eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
13.8هزار ویدیو
635 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ ✍ اگر ميخواهيد رابطه‌تان را نابود كنيد سر هر اختلاف‌ نظری قهر كنيد!!! ❌ قهر از كودك درون ما ناشی مي شود و حربه‌ای است كه با آزار دادن كسی كه دوستتان دارد، او را برخلاف ميلش وادار به انجام كاری كه مدنظرتان هست می كنيد... 👈 از آنجا كه قهر يكي از است ممكن است كه در ما را به هدفمان برساند ولي در بلندمدت طرف مقابل خسته مي شود و اهميت قهر ما برايش از بين می رود و را ناديده مي گيرد!!! ✅ البته فاصله گرفتن به صورت كوتاه‌مدت در هنگام و به منظور از وارد شدن آسيب هاي احتمالي كلامی و غيركلامی توصيه ميشود ولی اين فاصله نبايد بيش از چند ساعت طول بكشد و علتش اين است كه ما را براي يك گفتگوی منطقی و بالغانه آماده كند. بهتر است به جاي قهر كردن، در شرايط و ، بدون سوگيری و با هم حرف بزنيد. 🧕 🌸👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸🍃 حق شوهــــ↯ـــــر بر زن: ✅ بر زن است كه براي ؛ 🍃. خوشبـ↭ـوترين عطرهايش را بزند 🌷. قشنگترين لباســ↭ـهايش را بپوشد 💫. و از زيباترين زينتهايــ↭ــش استفاده كند 🧕 🌸👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
💠 برای برآوردن نیازمندیهای خود از نظر مادی و غیرمادی، امکانات شوهر خود را در نظر بگیرید و او را تحت فشار نگذارید. 💠 درک توان شوهر و ابراز این درک، از چشم همسرتان دور نمی‌ماند و محبوب او می‌شوید. 💠 این درکِ مهربانانه‌ی شما، به خود و همسرتان آرامش می‌دهد! 💠 در واقع با خدا معامله کنید. با گذشتن از حق خود بخاطر رعایتِ حال و توان شوهر، خدای متعال جبران‌های بزرگتری برای شما در زندگی تدارک خواهد دید. 🧕 🌸👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
جوانی خدمت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی نامه فرستاده و در آن نامه نوشته بود که می‌خواهم مسیحی بشوم! ایشان در جواب نامه نوشته بودند: از قرآن و اسلام چه فهمیده‌ای؟ آیا قرآن و اسلام را شناخته‌ای که می‌خواهی مسیحی شوی؟ آیا مسیحیت را شناخته‌ای؟ آیا سخنان بزرگان مسیحیت را درباره‌ قرآن می‌دانی؟‌ … اگر اینها را مطالعه کرده‌ای و به قطعیت رسیده‌ای می‌توانی مسیحی شوی! این جوان در جواب نامه نوشته بود: جواب شما مرا متحول کرد وبعد از تحقیق کامل فهمیدم دین واقعی، همان اسلام است. . شفقنا، استاد حسن صافی گلپایگانی، ۱۴۰۲/۷/۱۲ آیت الله ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
*تاجر خرمایی که هرگز ضرر نمی کند حکایت چنین است که ... تاجری دمشقی همیشه به دوستانش می گفت که من در زندگی ام هرگز تجارتی نکرده ام که در آن زیان کنم حتی برای یک بار ! دوستانش به او می خندیدند و می گفتند که چنین چیزی ممکن نیست که حتی یکبار هم ضرر نکرده باشی ... تا اینکه یکبار تاجر آنها را به مبارزه طلبید تا به آنها نشان دهد که راست می گوید .. او از دوستانش خواست که چیزی محال و نشدنی از او بخواهند تا او انجام دهد .. دوستانش به او‌ گفتند : اگر راست می گویی به عراق برو و خرما ببر و بفروش و در این امر موفق شو زیرا که آنجا خرما مثل خاک صحرا زیاد است و ‌کسی خرمای تو را نمی خواهد .. تاجر قبول کرد و خرمایی که از عراق آمده بود را خریداری کرد و به طرف بغداد راهی شد .. آورده اند که در آن هنگام خلیفه عراق برای تفریح و استراحت به طرف موصل رفته بود .. زیرا موصل شهری زیبا و بهاریست که در شمال عراق قرار دارد و به خاطر طبیعت