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖

‍ «رفته‌ای از بر من حامل هر ناز بیا با غزل، چند دو بیتی به سرآغاز بیا» من سزاوار کمی خرّمی‌ام قهر نکن بی خبر عشوه گر و عاشق طناز بیا میل دل را به زبان آور اگر عشق منی من سراپا همه گوشم تو به ابراز بیا غزلی تازه سرودم، همه ابیات گهر من بنان گونه به آواز و تو با ساز بیا گوشه‌ی باغ غزل منتظرم از سر صبح کِل کشان خنده به لب با دف و آواز بیا تا قفس بشکنی از عزم رسیدن به قلل لنگه‌ی بال همیم ای پر پرواز بیا #مجیدشفیعی (غافل)✍️✍️ #نیهاد🎙️🎙️ 🍁🍁🖋️ ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖

کرده بودم اعتراضی ساده، بر ظلم دلش لامروت حکم ما را حبس و زندان کرد و رفت دلخوشش بودم که روزی عَفو گردم از وفا او به صبحی دفترم را "شعر باران" کرد و رفت! #سپهر_Roohi ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ 📖@cofeh_shear📖