eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
14.5هزار ویدیو
638 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✅ در سایه سکوت ستاد ملی مبارزه با کرونا 16 میلیون واکسن آمریکایی وارد کشور شد ✍️ ۱۶/۰۰۰/۰۰۰ واکسن آمریکایی آنفلوانزا بدون هیچ تحریمی وارد کشور شد. ✍️ میدانید اگر فکر کنید این عمل کار مشکوکیه، وقتی وزارت بهداشت داروی کرونا رو که یک شرکت دانش بنیان ایرانی کشف کرده رو میندازه کنار، حالا انتظار داره ما چه فکر مثبتی در اینجور موارد داشته باشیم؟ ✍️ نکته مهم: این شرکت دانش بنیان مورد تایید وزارت بهداشت است ولی نمیدونم چرا توجهی به داروی کشف شده اش نمیشه. هم از نظر طب مدرن و هم طب سنتی و اسلامی امتحانش کردن و جواب داده ولی.. ✍️ رهبر معظم انقلاب: آمریکایی ها چند بار گفته اند حاضرند کمک دارویی به ایران کنند و گفته اند فقط شما از ما بخواهید. این از حرف‌های عجیب است. شما متهم هستید، این ویروس را ایجاد کرده اید. من نمی دانم این اتهام چقدر واقعی است. اما ممکن است دارویی وارد کشور کنید که این ویروس را ماندگار کند. شاید کسی را وارد ایران کنید تا اطلاعات خود را از میزان اثرگذاری این ویروس تکمیل کند. ✍️ واکسن های انگلیسی و آمریکایی کرونا هم در راه است ⭕️ چرا ستاد ملی مبارزه با کرونا، مخالف فرمایشات رهبر معظم انقلاب عمل می کند؟ .
. ✅ از چهار چیز بدتان نیاید؛ از سرما خوردگی بدتان نیاید، زیرا ایمنی از بیماری جذام است و از جوش بدتان نیاید، زیر ایمنی از پیسی است و از رمد(التهاب چشم) بدتان نیاید، زیرا ایمنی از کوری است و از سرفه بدتان نیاید، زیرا ایمنی از فلج شدن و سکته مغزی و (ام اس) است. ✍️ پیامبر اکرم(ص): ✍️ کرونا نوعی ویروس سرماخوردگی معمولی است. ⭕️ به مدد اهل بیت(ع) دروغ کرونا را شکست داده ایم .
10.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈 سخنان شیخ یوسف صانعی و جواب های شهید دیالمه 🆔 @cognizable_wan
❤️💫❤️ ⚪ *نکاتی درباره رفتار با دختران* ⚪ *در ذهن دختران نوجوان چه می گذرد* ؟ شاید بیشترین جمله ای که از زبان دختران نوجوان شنیده شده، این جمله است: « باور کنید هیچ کس ما رو نمی فهمه. پدر و مادرمون اصلا ما رو درک نمی کنند.» ⚪خیلی از مادران با مراجعه به مشاوره به دنبال جواب این سوال هستند که: «نمی دانم با دختر نوجوانم چطور رفتار کنم؟ دیگر خسته شده ام. هر کاری که فکرش را بکنید انجام داده ام اما او عوض شده، دیگر حرف ما را گوش نمی دهد، مدام با ما جر و بحث می کند. همیشه روبروی آینه نشسته. مدام گوشی موبایلش دستش است. به حرف دوستانش بیشتر از ما گوش می دهد و ...» در مقابل، بسیاری از دختران نوجوان معتقدند درک نمی شوند. ⚪ *چند توصیه برای تعامل با دختران نوجوان* : این اشتباهات را انجام ندهید: ⚫1- تحقیر و مقایسه ممنوع حواستان باشد بزرگترین اشتباهی که دخترتان را از شما دور می کند، تحقیر کردن او در جمع و حتی در خلوت است. او را به خاطر نقطه ضعف هایش تحقیر نکنید و موفقیت های دخترتان تا زمانی که باور نکند به او اعتماد دارید به شما اعتماد نخواهد کرد و تلاشتان بی فایده خواهد بود. دیگران و شکست هایش را بر سرش نکوبید. دختران را همانطور که هست بپذیرید و از او به تناسب استعدادها و توانایی هایش انتظار داشته باشید. مطمئن باشید او نیز استعدادها و توانایی های خودش را دارد. در پیدا کردن استعدادهایش و رفع نقاط ضعفش به او کمک کنید. 🔴2- دائما نگران دختران نباشید گاهی والدین آنقدر نگران دخترنوجوانشان هستند که او را شدیدا محدود می کنند و تحت کنترل خود قرار می دهند اما متاسفانه دختران، در اکثر موارد، در برابر فشار والدین به دروغگویی رو می آورند و در مورد فعالیت ها و دوستانشان به والدین دروغ می گویند. بنابراین به جای محدودیت بیش از حد سعی کنید مهارت روبرو شدن با خطرات را به دخترتان بیاموزید، به او یاد دهید چگونه تنها به کلاس زبان برود، در برابر شماره های ناشناسی که به او زنگ می زنند یا برایش پیامک می فرستند چه واکنشی بهتر است داشته باشد. 🔵3- تمام کارها را شما انجام ندهید به او مسئولیت هایی را واگذار کنید. نباید همه کارهایش را شما انجام دهید. اینکه اجازه نمی دهید دست به سیاه و سفید بزند، همه کارهای خانه و حتی کارهای شخصی او را انجام می دهید، شما را تبدیل به یک مادر خوب نمی کند، بلکه باعث می شود دخترتان به یک فرد مسئولیت گریز تبدیل شود. به او وظایفی را محول کنید و اجازه دهید مسئولیت کار و عواقب خوب و بدش کاملا به عهده خودش باشد. ❤️💫❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️💫❤️ 🔰ازدواج کردنِ کسانی که از جنسِ هم نیستند و همدیگر را دوست ندارند با این عقیده که "بعدا به مرور زمان درست می شود" 💢مانند پوشیدن جورابِ لنگه به لنگه است ؛ همان طور که آن جوراب ، کار آدم را تا وقتی توی کفش است راه می اندازد ، آن زوج هم کار هم را راه می اندازند . اما شما رویتان می شود با چنین جورابی ، بروید مهمانی ؟ یا مثلا ممکن است در اثر مرور زمان رنگ جوراب ها ، توی کفش عوض شود ؟ ⛔️نه ! آن ها فقط هر روز کثیف تر و چرک تر می شوند. ❤️💫❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ✅ این تنها شعری است که استاد شهریار موقع خواندن آن اشک ریخت ✍️ طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند، آنچه گردون میکند با ما، نهانی میکند ✍️ گو دل از ما مهربانان نشکنید / ورنه قاضی در قضا نامهربانی می کند .
🍁🍁🍁🍁 دردسر_عاشقی با همون خنده گفتم من-اره مقدارش خیلی کمه.فکر کنم ۳-۴ساعته تموم بشه خندید واز پله های باقی مونده مایین اومد وجلوم ایستاد..لبخنده گشادی زدم وگل رو جلو بردم وگفتم من-تقدیم به شما آقای رئیس لبخندی زد وگلو ازم گرفت احسان-دستت دردنکنه..گله قشنگیه. همونجوری با لبخند به نگاه کردنش ادامه دادم..به سمت اشپزخونه رفت وگلو توی یک گلدون گذاشت..بازم من داشتم همینجوری نگاش میکردم.او مای گاد..چقدر اینا توی خونه هاشون باکلاسن.یک شلوار جین آبی تیره پوشیده بود با یک پلیوِر نسبتا نازک مشکی.حالا من تو خونه تلاشمو میکنم که گشادترین شلوار ممکن رو پام کنم..واقعا که خیلی خوشتیپ وخوشگل وباکلاس بود.خداروشکر از رئیس شانس اوردم.وهم احسان وهم سینا هردو عالی بودن..کارش تموم شد واونم سرشو اورد بالا و به من نگاه کرد.