eitaa logo
دفتر شعر گهر
214 دنبال‌کننده
436 عکس
43 ویدیو
1 فایل
ای آنکه رباعی مرا می‌خوانی تا روضه‌ی بعد منتظر می‌مانی در وقت صله گرفتن از آل الله در اجرت روضه با #گهر یکسانی #گهر https://eitaa.com/daftaresher110 آثار م. اسدیان مدیریت کانال @fatemiioon
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از شما عمو جان رفتیم ما اسارت ما هم فرار کردیم شد خیمه‌ها که غارت خیمه به خیمه گشتم اما نبود بابا بابا چرا عموجان تنها گذاشت ما را من نوه‌ی علی‌ام زهراست مادر من عمه همیشه گفته زیباست معجر من @daftaresher110
بعد از شما عمو جان رفتیم ما اسارت ما هم فرار کردیم شد خیمه‌ها که غارت خیمه به خیمه گشتم اما نبود بابا بابا چرا عموجان تنها گذاشت ما را من نوه‌ی علی‌ام زهراست مادر من عمه همیشه گفته زیباست معجر من معجر کشید دشمن وقتی که از سر من سیلی که زد، لگد زد بر جسم پرپر من آغوش عمه جان شد همواره سنگر من چون خواهر سه ساله‌ام پاهای کوچکی داشت گاهی عقب می‌افتاد خولی عجب چکی داشت تا عمه ها بیایند خواهر دگر نمانده یک جای سالم از او پا تا به سر نمانده از زیر پای دشمن وقتی کشید بیرون بی‌هوش بچه بود و دستان عمه پُر خون در کوفه کوچه گردی با خطبه‌های عمه زندان کوفه را کرد دشمن سزای عمه بردند تا به شام و هر شهر کوچه گردی چشمان هرز ناپاک می‌دیدمان چه دردی کوچکترین ما بود رقیه خواهر من بی‌تاب و بی‌قرار است خواهر لاغر من مویش سفید و رویش انقدر که کبود است می‌سوزد این دل من، خواهر چنین نبوده است حتی نشد بگیرم او را بغل از این درد حالا چرا عزیزم دستان تو شده سرد امشب اگر گرسنه‌ است، خواهر غذا نخورده شاید پدر رسیده خواهر گرسنه مرده با آن صدای زخمی انقدر یا ابه گفت بابا رسید اما بر دست عمه او خفت دشمن اگر چه ما را با خطبه‌های عمه آزاد کرد اما دیگر نبود رقیه تا اربعین رسیدیم کرببلا چه حالی ما آمدیم اما جای رقیه خالی بابا تو کربلایی اما رقیه جا ماند در شام بین غربت مظلوم و خسته جان داد جمع همه شهیدان در کربلاست با هم تنهاست خواهر من در شام مردم از غم ای زائران بابا کرببلا که رفتید در اربعین بابا یاد همه بیفتید طفلی اگر جلوی چشم شما قدم زد یاد رقیه باشید کرببلا نیامد نائب زیاره باشید در اربعین برایش جبران گریه بر او بر دوش عمه‌هایش @daftaresher110
کوری دشمن، باز بر پا می‌شود گریه‌های ما همه تقدیم زهرا می‌شود پای پیاده لشکر ما از نجف می‌رود تا کربلا، چشمانتان وا می‌شود قلب‌های پر ز کینه از "علی" خون می‌شود اتفاقا کاروان همراه "آقا" می‌شود از کدام آقا قلم دارد روایت می‌کند حضرت آقا، ولایت، سید ما می‌شود موقع برگشت هم تنها نمی‌آییم که با ظهور حضرت مهدی چه زیبا می‌شود این جهان با اتحاد مهدی و عیسی مسیح هم مسلمان می‌شود، هم عشق معنا می‌شود @daftaresher110
