eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
14.9هزار ویدیو
637 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 مزد جانفشانی برای‌خانواده‌ی‌ پهلوی ⭕️ یک روز که فرح برای اسکی به سوئیس رفته بود، دو نفر اسکی باز به صورتی خطر ناک به سمت او می‌آیند، یکی از محافظان گارد جانفشانی کرده و خود را جلو می‌اندازد تا فرح آسیب نبیند و پای خودش می‌شکند، ولی فرح بی‌توجه به آن محافظ به اسکی خود ادامه می‌دهد و او را در برف رها می‌کند، یکی از اسکی بازهای محلی وقتی که می‌بیند آن محافظ گارد در برف افتاده با بیسیم خبر می‌دهد و او را به بیمارستان می‌رسانند، فردای آن روز فرح می‌پرسد: از اون یاروی خر خبر دارید؟ ⭕️ اطرافیان با خنده می‌گویند کدام یارو؟ فرح جواب می‌دهد آن یارو گاردی که دیروز مثل خر در برف افتاده بود. 📚 کتاب محافظ شاه، علی شهبازی، محافظ شاه تا لحظه مرگ، صفحه ۲۰۶ 🌏 http://eitaa.com/cognizable_wan
میرزا جوادآقا طهرانی مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی، جبهه زیاد تشریف می‌آوردند، شبی که برای سخنرانی به تیپ امام جواد (ع) آمده بودند؛ موقع نماز که شد، قبول نمی‌کردند امام جماعت باشند، خیلی اصرار کردیم که دلمان می‌خواهد یک نماز به امامت شما بخوانیم اما قبول نمی‌کردند. شهیدبرونسی عرض کرد: حاج آقا جلو بایستید، ایشان فرموند: اگر شما دستور دهید ، می روم، شهید برونسی گفت: من کوچک‌تر از آنم که دستور بدهم، از شما خواهش می‌کنم فرمودند: نه خواهش شما را نمی‌پذیرم. بچه‌ها به برونسی گفتند بگو دستور می‌دهم تا ما به آرزویمان برسیم، شهید برونسی به ناچار با خنده گفت: حاج آقا دستور می‌دهم شما بایستید جلو! میرزا جواد آقا فرمودند: چشم فرمانده عزیزم! نماز با سوز و حال عجیبی همراه با اشک خوانده شد بعد از نماز با چشمان اشک‌آلود خطاب به شهید برونسی فرمودند: مرا فراموش نکنی! جواد را فراموش نکنی! شهید برونسی ایشان را در آغوش گرفت و گفت: حاج آقا شما کجا و ما کجا؟ شما باید به فکر ما یاشید و ما را فراموش نکنید! میرزا متواضعانه فرمودند: تعارفات را کنار بگذارید، فقط من این خواهش را دارم که جواد یادتان نرود؟! حتما مرا شفاعت کن. http://eitaa.com/cognizable_wan
💓 آفات محبت 🌹توقعِ زندگی 🤔 بدون اختلاف🌹 ✍ بعضی جوانان فکر می کنند که بعد از ازدواج نباید هیچ اختلافی داشته باشند. دو ماه بعد از زندگی، با کوچکترین اختلاف به فکر طلاق هستند چون فکر می کنند که  بعد از ازدواج نباید اختلافی باشد و اختلاف را شکست زندگی شان می دانند. در حالیڪه گرم و سرد روزگار، در کنار هم به زندگی طراوت میدهند.➣ 🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
🔸بهداشت جنسی آقایان 🔻یکی از مهمترین دلایل پایداری، افزایش لذت جنسی و تمایل شریک جنسی به برقراری رابطه زناشویی است. رعایت بهداشت شخصی یکی از راه‌های جلوگیری از ابتلا به بیماری‌های عفونی، ویروسی، قارچی و مقاربتی بوده و اطمینان و اعتماد بین دو طرف را بالا می‌برد. تعدادی زیادی از بیماری‌های مقاربتی و عفونی را می‌تواند با رعایت بهداشت جنسی آقایان و خانم‌ها کنترل کرد و از ابتلای شریک جنسی جلوگیری کرد. 🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
‏تلویزیون داشت راز بقا‌ نشون می‌داد، بابام‌ داد زد خانوم بیا فیلم خانوادگی داداشات لو رفته و منم زدم زیر خنده هیچی دیگه الان جفتمون داریم دنبال کارتن ساید‌بای‌ساید می‌گردیم که توش جا بشیم 😂😂😂😂 🆘 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔹قلق همسرمان را پیدا کنیم. به حرفهای او با دقت گوش کنید، ببینید چه می‌خواهد و چه حرفی را مدام تکرار می کند . قلق او همان حرف های تکراری اوست. اگر بدانی چگونه باید با همسرت برخورد کنی، همیشه آرامش مهمان تو خواهد بود... پس کمی به خود زحمت بدهيد و همسرتان را بشناسید. 🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
