هدایت شده از کانال استکبارستیزی🌷مرگ برآمریکا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#نکته_تربیتی
بچه اگر از همان طفولیت هم #غیبت کند یا #دروغ بگوید یا جلوی نامحرم برهنه شود، نباید به این بهانه که "هنوز تکلیف ندارد" سکوت کنی.
چون #عادت میکند!
چطور اگر بچه قبل از تکلیف #سیگار بکشد و یا #معتاد شود قبول نمیکنید بگویید این که هنوز بچه است و به تکلیف نرسیده پس اشکالی ندارد!!
چون میدانید انسان اگر به اشتباه عادت کند #فرقی نمیکنید به تکلیف رسیده باشد یا نرسیده باشد...
#عادت به #غیبت و برهنگی چه فرقی میکند با #عادت به سیگار و روانگردان؟؟
"مرحوم حائری شیرازی"
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#حساب_کتاب
✍ زن، ستونِ خانه است، اگر مراقب نباشید؛ ناگهان فرو میریزد!
زنان بیحوصله که میشوند، به روزمرگی و خستگی که دچار میشوند، حتی همان چای اول صبحی که برایتان دم میکنند، طعم تلخش غالب خواهد بود!
شب که خسته از مشغلههای روز، به خانه برمیگردید، به چشم خواهید دید که باز هم مثل همیشه، همه چیز مرتب است و سرجای خودش ؛ جز یک چیز....
زندگی رنگ ندارد، عطـر ندارد!
و غبار #عادت راه نفس خانه را بند آورده است.
▫️آقاجان!
حساب کتاب کن، هزینه زیادی ندارد گاهی با جملاتی، با کمکی در کارِ خانه، با هدیهی کوچکی، یا یک قرار دونفرهی وسط هفته و ... غافلگیرش کنی!
نگرانی شما از خستگی و کلافگیاش و تلاش برای عوض کردن شرایط؛ پیامی را به قلب او مخابره میکند که «برایتان مهم است»
√ گاهی همین اقدامات کوچک، خانه را زنده میکند و شما میتوانید دوباره خستگیهایتان را پای همین ستون، در کنید...
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌴 @dadhbcx 🌴
#حساب_کتاب
💰اهل پساندازی و #حساب_کتاب ؟
آفـــرین ...اما فراموش نکن؛ پس انداز، همیشه خوب نیست؛ گاهی باید دائمی، دست و دلباز بود!
دقیقاً همان جا که باید از محبتت مایه بگذاری و خرج کنی!
دخل و خرجِ محبتها با بقیه دخل و خرجها کمی فرق میکند...
مبادا زیادی پس انداز کنی، و محبت، درون صندوقچهٔ دلت بماند و بگندد!!...
💥نترس کم نمیآوری...
از چشمه هرچه بیشتر آب برداری؛ بیشتر میجوشد.
اگر جایی از زندگی تلخی دیدی؛
ببین شیرینی محبت را کجا و به خیال کدامین روز مبادا ذخیره کردی؟
💥 اصلا برای محبت روز مبادایی وجود ندارد...
اگر درست، بموقع و بجا خرج نکنی، خط فاصله ای به نام #عادت ، بین تو و همسرت، والدینت، فرزندت، دوست و همکارت ..... و بین تو و "خـــدا" حائل میشود...
محبت فقط با خرج کردن زیاد میشود!
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌴 @dadhbcx 🌴
○ میگفت : عادت ڪردم به این مدل #حجاب...
وگرنه قصد بدی ندارم با نوع پوششم...
میدونی ڪه از قدیمم گفتن ترڬ عادت موجب مرۻ است❗️ ...
●ڪلی باهاش حرف زدم ،این حدیث امام علے (؏)رو هم بهش یادآورے ڪردم ڪہ👇
💠《با چيره شدن بر عادتهاسٺ ڪه مى توان به بالاترين مقاماٺ رسيد》*
●انشاالله حرفام اثرگذار باشه...
حالا تا تصمیم خودش چے باشه🙃
*بِغَلَبَةِ العاداتِ الوُصولُ إلى أشرَفِ المَقاماتِ
📚غررالحكم حدیث 4300
#عادت #بدحجابی #ترک_عادت
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۵۱ صدای ابوجعده نبود و مطمئن شدم یکی
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۵۲
گوشه ماشین در خودم فرو رفتم..
و زیر آواری از درد و وحشت بیصدا گریه میکردم...
مرد جوانی پشت فرمان بود،..
در سکوت خیابان های تاریک داریا را طی میکردیم و این سکوت مثل خواب سحر به
تنم میچسبید..
که لحن مصطفی به دلم نشست
_برای زیارت اومده بودید حرم؟
صدایش به اقتدار آن شب نبود،..
انگار درماندگی ام آرامشش را به هم زده بود و لحنش برایم میلرزید
_میخواید بریم بیمارستان؟
ماه ها بود کسی با اینهمه محبت نگران حالم نشده و #عادت کرده بودم دردهایم را #پنهان کنم که صدایم در گلو گم شد
_نه...
به سمتم #برنمیگشت..
و از همان نیمرخ صورتش خجالت میکشیدم که ناله اش در گوشم مانده و او به رخم #نمیکشید همسرم به قصد کشتنش به قلبش خنجر زد..
و باز برایم بیقراری میکرد
_خواهرم! الان کجا میخواید برسونیمتون؟
خبر نداشت..
شش ماه در این شهر #زندانی و امشب دیگر زندانی هم برای زندگی ندارم..
و شاید میدانست هر بلایی سرم آمده از دیوانگی سعد آمده که زیرلب پرسید
_همسرتون خبر داره اینجایید؟
در سکوتی سنگین به #شیشه_مقابلش خیره مانده و نفسی هم نمیکشید تا پاسخم را بشنود..
و من دلواپس #شیعیان_حرم بودم که به جای جواب، #معصومانه پرسیدم
_تو حرم کسی کشته شد؟
سری به نشانه منفی تکان داد..
و به شوهرم شک کرده بود که دوباره پی سعد را گرفت
_الان همسرتون کجاست؟ میخواید باهاش تماس بگیرید؟
شش ماه پیش..
سعد موبایلم را گرفته بود و خجالت میکشیدم..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
#حساب_کتاب
✍️ زن، ستونِ خانه است، اگر مراقب نباشید؛ ناگهان فرو میریزد!
زنان بیحوصله که میشوند، به روزمرگی و خستگی که دچار میشوند، حتی همان چای اول صبحی که برایتان دم میکنند، طعم تلخش غالب خواهد بود!
شب که خسته از مشغلههای روز، به خانه برمیگردید، به چشم خواهید دید که باز هم مثل همیشه، همه چیز مرتب است و سرجای خودش ؛ جز یک چیز....
زندگی رنگ ندارد، عطـر ندارد!
و غبار #عادت راه نفس خانه را بند آورده است.
▫️آقاجان!
حساب کتاب کن، هزینه زیادی ندارد گاهی با جملاتی، با کمکی در کارِ خانه، با هدیهی کوچکی، یا یک قرار دونفرهی وسط هفته و ... غافلگیرش کنی!
نگرانی شما از خستگی و کلافگیاش و تلاش برای عوض کردن شرایط؛ پیامی را به قلب او مخابره میکند که «برایتان مهم است»
√ گاهی همین اقدامات کوچک، خانه را زنده میکند و شما میتوانید دوباره خستگیهایتان را پای همین ستون، در کنید...
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۱۲۱ مصطفی با هر دو دستش سر و صورتم ر
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۱۲۲
تمام در و پنجره های دفتر را به رگبار بسته بودند...
مصطفی از کنار دیوار خودش را تا گوشه پنجره کشاند.. و صحنه ای دید که لبهایش سفید شد،..
به سمت ابوالفضل چرخید و با صدایی خفه خبر داد
_اینا کیِ وقت کردن دو طرف خیابون رو با سنگچین ببندن؟
من نمیدانستم...
اما ظاهراً این کار در جنگ شهری دمشق #عادت تروریست ها شده بود که جوانی از کارمندان دفتر آیه را خواند
_میخوان راه کمک ارتش رو ببندن که این وسط گیرمون بندازن!
و جوان دیگری با صدایی عصبی وحشی گری ناگهانیشان را تحلیل کرد
_هر چی تو حمص و حلب و دمشق تلفات میدن از چشم رهبری ایران میبینن!دستشون به حضرت آقا نمیرسه، دفترش رو میکوبن!
سرسام مسلسل ها لحظه ای قطع نمیشد،...
میترسیدم به دفتر حمله کنند..
و #تنهازن_جوان این ساختمان من بودم که مقابل چشمان همسر و برادرم به خودم میلرزیدم.
چشمان ابوالفضل به پای حال خرابم آتش گرفته...
و گونه های مصطفی از غیرت همسر جوانش گُر گرفته بود که سرگردان دور خودش میچرخید...
از صحبت های درگوشی مردان دفتر پیدا بود فاتحه این حمله را خوانده اند...
که یکی شان با تهران تماس گرفت و صدایش را بلند کرد
_ما ده دیقه دیگه بیشتر نمیتونیم مقاومت کنیم!
مرد میانسالی از کارمندان دفتر، گوشی را از دستش کشید و حرفی زد که دنیا روی سرم شد
_یا اینجا همه مون رو سر میبرن یا اسیر میکنن! یه کاری کنید!
دستم در دست مادر مصطفی لرزید...و نه تنها دستم که تمام تنم تکان خورد..
و حال مصطفی را به هم ریخت که...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
رفتار و عادت .MP3
10.54M
نذارید رفتارهای اشتباه و غلط همسرتون و فرزندتون تبدیل به #عادت بشه 👌👌
#علی_بورقانی_مدرس_دانشگاه
📚منبع: کانال رفیق راه