در انتظار چو آینه نگرانم نظاره کن نظرم را میان منتظرانم اگر که حبل متینی، حسین من تو چنینی دوباره پای پیاده در بکشانم اگر که خسته‌ام اما ز ره گسسته‌ام اما شده خونم حکومتت به روانم در انتقام تو روزی شود دلم همه سوزی که خلق و دلق بسوزم ز روضه سوخت زبانم تویی و من ایران منم عراق و تو ایران به رسم نقشه‌ی تو گم شده تمام چه اربعین قشنگی پس از ببینم عمودها همه سبزند شبیه نخل جوانم هر آن عمود که هستی کنار آن تو نشستی سرش به زیر تو باشد شهادت است نشانم گر اربعین بروم سوی کربلا ز تو باشد شهادت تو مبارک شهید تشنه لبانم @daftaresher110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلخ ترین خبر😭😭😭 اگر کرببلای حاج قاسم بوده تعطیل است اگر که میزبان عباس بوده برقرارش کن @daftaresher110
سبک "شبها که نان و خرما به دوش خود کشیدم" بعد از شما عمو جان رفتیم ما اسارت ما هم فرار کردیم شد خیمه‌ها که غارت خیمه به خیمه گشتم اما نبود بابا بابا چرا عموجان تنها گذاشت ما را من نوه‌ی علی‌ام زهراست مادر من عمه همیشه گفته زیباست معجر من معجر کشید دشمن وقتی که از سر من سیلی که زد، لگد زد بر جسم پرپر من آغوش عمه جان شد همواره سنگر من چون خواهر سه ساله‌ام پاهای کوچکی داشت گاهی عقب می‌افتاد خولی عجب چکی داشت تا عمه ها بیایند خواهر دگر نمانده یک جای سالم از او پا تا به سر نمانده از زیر پای دشمن وقتی کشید بیرون بی‌هوش بچه بود و دستان عمه پُر خون در کوفه کوچه گردی با خطبه‌های عمه زندان کوفه را کرد دشمن سزای عمه بردند تا به شام و هر شهر کوچه گردی چشمان هرز ناپاک می‌دیدمان چه دردی کوچکترین ما بود رقیه خواهر من بی‌تاب و بی‌قرار است خواهر لاغر من مویش سفید و رویش انقدر که کبود است می‌سوزد این دل من، خواهر چنین نبوده است حتی نشد بگیرم او را بغل از این درد حالا چرا عزیزم دستان تو شده سرد امشب اگر گرسنه‌ است، خواهر غذا نخورده شاید پدر رسیده خواهر گرسنه مرده با آن صدای زخمی انقدر یا ابه گفت بابا رسید اما بر دست عمه او خفت دشمن اگر چه ما را با خطبه‌های عمه آزاد کرد اما دیگر نبود رقیه تا اربعین رسیدیم کرببلا چه حالی ما آمدیم اما جای رقیه خالی بابا تو کربلایی اما رقیه جا ماند در شام بین غربت مظلوم و خسته جان داد جمع همه شهیدان در کربلاست با هم تنهاست خواهر من در شام مردم از غم ای زائران بابا کرببلا که رفتید در اربعین بابا یاد همه بیفتید طفلی اگر جلوی چشم شما قدم زد یاد رقیه باشید کرببلا نیامد نائب زیاره باشید در اربعین برایش جبران گریه بر او بر دوش عمه‌هایش @daftaresher110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من به لطف و کرمت می‌رسم إن‌شاءالله به درِ محترمت می‌رسم إن‌شاءألله همه‌ی عالم اگر منع کنندم از عشق حرمت می‌رسم إن‌شاءالله @daftaresher110
امشب، شب جمعه است کسی هست در این لحظه در این حال؟ جای همه در کرببلا هست به جز ما عجم امسال؟ 😭😭 @daftaresher110
