eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
13.8هزار ویدیو
636 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از همسایهامون، مُرد رفتیم مراسم خاکسپاریش بعد دختره مرحوم که همش داشت گریه میکرد ، یهو گفت اصلا سابقه نداااااااشت بمیــــره.......😢😭😭 😳😳😳😳😳 هیچی دیگه وسط خاکسپاری همه ی وابستگان داشتن سنگ قبر مرحومو گاز میگرفتن. منم شروع کردم به اذان گفتن 😁😁😁😁😁😁😁😂😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/cognizable_wan
‏واسه داداشم رفته بوديم خواستگارى، همه چيز خوب پيش ميرفت تا اينكه پدرعروس گفت شام تشريف داشتيد، بابام گفت نه ممنون چندجاى ديگه بايد سر بزنيم😨😂😂😂😂 💎 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آستانه تحمل من در مقابل تمام مسائل http://eitaa.com/cognizable_wan
روزی که فکر کنم جمعه هم بود بعد از نماز جمعه با خانواده به نخلستانی رفتیم که ناهار را در طبیعت باشیم؛سفره پهن شد و مشغول شدیم از کنار ما رد شد پسرم تکه استخوانی را با مهری پرت کرد اونم خورد و نگاهی کرد دمی به رسم تشکر تکان داد! نیم ساعتی گذشت همه رفتیم بالای کوهی که در کنار بود !پسرم خسته شد گفت بابا من میرم بزغاله های این چوپان را ببینم؛دقایقی گذشت دیدیم و شنیدم دویدن پسرم و ناله اورا که سگی او را دنبال می کند که تازه مادر شده بود و می کرد و پسرم از کنارش رد شده بود! و چند سگ دیگر که همه یه جورایی باباهای توله سگها بودند!!!همه اتفاقات در کمتر از یک دقیقه که من از بالای بلندی بدوم و مادرش نزدیک غش کردن و باز من که میدانم نمی رسم مگر معجزه ای شود! برسد و پسرم بیفتد زمین که ناگاه از لای نخلها آن که استخوان از پسرم گرفته بودجستی زد و جلوی سگان ایستاد و مانع شد! من رسیدم و سگا را فراری دادم اما...😭 دو دستی به سرم زدم که خاک بر سرم ! یک تکه استخوان این سگ را کرد این سگ را غیرتی کرد !وای بر من که به اندازه این سگ برای خدای خودم که یک عمر همه جوره بهم رسیده وفادار نبودم و نداشتم هر چه از او به من رسید و خوبی بود هر چه از من به او رسید بود و بدی !وای بر من حیا😔 http://eitaa.com/cognizable_wan
درمان فوری افت فشار خون؟! زمانی که فشارخون به یکدفعه پایین می‌آید چند دانه انجیر بخورید ؛ قند انجیر به سرعت جذب بدن شده و مانع بی حالی و افت فشار خون میشود. http://eitaa.com/cognizable_wan
تقویت قوای جنسی... http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️🍃❤️ 👈🔵در زوج های هر دو شاغل، زن و شوهر زمانی از زندگی زناشویی رضایت دارند که شوهر در کارهای خانه با زن همکاری کند. 👈 در این ازدواج ها اگر زن و مرد از زن انتظار ایفای نقش سنتی را در خانه داشته باشند، 👈❌رضایت زناشویی به دلیل فشارهای سنگین وارد شده بر زن، کاهش می یابد. ‍‌‌╔═🎀 ════╗  http://eitaa.com/cognizable_wan ╚════💍 ═╝
❤️🍃❤️ اگر سطح مالی یا فرهنگی خانواده شما از خانواده همسرتان بالاتر است، مدام به او گوشزد نکنید زیرا به جز دلسردی و کم شدن عشق بینتان نتیجه ای نخواهد داشت •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• http://eitaa.com/cognizable_wan •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
به خدا که وصل شوی؛آرامش وجودت را فرا میگيرد! نه به ‌راحتی میرنجی،و نه به ‌آسانی میرنجانی،آرامش،سهم دل‌هايی ست که به سَمت خداست!💚 💞______🌹 http://eitaa.com/cognizable_wan
📕🤔🤔🤔 🔻داستان ضرب المثل 📔باغ شاه که رفتی نباید زیاد بیایی کم چرا ! روزی بود و روزگاری بود . باغ بزرگی وسط شهر تهران بود که به آن باغ شاه می گفتند چون واقعا آن باغ مال شاه بود . تابستان که می شد شاه در آن باغ زندگی می کرد و توی همان باغ هم به شکایت های مردم رسیدگی می کرد . معمولا افرادی که برای شکایت می آمدند افرادی رنج کشیده و فقیر بودند اما حیف که کسی اجازه نداشت میوه ای از شاخه بچینند و دلی از عزا در آورند. اگر کسی از میوه درخت می خورد جریمه می شد و به شکایتش رسیدگی نمی شد. شاه یک ترازو جلو در ورودی باغ گذاشته بود تا مردم را وزن کند . اگر کسی موقع برگشت وزنش سنگین تر می شد معلوم بود که از میوه ها خورده و باید جریمه می داد . در آن روزگار مرد با هوشی ادعا کرد که می تواند وارد باغ شود از میوه های باغ بخورد و کمی میوه هم با خودش بیاورد اما کاری کند که جریمه نپردازد . دوستانش با او شرط بستند که اگر چنین کاری بکند جایزه بزرگی به او بدهند . مرد با هوش لباس گشادی پوشید توی جیب هایش را پر از قلوه سنگ کرد و مثل همه جلو در روی ترازو رفت و وزن موقع ورودش را ثبت کرد و رفت توی باغ . با خیال راحت سنگ ها را از جیبش خارج کرد و جلوه چشم همه مشغول چیدن میوه ها شد و شکم سیری میوه خورد و مقداری هم از میوه ها را چید و در جیبش گذاشت تا بیرون ببرد . هنگام بیرون رفتن ماموران او را وزن کردند نه تنها وزنش اضافه نشده بلکه چیزی هم کم آورده است . یکی از ماموران گفت : توی باغ شاه که رفتی نباید زیاد بیایی ، کم چرا ، چرا وزنت کم شده ؟ مرد گفت : قربان از ترس وزنم کم شده حالا اگر امکان دارد وزنی را که کم کرده ام به من اضافه کنید . دربان باغ رفت مقداری میوه چید و به مرد باهوش داد و دوباره او را وزن کرد و او را به بیرون فرستاد . از آن به بعد به کسی که به دوز و کلک خودش را زیان دیده نشان می دهد می گویند : باغ شاه که رفتی ، نباید زیاد بیایی ، کم چرا !؟ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌❖http://eitaa.com/cognizable_wan
#داستان_واقعی #رزق_حلال ✨لوطی واقعی مرشد چلویی✨ ✅یکی از فرزندان شیخ رجبعلی خیاط می‌گوید: روزی مرحوم مرشد چلویی معروف، خدمت جناب شیخ رسید و از کسادی بازارش گله کرد و گفت: داداش! این چه وضعی است که ما گرفتار آن شدیم!!!! قبلا وضع ما خیلی خوب بود، روزی سه چهار دیگ چلو میفروختیم و مشتری‌ها فراوان بودند، ⛔️ اما یک ‌باره اوضاع زیر و رو شده مشتری‌ها یکی یکی پس رفتند، کارها از سکه افتاده، و اکنون روزی یک دیگ هم مصرف نمی‌شود ...! ✳️شیخ تأملی کرد و فرمود: « تقصیر خودت است که مشتری‌ها را رد می‌کنی »! مرشد گفت: من کسی را رد نکردم، حتی از بچه‌ها هم پذیرایی میکنم و نصف کباب به آنها می‌دهم. ✨شیخ فرمود: « آن سید چه کسی بود که سه روز غذای نسیه خورده بود؛ بار آخر او را هل دادی و با تحقیر از در مغازه بیرون کردی؟! 🔴 گرفتار همان کار هستی!😔 مرشد سراسیمه از نزد شیخ بیرون آمد و شتابان در پی آن سید راه افتاد، او را یافت و از او پوزش خواست، 😍 و پس از آن تابلویی بر در مغازه‌اش نصب کرد و روی آن نوشت: « نسیه داده می‌شود، حتی به شما، وجه دستی به اندازه وسعمان پرداخت می‌شود »
پسر اصفهانیه به باباش میگه: 5 هزار تومن بده... باباش میگه: چی؟؟!!! 4 هزار تومن؟... 3هزار تومن میخوای واسه چی؟... بچه های مردم روزی 2 هزار تومن میگیرن... با همون هزار تومن کنار میان... اونوقت تو از من پونصد تومن میخوای؟... بابای من سیصد تومن به من نمیداد که بخوام دویست تومن به تو بدم... بیا حالا این صد تومن را بگیر... پسره نگاه کرد دید پنجاه تومنه.😔😏😂😂😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌☂😜 http://eitaa.com/cognizable_wan ¯\_(ツ)_/¯
فرق تقلب کردن پسرا و دخترا: ۱) پسرا: 😐😂 (بغل دستی): ممد! اینم کتاب،صفحه ۲۴۰ جوابش نیست که لامصب!!! اون برگه آچاری که بهت دادم از گلوت پایین نره ایشاله. مرض، هنوز ننوشتم، سریع جزوت رو ببین پیدا میکنی جوابشو. فقط سریعا بچه ها منتظرن. (پشت سری): جواد جواب سوال ۴ رو ته کفشم نوشتم، گرفتم بالا زود بنویس داداش، اگرم خواستی درش بیار نوبتی بده بره!!!! ممد: بیا برگه علی داره دس به دس میشه، الآن به ما میرسه. ۲) دخترا: 😐😂 الههههههه ه ه ه... الـــــــــههههههه ه ه ه الهههههه ه ه ه ه ه هههه ههه... (الهه در حال نوشتن به طرز وحشیانه ای همراه با یک لبخند ملیح !!!) مهشییییییددددد مهیییییییییدددد تو رو خدا! مهشییییییییدددد (مهشید: ننوشتم، بابا برگم سفیده، أه!) مهشید دو دقیقه بعد: استاد! برگه هامون تموم شد، یه برگه دیگه میشه بهم بدینن!😳😳😂😂😂! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😹🎈 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌☂😜 http://eitaa.com/cognizable_wan ¯\_(ツ)_/¯
فرق تقلب کردن پسرا و دخترا: ۱) پسرا: 😐😂 (بغل دستی): ممد! اینم کتاب،صفحه ۲۴۰ جوابش نیست که لامصب!!! اون برگه آچاری که بهت دادم از گلوت پایین نره ایشاله. مرض، هنوز ننوشتم، سریع جزوت رو ببین پیدا میکنی جوابشو. فقط سریعا بچه ها منتظرن. (پشت سری): جواد جواب سوال ۴ رو ته کفشم نوشتم، گرفتم بالا زود بنویس داداش، اگرم خواستی درش بیار نوبتی بده بره!!!! ممد: بیا برگه علی داره دس به دس میشه، الآن به ما میرسه. ۲) دخترا: 😐😂 الههههههه ه ه ه... الـــــــــههههههه ه ه ه الهههههه ه ه ه ه ه هههه ههه... (الهه در حال نوشتن به طرز وحشیانه ای همراه با یک لبخند ملیح !!!) مهشییییییددددد مهیییییییییدددد تو رو خدا! مهشییییییییدددد (مهشید: ننوشتم، بابا برگم سفیده، أه!) مهشید دو دقیقه بعد: استاد! برگه هامون تموم شد، یه برگه دیگه میشه بهم بدینن!😳😳😂😂😂! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😹🎈 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌☂😜 http://eitaa.com/cognizable_wan ¯\_(ツ)_/¯
ساعت ۱۴ پایان شیفت من بود و کمتر از یک ربع به آن زمان مانده بود که گروهی از سالمندان برای زیارت وارد حرم شدند. یکی از آن ها به من گفت که مادرجان می شود تا ساعت ۳ هر جایی در حرم که گفتم، من را با خودت ببری. با این که برای آن روز برنامه ریزی کرده بودم اما گفتم که او زائر امام رضا(ع) است و نمی توان به درخواستش جواب منفی داد؛ بنابراین رکاب های ویلچر را باز کردم و او روی صندلی نشست. ابتدا رفتیم پنجره فولاد، در آن جا زیارت نامه اش را خواند و برای خودش روضه ای خواند و سپس گفت که من را به مسجد گوهرشاد ببر. در آن جا نماز خواند و سپس گفت که من را به آرامگاه شیخ حر عاملی و مرحوم نخودکی و ... ببر تا توفیق زیارت آن ها را هم داشته باشم. در این مسیر و در حالی که ساعت ۳ و نیم شده بود، به من گفت که می دانم که هیچ فردی به مهربانی و صبوری شما با من رفتار نمی کرد اما همین قدر بدان که من خیلی وقت بود که توفیق زیارت نداشتم و همه آرزویم این بود که یک بار دیگر به زیارت امام رضا(ع) مشرف شوم. راستش فکر نمی کردم که به این توفیق دست یابم اما خدا را شکر که قسمتم شد. در پایان شماره من را هم گرفت و رفت. بعد از چند روز، آقایی با من تماس گرفت و خودش را پسر آن خانم معرفی کرد و گفت: شما چند روز پیش مادر من را سوار ویلچر کردید که شماره تان را هم گرفته است. مادرم در این چند روز خیلی از زحمات شما برای ما و دیگر بچه ها و نوه هایش تعریف می کرد. هم می خواستم از شما تشکر کنم و هم بگویم که مادرم چند شب پیش از این دنیا رفت. خدا را شکر که خاطره آخرین زیارتش برایش شیرین تر از همیشه بود.   http://eitaa.com/cognizable_wan
↫✳️ بالا (اورژانسی) به فشار خون 90/140 و بالاتر از آن فشار خون بالا گفته می شود. اعمال یداوی ۱. بین شصت پا و انگشت سبابه را به مدت 3 الی 5 دقیقه دهید. ۲. به نوک انگشتان بزنید تا چند قطره خون خارج شود. ۳. در صورت لزوم پا خیلی فوری فشار را کاهش می‌دهد. تدابیر غذایی ۴. 10 تا 20 عدد را به آرامی بجوید تا فشار خون سریع کاهش یابد حتما جویده شود و در غیر این صورت فشار افزایش می یابد. ۵. مصرف مثل سرکه، آب لیمو، آب نارنج، آب غوره در موارد اورژانسی نیز موثر می‌باشند. http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹 بالاخره صحبتهاے دايے با مامان نتیجہ داد. باورم نمیشد راهے شدم. فورا به زهرا زنگ زدم وجریان را گفتم . _واے چقدر خوشحال شدم حُسنا دلم روشن بود تو هم میاے لطفا مدارکت رو آماده کن چون ۱۰ روز دیگہ زمان رفتنه . صبح زود مدارکم را به زهرا دادم کہ بفرستند برای نام نویسے. هنوز باورم نمیشد که قرار است به منتهاے عشق سفر کنم. و چه زود خوشے از من گرفته شد. یک روز بعد زهرا زنگ زد. او میگفت و من چیزے نمیشنیدم : زهرا _حُسنا باور کن خودم هم ناراحت شدم. خیلی اصرار کردم .خان داداش هم بهشون گفت ، ولی گفتن حتی یک نفر هم جا ندارن .مگر کسے انصراف بده هستے حُسنا ؟ الو .... الو حُسنا ...کجایے؟ در بُهت بودم. _هاا .آره یعنی نہ زهرا _ نمیخوام امیدوارت کنم ولی آماده باش شاید کسی کنسل کرد. _چی میگی؟ اونهم یک هفته قبل از سفر؟ نه بابا بعیده . بهرحال ممنون از تلاش هات زهرا جان اونے کہ باید بخواد ، نمیخواد فعلا خداحافظ حالم بد بود، همانطور کنار تخت رو زمین نشستم . نمیخواهم بگویم چرا؟ چون در عشق چرا معنایی ندارد.باید فکر کنم کجاے کار می لنگد. کجا اشتباه رفتم؟ راه وصل اینقدر ساده و سهل نیست حُسنا خانم. «که عشق آسان نمود اول ولے افتاد مشکل ها» این همه لاف عشق زدے، حال در فراق یار بسوز... بسوز چون شمع ولے به دور از پروانہ تو نباید چیزے میخواستے. تو نباید ادعاے عاشقے مے کردے. آره درستہ شما میخواین که من چیزے نخواهم . میدونم سختہ ولی باشہ چیزے نمیخوام ... تا دو روز حال دلم خوش نبود. کم حرف میزدم. همہ میدونستند این حالتم بخاطر جاموندن از قافلہ کربلاییهاست. با زهرا هم تماسی نداشتم. شاید او هم حال مرا مے فهمید و نمیخواست خلوتم را بهم زند. روز سوم بعد از کلاس دانشگاه، حوالے ساعت 4 در حیاط دانشکده، هم کلاسے زهرا را دیدم با هم احوالپرسے کردیم و بہ سمت خروجے راه افتادیم. _خوبے سولماز؟ سولماز _مرسےخوبم،حُسنا جون راستے حال زهرا چطوره؟ پاش بهتر شده؟ _زهـرا؟ پاش چےشده؟ سولماز _مگہ خبر ندارے؟ پاش شکستہ! _چیییی؟ پاش شکسته؟ نه برای چے؟ ↩️ .... ☕️🍃☕️🍃☕️🍃 ╭─┅═♥️═┅╮ http://eitaa.com/cognizable_wan ╰─┅═♥️═┅╯
✅ هشت درس زندگی شخصى از حضرت سجاد عليه السلام سوال كرد: چگونه صبح كردى؟ فرمود: در حالى صبح کردم كه هشت طلبكار هشت چيز را از من مطالبه مى كنند، عرض كرد: يابن رسول اللَّه! كيستند آن هشت طلبكار؟ امام به طور اختصار فرمود: 🔵 خداى متعال، عمل به واجبات را طلب مى كند. 🔵 نبى اسلام، عمل به سنن را طلب مى كند. 🔵 اهل و عيال، روزى حلال را طلب مى كند. 🔵 نفس اماره، شهوت را طلب مى كند. 🔵 شيطان، نافرمانى از حق را طلب مى كند. 🔵 رقيب و عتيد، عمل صالح را طلب مى كند. 🔵 ملك الموت، روح را طلب مى كند. 🔵 زمين، بدن و كالبد را طلب مى كند. ✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 درمان نِقرس : 🔺 خوردن سرکنگبین شبها 🔺 حجامت عام که باعث می شود اسید اوریک بدن تنظیم شود 🔺 اما در این بیماری رسوب وجود دارد و لذا حجامت ساکرال ساق و کعب الارقوب(بین پاشنه) و در نهایت زالوی موضعی انگشت شست پارا انجام می دهیم http://eitaa.com/cognizable_wan
🏴به مناسبت سرلشکر من شعر برای تو سرودم که بخوانی حاجت به بیان نیست تورا بس که عیانی سوگند به اشکِ نُبُل و آهِ شلمچه دیروز همین بودی و امروز همانی سوگند به گیسوی حبیب ابن مظاهر سوگند به سردارِ شهیدَت همدانی از مستی پیرانِ رَهِ میکده مَستیم ماندم که چرا این همه ای پیر !جوانی گفتند به تو جنگ طلب جنگ طلب ها از بس پی آرامشِ اوضاعِ جهانی دور از همه احزاب و جُدا از جریان ها ای مرد درونِ رگِ ما در جریانی سوگند به سربندِ تو که یک تنه عمریست سرتر ز سرانِ همه اجلاسِ سرانی از «قونیه» تا «مُلکِ سلیمان» همگان را ای کاش که از شَرِ شیاطین بِرَهانی ای کاش به حَقِ حُجَجی دَر دلِ میدان بی سَر نشَوی یکسره (سردار) بمانی... http://eitaa.com/cognizable_wan
شرکت کنندگان یک تحقیق علمی درباره ی اهمیت رژیم و برنامه ی غذایی، موفق شدند بعد از ۱۲ هفته به طور متوسط ۳/۱ کیلوگرم وزن کم کنند. از همه مهم تر آنکه ریسک ابتلا به دیابت و بیماری های قلبی در این افراد کاهش یافت. همه ی ما باید یک برنامه ی غذایی مشخص برای خود داشت باشیم و عادت های سالمی در پیش بگیریم. اما به خاطر داشته باشید که لازم نیست خود را به یک نوع غذای خاص محدود کنیم. اگر به تازگی تصمیم به کاهش وزن خود گرفته اید، در ادامه ی این مطلب از ترفندهایی صحبت خواهیم کرد که می توانند به شما کمک کنند بدون فشار آوردن به خود، وزن تان را کنترل کنید. ۱- هر روز ۹ لیوان آب بخورید اول آنکه ۳۰ دقیقه قبل از وعده های غذایی تان یک لیوان آب بخورید. در تحقیقی مشاهده شد این کار باعث رشد ۴۴ درصدی کاهش وزن شرکت کنندگان طی ۳ ماه شد. دوم آنکه توصیه می شود مردان روزانه ۱۲ تا ۱۳ فنجان آب و زنان روزانه ۹ فنجان آب بنوشند. این کار باعث می شود آب بدن حفظ شود و به شما کمک می کند از سمومی خلاص شوید که دشمن تلاش های شما برای کاهش وزن هستند. به علاوه با این کار کمتر احساس گرسنگی خواهید کرد. ۲- فیبر را در رژیم غذایی خود بگنجانید بسیاری از میوه ها و سبزیجات از جمله سیب، هویج، کلم بروکلی و آووکادو، همگی حاوی ماده ی خاصی به نام فیبر محلول هستند. این ماده نه فقط برای حفظ تناسب اندام بلکه برای سلامت عمومی هم مفید است. مصرف فیبر ریسک ابتلا به دیابت و بیماری های قلبی را هم کاهش می دهد. تحقیقات نشان داده با هر ۱۰ گرم افزایش در میزان مصرف فیبر، میزان چربی های بدن ۳/۷ درصد کاهش پیدا می کند. توصیه می شود روزانه ۲۵ تا ۳۸ گرم فیبر مصرف کنید. ۳- در رستوران و کافه پشت به غذاها و خوراکی ها بنشینید ساده به نظر می رسد، اما بسیاری از ما احتمالاً این کار را انجام نمی دهیم. اگر مدتی طولانی رو به روی یک کیک هوس انگیز بنشینید، میل به خوردن آن در شما بالا می رود. بهتر است در کافه و رستوران طوری بنشینید که به منظره ی خوراکی ها و غذاها دید نداشته باشید. ۴- به اندازه ی کافی ویتامین D دریافت کنید نور خورشید تأثیری مثبت بر روند کاهش وزن دارد. علت این اتفاق ویتامین D است. تحقیقی بر روی ۴،۶۵۹ نفر در طول ۴ سال نشان داد میان افزایش مصرف این ویتامین و کمتر شدن افزایش وزن ارتباط وجود دارد. اگر به اندازه ی کافی آفتاب دریافت نمی کنید، می توانید از مکمل های ویتامین D استفاده کنید که البته به خاطر داشته باشید مصرف مکمل باید با نظارت پزشک انجام شود. در غیر اینصورت، می توانید هر روز صبح ۱۰ تا ۱۵ دقیقه در آفتاب بنشینید که بسیار مؤثر خواهد بود. ۵- در وعده های غذایی تان از مواد غذایی متنوعی استفاده کنید اگر در غذا تنوع طعم وجود نداشته باشد، یکسان و تکراری بودن طعم باعث می شود از آن خسته شویم و علاقه ی خود را به آن از دست دهیم، به همین خاطر است که گاهی بعد از خوردن یک وعده غذای سنگین، کماکان برای خوردن دسر جا داریم. برای جلوگیری از پرخوری، بهتر است در هر وعده از مواد غذایی متنوعی استفاده کنید اما به این شرط که از هر کدام فقط مقدار کمی بخورید. ۶- شیر و چای ننوشید بعضی برای کم کردن اشتهای خود از ترکیب شیر و چای استفاده می کنند که فکر خوبی نیست. محققان می گویند چای حاوی مقادیر زیادی ترکیباتی است که به کاهش چربی های بدن کمک می کنند. اما پروتئین های موجود در شیر گاو توانایی چربی سوزی چای را از بین می برند. بنابراین بار دیگر به جای این ترکیب می توانید فقط چای بنوشید. ۷- بین هر لقمه قاشق تان را زمین بگذارید بدن می تواند به سرعت به حس سیری برسد. اما معمولاً تا حدود ۲۰ دقیقه طول می کشد تا مغز به این نتیجه برسد. به همین دلیل باید سرعت غذا خوردن خود را کم کنید. برای این کار، بین هر لقمه، قاشق خود را زمین بگذارید. این کار کمک می کند مدت زمان غذا خوردن تان را بیشتر کنید و مانع از پرخوری کردن شما می شود. ۸- هنگام غذا خوردن در رستوران، غذایتان را با کس دیگری تقسیم کنید اگر سعی در کم کردن خورد و خوراک تان دارید، تقسیم غذا با دیگران ترفند خوبی برای این منظور محسوب می شود. فقط یک غذا سفارش دهید و درخواست کنید ۲ بشقاب کوچک تر برایتان آورند. به این ترتیب بعد از خوردن غذای اصلی، دیگر از خوردن دسر احساس گناه نخواهید کرد. http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫 واقعا معذرت میخوایم بابت پخش این کلیپ ⭕️ ولی باید بگیم که ترور شهید حاج قاسم سلیمانی با هماهنگی "برخی مسئولین داخل کشور" انجام شد... #حاج_قاسم_سلیمانی #انتقام_سخت لینک عضویت👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan لطفا انتشاردهیدتادین تون روبه شهیدحاج قاسم سلیمانی اداکنید😭😭😭
🌹 سولماز _ فکر کردم خبر دارے. من دیروز زنگ زدم ببینم کلاس داریم یا نہ کہ زهرا بهم گفت پام شکسته. هیچے از پلہ هاے خونشون میومده پایین ،غذا ببره براے داداشش پاش پیچ میخوره میفتہ. با سر رفتہ تو دیوار، خداروشکر سرش چیزیش نشده ولی مچ پاش شکستہ _ ای وای ... به زهرا و پای شکستہ اش فکر میکنم و به سفرش ... _ میخواست بره کربلا سولماز_آره گفت .اینجورے کہ نمیتونہ دیگہ ذهنم درگیر میشود .بہ این طلبیدن ونطلبیدن ها فکر میکنم. یعنی بہ این ها میگویند قسمت؟. .. زهرا هم مثل من باید جا بماند؟ خداحافظے کردیم و من بہ سمت ماشین حرکت کردم. شماره زهرا رو گرفتم. صدای بوق هاے ممتد در ماشین پیچید. بالاخره جواب داد: _الو بفرمایید _سلام زهرا، خوبے؟ پات چی شده دختر؟الان سولماز بهم گفت .تو نمیتونے مثل آدمیزاد راه برے حتما باید شلنگ تختہ بندازے؟ حالا حالت چطوره؟ زهرا _ای بابا، امون بده این چہ احوالپرسیہ. بلہ خداروشکر بهترم _دختر تو میخواستے برے کربلا الان چطورے...؟ صدای محزونش از اون طرف خط اومد زهرا_آره دیدی چی شد؟ شانس منه آقا منو نطلبید . دلم براش سوخت. _میخوام بیام پیشت. موقعیت داری؟ تعارف نکن باهام، راستشو بگو زهرا _بیا اتفاقا دلم گرفته بیا یه کم با هم حرف بزنیم خداحافظی کردم . سریع به مامان زنگ زدم و اطلاع دادم . راه افتادم به سمت خونه زهرا، سر راه یه کمپوت و چند تا ابمیوه خریدم. زنگ زدم کہ مادر زهرا در را باز کرد. _سلام حاج خانوم مادر زهرا _سلام مادر خوبی؟ _الحمدلله شما خوبید؟بلا به دور، زهرا چطوره؟ من امروز شنیدم. همانطور که راهنماییم میکرد به اتاق زهرا گفت : ممنون دخترم، چی بگم والله، موقع ناهار غذا دادم به زهرا ببره برای محسن، اخه خانمش خونه نبود یه وقت صدای داد وگریه ای بلند شد. نفهمیدم چطوری خودم رو رسوندم. باز هم خداروشکر سرش چیزیش نشد. _الهی بگردم ، صدقه بدید، دفع بلا میشه ان شاء الله مادر زهرا _بله اتفاقا همون روز هم صدقه دادم _خب اگر نمیدادید احتمالا اتفاق بدتری میفتاد بازهم خداروشکر. در زدم و با بفرمایید زهرا وارد اتاق شدم. رو تخت نشسته بود و روی پاش لب تاپ را گذاشته بود و فیلم تماشا میکرد. _سلام بر خانم دکتر علیل زهرا_سلام دکتر قلابی میبینی حُسنا آخر آه وحسرتت دامن منو گرفت، انداختیم پایین، پام شکست. _وا به من چه ربطی داره؟ پات چطوره؟ باز بگو دکتر قلابے ، اگر امثال ما نبودیم تو چیکار میکردے؟ گذر پوست بہ دباغ خونه میفتہ زهرا خانم! ↩️ .... ☕️🍃☕️🍃☕️🍃 ╭─┅═♥️═┅╮ http://eitaa.com/cognizable_wan ╰─┅═♥️═┅╯
4_5812264724963788387.mp3
2.89M
غرور سپاهی چه سردار ماهی تقدیم به حاج قاسم