نگاهشو کاملا بی تفاوت ازم گرفت وگفت. احسان-خب حالا از کجا شروع کنیم؟! به سمت مبل های راحتی رفتم کیفمو پلاستیکمو روش گذاشتم و پانچمو در اوردم زیرش یک زیرسارافونی بلند واستین دار پوشیده بودم چون هوا داشت کم کم سرد میشد و دیگه نمیشد با یک پانچ تنها جایی رفت زیر سارافونیم هم بلند بود وایرادی نداشت.دو دسته شالمو بردم پشتم وگره زدمش تا جلوی دستو پامو نگیره استین هامو یکم بالا زدم وگفتم من-خب من که اول باید غذا بزارم.چون طول میکشه راستی.. احسان سوالی نگام کرد که گفتم من-غذا چی باید درست کنیم؟! احسان-من از بیرون جوجه وبرگ سفارش دادم برای امشب فقط باید سالاد ویک غذای ساده درست کنیم سرمو تکون دادم وگفتم من-من یک مدل پاستا بلدم درست کنم اونو میپزم...باسالاد..یک دسر هم باید درست کنیم..برای پذیرایی هم باید شربت درست کنیم با شیرینی میوه وقهوه...ولی قبلش.. احسان که مشغول جمع کردم ظرف های روی میز از حال بود با این حرفم برگشت ونگام کرد که ادامه دادم. من-ولی قبلش باید یه دستی به سر وگوش اینجا بکشیم. اول یه قابلمه برداشتم وشروع کردم درست کردن پاستا تا موقعی که پاستا ها بپزه.همه ظرف هارو توی سینک چیدم.یا علی.سینک پره ظرف شده بود ودورو بر سینک هم کلیییی ظرف بود من-آقا احسان؟! احسان-بله؟ من-پلاستیک زباله هاتون کجاست؟ یک پلاستیک زباله بهم داد که شروع کردم جمع کردم به آشغال های روی اپن وتوی خونه همونجوری که مشغول جمع کردن اونا بودم گفتم من-آقا احسان شما هم اگه میشه این لباسا رو از اینجا بردارین ببرین توی اتاق خودتون تا بعدا بریم سراغ اونا. ودوباره به ادامه اشغال جمع کردن برگشتم..پووف چقدر آشغال اینجاست مگه این پسره چیکار میکنه که اینجا این مدلیه....دقیقا دوتا پلاستیک زباله بزرگ پر آشغال شد..خب حالا نوبت ظرفاس احسانم همه ی وسایل هاشو برد توی اتاق ودوباره برگشت احسان-هستی برای اینکه کارا زودتر پیش بره بهتره اول دوتامون اشپزخونرو تمیز کنیم بعد دوتایی بیایم سراغ حال کلمو تکون دادم..راست میگه من اگه بخوام تنهایی اون آشپزخونه رو تمیز کنم نفله میشم... با احسان شروع کردم ظرف شستن من کف مالی میکردم واون میشست..داشتم همونجوری کف میمالیدم که چشمام خارید با انگشت صبابه وشستم چشمامو مالوندم که یکدفعه جیغم رفت هوا.اصلا حواسم نبود دستام کفیه وچشمام داشت به شدت میسوخت.با صدای جیغم صدای نگران احسانو شنیدم احسان-چت شد؟ چشمام بسته بود وخیلی میسوخت من-واای آقا احسان کووور شدم. دستم وکورمال کورمال دنبال شیر اب تکون دادم که احسان مچ دستمو گرفت وبرد زیر اب وتوی همین حالت گفت احسان-شیراب اینجاست با خوردن دستش به دستم چشمام هول شده باز شد وبا همون چشمای کفی خیره شدم وبه چشمای احسان..پسره خر دستمو گرفت..بیشعور..من خیلی روی موهام وحساس نبودم وبعضی مواقع موهام بیرون میریخت..ولی دیگه خدایی محرم نامحرم در یه اندازه ای حالیم بود.مخصوصا روی پسرای جوون که ماشالا همشون چشم چرون وهیز بودن.تاحالا دستم بهشون نخورده بود..داشتم با حرص نگاش میکردم که دوباره با سوزش وحشتناک چشمام جیغم در اومد و سرم وکلا گرفتم زیر شیراب. http://eitaa.com/cognizable_wan