#علومشناختی و رفتارگرایی
✅#انقلاب شناختی در اصل نتیجه واکنش افرادی که در حوزه مطالعه ذهن و شناخت فعالیت داشتند، از جمله متخصصان انسانشناسی، هوش مصنوعی، علوم کامپیوتر، زبانشناسی، اقتصاددانان و روانشناسان، به #رفتارگرایی (Behaviorism) بود. رفتارگرایی در دهه 1950م به عنوان نظریه اصلی در مطالعات فرهنگی حاکم بود.
✅#رفتارگرایی، مردم را به گونهای نشان میداد که گویی حالات نانوشته و سفید blank states هستند. در مقابل، دانشمندان علوم شناختی ادعا میکنند که مردم حالات ناننوشته نیستند و ذهن یک سیستم پیچیده و کنش متقابلی است. آنها ذهن را به عنوان یک سیستم پیچیده و تعاملی تعبیر کردند که به شکل یک کامپیوتر عمل میکند، ورودیها را میگیرد و خروجیها را تولید میکند. این انقلاب به پدیدآمدن مطالعات میانرشتهای درباره ذهن و فرآیندهای آن منجر شد، که به طور کلی به عنوان «علم شناختی» شناخته میشود.
✅ادعای محوری #رفتارگرایی این بود که نیازی نیست وجود فرایندهای ذهنی را بپذیریم. زیرا میتوانیم رفتارهای انسانها و حیوانات را بر حسب یادگیری شرطی شدن تبیین کنیم. رفتارها را باید به عنوان عکسالعملها و پاسخهایی به محرکهای طبیعی در نظر بگیریم که بر پایة تجارب گذشته استوار شدهاند. در نتیجه، تمام توجه رفتارگرایان به عوامل محیطی در تبیین رفتار انسانها است.
@cognitive_science_of_religion