eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
13.8هزار ویدیو
635 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 شوهر خود را مشکلات بدانید. مشکل را به او بگویید و از او بخواهید آن را کند. 💠 به او بگویید که تنها او به حل این مسئله است. 💠 نتیجه این کار این است که مرد چشمش را به زندگی نبندد و همیشه آماده و در صحنه باشد 💠و این همان همسر و خانواده است. 🍃❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ کیش و ماتش کرده بود که به دفاع از خود عربده کشید _این واسه ایرانیها جاسوسی میکنه! با چشمانی که از خشم آتش گرفته بود برایش جهنمی به پا کرد..😡 و در سکوت برگزاری نماز جماعت عشاء، فریادش در گلو پیچید _کی به تو اجازه داده خودت حکم بدی و اجرا کنی؟😡 و هنوز جمله‌اش به آخر نرسیده با دست دیگرش پنجه او را از دهانم کَند و من از ترس و نفس تنگی داشتم خفه میشدم و طوری به سرفه افتادم که طعم گرم خون را در گلویم حس میکردم...😣😖 یک لحظه دیدم به یقه پیراهن عربی اش چنگ زد😡👊 و دیگر نمیدیدم چطور او را با قدرت میکشد تا از من دورش کند.. که از هجوم وحشت بین من و مرگ فاصله ای نبود.. و میشنیدم همچنان نعره میزند که خون این رافضی است...🗣👿 از پرده بیرون رفتند.. و هنوز سایه هر دو نفرشان از پشت پرده پیدا بود و صدایش را میشنیدم که با کلماتی محکم تحقیرش میکرد _هنوز این شهر انقدر بیصاحب نشده که تو فتوا بدی!😡☝️ سایه دستش را دیدم که به شانه اش کوبید تا از پرده دورش کند.. و من هنوز باورم نمیشد زنده مانده ام که دوباره قامتش میان پرده پیدا شد. چشمان روشنش شبیه لحظات طلوع آفتاب به طلایی میزد.. و صورت مهربانش زیر خطوط کم پشتی از ریش و سبیلی خرمایی رنگ میدرخشید و نمیدانستم اسمم را از کجا میداند که همچنان در آغوش چشمانش از ترس می لرزیدم و او حیرت زده نگاهم میکرد... تردید داشت دوباره داخل شود، مردمک چشمانش برایم میتپید.. و میترسید کسی قصد جانم را کند که و با صدایی که به نرمی میلرزید، سوال کرد _شما هستید؟😰 ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ _نمیدونم، ما داشتیم میرفتیم سمت خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی ارتش دارن فرار میکنن سمت ما، همونجا تیر خورد. من نمیدانستم.. اما انگار خودش میدانست میگوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس میزد.. و 🌸مصطفی🌸 میخواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند.. که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت _اگه به جای مسجد عُمری،🔥 زنت رو برده بودی بیمارستان، میدیدی چند تا و هم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟😏 سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته،.. شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج پشیمان شده.. و سعد🔥 فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه میکرد.. و او همچنان از خنجری که روی حنجره ام دیده بود، که رو به سعد اعتراض کرد _فکر نکردی بین این همه وهابی تشنه به خون شیعه، چه بلایی ممکنه سر بیاد؟😠 دلم برای سعد میتپید.. و این جوان از زبان دل شکسته ام حرف میزد که دوباره به گریه افتادم..😭 و سعد طاقتش تمام شده بود.. که از جا پرید و با صدایش را بلند کرد _من زنم رو با خودم میبرم!😏 برادر مصطفی دستپاچه از جا بلند شد.. تا مانع سعد شود که در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید😡🗣 _پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینه تونه!😡 برادرش دست سعد را گرفت.. و دردمندانه التماسش کرد _این شبا شهر قُرق وهابی هایی شده که خون شیعه رو میدونن! بخصوص که زنت و بهش رحم نمیکنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونه ها کمین کردن و مردم و پلیس رو میزنن!😐😥 دیگر نمیخواستم.. ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
💠 سه در هر روز 🔹شخصی محضر امام زین العابدین علیه السلام رسید و از وضع زندگیش شکایت نمود. امام علیه السلام فرمودند: بیچاره فرزند آدم هر روز گرفتار سه مصیبت است که از هیچکدام از آنها پند و نمی گیرد.اگر عبرت بگیرد دنیا و مشکلات آن برایش آسان می‌شود. 🔹مصیبت اول اینکه، هر روز از عمرش کاسته می‌شود. اگر زیان در وی پیش بیاید غمگین می‌گردد، با اینکه سرمایه ممکن است بار دیگر باز گردد ولی قابل برگشت نیست. دوم اینکه هر روز، خود را می‌خورد، اگر باشد باید حساب آن را پس بدهد و اگر باشد باید بر آن کیفر ببیند. 🔹سپس فرمودند: سومی مهمتر از این است. گفته شد، آن چیست؟ امام فرمودند: هر روز را که به پایان می‌رساند یک قدم به آخرت نزدیک شده اما نمی داند به سوی بهشت می‌رود یا به طرف جهنم. 📚 بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۶۰. 💠 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔺اگر از خانواده ثروتمندی نیستید، میتونید اولین فرد ثروتمند خانواده باشید 🌸 فقط کافیه از خدای رزاق که منابع ثروتش نا محدوده درخواست کنید و قانونمندی های رسیدن به رو اجرا کنید 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 💠 دوستی می‌گفت صبح زود بخاطر کار اداری وارد اداره‌ی مربوطه شدم سالن اداره بود و کار ارباب رجوع کُند پیش می‌رفت دو سه ساعتی داخل صف بودم صدای زمزمه‌ی اعتراض از داخل صف کم و بیش به گوشم می‌خورد با خود گفتم خدا به خیر کند اگر‌ همین جور پیش برود صدای مردم بلند خواهد شد در همین لحظه درب اتاق مدیر باز شد آقای آمد و رفت بالای یک صندلی ایستاد و بدون مقدّمه و با لحنی متواضعانه گفت: "من خاک کف پای همه‌ی شما هستم، من شرمنده‌ی شما شدم، سیستم کامپیوتر اداره امروز مشکل پیدا کرده و از صبح زود، سخت پیگیرم تا شما مردم عزیز نشوم از همه‌ی شما عذرخواهی می‌‌کنم و از همه‌ی شما می‌خواهم بخاطر کوتاهی امروز کنید! ..." به طرز عجیبی جوّ سالن تغییر کرد و کم و بیش، آرامش را در چهره‌ی مردم می‌دیدم دیگر کسی اعتراض جدّی نمی‌کرد ... 💠 چه خوب است در زندگی مشترک نیز سیستم شفّاف سازی و همسرداری متواضعانه رعایت شود و در مواقعی که حس می‌کنید همسرتان از فضای زندگی و یا دلخور است متواضعانه و بدون قیافه‌ی حق به جانب بگویید: "اگر کم و کاستی در زندگی وجود دارد مرا کن اگر در انجام وظایفم کوتاهی می‌بینی شرمنده‌ات هستم." 💠 ذکر کم‌کاری خود نسبت به انجام وظایف همسرداری و بیان شفّافانه‌ی تلاش‌های شما که از چشم همسرتان پوشیده مانده است خوبی برای آرام کردن، امیدبخشی و تعدیل توقّعات و گلایه‌های همسر است. 🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🇮🇷🌸🌹🌸🇮🇷 💠 💬 سؤال: بخشی از معابر که در حکم و به همه است، چه حکمی دارد؟ 🔹در فرض سؤال، که در محل بدست می آورد، است یا ؟ 💠 📚 . 🇮🇷🌸🌹🌸🇮🇷💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan