🔸بهداشت جنسی آقایان
🔻یکی از مهمترین دلایل پایداری، افزایش لذت جنسی و تمایل شریک جنسی به برقراری رابطه زناشویی است. رعایت بهداشت شخصی یکی از راههای جلوگیری از ابتلا به بیماریهای عفونی، ویروسی، قارچی و مقاربتی بوده و اطمینان و اعتماد بین دو طرف را بالا میبرد.
تعدادی زیادی از بیماریهای مقاربتی و عفونی را میتواند با رعایت بهداشت جنسی آقایان و خانمها کنترل کرد و از ابتلای شریک جنسی جلوگیری کرد.
🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
تلویزیون داشت راز بقا نشون میداد، بابام داد زد خانوم بیا فیلم خانوادگی داداشات لو رفته و منم زدم زیر خنده
هیچی دیگه الان جفتمون داریم دنبال کارتن سایدبایساید میگردیم که توش جا بشیم
😂😂😂😂
#جوک
#طنز
#لطیفه
🆘 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔹قلق همسرمان را پیدا کنیم.
به حرفهای او
با دقت گوش کنید،
ببینید چه میخواهد
و چه حرفی را
مدام تکرار می کند .
قلق او
همان حرف های تکراری اوست.
اگر بدانی چگونه باید
با همسرت برخورد کنی،
همیشه آرامش
مهمان تو خواهد بود...
پس کمی به خود زحمت بدهيد
و همسرتان را بشناسید.
#همسرانه
#عاشقانه
🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
#شهیدانه
🔆خاطرهای از شهید مهدی زین الدین
🌺دو سه روزی بود میدیدم توی خودش است. پرسیدم «چته تو؟ چرا این قدر توهمی؟» گفت «دلم گرفته. از خودم دل خورم. اصلا حالم خوش نیست.» گفتم» همین جوری؟» گفت» نه. با حسن باقری بحثم شد. داغ کردم. چه میدونم؟
🌺شاید بهاش بلندحرف زدم. نمیدونم. عصبانی بودم. حرف که تموم شد فقط بهم گفت مهدی من با فرمانده هام این جوری حرف نمیزنم که تو با من حرف میزنی. دیدم راست میگه. الان د و سه روزه کلافم. یادم نمیره.» شاگرد مغازهی کتاب فروشی بودم.
🌺حاج آقا گفت: «میخواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب.» بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد.
🌺هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله میکرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده.
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 امر به معروف اینجوری دیده بودی؟
🌏 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهنم درهی شگفت انگیز
در فاصله هجده کیلومتری مشگین شهر😍
🔆داستان های بهلول
🌺آورده اند که خلیفه هارون الرشید در یکی از اعیاد رسمی با زبیده زن خود نشسته و مشغول بازي شطرنج بودند .
🌺بهلول بر آنها وارد شد و دید در حال بازی هستند ، در آن حال صیادي بر هارون وارد شد و به احترام خلیفه ، خم شد و به سجده در آمد و زمین را بوسه داد و ماهی بسیار فربه قشنگی را جهت خلیفه آورده بود تقدیم خلیفه نمود .
🌺هارون چون در آن روز سر خوش بود ، از این احترام و سجده کردن و تعظیم صیاد خوشش آمد ، لذا امر نمود تا چهار هزار درهم به صیاد انعام بدهند .
🌺زبیده خاتون که همسر خلیفه بود به عمل شوهرش اعتراض کرد و به هـارون
گفت : این مبلغ براي این صیاد زیاد است به جهت اینکه تو باید هرروز به افراد لشگري و
کشوري انعام بدهی و چنانکه تو به آنها از این مبلغ کمتر بدهی خواهند گفت که ما به قـدر صـیادي هـم در نزد خلیفه ارزش نداشتیم و دارای احترام نیستیم
واگرزیاد بدهی خزینه تو به اندك مدتی تهی خواهد شد .
🌺هارون سخن زبیده را پسندیده و گفت الحال چه کنم ؟
گفت صـیاد را صـدا کـن واز او سـوال نمـا ایـن ماهی نراست یا ماده ؟
🌺 اگر گفت نراست بگو پسند مانیست واگر گفت ماده است باز هم بگـو پـسند مـا نیست واو مجبور می شود ماهی را پس ببرد وانعام را بگذارد .
🌺بهلول که شاهد این جریان بود ، از روی نصیحت به هارون گفت : فریب زن نخور مزاحم صیاد نشو ولی هارون قبول ننمود .
🌺لذا صیاد را صدا زد و به اوگفت : ماهی نراست یا ماده ؟
🌺صیاد باز زمین هم زمین را بوسید و عرض نمود این ماهی نه نراست نه ماده بلکه خنثی است .
