eitaa logo
دفترچه
110 دنبال‌کننده
202 عکس
49 ویدیو
0 فایل
اینجا دفترچه ی منه @Matinpasandideh میتوانید به صورت ناشناس وارد لینک زیر شده و نظرات خودرا ارائه دهید https://harfeto.timefriend.net/17078587448502
مشاهده در ایتا
دانلود
داشتم پیامای ناشناس و می‌خوندم این پیام و دیدم ، هزار بار خوندمش ، تک تک کلماتش برام پر از حس و انرژیه آخه ماجرای آشنایی من و نسیم خیلی شنیدنیه، کاش می شد تعریفش کنم، چند بار به تیپ و تاپ هم زدیم تا فهمیدیم نسیم و متین فقط اسمشون سه حرف مشترک داره و خودشون هزار تا حرف مشترک... حالا شدیم رفیق فابریک. به نظرمن هرکی تو زندگی ش باید یه نسیم داشته باشه تا وقتی چند روز ازت خبری نیست و تو سکوت خودت فرورفتی ، بهت پیام بده ، ویس بده ، سراغت و بگیره و بگه کجایی دختر ؟ دلم تنگته... @daftarcheyesheer
من ، تو، چمدان، سکوت،غم، سوت ِ قطار چشمم به جنون نشسته چون ابر بهار تو مثل همیشه اهل رفتن بودی من مثل همیشه مانده ام پایِ قرار @daftarcheyesheer
برای این من ناچار، چاره ای بفرست کجاست راه؟ برایم ستاره ای بفرست بیا و عشق خودت را به قلب من حک کن برای سنگ سیاهی، نگاره ای بفرست نشد صریح بگویم که دوستت دارم برای شرم غزل استعاره ای بفرست تمام زندگی ام موج موج، طوفان بود نفس نمانده خدا! تخته پاره ای بفرست بگو که خیر کدامین و شر کدامین است مخواه شکّ مرا... استخاره ای بفرست کدام جاده مرا میبرد به خانه ی تو؟ برای گمشدگانت اشاره ای بفرست به شوق اشهدُ انَّ علی ولیُّ الله... برای مردم عالم مناره ای بفرست اگر نبودم و خورشید، صبح زود آمد مرا ببوس و حیات دوباره ای بفرست @roozikenemidanam
شبیه قطره اشکی که چشم یار بریزد بدا به حال درختی که در بهار بریزد @daftarcheyesheer
دیشب به تماشای خودم نشستم، سراسر ناامیدی بودم و خجالت، شرم بودم و شکست، محض رفع تکلیف شروع به خواندن کردم، بدون اشک، بدون سوز... فراز به فراز دستم را گرفتی ،‌کلمه به کلمه امیدوارم کردی ، آجر به آجر مرا ساختی و ترک به ترک بندم زدی. انتهای جوشن، من نبودم، همه تو بودی... @daftarcheyesheer
ای‌خواب! به‌چشمی که نمی‌خفت، بیا ای‌خنده! به‌غنچه‌ای که‌نشکفت، بیا... دیوار و در کوفه زبان شد که؛ «مرو» امّا چه‌کنم؟ فاطمه می‌گفت؛ «بیا...» @daftarcheyesheer
چون اشک شدند و بی صدا باریدند بر چهره ی شب رقص کنان خندیدند احیا ، حرم امام هشتم ، شب قدر خوب از شب قدر سهم شان را چیدند @daftarcheyesheer
امشب دوست داشتم کنار تو باشم ، در آغوش خودت ، نه ، همان دور و برت بودم کافی بود، مثلاً می نشستم توی صحن گوهرشاد، تکیه میدادم به دوست داشتنی ترین دیوار های دنیا، زانوهایم را بغل می کردم ، چادرم را می کشیدم روی سرم ، همان قرآن های جلد آبی حرمت را روی سرم میگذاشتم، خیره می‌شدم به گنبدت، بعد افسار اشک هایم را رها میکردم... حتما نسیم خنکی هم می آمد و محمدحسین میگفت: «مامان سرده ولی کیف میده، میخندیدم...بعد میگفت بیا تو قرآن من و بگیر من هم قرآن تو رو، میخندیدم...میگفت مامان چایخونه هم بریم،میخندیدم... مامان سوار ماشین حرم میشیم؟ میخندیدم...» آخر در بهشت فقط باید خندید... حالا نشسته ام پای تلویزیون، مثل شبهای قدر گذشته، دلیلش را هم فقط خودت میدانی، محمد حسین خودش را به زور بیدار نگه میدارد تا مراسم شیخ حسین را از شبکه سه ببیند، مداح به فراز ۹۱ می رسد«یا معین الضعفاء...» می گوید و من خیال میکنم توی صحن گوهرشادم... بهشتت خیلی بزرگ است آقای امام رضا... @daftarcheyesheer
بهانه‌گیر نشو روزه‌ات قبول ای عشق بده شراب لبت را که وقت افطار است @daftarcheyesheer
به هرکه تکیه زدم، آجر آجرش افتاد کسی که مانده برایم رفیق، دیوار است... @daftarcheyesheer
هدایت شده از گوهرشاد قم
از مهمترین دغدغه های من و دوستانم تشکیل یک مستقل و ویژه برای بانوان بود که در یک فضای شاد و صمیمی شعر بخوانیم و بشنویم و نقد کنیم. الحمدلله با همکاری دوستانم این امر محقق شد🌿 اگر تمایل دارید با ما همراه باشید و ما را به بانوان شاعر سراسر کشور معرفی کنید. اینجا اتفاقات خوبی خواهد افتاد. برای شما که شاعرید و برای شما که طبع شعر دارید ولی هنوز سرودن را آغاز نکردید. و بطور ویژه برای شما که به هر دلیلی دلتان می‌خواهد در جمع شاعرانه ی مختص بانوان شعر بخوانید و بشنوید. ☺️ پذیرای شماست با هر سن و سالی و هر میزان طبع شعر @goharshadqom
27.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇵🇸بسم الله الرحمن الرحیم🇵🇸 سُبْحانَ الَّذِي أَسْری‌ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی... 🕊قسم به خدایی که به زیتون قسم خورد ومحمد(ص) را از دروازه بیت المقدس به معراج برد قدس پیروز است✌️🏼 قسم به خون‌های رجزخوان... 🎞نماهنگ رجزخون 🎙خواننده: غلامرضا صنعتگر ✍🏻شاعر: فائزه امجدیان 🎶موسیقی: شروین معینی 💠 کاری از مرکز موسیقی حوزه هنری @daftarcheyesheer