سالِ گذشته از در هیأت به سمت تو بعد از شهادت حسن بن علی روان کوله به دوش همرهِ اشک و دعای جمع پا در رکابِ کوله به دوشان کاروان امسال، قهر کرده سفر با دل عجم دریاب حال زار مرا یابن فاطمه... تسلیم و اعتماد دو رکن نرفتنم تو خیر را رقم زده‌ای بهر ما همه @daftaresher110
سالِ گذشته از در هیأت به سمت تو بعد از شهادت حسن بن علی روان کوله به دوش همرهِ اشک و دعای جمع پا در رکابِ کوله به دوشان کاروان امسال، قهر کرده سفر با دل عجم دریاب حال زار مرا یابن فاطمه... تسلیم و اعتماد دو رکن نرفتنم تو خیر را رقم زده‌ای بهر ما همه @daftaresher110
خستگی در اربعین در می‌شد از تن سال‌ها من که جاماندم شبیه آن سه ساله خسته‌ام @daftaresher110
سال گذشته اربعین پرواز کردیم امسال گویا جز فراق و درد و غم نیست می‌سوزم از آتشفشان خسته‌ی دل از اربعین جا ماندم و محبوب هم نیست @daftaresher110
بیـــن عشــــق و عاشــــقے تــــا یـــاد تـــو افتــــاده‌ام بیقــــرارم اربعیـــــن! مــــا را نبردے ڪربــــــلا امشــــبِ ســـــال گـــــذشته ڪربــــلا بودیــــم حیـــــف اُف بــــه تـــو دنیــــا چــــه ڪردے با دل اهــــل ولا @daftaresher110
ســـال گــــذشته اربعیــــن پــــرواز کردیــــم امســــال گویــــا جز فــــراق و درد و غـــم نیست مےســـوزم از آتشـــفشان خســـته‌ے دل از اربعیــــن جا مانــــدم و محبـــــوب هم نیســــت @daftaresher110
ڪورے دشمــن، بــاز بر پـــا می‌شود گریه‌هاے ما همه تقدیم زهــــرا می‌شود پاے پیاده لشـــکر ما از نجـــف می‌رود تا ڪـــربلا، چشمـــانتان وا می‌شود . 🖤 . قلب‌هاے پر ز کینه از "علـــی" خون می‌شود اتفاقا ڪــاروان همراه "آقــــا" می‌شود از ڪـــدام آقـــا قلم دارد روایت می‌کند حضـــرت آقا، ولایـــت، سیـــد ما می‌شود . 🖤 . موقع برگشت هـــم تنها نمی‌آییم ڪه با ظهــــور حضرت مهـــدے چه زیبـــا می‌شود این جهـــان با اتـــحاد مهدی و عیسی مسیح هم مســـلمان می‌شود، هم عشـــ❤️ــق معنا می‌شود 🏴@daftaresher110
سبک "شبها که نان و خرما به دوش خود کشیدم" بعد از شما عمو جان رفتیم ما اسارت ما هم فرار کردیم شد خیمه‌ها که غارت خیمه به خیمه گشتم اما نبود بابا بابا چرا عموجان تنها گذاشت ما را من نوه‌ی علی‌ام زهراست مادر من عمه همیشه گفته زیباست معجر من معجر کشید دشمن وقتی که از سر من سیلی که زد، لگد زد بر جسم پرپر من آغوش عمه جان شد همواره سنگر من چون خواهر سه ساله‌ام پاهای کوچکی داشت گاهی عقب می‌افتاد خولی عجب چکی داشت تا عمه ها بیایند خواهر دگر نمانده یک جای سالم از او پا تا به سر نمانده از زیر پای دشمن وقتی کشید بیرون بی‌هوش بچه بود و دستان عمه پُر خون در کوفه کوچه گردی با خطبه‌های عمه زندان کوفه را کرد دشمن سزای عمه بردند تا به شام و هر شهر کوچه گردی چشمان هرز ناپاک می‌دیدمان چه دردی کوچکترین ما بود رقیه خواهر من بی‌تاب و بی‌قرار است خواهر لاغر من مویش سفید و رویش انقدر که کبود است می‌سوزد این دل من، خواهر چنین نبوده است حتی نشد بگیرم او را بغل از این درد حالا چرا عزیزم دستان تو شده سرد امشب اگر گرسنه‌ است، خواهر غذا نخورده شاید پدر رسیده خواهر گرسنه مرده با آن صدای زخمی انقدر یا ابه گفت بابا رسید اما بر دست عمه او خفت دشمن اگر چه ما را با خطبه‌های عمه آزاد کرد اما دیگر نبود رقیه تا اربعین رسیدیم کرببلا چه حالی ما آمدیم اما جای رقیه خالی بابا تو کربلایی اما رقیه جا ماند در شام بین غربت مظلوم و خسته جان داد جمع همه شهیدان در کربلاست با هم تنهاست خواهر من در شام مردم از غم ای زائران بابا کرببلا که رفتید در اربعین بابا یاد همه بیفتید طفلی اگر جلوی چشم شما قدم زد یاد رقیه باشید کرببلا نیامد نائب زیاره باشید در اربعین برایش جبران گریه بر او بر دوش عمه‌هایش @daftaresher110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من به لطف و کرمت می‌رسم إن‌شاءالله به درِ محترمت می‌رسم إن‌شاءألله همه‌ی عالم اگر منع کنندم از عشق حرمت می‌رسم إن‌شاءالله @daftaresher110
سبک "شبها که نان و خرما به دوش خود کشیدم" بعد از شما عمو جان رفتیم ما اسارت ما هم فرار کردیم شد خیمه‌ها که غارت خیمه به خیمه گشتم اما نبود بابا بابا چرا عموجان تنها گذاشت ما را من نوه‌ی علی‌ام زهراست مادر من عمه همیشه گفته زیباست معجر من معجر کشید دشمن وقتی که از سر من سیلی که زد، لگد زد بر جسم پرپر من آغوش عمه جان شد همواره سنگر من چون خواهر سه ساله‌ام پاهای کوچکی داشت گاهی عقب می‌افتاد خولی عجب چکی داشت تا عمه ها بیایند خواهر دگر نمانده یک جای سالم از او پا تا به سر نمانده از زیر پای دشمن وقتی کشید بیرون بی‌هوش بچه بود و دستان عمه پُر خون در کوفه کوچه گردی با خطبه‌های عمه زندان کوفه را کرد دشمن سزای عمه بردند تا به شام و هر شهر کوچه گردی چشمان هرز ناپاک می‌دیدمان چه دردی کوچکترین ما بود رقیه خواهر من بی‌تاب و بی‌قرار است خواهر لاغر من مویش سفید و رویش انقدر که کبود است می‌سوزد این دل من، خواهر چنین نبوده است حتی نشد بگیرم او را بغل از این درد حالا چرا عزیزم دستان تو شده سرد امشب اگر گرسنه‌ است، خواهر غذا نخورده شاید پدر رسیده خواهر گرسنه مرده با آن صدای زخمی انقدر یا ابه گفت بابا رسید اما بر دست عمه او خفت دشمن اگر چه ما را با خطبه‌های عمه آزاد کرد اما دیگر نبود رقیه تا اربعین رسیدیم کرببلا چه حالی ما آمدیم اما جای رقیه خالی بابا تو کربلایی اما رقیه جا ماند در شام بین غربت مظلوم و خسته جان داد جمع همه شهیدان در کربلاست با هم تنهاست خواهر من در شام مردم از غم ای زائران بابا کرببلا که رفتید در اربعین بابا یاد همه بیفتید طفلی اگر جلوی چشم شما قدم زد یاد رقیه باشید کرببلا نیامد نائب زیاره باشید در اربعین برایش جبران گریه بر او بر دوش عمه‌هایش https://eitaa.com/daftaresher110