🌺هارون از این جواب و احترام و به سجده افتادن صیاد ، در مقابل او خوشش آمد وامرنمود تا چهار هزار درهم دیگرهم انعام به او بدهند .
🌺صـیاد پولها را گرفته ، در بندي ریخت و موقعی که از پله هاي قصرپایین می رفت یک درهم از پولها به زمـین افتاد . صیاد خم شد وپول را برداشت . زبیده به هارون گفت :
🌺این مرد چه اندازه پست همت است که از یک درهم هم نمی گذرد . هارون هم از پـست فطرتـی صـیاد بدش آمد و او را صدازد و باز بهلول گفت مزاحم او نشوید . هـارون قبـول ننمـود و صـیاد را صـدا زد و
🌺گفت : چقدر پست فطرتی که حاضر نیستی حتی یک درهم از این پولها قسمت غلامان من شود .
🌺صیاد باز زمین ادب بوسه زد و عرض کرد : من پست فطرت نیستم . بلکه نمـک شناسـم واز ایـن جهـت پول را برداشتم که دیدم یک طرف این پول آیات قرآن و سمت دیگر آن اسـم خلیفـه اسـت و چنانچـه
روي زمین بماند شاید پا به آن نهند واز ادب دور است .
🌺خلیفه باز از سخن صیاد خوشش آمد و امر نمود چهار هزار درهم دیگرهم به صیاد انعام دادند وهـارون به بهلول گفت : من از تو دیوانه ترم به جهت اینکه سه دفعه مرا نصیحت کردی و مانع شدي و من حرف تو را قبـول ننمـودم و حـرف این زن را به کار بستم واین همه متضرر شدم
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
#روانشناسی 🌱
•چطور انسان بهتری باشیم؟
-خودتو به خاطر بقیه تغییر نده.همیشه تلاش کن خودت باشی چون یه دوست واقعی تو رو هر طور که باشی قبول میکنه
-یه رابطه سمی رو به خاطر ترس از ترک اون،تحمل نکن.بودن در یه رابطه آروم و درست زندگیت رو زیباتر میکنه
-خودت رو با دیگران مقایسه نکن هرانسانی ویژگی ها و زیبایی های خاص خودش رو داره
-موفقیت های کوچکت رو جشن بگیر و تلاش کن هر روزت بهتر از دیروزت باشه
-به تلاش کردن ادامه بده حتی اگه رسیدن به موفقیت راحت نباشه
-کارهای درست برای پرورش ذهنت انجام بده مثل مطالعه کتاب
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
حواستان باشد !
اینجا خیلی زود ، دیر می شود !
جایی که همه چیز تاریخ مصرف دارد ؛
حتی آدم ها ، حتی رابطه ها ...
این روز ها کسی حال و حوصله ای برایِ غرور و قهرهایِ طولانی ندارد !
باید مراعات کرد ، باید مراقب بود ، قبل از این که دیر شود !
آدم هایِ خوبِ زندگی تان را سنجاق کنید به دایره ی اولویت و حواستان ،
و روابط عاطفی و شخصی تان را لحظه ای به حالِ خود رها نکنید !
به خاطرِ خودتان می گویم ...
زمانه ی خوبی نیست !
مبادا چشم باز کنید و ببینید ، همان کسی که تا دیروز برایتان جان می داد ؛
غریبه ترین آدمِ دنیایتان شده !
آدم هایِ امروز ، راحت عوض می شوند ،
راحت تغییر مسیر می دهند ،
و خیلی راحت ، فراموش می کنند !
به آدم هایی که هنوز خوب مانده اند ؛
نه بهانه ای برایِ تغییر بدهید ،
نه فرصتی برایِ بد شدن ...!
مراقبِ دلبستگی هایتان باشید
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کیف بچگانه بدوز👧🏻
#دوختکیف
⛱🔥 http://eitaa.com/cognizable_wan
#داستان_های_اخلاقی
✍مقیم لندن بود. تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که بر می گرداند 20 پنی اضافه تر می دهد! می گفت: «چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنی اضافه را برگردانم یا نه؟
🌟 آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنی را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی.»
گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: «آقا از شما ممنونم.»
🤔پرسیدم: «بابت چی؟»
✨✨گفت: «می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست پنی را پس دادید بیایم. فردا خدمت می رسیم!»
🍃🍂تعریف می کرد: «تمام وجودم دگرگون شد. حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنی می فروختم!»
💠مضمون روایتی از امام صادق علیه السلام هست که میفرمایند مردم رو با اعمال خودتون به دین دعوت کنین.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan