eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
783 دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
9.1هزار ویدیو
334 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
کودکان بیش از تنبیه، به تشویق نیاز دارند. تشویق به آنها عشق و امید و انگیزه می‌دهد. او را برای آینده سرشار از امیدواری می‌کند. احساس خوب بودن و ارزشمندی را در او بالا می‌برد. 💠 استفاده بیش از حد از تنبیه، و استفاده نکردن از تشویق، باعث سَرخوردگی و ناامیدی فرزندانمان می‌شود و ما با دست خود، فرزندانمان را به سوی احساس حقارت سوق می‌دهیم و انرژی مثبت را از آنان می‌گیریم. 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
کمک به کودک نوپا در توسعه استقلال خود ۱) اگر هنگام بروز مشکل یا مسئله ای داد می زنید، جیغ می کشید یا سخنرانی می کنید، از این کارها دست بکشید. همه این روش ها نوعی بی احترامی به کودک و تشویق احساس تردید، خجالت و گناه در آینده برای کودک است. ۲) به جای اینکه به کودک بگویید چه بکند، به او کمک کنید راه هایی برای رسیدن به احساس قدرت شخصی و استقلال پیدا کند. مثلا از او بپرسید؛ خب، به نظر تو بعد چکار باید کرد. ۳) وقتی از کودک درخواستی دارید با احترام رفتار کنید. انتظار نداشته باشید وقتی از کودک کاری را خواسته اید به سرعت کار قبلی خود را کنار بگذارد و کار شما را انجام دهد. مثلا از او بپرسید؛ «می تونی این کار را پنج دقیقه یا ده دقیقه دیگه برای من انجام دهی؟» حتی اگر مطمئن نیستید کودک منظور شما را به طور کامل درک کند، به خودتان آموزش دهید با ایجاد حق انتخاب برای کودک به جای دستوردادن به وی احترام بگذارید. 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
کودکانی که اسباب بازی کمتری دارند... 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
کودکی که تهدید شده وناامن است اين ترس را به شكل واضح بروز نمی دهد بلکه آن را به شكل هاى مختلفى همچون ناخن جويدن، لكنت زبان، شب ادرارى، كم رو و كم حرف شدن كاهش تمركز و خشونت نشان ميدهد. 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
💆‍♂ 💯ماساژ مناسب برای نوزادانی که از شدت گریه به حالت غش و ضعف رسیده و شیر نمی‌خورند و به هیچ روشی ساکت نمی‌شوند: 👍🏻روغن‌مالی با روغن گرم خاتم آرام آرام و نرم نرمِ اعصاب و عضلات دو طرف مهره‌های پشت نوزاد تا گردن او با انگشت شست، کوفتگی و ماندگی و گرفتگی ناشی از قنداق و یا گهواره و ... را برطرف می‌کند. 👌🏻با این روش به راحتی آرام شده و به خواب می‌روند. 📂منبع: مفرح‌القلوب، ص ۳۶۴ 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
بدون تو هرگز « قسمت بیست و سوم » دکترحسینی! همین الآن می خوام باهاتون صحبت کنم. بیاید توی حیا
بدون تو هرگز « قسمت بیست و چهارم » حنانه که از 4 سالگی، من رو ندیده بود، باهام غریبی می کرد و خجالت می کشید. محمدحسین که اصلاً نمی گذاشت بهش دست بزنم. خونه بوی غربت می داد. حس می کردم توی این مدت، چنان از زندگی و سرنوشت همه جدا شدم که داشتم به یه غریبه تبدیل می شدم. اون ها، همه توی لحظه لحظه هم شریک بودن اما من فقط گاهی اگر وقت و فرصتی بود، اگر از شدت خستگی روی مبل ایستاده یا نشسته خوابم نمی برد، از پشت تلفن همه چیز رو می شنیدم. غم عجیبی تمام وجودم رو پر کرده بود. فقط وقتی به چهره مادرم نگاه می کردم، کمی آروم می شدم. چشمم همه جا دنبالش می چرخید. شب همه رفتن و منم از شدت خستگی بی هوش.... برای نماز صبح که بلند شدم، مادرم پای سجاده داشت قرآن می خوند. رفتم سمتش و سرم رو گذاشتم روی پاش. یه نگاهی بهم کرد و دستش رو گذاشت روی سرم. با اولین حرکت نوازش دستش، بی اختیار اشک از چشمم فرو ریخت.... - مامان! شاید باورت نشه اما خیلی دلم برای بوی چادر نمازت تنگ شده بود. و بغض عمیقی راه گلوم رو سد کرد..... دستش بین موهام حرکت می کرد و من بی اختیار، اشک می ریختم. غم غربت و تنهایی. فشار و سختی کار و این حس دورافتادگی و حذف شدن از بین افرادی که با همه وجود دوستشون داشتم. - خیلی سخت بود؟ - چی؟ - زندگی توی غربت سکوت عمیقی فضا رو پر کرد. قدرت حرف زدن نداشتم و چشم هام رو بستم. حتی با چشم های بسته، نگاه مادرم رو حس می کردم. -خیلی شبیه علی شدی. اون هم، همه سختی ها و غصه ها رو توی خودش نگه می داشت، بقیه شریک شادی هاش بودن. حتی وقتی ناراحت بود، می خندید که مبادا بقیه ناراحت نشن. اون موقع ها جوون بودم اما الآن می تونم حتی از پشت این چشم های بسته، حس دختر کوچولوم رو ببینم. ناخودآگاه با اون چشم های خیس خنده ام گرفت. دختر کوچولو! چشم هام رو که باز کردم. دایسون اومد جلوی نظرم. با ناراحتی، دوباره بستمشون. - کاش واقعاً شبیه بابا بودم. اون خیلی آروم و مهربون بود. چشم هر کی بهش می افتاد جذب اخلاقش می شد ولی من این طوری نیستم. اگر آدم ها رو از خدا دور نکنم، نمی تونم اون ها رو به خدا نزدیک کنم. من خیلی با بابا فاصله دارم و ازش عقب ترم. خیلی... سرم رو از روی پای مادرم بلند کردم و رفتم وضو بگیرم. اون لحظات، به شدت دلم گرفته بود و می سوخت. دلم برای پدرم تنگ شده بود و داشتم کم کم از بین خانواده ام هم حذف می شدم. علت رفتنم رو هم نمی فهمیدم و جواب استخاره رو درک نمی کردم..... زمان به سرعت برق و باد سپری شد. لحظات برگشت، به زحمت خودم رو کنترل کردم. نمی خواستم جلوی مادرم گریه کنم. نمی خواستم مایه درد و رنجش بشم. هواپیما که بلند شد، مثل عزیز از دست داده ها گریه می کردم. حدود یک سال و نیم دیگه هم طی شد ولی دکتر دایسون دیگه مثل گذشته نبود. حالتش با من عادی شده بود. حتی چند مرتبه توی عمل دستیارش شدم. هر چند همه چیز طبیعی به نظر می رسید اما کم کم رفتارش داشت تغییر می کرد نه فقط با من، با همه عوض می شد. مثل همیشه دقیق اما احتیاط، چاشنی تمام برخوردهاش شده بود. ادب، احترام، ظرافت کلام و برخورد. هر روز با روز قبل فرق داشت. یه مدت که گذشت، حتی نگاهش رو هم کنترل می کرد. دیگه به شخصی زل نمی زد در حالی که هنوز جسور و محکم بود اما دیگه بی پروا برخورد نمی کرد. رفتارش طوری تغییر کرده بود که همه تحسینش می کردن. به حدی مورد تحسین و احترام قرار گرفته بود که سوژه صحبت ها، شخصیت جدید دکتر دایسون و تقدیر اون شده بود. در حالی که هیچ کدوم، علتش رو نمی دونستیم. شیفتم تموم شد. لباسم رو عوض کردم و از در اتاق پزشکان خارج شدم که تلفنم زنگ زد. - سلام خانم حسینی! امکان داره، چند دقیقه تشریف بیارید کافه تریا؟ می خواستم در مورد موضوع مهمی باهاتون صحبت کنم. وقتی رسیدم، از جاش بلند شد و صندلی رو برام عقب کشید. نشست. سکوت عمیقی فضا رو پر کرد. - خانم حسینی! می خواستم این بار، رسماً از شما خواستگاری کنم. اگر حرفی داشته باشید گوش می کنم و اگر سؤالی داشته باشید با صداقت تمام جواب میدم. این بار مکث کوتاه تری کرد. - البته امیدوارم اگر سؤالی در مورد گذشته من داشتید، مثل خدایی که می پرستید بخشنده باشید....... حرفش که تموم شد، هنوز توی شوک بودم. دو سال از بحثی که بین مون در گرفت، گذشته بود. فکر می کردم همه چیز تموم شده اما این طور نبود. لحظات سختی بود. واقعاً نمی دونستم باید چی بگم. برعکس قبل، این بار، موضوع ازدواج بود. نفسم از ته چاه در می اومد، به زحمت ذهنم رو جمع و جور کردم. - دکتر دایسون! من در گذشته، به عنوان یه پزشک ماهر و یک استاد و به عنوان یک شخصیت قابل احترام، برای شما احترام قائل بودم. در حال حاضر هم عمیقاً و از صمیم قلب این شخصیت و رفتار جدیدتون رو تحسین میکنم.
✳️ ده فرمان برای حرمت به خویشتن: 🔶 اول با آنان که موجب می‌شوند درباره خودت احساسی نامطلوب داشته باشی نشست و برخاست مکن 🔶 دوم نکوشید رفتار نابجای افراد را توجیه کنید. 🔶 سوم با آنان که از خودت نامتعادل ترند معاشر مباش 🔶 چهارم همه روزهای عمرت به جسمت اعتماد کن ذهنت به تو خیانت می کند 🔶 پنجم همواره مجازی نه بگویید نظرت را تغییر دهی و احساس واقعیت را بیان کنی 🔶 ششم آنچه به خود روا مداری به دیگران نیز روا مدار 🔶 هفتم نباید بیش از توان ت ایثار کنی 🔶 هشتم آنچه دیگران درباره ات می اندیشند چندان اهمیتی ندارد 🔶 نهم هر جا هستید ضیافت آنجاست 🔶 دهم همه روزهای عمرت باید خود را تحسین کنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛓چگونه آزادی غربی، انسان را در غل و زنجیر می کند⛓ 👌 صحبتهای بسیار جالب «لارین بوث» مجری و روزنامه نگار معروف بریتانیایی درباره حجاب و آزادی. 💥خانم لارین بعد از مسلمان و محجبه شدن، هدف هجمهٔ ناجوانمردانه رسانه های انگلستان قرار گرفت که اوج آن، مقالهٔ روزنامهٔ ایندیپندنت از سوی یک نویسنده صهیونیست در توهین و تخریب او بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 صحبتهای بسیار جالب «لارین بوث» مجری و روزنامه نگار معروف بریتانیایی درباره حجاب و آزادی. 💥خانم لارین بعد از مسلمان و محجبه شدن، هدف هجمهٔ ناجوانمردانه رسانه های انگلستان قرار گرفت که اوج آن، مقالهٔ روزنامهٔ ایندیپندنت از سوی یک نویسنده صهیونیست در توهین و تخریب او بود. 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🌹 سلام 🌸✨آخرین یکشنبه بهـار 🌻✨و خرداد ماهتون عالی 💕✨یک اقیانوس عشق 🌸✨یک دریا مهربانی 🌻✨یک آسمان آرامش 💕✨یک دنیا شور و شعف 🌸✨یک روز عالی 🌻✨هزاران لبخند زیبا 💕✨را برای تک تکتون آرزومندم 🌸✨روزتون زیبا و در پناه خداوند
1_838240515.mp3
21.06M
🍃 سـه کار است که باید هر روز آن را انجام دهد: ¹.خواندن دعای عـهد ².دعای ‌فرج ³.سه بار سوره توحید و هدیه آن ها به امام زمان "عج"🍃 🎧دعای عهد با نوای 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🌺🌸🌺🌸🌺 ✨از امام صادق (ع)روایت است: ⚡️هرکہ چهل صباح دعای عهد رو بخواند، از یاوران حضرت مهدی (عج)باشد واگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدا او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد وحق تعالی بہ هر ڪلمہ هزار حسنه او را ڪرامت فرماید وهزار گناه از او محو نماید⚡️ ⛅️آغاز روز با دعای دلنشین عهد⛅️ ☘🌹☘🌹☘ بسم اللّه الرحمن الرحيم اَللّـهُمَّ رِبَ النّورِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفيعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ والإنجيل وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ والأنبياء وَالْمُرْسَلينَ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِوَجْهِکَ الْكَريمِ، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنيرِ وَمُلْكِكَ الْقَديمِ، يا حَيُّ يا قَيُّومُ اَسْاَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي اَشْرَقَتْ بِهِ السَّماواتُ وَالاَْرَضُونَ، وَبِاسْمِكَ الَّذي يَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ والآخرون، يا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً حينَ لا حَيَّ يا مُحْيِيَ الْمَوْتى وَمُميتَ الاَْحْياءِ، يا حَيُّ لا اِلـهَ اِلّا اَنْتَ، اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بأمرك صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ و عَلى آبائِهِ الطّاهِرينَ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها سَهْلِها وَجَبَلِها وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنّي وَعَنْ والِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وأحاط بِهِ كِتابُهُ، اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَةِ يَوْمي هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَيّامي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ في عُنُقي، لا اَحُولُ عَنْها وَلا اَزُولُ اَبَداً، اَللّـهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وأعوانه وَالذّابّينَ عَنْهُ وَالْمُسارِعينَ اِلَيْهِ في قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلينَ لأوامره وَالُْمحامينَ عَنْهُ، وَالسّابِقينَ اِلى اِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، اَللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَيْني وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فأخرجني مِنْ قَبْري مُؤْتَزِراً كَفَنى شاهِراً سَيْفي مُجَرِّداً قَناتي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَالْبادي، اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ، وَاكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وأوسع مَنْهَجَهُ وَاسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ، وَاَنْفِذْ اَمْرَهُ وَاشْدُدْ اَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَكَ، وَاَحْيِ بِهِ عِبادَكَ، فَاِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ : (ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَيْدِي النّاسِ) فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتّى لا يَظْفَرَ بِشَيْء مِنَ الْباطِلِ إلّا مَزَّقَهُ، وَيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ، وَناصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ، وَمُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْكامِ كِتابِكَ، وَمُشَيِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دينِكَ وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَأسِ الْمُعْتَدينَ، اَللّـهُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ، اَللّـهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، اِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً وَنَراهُ قَريباً، بِرَحْمَتِـكَ يـا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ . ☘🌹☘🌹☘ سه مرتبه میگویی : اَلْعَجَلَ الْعَجَلَ يا مَوْلاىَ یاصاخب الزمان التماس دعا 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی سلام علیکم و رحمت الله، صبحتون بخیر و عافیت
