بشکند قلمی که از شهدا ننویسد
به شوق وصل حبیبش غروب رجعت کرد
چه صادقانه به خاک عزیز خدمت کرد
خلیل در دل آتش شهادتی می خواست
خدا به او نظری کرد و استجابت کرد
رسید نامه ای از مشهد و رضا او را
برای جشن ولادت غروب دعوت کرد
چه گفت لحظه ی آخر چه گفت با آقا
چه خواست سید خدمت چگونه صحبت کرد
میان خالق و مخلوق صلح جاری بود
که صبح دولت او را قرین عزت کرد
نبود تشنه ی قدرت شبیه قاسم بود
چه عاشقانه نگه بر قلوب امت کرد
میان گریه ی باران دلش معطر شد
دلش هوای رسیدن به خاک تربت کرد
یکی به سوی رفیقان پری گشود و پرید
و ماندگان زمین را اسیر خجلت کرد
#علی_الواریان
#سید_ابراهیم_رئیسی
#سید_الشهدای_خدمت
برای آن مرد که خستگی ناپذیر بود:
مانند باران بی تکلف
چون کوه محکم بود آن مرد
یکرنگ و صاف و بی ریا بود
مانند دریا...رود....آن مرد !
بن بست نه، هرگز ، محال است
آسودگی خواب و خیال است
باید سفر می کرد حتی
با روی خاک آلود آن مرد
از طعنهها قلبش مکدر
در عرصهی خدمت مصمم
در امتحان عشق اما
بی شک نشد مردود آن مرد
چون کفتری جلد حرم بود
دلبستهی شاه کرم بود
تا آسمان ها رفت حالا
تا قله ی مقصود آن مرد
در چشمهایش حرف بسیار
در سینه اش اندوه مردم
حالا سرش بالاست حتماً
در محضر معبود آن مرد
#متین_پسندیده
#شهید_جمهور
#شهید_خدمت
@daftarcheyesheer
هدایت شده از اتاق کنجی من
29.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ نوحهخوانی حسین طاهری در حرم مطهر امام رضا(ع) دقایقی پس از خاکسپاری شهید رئیسی
#رئیسی_عزیز
هدایت شده از ادبیات قم
#اطلاع_رسانی
💠 انجمن شعر گوهرشاد با همکاری حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها برگزار میکند...
🏴 محفل شعرخوانی شهدای خدمت به مناسبت هفتمین روز شهادت شهید سید ابراهیم رئیسی و همراهان عزیز ایشان
▪️مکان: حرم مطهر، رواق حضرت خدیجه(س)
▪️زمان: یکشنبه ۰۳/۰۶ ساعت ۱۷
⭕️حضور برای عموم بانوان امکان پذیر میباشد
خسته از دردهای بدموقع
پی آرامشی موقت بود
کمرش مهره مهره تیر کشید
نکند وقت استراحت بود؟!
جارویش را گذاشت روی زمین
روی جدول کنار کوچه نشست
دلهره ،اضطراب ، کار زیاد
لحظه ای چشم خسته اش را بست
سر هر کوچه موکب شادی
شربت و کیک دست مردم بود
اشک از روی گونه اش سر خورد
شب جشن امام هشتم بود
پا شد از جا دوباره جارو کرد
ظرف های پلاستیکی را
رژه میرفت در سرش انگار
فکر وام و خرید داروها
اشک می ریخت زیر لب می گفت
من به قربان اسمتان آقا...
چندوقت است دورم از حرمت
من کجا و حریم پاک شما !
کاش جاروکش حرم بودم
صبح تا شب میان گوهرشاد
می گرفتم غبار صحنت را
هم قدم با نسیم و همدم باد
غصه دارم به قدر چند کتاب
درد دارم به قدر ده دفتر
دل من تنگ و بیقرار شماست
دست من را بگیر محکم تر
جارویش را کشید روی زمین
مرد بی تاب استراحت بود
کوچه اما پر از زباله و او
گیر یک جرعه خواب راحت بود
باد پیچید و لحظه اي حس کرد
فارغ از غصه ها و درد و غم است
مردم شهر زائر و او هم
خادم افتخاري حرم است
#متین_پسندیده
@daftarcheyesheer
هدایت شده از سیدمهدی حسینی رکن آبادی
#شعر_منتخب
برای فلسطین
اولین ستاره آفتاب بود
اولین صدا
انفجار شیشهی گلاب بود
اولین شهید
کودکی میان خواب بود
با همین سهخط سرخ جنگ پا گرفت
غزه باز هم برای بارهای بیشمار آفتاب را به آسمان نوید داد
غزه باز هم شهید داد
خواهری میان خاک و خون
بعد جستوجو بلند داد میکشید
دست دیگر برادرم کجاست؟
من برای او چه ساعتی خریدهام!
شمعهای کیک او هنوز روشناند
جنگ مثل تانک
با روایتی شکسته پیش میرود
لابهلای پرسه در رسانه دیدهاید؟ دختری که ده بهار هم نمیشود صدای او
رو به دوربین خطاب میکند
قبل اولین گلوله گیسوان من بلند بود
مادرم که پرکشیده، شاهد است
صورتم زبان گریه را بلد نبود
حال چشمهام بد نبود
این که لحظهلحظه پخش میشود
داستان و قصه نیست
پس چرا جهان تکان نمیخورد؟
آخرین قرار را
عاشقان کجا گذاشتند؟
در نوار غزه هیچ کافهای نمانده است
مرگ بر تفنگ
هیچ صحبت اضافهای نمانده است...
#سعيد_مبشر
#غزه_مظلوم
#رفح
#فلسطین
نیست در میخانهی قسمت کسی را اختیار
هر چه ساقی میدهد، ناچار میباید کشید
#ناظم_هروی
@daftarcheyesheer
دفترچه
خسته از دردهای بدموقع پی آرامشی موقت بود کمرش مهره مهره تیر کشید نکند وقت استراحت بود؟! جارویش را گ
بند آخر و به صلاحديد اساتيد و دوستانم تغيير دادم 🌷