eitaa logo
دفتر شعر گهر
227 دنبال‌کننده
436 عکس
43 ویدیو
1 فایل
ای آنکه رباعی مرا می‌خوانی تا روضه‌ی بعد منتظر می‌مانی در وقت صله گرفتن از آل الله در اجرت روضه با #گهر یکسانی #گهر https://eitaa.com/daftaresher110 آثار ط. اسدیان مدیریت کانال @fatemiioon
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دردِ قلبی ایست... این چه غوغایی است؟ بین این فریاد... این صدا گم نیست؟ پدری مرده‌است، بین این آشوب ناله‌ی ایتام، پاسخش با کیست؟ یک نفر بیکار شد از این احوال حال ما خوب است؟ دست بابا چیست؟ پمپ بنزین را، دشمنی سوزاند که نفوذش رأی، به امیدِ لیست یک سلام گنگ، وسط یک جمع بعد از آن بنزین، فتنه‌‌ای باقی است کشتن و ویران کردن کشور کار اشرار است کار مردم نیست خون ملت را نقطه جوشی هست پاسخ سنگین، در همین بازی است ای نفوذ محض، در دل این قوم می‌رسد آن روز، که تو را خوش نیست می‌رسد آن روز، که ۹۸ @daftaresher110
دفتر شعر گهر
یک نفر نیست که توی دهن این بزند تا که کمتر سخن از مذهب و آیین بزند شده باعث همه تدبیر که لیتری سه
یک نفر در دهنش می‌زند إن‌شاءالله عین استخر فرح این سند إن‌شاءالله ما فقط رأی درست و سپس استیضاحش می‌شود عزل حسن مستند إن‌شاءالله @daftaresher110
🎁🎊عیدی روحانی امشب، روز میلاد پیمبر، بوده بنزینی🛢 که درمی‌آورد از ملت مظلوم هم مادر پدر خواهر برادر، هم دگر قطع رحم واجب شود ای خاک بر سر😩، گفت یک راننده‌ی بیچاره‌ی مظلوم مضطر😖، کرده بنزین را گران روحانی از عشق برادر😱، ای رییسی دزدی این خانوادِهْ را نبین تا با کلیدش🗝 قفل🔒 سختی برندارد زندگی ملتی که شد گروگان زیاده خواهی اطرافیان مردک خر🐴، ملتی که رأی داده، با دروغ یک کلید کاملا بی استفاده، نه، چه گفتم؟ استفاده دارد و درهای فردو باز می‌گردد برای قلب و سیمان و رأکتور وه چه ساده، قفل🔒 می‌گردد تمام چرخ‌های اقتصادی در مسیر سخت جاده، چه عجایب دیده‌ام از این کلیدِ🔑 بی اراده، باز کرده قفل‌های آن ☄سگ هار آپاچی با رفیقانِ عراقچی، آن یکی؟ تخت روانچی، دیگری اسمش نمی‌دانم که چی چی... قفل زد بر اقتصاد و، قفل زد بر کارِ تولید و چه شاد و، باز شد درهای دزدی و فساد و‌، اختلاس و بسته شد دستان مردان بزرگ اعتراضات عظیم مردمی از ترسِ جمع موج بازان و سواران و رسانه‌ْهای دشمن، لاشخورهای سیاسی، همراهان اختلاسی، نان به نرخ روز خورده اسوه‌های ناسپاسی، چاره‌ی ملت بصیرت باشد و دشمن شناسی، تا میان صحن مجلس🇮🇷 راه یابد مردِ قانون اساسی... وای اگر در صحن مجلس راه این کفتارها هموار گردد، روزمان چون شام یلدا تار گردد، 🇮🇷ملت من! مردم من! حرف من اشعار گردد، چشمتان بیدار گردد، قوم خفته لایق دیدار عدل منتظر هرگز نباشد، امتحان سخت است اما دشمنت فائض نگردد، وعده‌ی حق است که او خواهد آمد... بر سرِ زانو بزن تو دست که او خواهد آمد... در همین بن بست شو سرمست که او خواهد آمد... انتخابی کن برای تکسوار عدلِ عالم... نوه‌ی محمود خاتم، بین مجلس مردِ عدل و مردِ پشتیبان ملت، مردِ سرباز ولایت، یا زنانِ اهلِ عفت، اهلِ قدرت، اهلِ عزت، با زمینه چینیِ آنان شود حتما ظهور حضرت حجت محقق... مردهای عشق مهدی، مردهای عشق آقا... نه سگان🐶🐺 عشق دنیا، کشته‌های غمزه‌های موگرینی و، ذوق مرگِ یک نگاهِ از تراسِ کاخْ سفید🏛 و تشنگان یوووو اس آ... دست آموزانِ کیف انگلیسی🇬🇧، جمعِ ترسان از رییسی، مجریان جهل بیست سی👬👭... انتخابت را به دینت، اعتقادت یا به عقلت با بصیرت می‌شناسی... وعده‌ی حق است که او خواهد آمد... نقش خود را در سپاه خاصِ حضرت می‌شناسی؟ گفته شد تا او بیاید قرض‌های شیعیان را او ادا خواهد نمود و دردهای بی دوا را او دوا خواهد نمود و با کلیدش نه به قرآن🕋 با نگاهی قفل‌های بخت را یکباره وا خواهد نمود و وعده‌ی حق است که او خواهد آمد...🛤 @daftaresher110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فردا همه با لطف می‌آییم همراه جمیع می‌آییم ای بی وطن بی وجدان ما پای در همه جا می‌آییم ما یکسره با ذکر می‌آییم به می‌آییم حتما همه نارضایتی هم داریم با عشق به کشورم ولی می‌آییم فردا همه با شور و شعف می‌آییم چون تیر به آهنگ هدف می‌آییم عالم اگر از یزید لبریز شود ما یکسره از سمت می‌آییم ✌️✌️ فردا یادتون نره....👊👊👊👊 @daftaresher110