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ 🔴 خواب یکی از سادات که در آن خواب حضرت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله درخواست گردن زدن محمدرضا شاه پهلوی را نموده است. ❌ آیت‌الله‌ حاج‌ آقا مرتضی تهرانی، در قسمتی از گفتگوئی که در ماهنامه "پاسدار اسلام" (سال۱۳۹۴) به چاپ رسیده، خواب یکی از سادات در مورد امام خمینی(ره) را اینچنین بازگو کرده: ❌ بزرگواری نزدیک به ۸۰ سال سن داشت، ایشان در منزل یکی از منسوبین ما که خوزستانی است حضور داشت. روز چهل و یکم [رحلت] مرحوم آیت‌الله بروجردی بود. وارد شدم که آن منسوبمان را ببینم و بعد هم به قم مشرف شوم. صاحبخانه بنده را معرفی کرد که پسر فلانی و شاگرد فلانی است. این اولاد پیغمبر که از شاگردان مرحوم آیت‌الله حائری بود گفت من ۳۰، ۳۵ سال پیش خوابی دیدم. آن زمان حاج آقای روح الله خمینی در حوزه آیت‌الله حائری می‌آمد برای درس، از نظر من خیلی تلخ و نچسب بود. می‌دانستیم فاضل است، ولی جوری بود که با او ارتباط برقرار نکردم. در همان ایام یک شب خواب دیدم که بیابانی است و جمعیت کثیری، مثلاً یک میلیون نفر دایره‌وار ایستاده‌اند و در مرکز این دایره هم کارهایی انجام می‌شود که من از دور نمی‌بینم. جمعیت را شکافتم و تا مرکز دایره پیش رفتم. در مرکز دایره دیدم به اندازه ده دوازده متر جا هست. در یک طرف حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه و آله تشریف دارند و شمشیری در دستشان‌ است. مقابل ایشان هم محمدرضا پهلوی ایستاده است. حضرت رسول چند بار فرمودند آیا کسی هست که بیاید و این شمشیر را از من بگیرد و حد خدا را بر این مجرم جاری کند؟ هیچ‌ کسی نیامد. حضرت دو سه مرتبه فرمودند و کسی نیامد. یک وقت دیدم جمعیت دارد شکافته می‌شود و کسی دارد جلو می‌آید. از دور نمی‌دیدم. نزدیک که آمد متوجه شدم حاج‌ آقا روح‌الله است. جلو آمد و به حضرت سلام و عرض کرد: «یا رسول‌الله! من آماده هستم.» بعد هم شمشیر را گرفت. حاج آقا روح الله شمشیر را بلند کرد و با یک ضربت سر شاه را پراند، اما تن بی‌سر جلو آمد و یقه ضارب را گرفت و مقداری با هم دست به یقه بودند تا سرانجام حاج‌ آقا روح‌الله که دید این تن بی سر نمی‌افتد، لذا دست راستش را انداخت و امحا و احشا‌ی‌ او را بیرون کشید. از خواب بیدار شدم. 🔸 اطلاعیه‌ها، بیانیه‌ها و مطالبی که امام می‌نوشت با دست راست بود و به‌ وسیله آنها امحا و احشای شاه را از داخل این مملکت بیرون کشید. این را چون امام مرحوم شده‌اند عرض کردم. 📚 ماهنامه پاسدار اسلام، ۱۳۹۴
ازلحاظِ‌روحی‌به‌شدت‌نیازدارم‌ بیام‌زیارتت‌آقا :)‌ صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 🍃رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
نامت بلند و اوج نگاهت هميشه ســبز آبــی ترين بهانه ي دنياي من ســــلام .. اَللّهُمّ عجّلْ فَرَجَه الشّريف🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 وقتی هر روزتان را با ایمان آغاز می کنید، خداوند به فرشتگانش دستور می دهد همه چیز را به نفع شما انجام دهند، افراد مناسب را سر راهتان قرار دهند و درهایی از نعمت و فراوانی را به رویتان بگشایند. 👈 اگر صبح که از خواب بیدار می شوید، به جای آماده شدن برای شکست،آماده پیروزی برای دست یافتن به آنها دعا می کردید، باشید و موفقیت هایی بزرگی را تجربه می کنید. 👈 شما باید در آغاز هر روز، حال و هوای آن روز را تعیین کنید. اگر ذهنتان را خنثی رها کنید،افکار منفی خودبه خود به شما هجوم می آورند. 😍 پس شاد باشید و شادی رو انتخاب کنید برای امروزتون
🌕 به سرعت برق و باد 🎄عمـرمان سپرى ميشود 🌻 قدر بدانيم روزهای باقیمانده بهار را و پر رنگ کنیم 💚 مـحبت هـا و مـهربانیها را 🎄عمر چون فصل کوتاهس🌼
فَـــإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا «تو در حــفاظت مایی ..☺️ آنقــــدر قشنگ خـود خـــدا گفته، 😊 پس واسه چی دلهــره داری رفـــیق؟! خدای مهربــانم 🌸🌸