eitaa logo
دفتر شعر گهر
228 دنبال‌کننده
448 عکس
43 ویدیو
1 فایل
ای آنکه رباعی مرا می‌خوانی تا روضه‌ی بعد منتظر می‌مانی در وقت صله گرفتن از آل الله در اجرت روضه با #گهر یکسانی #گهر https://eitaa.com/daftaresher110 آثار ط. اسدیان مدیریت کانال @fatemiioon
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی مضطر می‌شوی و فکر می‌کنی حتی خدا هم نمی‌خواهدت... از اعتبار افتاده‌ای... کسی برایش مهم نیست... آرزوی مرگ می‌کنی... گریه امانت را می‌برد... بغض همراه همیشگی توست... اما در این شرایط کن شاید خدا می‌خواهد خوب خالی شوی... بعد پُرَت کند از چیزی که تو خبر نداری... گلایه کن... گریه کن... فریاد بزن... شاکی باش... اما اعتمادت را از دست نده... جز کسی نمی‌تواند ورق را برگرداند... هم به نفع توست و هم به نفع او که ورق برگردد... شیطانی در کمین توست که دشمن اوست... او نمی‌خواهد دشمنش پیروز شود... و به نفع تو هم نیست که شکار شیطان شوی... پس به او کن... @daftaresher110
اگر که چادرت برقص، در میان کوچه می‌رود نجابتت بهانه است، دلت اسیر چشم توست ببند چشمِ خویش را ز غیر اهلبیت وحی شبیه فاطمه شوی که خشم حق ز خشم‌ توست @daftaresher110
روزي حرم براے شـــما می‌شود بنـــــا معمـــار، فاطمی نسبـــان، ڪارگر، خـــودم @daftaresher110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بانو ببخش چونکه ارادت سرم نشد همسایه‌ات شدم و زیارت سرم نشد من نارفیق بودم و تو آخر مرام اسمم رفیق بود و رفاقت سرم نشد گاهی به زور هم طلبیدی مرا ولی در محضرت ادب و رعایت سرم نشد عکس شهید را وسط صحن آینه دیدم، کنایه‌های شهادت سرم نشد لبخندتان میان ضریح نگاه نور دیدم ولی... منی که ملاحت سرم نشد افسوس خسته‌ام ز همه بی مرامیم تو حامی منی که حمایت سرم نشد ای انتخاب اول و آخر فقط شما اسطوره‌ی تمامی دختر فقط شما این روز دختر است به یمن قدومتان ای مقتدای مریم و هاجر فقط شما یا اینکه این گهر بدلی هست و بی بها یا من فدای دامنتان ضبط کن مرا @daftaresher110
نمی‌گویم دلم دست کسی نیست امانت را به اهلش می‌سپارند گهر بود و به دست گوهری رفت فقط آنان امین روزگارند @daftaresher110
بوی می‌رسد از این سکوت ای برادرها جمل در پیش روست @daftaresher110
شُکر وقتی که دلم از همه عالم سیر است شکر وقتی که جهان با دل من درگیر است شُکر وقتی که تو هستی همه دارایی من حس شعرم ز سرم رفت بخوابم دیر است @daftaresher110
خواب قیلوله عجب حال و هوایی دارد مرغ چشمان ز خودم میل رهایی دارد شعر با خواب که آمیخت به شاعر گوید باز ایوان نجف چه کربلایی دارد درد عشق است که از خواب و خوراک افتاده شاعر خسته فقط پرت و پلایی دارد @daftaresher110
چونکه بدبختی بیاید هیس نیشت را ببند فکر کرده تو خوشت می‌آید و هر شب به تو سر می‌زند @daftaresher110
از سرانجام عشق پرسیدند همه عباس را نشان دادند عشق تنها حسین باشد و بس شهدا هم به پاش جان دادند @daftaresher110