فتنه‌ای بر سر راه است چه باک از فتنه نور این دشت ز ماه است چه باک از فتنه این غباری که در این دشت به پا می‌خیزد چاره‌اش ندبه و آه است چه باک از فتنه فتنه خود بودم و افسوس نمی‌دانستم عشقْ در من شده محبوس نمی‌دانستم فتنه‌ای گر برسد وای به این بینشِ من نفسِ سرکش شده کابوس نمی‌دانستم چشم یعقوب به راه است نمی‌دانستم مأمنم در ته چاه است نمی‌دانستم انقلابی نشده قلب پر از حب مقام در دلم دوره‌ی شاه است نمی‌دانستم جمعیت کم شده و موی پریشان تنها ریزش و خیزش ما بسته به موج دریا انقلابی شدنم در گرو چادر توست ای پناه همه از نفس و هوس یازهرا چادرم را ز سر چادر تو سر کردم قصه‌ی عشق به عشق غمت از بر کردم تن به پیری نسپردم دلم از آن شماست بعد از این جمعیت یار میسر کردم زندگی‌نامه‌ام این است تمام عمرم یا نفهمیدم و یا فهم ز مادر کردم @daftaresher110
البته که مال و البنون فتنه بود ما فتنه به اندازه‌ی کافی داریم @daftaresher110
بوی می‌رسد از این سکوت ای برادرها جمل در پیش روست @daftaresher110
نرخ چادر و پدر در دو سه شب بالا رفت عده‌ای هم قمه در دست... پدر تنها رفت قهرمانی که دل همسر خود را برده پیش اوباش چه زیبا و چه بی پروا رفت من برای پسرانم چه بگویم ز پدر دو سه جمله که اگر قصه‌ی من هر جا رفت عالمی عبرت از این جامعه‌ی ما گیرند هر چه آمدم به سرم، از زن بی پروا رفت یک نفر داد پیامی ز سر فتنه و بعد زنگ گوشی... که خداحافظتان... بابا رفت....😭😭 کشته شد عشق من از بوالهوسی مردان و زنانی که حجاب از بدن آن‌ها رفت @daftaresher110
هدایت شده از دفتر شعر گهر
فتنه‌ای بر سر راه است چه باک از فتنه نور این دشت ز ماه است چه باک از فتنه این غباری که در این دشت به پا می‌خیزد چاره‌اش ندبه و آه است چه باک از فتنه فتنه خود بودم و افسوس نمی‌دانستم عشقْ در من شده محبوس نمی‌دانستم فتنه‌ای گر برسد وای به این بینشِ من نفسِ سرکش شده کابوس نمی‌دانستم چشم یعقوب به راه است نمی‌دانستم مأمنم در ته چاه است نمی‌دانستم انقلابی نشده قلب پر از حب مقام در دلم دوره‌ی شاه است نمی‌دانستم جمعیت کم شده و موی پریشان تنها ریزش و خیزش ما بسته به موج دریا انقلابی شدنم در گرو چادر توست ای پناه همه از نفس و هوس یازهرا چادرم را ز سر چادر تو سر کردم قصه‌ی عشق به عشق غمت از بر کردم تن به پیری نسپردم دلم از آن شماست بعد از این جمعیت یار میسر کردم زندگی‌نامه‌ام این است تمام عمرم یا نفهمیدم و یا فهم ز مادر کردم @daftaresher110
هدایت شده از دفتر شعر گهر
فتنه‌ای بر سر راه است چه باک از فتنه نور این دشت ز ماه است چه باک از فتنه این غباری که در این دشت به پا می‌خیزد چاره‌اش ندبه و آه است چه باک از فتنه فتنه خود بودم و افسوس نمی‌دانستم عشقْ در من شده محبوس نمی‌دانستم فتنه‌ای گر برسد وای به این بینشِ من نفسِ سرکش شده کابوس نمی‌دانستم چشم یعقوب به راه است نمی‌دانستم مأمنم در ته چاه است نمی‌دانستم انقلابی نشده قلب پر از حب مقام در دلم دوره‌ی شاه است نمی‌دانستم جمعیت کم شده و موی پریشان تنها ریزش و خیزش ما بسته به موج دریا انقلابی شدنم در گرو چادر توست ای پناه همه از نفس و هوس یازهرا چادرم را ز سر چادر تو سر کردم قصه‌ی عشق به عشق غمت از بر کردم تن به پیری نسپردم دلم از آن شماست بعد از این جمعیت یار میسر کردم زندگی‌نامه‌ام این است تمام عمرم یا نفهمیدم و یا فهم ز مادر کردم @daftaresher110