زیبایش اسم دوبهاره را رویش گذاشته اند زیرا در سرما و‌گرما همچون بهار است دختر خلیفه گردنبند خود را در راه بازگشت از سفر گم کرده بود ، پس گریه کنان شکایت پیش پدرش برد که طلایش را گم کرده است .. خلیفه دستور به پیدا کردنش داد .. وبه ساکنان بغداد گفت هرکس گردنبند دخترش را بیابد پس پاداش بزرگی نزد خلیفه دارد و دختر خود را به او خواهد داد .. تاجر دمشقی وقتی به نزدیکی بغداد رسید مردم را دید که دیوانه وار همه جا را می گردند ... از آنها سؤال کرد که چه اتفاقی افتاده است ؟! آنها نیز ماجرا را تعریف کردند و بزرگشان گفت : متاسفانه فراموش کردیم برای راه خود توشه و غذایی بیاوریم و اکنون راه بازگشت نداریم تا اینکه گردنبند را پیدا کنیم زیرا مردم از ما سبقت می گیرند و ممکن است گردنبند را زودتر پیدا کنند .. پس تاجر دمشقی دستانش را به هم زد و گفت : من به شما خرما می فروشم ... مردم خرماها را با قیمت گرانی از او خریدند ...و او گفت : هاااا ... من برنده شدم در مبارزه با دوستانم ... این سخن به گوش خلیفه رسید که تاجری دمشقی خرماهایش را در عراق فروخته است !! این سخن بسیار عجیب بود زیرا که عراق نیازی به خرمای جاهای دیگر نداشت ! بنابراین خلیفه او را طلبید و ماجرا را از او سؤال کرد ؛ پس تاجر گفت : هنگامی که کودکی بودم، یتیم شدم و مادرم توانایی کاری نداشت ، من از همان کودکی کار می کردم و به مادرم رسیدگی می کردم ، و نان زندگی مان را در می آوردم .. در حالیکه پنج سال داشتم ... و کارم را ادامه دادم و کم کم بزرگ شدم تا به بیست سالگی رسیدم .. و مادرم را اجل دریافت ... او دستانش را بلند کرد و دعا کرد که خداوند مرا موفق گرداند و هرگز روی خسارت و زیان را نبینم در دین و دنیایم .. و ازدواج مرا از خانه حاکمان میسر گرداند و خاک را در دستانم به طلا تبدیل کند ... دراین هنگام که دعاهای مادر را برای خلیفه تعریف می کرد ناخودآگاه دستش را در خاک برد و بالا آورد و مشغول صحبت کردن بود که خلیفه گردنبند دخترش را در دست او دید ! خلیفه تبسمی کرد ، تاجر که آنچه در دستش بود را احساس کرد فهمید چیزی غیر از خاک را برداشته به دستان خود نگاه کرد دانست که این گردنبند دختر خلیفه است پس آن را برگرداند و دانست که از دعای مادرش بوده است ... اینچنین بود که برای اولین بار خرما از دمشق برای فروش وارد عراق شد .. و او نیز داماد خلیفه گشت !! سبحان الله از دعای مستجاب مادر که چنین زندگی فرزند را می ساز... خداوندا برّ و نیکی به والدین را به ما عطا کن* 📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
*ملانصرالدین برای خرید پاپوش نو راهی شهر شد در راستهء کفش فروشان انواع مختلفی از کفش ها وجود داشت که او می توانست هر کدام را که می خواهد انتخاب کند. فروشنده حتی چند جفت هم از انبار آورد تا ملا آزادی بیشتری برای تهیه کفش دلخواهش داشته باشد. ملا یکی یکی کفش ها را امتحان کرد؛ اما هیچ کدام را باب میلش نیافت. هر کدام را که می پوشید ایرادی بر آن وارد می کرد! بیش از ده جفت کفش دور و بر ملا چیده شده بود و فرشنده با صبر و حوصلهء هر چه تمام به کار خود ادامه می داد. ملا دیگر داشت از خریدن کفش ناامید می شد که ناگهان متوجهء یک جفت کفش زیبا شد! آنها را پوشید. دید کفش ها درست اندازهء پایش هستند. چند قدمی در مغازه راه رفت و احساس رضایت کرد. بالاخره تصمیم خود را گرفت. می دانست که باید این کفشها را بخرد. از فروشنده پرسید: قیمت این یک جفت کفش چقدر است؟! فروشنده جواب داد: این کفش ها، قیمتی ندارند! ملاگفت: چه طور چنین چیزی ممکن است؟! مرا مسخره می کنی؟! فروشنده گفت: ابدا، این کفش ها واقعا قیمتی ندارند؛ چون کفش های خودت است که هنگام وارد شدن به مغازه به پا داشتی...! این داستان زندگی اکثر ما انسان هاست...! همیشه نگاه مان به دنیای بیرون است! ایده آل ها و زیبایی ها را در دنیای بیرون جست و جو می کنیم...! خوشبختی و آرامش را از دیگران می خواهیم! فکر می کنیم مرغ همسایه غاز است...!* 📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻 اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی، 🍃 باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته ای … ▫️"پس نیکی را بکار، ▫️بالای هر زمینی… ▫️و زیر هر آسمانی…. ▫️برای هر کسی... " 🔻تو نمیدانی کی و کجا آن را خواهی یافت!! 🍃 که کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند … ▫️اثر زیبا باقی می ماند، ▫️حتی اگر روزی صاحب اثر دیگر حضور نداشته باشد. 🌹 گلهایی که در انتهای جنگل می رویند .... 🍃 عطر خودشان را منتشر میکنند، ▫️چه کسی آنجا باشد تا از آنها قدردانی کند، ▫️چه نباشد ▫️چه کسی از کنارشان بگذرد .... ▫️چه نگذرد 🔻 معطر بودن ذات و طبیعت گلهاست 🍃 درست مثل آدمهایی که وجودشان سراسر عشق و محبت است 😊 آنهایی که بی هیچ توقعی لبخند می زنند و مهربانند... ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🍃🍃🍃 🔆رفتار شهید بروجردی با یک سرباز... خودش را برای رفتن به ماموریت آماده می‌کرد که یک «سرباز» وارد اتاق شد و به مسئول دفتر فرمانده گفت که مرخصی لازم دارد و وقتی با جواب منفی روبرو شد، با ناراحتی پرسید: بروجردی کجاست؟ می خواهم با خودش صحبت کنم. ‌محمد رو کرد به سرباز و گفت: فرض کن که الان داری با بروجردی صحبت می‌کنی و او هم به تو می‌گوید که نمی‌شود به مرخصی بروی. شما سرباز اسلام هستید و به خاطر عدم موافقت با یک مرخصی که نباید اینطور عصبانی بشوید. این حرف انگار بنزینی بود که بر آتش درون سرباز ریخته شد و او را شعله ورتر کرد و ناگهان سیلی محکمی به گوش محمد زد و گفت: اصلا به شما چه ربطی دارد که دخالت می‌کنی و با همان عصبانیت هر چه از دهانش در آمد نثار محمد کرد. محمد به او نزدیک شد و خواست بغلش کند، سرباز گمان کرد می‌خواهد او را کتک بزند؛ مقاومت کرد و خواست از خودش دفاع کند، محمد بوسه‌ای بر پیشانی سرباز زد و گفت بیا داخل دفتر بنشینیم و با هم صحبت کنیم. ‌اما سرباز که هنوز نمی‌دانست با چه کسی طرف است، با همان عصبانیت گفت اصلا تو چه کاره‌ای که دخالت می‌کنی؟! من با بروجردی کار دارم. ‌محمد لبخندی زد و گفت خب بابا جان بروجردی خودم هستم. سرباز جا خورد و زد زیر گریه. گفت هر کاری کنی حق با توست و اگر می‌خواهی تبعیدم کن یا برایم قرار زندان بنویس. ‌اما بروجردی نه تبعیدش کرد و نه برایش زندان برید و به سرباز گفت: حالا برو مرخصی، وقتی برگشتی بیا تا بیشتر با هم صحبت کنیم تا ببینیم می‌شود این عصبانیتت را فرو نشاند. از آن روز به بعد سرباز عصبانی شد مرید محمد. وقتی که از مرخصی برگشت، به خط مقدم رفت و عاقبتش ختم به شهادت شد. ‌خبر برخورد فلان نماینده مجلس با سرباز ناجا را که شنیدم، یاد روایتی که در بالا خواندید افتادم. حضور امثال عنابستانی در مجلس و رده‌های مدیریتی کشور، خیانت است به آنهمه خونی که پای حفاظت از این نظام و انقلاب ریخته شد؛ از جمله خون بروجردی. و سوال این است که چه شد که از بروجردی به عنابستانی رسیدیم؟ ‌کاش می‌شد برگردیم به قبل‌تر ها؛ به روزگار بزرگانی چون بروجردی ها و کاظمی ها.. ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹 اجازه دهید که 🍃 و درستکاری 🍃 در زندگیتان جاری باشد. 🔻 اگر شما در راه درستی حرکت کنید، 🌸 در انتها، را خواهید یافت. ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان زیبای شیخ ارده شیره گوش کنید و برای دیگران هم ارسال کنید ... . ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ ✒ http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻🎥اگر میخوایین بچه هایی تربیت کنید که به لحاظ روانی قوی باشن این کلیپ رو ببینین👌🏻 http://eitaa.com/cognizable_wan
28.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍁🍁قصه تاجر ورشکسته و عنایت مولا امام رضا (علیه‌السلام) به او 🎥حجت الاسلام و المسلمین عالی ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لذت پرواز روح 🔺تجربه گر: آقای هادی پور🔺 ┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ http://eitaa.com/cognizable_wan
سیاهدانه 640 ماده ی موثر دارد 👌🏻 از جمله: ضد سرطان و ضد انگل است هضم غذا را بهتر می‌کند نور چشم را زیاد می‌کند پوست را شاداب می‌کند کلیه ها را فعال می‌کند جلوی سفیدی مو را میگردد و 🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan
آدمای معمولی: ببخشید که باعث ناراحتیت شدم! آدمای سمی: حست اشتباهه و تو زیادی حساس شدی وگرنه من کاری نکردم. http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻۶ عامل کاهش سوخت و ساز بدن که می‌تواند سبب چاقی شود ▫️بیدار شدن صبح خیلی زود ▫️کم نوشیدن آب ▪️خوردن صبحانه ناسالم ▪️دیر صبحانه خوردن ▫️نوشیدن قهوه شیرین ▫️استرس هنگام رفتن به محل کار و http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻باورتون میشه با دندان شیری میشه سرطان رو درمان کرد؟!😮 🔹دندان بچه‌ها را دور نیندازید و آنها را در جای امنی نگه‌داری کنید! این دندان‌های کوچک بعدا می‌توانند خیلی مفید باشند. 🔹سلول‌های بنیادی که در دندان های شیری وجود دارند دارای قدرت شفابخشی هستند. این سلول ها برای درمان بیماران مبتلا به سرطان و بیماری‌های خونی استفاده می‌شوند. http://eitaa.com/cognizable_wan
🎯وقتی ڪه شروع میڪنی به دیدن ارزشمندی خودت تازه اونجاست ڪه میفهمی بودن در ڪنار آدمهایی ڪه تو را با ارزش نمی‌بینند خیلی سخت میشه و ڪم ڪم یاد میگری ازشون بگذری. 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍂 🌸 اگر از وضعیت چیزها راضی نیستی، آنها را تغییر بده. تو یک درخت نیستی! 👤 جیم ران 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸 زندگی انتخاب است، صبح تا شب، هر روز. با افرادی که هم کلام میشویم، جایی که می نشینیم، چیزهایی که بر زبان می آوریم و چگونگیِ آن. انتخاب هایمان تعیین کننده اند. هر چه قدر که ساده به نظر می رسد، همان قدر هم پیچیده است... 👤 لوئیز پنی 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
دانستنیها 🤓 🐳 نهنگ‌ها نمی‌توانند به عقب حرکت کنند؟ 🦉جغد‌ها نمی‌توانند چشم‌های خودشان را به این طرف و آن طرف حرکت دهند؟ 🦧گوریل‌ها نمی‌توانند شنا کنند؟ 🐅 بچه شیر تا 2 سالگی نمی‌تواند غرش کند؟ 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
دختران اسمانی پسران زمینی.pdf
3.74M
💚رمان دختران زمینی پسران آسمانی 💚ژانر: 💚نویسنده: دختر آریایی 💚تعداد صفحات: 339 💚خلاصه: پسرانی از آسمان از جنس فرشته های خداوند دخترانی از جنس زندگی نرم و لطیف.. •┈••✾❀•🌸•❀✾••┈•