🌷💔داداشابــراهـــیـــم 🇵🇸
#قسمت_سی_و_دوم🌱 #غریبهای_بالباس_غواصی یدالله تنهایی داخل سنگر نشسته بود و بیسیم پی آر سی را تمی
#قسمت_سی_و_سوم🌱
#تیر_اندازی_بهجنازه
_بیا دیگه دارعلی!
+به خدا تو تیررس دشمنیم!
_باید هرطوریه جنازش رو بیاریم.
+به خدا بریم جلو، ردخور نداره، خوردیم. نمیبینی نامردا با تیر میزنن به جنازه.
_برای همین میگم باید بیاریمش.
+هاشم آقا! جنازه رو کردن تله.
_فکرش رو نکن، آوردنش با من!
+حرف حساب سرت نمیشه فرمانده!
_باید بیارمش، قول دادم به مادرش.
+به پیر، به پیغمبر، مادرش هم راضی نیس، چند نفر به خاطر آوردن جسد بچهاش نفله بشن.
_فقط این نیس! با تیراندازی به اون جنازه، دارن حیثیتمون رو خدشهدار میکنن.
+همین رو میخوان. بریم جلو، یه جنازه میشه سه تا، مارو میبینن. باورت نمیشه؟
_چرا باورم میشه.
+نمیترسی از مرگ؟
_نه که نمیترسم!
+آخه چرا نمیترسی؟
_من که اونارو نمیبینم، برایچی بترسم؟
#ماه_شعبان
#کتاب_خوب_بخوانیم
#معرفی_کتاب
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---