eitaa logo
دفترچه
121 دنبال‌کننده
230 عکس
57 ویدیو
0 فایل
اینجا دفترچه ی منه @Matinpasandideh میتوانید به صورت ناشناس وارد لینک زیر شده و نظرات خودرا ارائه دهید https://harfeto.timefriend.net/17078587448502
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای آن مرد که خستگی ناپذیر بود: مانند باران بی تکلف چون کوه محکم بود آن مرد یکرنگ و صاف و بی ریا بود مانند دریا...رود....آن مرد ! بن بست نه، هرگز ، محال است آسودگی خواب و خیال است باید سفر می کرد حتی با روی خاک آلود آن مرد از طعنه‌ها قلبش مکدر در عرصه‌ی خدمت مصمم در امتحان عشق اما بی شک نشد مردود آن مرد چون کفتری جلد حرم بود دل‌بسته‌ی شاه کرم بود تا آسمان ها رفت حالا تا قله ی مقصود آن مرد در چشمهایش حرف بسیار در سینه اش اندوه مردم حالا سرش بالاست حتماً در محضر معبود آن مرد @daftarcheyesheer
هدایت شده از اتاق کنجی من
29.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ نوحه‌خوانی حسین طاهری در حرم مطهر امام رضا(ع) دقایقی پس از خاکسپاری شهید رئیسی
هدایت شده از ادبیات قم
💠 انجمن شعر گوهرشاد با همکاری حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها برگزار میکند... 🏴 محفل شعرخوانی شهدای خدمت به مناسبت هفتمین روز شهادت شهید سید ابراهیم رئیسی و همراهان عزیز ایشان ▪️مکان: حرم مطهر، رواق حضرت خدیجه(س) ▪️زمان: یکشنبه ۰۳/۰۶ ساعت ۱۷ ⭕️حضور برای عموم بانوان امکان پذیر می‌باشد
خسته از دردهای بدموقع پی آرامشی موقت بود کمرش مهره مهره تیر کشید نکند وقت استراحت بود؟! جارویش را گذاشت روی زمین روی جدول کنار کوچه نشست دلهره ،اضطراب ، کار زیاد لحظه ای چشم خسته اش را بست سر هر کوچه موکب شادی شربت و کیک دست مردم بود اشک از روی گونه اش سر خورد شب جشن امام هشتم بود پا شد از جا دوباره جارو کرد ظرف های پلاستیکی را رژه می‌رفت در سرش انگار فکر وام و خرید داروها اشک می ریخت زیر لب می گفت من به قربان اسمتان آقا... چندوقت است دورم از حرمت من کجا و حریم پاک شما ! کاش جاروکش حرم بودم صبح تا شب میان گوهرشاد می گرفتم غبار صحنت را هم قدم با نسیم و همدم باد غصه دارم به قدر چند کتاب درد دارم به قدر ده دفتر دل من تنگ و بی‌قرار شماست دست من را بگیر محکم تر جارویش را کشید روی زمین مرد بی تاب استراحت بود کوچه اما پر از زباله و او گیر یک جرعه خواب راحت بود باد پیچید و لحظه اي حس کرد فارغ از غصه ها و درد و غم است مردم شهر زائر و او هم خادم افتخاري حرم است @daftarcheyesheer
برای فلسطین اولین ستاره آفتاب بود اولین صدا انفجار شیشه‌ی گلاب بود اولین شهید کودکی میان خواب بود با همین سه‌خط سرخ جنگ پا گرفت غزه باز هم برای بارهای بیشمار آفتاب را به آسمان نوید داد غزه باز هم شهید داد خواهری میان خاک و خون بعد جست‌وجو بلند داد می‌کشید دست دیگر برادرم کجاست؟ من برای او چه ساعتی خریده‌ام! شمع‌های کیک او هنوز روشن‌اند جنگ مثل تانک با روایتی شکسته پیش می‌رود لابه‌لای پرسه در رسانه دیده‌اید؟ دختری که ده بهار هم نمی‌شود صدای او رو به دوربین خطاب می‌کند قبل اولین گلوله گیسوان من بلند بود مادرم که پرکشیده، شاهد است صورتم زبان گریه را بلد نبود حال چشمهام بد نبود این که لحظه‌لحظه پخش می‌شود داستان و قصه نیست پس چرا جهان تکان نمی‌خورد؟ آخرین قرار را عاشقان کجا گذاشتند؟ در نوار غزه هیچ کافه‌ای نمانده است مرگ بر تفنگ هیچ صحبت اضافه‌ای نمانده است...
راه به جایی نبری با گناه آب نمک تشنه ترت می کند @daftarcheyesheer
نیست در میخانه‌ی قسمت کسی را اختیار هر چه ساقی می‌دهد، ناچار می‌باید کشید @daftarcheyesheer
«بی سلاح» از دست من گرفت مداد و کتاب را جایش گذاشت حس غزل های ناب را من ، بی سلاح ، از نفس افتاده ،او ولی پر کرد از گلوله ی مهرش خشاب را از هر طرف که خواست مرا برد و برد و برد انداخت دور گردن قلبم طناب را # ای آنکه بر سپیدی بوم وجود من پاشیده عطر نام تو رنگ و لعاب را حالا کنار بستر مرگم بیا ببین در دستهای یخ زده ام قرص خواب را @daftarcheyesheer
من به بعضی چهره‌ها چون زود عادت می‌کنم پیش‌شان سَر بَر نمی‌آرم، رعایت می‌کنم!   همچنان که برگِ خشکیده نمانَد بر درخت مایه‌ی رنج تو باشم، رفع زحمت می‌کنم! این دهانِ باز و چشمِ بی‌تحرک را ببخش؛ آن‌قَدَر جذابیت داری که حیرت می‌کنم کم اگر با دوستانم می‌نشینم، جُرمِ توست هرکسی را دوست دارم، در تو رؤیت می‌کنم! فکر کردی چیست موزون می‌کند شعر مرا؟ در قدم برداشتن‌هایِ تو دقت می‌کنم! یک سلامم را اگر پاسخ بگویی، می‌روم لذتش را با تمام شهر قسمت می‌کنم ترکِ افیونی شبیه تو اگرچه مشکل است روی دوش دیگران یک روز ترکت می‌کنم توی دنیا هم نشد، برزخ که پیدا کردمت می‌نشینم تا قیامت با تو صحبت می‌کنم @daftarcheyesheer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا