eitaa logo
کوله پشتی راوی 🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
64 فایل
این کانال با مدیریت جدید می باشد و فروخته شده
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ تیپ داشت لشکر می شد. جلسه گذاشت برای تغییر ساختار . 🔺 کادرش را که معلوم کرد جلسه با یک صلوات ختم شد. مثل بقیه بلند شدم بروم که گفت : صبر کن کارت دارم . وقتی همه رفتند خواست با هم زیارت عاشورا بخوانیم. با تعجب نگاهی کردم و گفتم توی این ساعت و این موقعیت؟ جمله اش را تکرار کرد. 🔻 این اولین دستور شهید زین الدین بود در مقام فرمانده لشکر . چادر دنجی پیدا کردیم. تا زیارت عاشورا با اسم مقدس امام حسین ع شروع شد ، آقا مهدی بغضش ترکید. رسیدیم به سجده زیارت، هنوز داشت گریه می کرد. 🎙 راوی : منبع: خط عاشقی 1، خاطرات عشق شهدا به امام حسین و روضه های کربلا، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران. 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کوله پشتی راوی 🇵🇸
موضوع کتابِ «تنها زیرِ باران» روایت زندگی و شهادت سَردار «مهدی زین الدین» فرمانده لشکر 17 امام علی بن ابی طالب (ع)،می باشد... کتاب مَذکور در برگیرنده ی خاطراتی منتشر نشده مربوط به زندگی و رَزم و شهادت زین الدین از زبان خانواده، همسر و همرزمان وی است... در قسمتی از کتاب آمده است: گفت:«اعلام کن همه جمع بشن،می‌خوام براشون صحبت کنم» نگران گفتم: «آقامهدی اگه حرف از موندن بِزنی، خودت رو سَبُک کردیا...!! این بنده‌های خدا از بس سختی کشیدن و برای عملیات امروز و فردا شنید‌ن،خسته شد‌ن... خدانکرده حرفت رو زمین می‌زنن... شما فرمانده‌ی لشکری، خوب نیست اعتبارت رو از دست بدی...» یک لبخند روی لبهایش کاشت...دست روی شانه‌ام زد و گفت: «من از خدا یه آبرو گرفتم، همون رو هم خَرجِ راهِ خودش می‌کنم... تو نگران نباش...»  والسلام علیکم را گفته و نگفته،صدای صلوات دَشت را پر کرد...در یک چشم‌به‌هم‌زدن، دورش شلوغ شد؛شلوغ و شلوغ‌تر...از دور،هرچه چشم چرخاندم نتوانستم بِبینَمَش...داشتم نگران می‌شدم که دیدم روی شانه بلندش کردند،بُردَندَش توی دل جمعیت... همان‌هایی که یک‌صدا سازِ رفتن می‌زدند،حالا یک‌صدا شعار می‌دادند: فرمانده‌ی آزاده، آماده‌ایم آماده...فرمانده‌ی‌ آزاده،آماده‌ایم آماده... 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆مبارزه با نفس ... 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