🔆خاطره‌ای از شهید مهدی زین الدین 🌺دو سه روزی بود می‌دیدم توی خودش است. پرسیدم «چته تو؟ چرا این قدر توهمی؟» گفت «دلم گرفته. از خودم دل خورم. اصلا حالم خوش نیست.» گفتم» همین جوری؟» گفت» نه. با حسن باقری بحثم شد. داغ کردم. چه می‌دونم؟ 🌺شاید بهاش بلندحرف زدم. نمی‌دونم. عصبانی بودم. حرف که تموم شد فقط بهم گفت مهدی من با فرمانده هام این جوری حرف نمی‌زنم که تو با من حرف می‌زنی. دیدم راست می‌گه. الان د و سه روزه کلافم. یادم نمی‌ره.» شاگرد مغازه‌ی کتاب فروشی بودم. 🌺حاج آقا گفت: «می‌خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب.» بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. 🌺هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می‌کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده. ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهنم دره‌ی شگفت انگیز در فاصله هجده کیلومتری  مشگین شهر😍
🔆داستان های بهلول 🌺آورده اند که خلیفه هارون الرشید در یکی از اعیاد رسمی با زبیده زن خود نشسته و مشغول بازي شطرنج بودند . 🌺بهلول بر آنها وارد شد و دید در حال بازی هستند ، در آن حال صیادي بر هارون وارد شد و به احترام خلیفه ، خم شد و به سجده در آمد و زمین را بوسه داد و ماهی بسیار فربه قشنگی را جهت خلیفه آورده بود تقدیم خلیفه نمود . 🌺هارون چون در آن روز سر خوش بود ، از این احترام و سجده کردن و تعظیم صیاد خوشش آمد ، لذا امر نمود تا چهار هزار درهم به صیاد انعام بدهند . 🌺زبیده خاتون که همسر خلیفه بود به عمل شوهرش اعتراض کرد و به هـارون گفت : این مبلغ براي این صیاد زیاد است به جهت اینکه تو باید هرروز به افراد لشگري و کشوري انعام بدهی و چنانکه تو به آنها از این مبلغ کمتر بدهی خواهند گفت که ما به قـدر صـیادي هـم در نزد خلیفه ارزش نداشتیم و دارای احترام نیستیم واگرزیاد بدهی خزینه تو به اندك مدتی تهی خواهد شد . 🌺هارون سخن زبیده را پسندیده و گفت الحال چه کنم ؟ گفت صـیاد را صـدا کـن واز او سـوال نمـا ایـن ماهی نراست یا ماده ؟ 🌺 اگر گفت نراست بگو پسند مانیست واگر گفت ماده است باز هم بگـو پـسند مـا نیست واو مجبور می شود ماهی را پس ببرد وانعام را بگذارد . 🌺بهلول که شاهد این جریان بود ، از روی نصیحت به هارون گفت : فریب زن نخور مزاحم صیاد نشو ولی هارون قبول ننمود . 🌺لذا صیاد را صدا زد و به اوگفت : ماهی نراست یا ماده ؟ 🌺صیاد باز زمین هم زمین را بوسید و عرض نمود این ماهی نه نراست نه ماده بلکه خنثی است . 🌺هارون از این جواب و احترام و به سجده افتادن صیاد ، در مقابل او خوشش آمد وامرنمود تا چهار هزار درهم دیگرهم انعام به او بدهند . 🌺صـیاد پولها را گرفته ، در بندي ریخت و موقعی که از پله هاي قصرپایین می رفت یک درهم از پولها به زمـین افتاد . صیاد خم شد وپول را برداشت . زبیده به هارون گفت : 🌺این مرد چه اندازه پست همت است که از یک درهم هم نمی گذرد . هارون هم از پـست فطرتـی صـیاد بدش آمد و او را صدازد و باز بهلول گفت مزاحم او نشوید . هـارون قبـول ننمـود و صـیاد را صـدا زد و 🌺گفت : چقدر پست فطرتی که حاضر نیستی حتی یک درهم از این پولها قسمت غلامان من شود . 🌺صیاد باز زمین ادب بوسه زد و عرض کرد : من پست فطرت نیستم . بلکه نمـک شناسـم واز ایـن جهـت پول را برداشتم که دیدم یک طرف این پول آیات قرآن و سمت دیگر آن اسـم خلیفـه اسـت و چنانچـه روي زمین بماند شاید پا به آن نهند واز ادب دور است . 🌺خلیفه باز از سخن صیاد خوشش آمد و امر نمود چهار هزار درهم دیگرهم به صیاد انعام دادند وهـارون به بهلول گفت : من از تو دیوانه ترم به جهت اینکه سه دفعه مرا نصیحت کردی و مانع شدي و من حرف تو را قبـول ننمـودم و حـرف این زن را به کار بستم واین همه متضرر شدم ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌱 •چطور انسان بهتری باشیم؟ -خودتو به خاطر بقیه تغییر نده.همیشه تلاش کن خودت باشی چون یه دوست واقعی تو رو هر طور که باشی قبول میکنه -یه رابطه سمی رو به خاطر ترس از ترک اون،تحمل نکن.بودن در یه رابطه آروم و درست زندگیت رو زیباتر میکنه -خودت رو با دیگران مقایسه نکن هرانسانی ویژگی ها و زیبایی های خاص خودش رو داره -موفقیت های کوچکت رو جشن بگیر و تلاش کن هر روزت بهتر از دیروزت باشه -به تلاش کردن ادامه بده حتی اگه رسیدن به موفقیت راحت نباشه -کارهای درست برای پرورش ذهنت انجام بده مثل مطالعه کتاب 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan