🍃ما درباره حضرت امیر، جهات #معنویش دست ما ازش کوتاه است. ما از آن جهات معنوی که در ایشان بوده است #حتی_یک_جمله موافق با واقع نمیتوانیم عرض کنیم؛
🍃حضرت امیر- سلام الله علیه- حقیقتاً مظلوم است و #مظلوم بوده است، حتی در بین #شیعیان هم مظلوم است. وقتی میخواهند تعریف کنند از حضرت امیر، تعریف میکنند به چیزهایی که بر #خلاف واقع است و #توهین به حضرت است. مثلًا، میگویند که انگشترش را که میخواسته هدیه بدهد به فقیر، قیمتش خراج شامات بوده است! آن کسی که لباسش آن است انگشتر میپوشد که قیمتش خراج باشد؟! این یک #دروغی است که اگر روایت هم داشته باشد، دروغ است در صورتی که ندارد. وقتی میخواهند معرفی کنند حضرت امیر را، به این جهات معرفی میکنند، به همین جهات [دروغ].
🍃یا آنهایی که عارف #لفظی هستند- عرفان حقیقی که کم است در دنیا- آنها هم وقتی که میخواهند از حضرت نقل کنند، یک حرفهای درویشی نقل میکنند. آنی که هست، واقعیتش را که نمیدانند و این جهات ظاهری هم که حضرت داشته است برای #جهالتهایی که بوده است، منحرف کردند از واقعیتش. خیال کردند تعریف حضرت امیر به این است که انگشترش چقدر قیمت داشته باشد و- مثلًا- چه باشد، یک زندگی عجیب و غریبی دارد حضرت امیر.
🍃ما اگر بخواهیم از ایشان تقلید کنیم #نمیتوانیم، حقیقتاً، نمیتوانیم تقلید کنیم، قدرت این معنا را ما نداریم. اما خود ایشان هم فرموده است که «شما نمیتوانید، اما تقوا میتوانید داشته باشید» میتوانیم که #تقوا داشته باشیم، میتوانیم که با خدا باشیم، توجه به خدای تبارک و تعالی داشته باشیم.
🔸 12 اسفند 1366؛ جلد ۲۰ صحیفه از صفحه ۴۹۴ تا صفحه ۴۹
🏴امام سجاد(ع) همواره در طول حیاتشان #مظلوم بوده اند.
بعدازحادثه کربلا، رعب و #وحشت شدیدی بر #مسلمین و خصوصاً #شیعیان حاکم شد!😰
لذا در آن روزگار، امام سجاد(ع) سخت تنها و بی یار مانده بود...😒
👈لذا ایشان فرمودند :
مَا بِمَکَّةَ وَالْمَدِینَةَ عِشْرُونَ رَجُلَاً یُحِبُّنَا
در تمام مکّه و مدینه بیست نفر نیستند که دوستی ما را اظهار بدارند.
نقل است که در زمان حکومت عبدالملک بن مروان عبدالملک، امام(ع) را به اجبار از مدینه به شام می آورد آن هم در هیئت یک اسیر!!
ابن جوزی می گوید :
عبدالملک بن مروان دستور داد که امام سجاد(ع) را دستگیر کرده و دست و پای او را غُل و زنجیر کنند و به گردنش بیاویزند و از مدینه به سمت شام بیرون ببرند...
آنان چنین کردند و به مدت چهار روز ایشان را به همین وضعیت نگه داشتند!😱
سپس ایشان را آزاد کرد و اجازه برگشت به مدینه را به ایشان داد...
سفر #امام_سجاد(ع) به #شام به شکل و هیات یک #اسیر واقعا نشان از #بغض و کینه #دشمن داشت!
اواخر عمر امام سجاد(ع) که مصادف بود با حکومت ولید بن عبدالملک که از همه کس بیشتر کینه امام سجاد(ع) را در دل داشت...آن ملعون بارها گفت :
من تا وقتی که علی بن حسین(ع) در دنیا باشد، راحت نیستم!
🔺️تا اینکه همین #ولیدبن_عبدالملک ملعون، امام سجاد(ع) را به #شهادت رساند❗
📚منابع :
۱)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۹۲
۲)دلائل الإمامة طبری شیعی، ص۱۹۰
🌴 @dadhbcx 🌴
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۹۵ و یک نفس نجوا میکرد.. _✨فَاللَّ
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۹۶
سرش به سمتم چرخید..
و دیدم قلب نگاهش برایم به تپش افتاده که خودم دست دلش را گرفتم
_ نمیذارم کسی بفهمه من شیعه ام!
و او حرف دیگری روی دلش سنگینی میکرد..
و همین حرف حالش را زیر و رو کرده بود.. که کلماتش به هم پیچید
_شما #ژنرال_سلیمانی رو میشناسید؟
نام او را چند بار از ابوالفضل شنیده و میدانستم برای آموزش نیروهای سوری به دمشق آمده...
که تنها نگاهش کردم و او خبر تلخش را خلاصه کرد
_میگن تو انفجار دمشق شهید شده!
قلبم طوری به قفسه سینه کوبیده شد که دلم از حال رفت...
میدانستم از 💛فرماندهان سپاه است و میترسیدم شهادتش کار نیروهای ایرانی را یکسره کند..
که به نفس نفس افتادم
_بقیه ایرانیها چی؟
و خبر مصطفی فقط همین بود..
که با ناامیدی سری تکان داد و ساکت شد...
با خبر شهادت سردار سلیمانی،فاتحه ابوالفضل و دمشق و داریا را یکجا خواندم..
که مصطفی با قامت بلندش قیام کرد. نگاهش خیره به موبایلش مانده بود،..
انگار خبر دیگری خانه خرابش کرده و این امانت دست و بالش را بسته بود که به اضطرار افتاد
_بچه ها خبر دادن ممکنه بیان سمت حرم سیده سکینه!
برای اولین بار طوری به صورتم خیره شد که خشکم زد و آنچه دلش میخواست بشنود، گفتم
_ #شمابریدحرم، هیچ اتفاقی برا من نمیفته!
و دل مادرش هم برای #حرم میلرزید که تلاش میکرد خیال پسرش را راحت کند.. و راحت نمیشد...
که آخر قلبش پیش من ماند و جسمش از خانه بیرون رفت...
سه روز، تمام درها را از داخل قفل کرده بودیم.. و فقط خدا را صدا میزدیم تا به فریاد مردم #مظلوم سوریه برسد.
صدای تیراندازی...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد