بعد از شما عمو جان رفتیم ما اسارت
ما هم فرار کردیم شد خیمهها که غارت
خیمه به خیمه گشتم اما نبود بابا
بابا چرا عموجان تنها گذاشت ما را
من نوهی علیام زهراست مادر من
عمه همیشه گفته زیباست معجر من
#گهر
#بنت_الحسین
#سکینه_خاتونسلاماللهعلیها
#کربلا
#اربعین
#چادر
#وفات_حضرت_سکینه
#حضرت_سکینه
#حضرت_رقیه
@daftaresher110
بعد از شما عمو جان رفتیم ما اسارت
ما هم فرار کردیم شد خیمهها که غارت
خیمه به خیمه گشتم اما نبود بابا
بابا چرا عموجان تنها گذاشت ما را
من نوهی علیام زهراست مادر من
عمه همیشه گفته زیباست معجر من
معجر کشید دشمن وقتی که از سر من
سیلی که زد، لگد زد بر جسم پرپر من
آغوش عمه جان شد همواره سنگر من
چون خواهر سه سالهام پاهای کوچکی داشت
گاهی عقب میافتاد خولی عجب چکی داشت
تا عمه ها بیایند خواهر دگر نمانده
یک جای سالم از او پا تا به سر نمانده
از زیر پای دشمن وقتی کشید بیرون
بیهوش بچه بود و دستان عمه پُر خون
در کوفه کوچه گردی با خطبههای عمه
زندان کوفه را کرد دشمن سزای عمه
بردند تا به شام و هر شهر کوچه گردی
چشمان هرز ناپاک میدیدمان چه دردی
کوچکترین ما بود رقیه خواهر من
بیتاب و بیقرار است خواهر لاغر من
مویش سفید و رویش انقدر که کبود است
میسوزد این دل من، خواهر چنین نبوده است
حتی نشد بگیرم او را بغل از این درد
حالا چرا عزیزم دستان تو شده سرد
امشب اگر گرسنه است، خواهر غذا نخورده
شاید پدر رسیده خواهر گرسنه مرده
با آن صدای زخمی انقدر یا ابه گفت
بابا رسید اما بر دست عمه او خفت
دشمن اگر چه ما را با خطبههای عمه
آزاد کرد اما دیگر نبود رقیه
تا اربعین رسیدیم کرببلا چه حالی
ما آمدیم اما جای رقیه خالی
بابا تو کربلایی اما رقیه جا ماند
در شام بین غربت مظلوم و خسته جان داد
جمع همه شهیدان در کربلاست با هم
تنهاست خواهر من در شام مردم از غم
ای زائران بابا کرببلا که رفتید
در اربعین بابا یاد همه بیفتید
طفلی اگر جلوی چشم شما قدم زد
یاد رقیه باشید کرببلا نیامد
نائب زیاره باشید در اربعین برایش
جبران گریه بر او بر دوش عمههایش
#گهر
#بنت_الحسین
#سکینه_خاتونسلاماللهعلیها
#کربلا
#رقیه
#اربعین
#چادر
#حضرت_رقیه
@daftaresher110
#شب_سوم_محرم
سبک "شبها که نان و خرما به دوش خود کشیدم"
بعد از شما عمو جان رفتیم ما اسارت
ما هم فرار کردیم شد خیمهها که غارت
خیمه به خیمه گشتم اما نبود بابا
بابا چرا عموجان تنها گذاشت ما را
من نوهی علیام زهراست مادر من
عمه همیشه گفته زیباست معجر من
معجر کشید دشمن وقتی که از سر من
سیلی که زد، لگد زد بر جسم پرپر من
آغوش عمه جان شد همواره سنگر من
چون خواهر سه سالهام پاهای کوچکی داشت
گاهی عقب میافتاد خولی عجب چکی داشت
تا عمه ها بیایند خواهر دگر نمانده
یک جای سالم از او پا تا به سر نمانده
از زیر پای دشمن وقتی کشید بیرون
بیهوش بچه بود و دستان عمه پُر خون
در کوفه کوچه گردی با خطبههای عمه
زندان کوفه را کرد دشمن سزای عمه
بردند تا به شام و هر شهر کوچه گردی
چشمان هرز ناپاک میدیدمان چه دردی
کوچکترین ما بود رقیه خواهر من
بیتاب و بیقرار است خواهر لاغر من
مویش سفید و رویش انقدر که کبود است
میسوزد این دل من، خواهر چنین نبوده است
حتی نشد بگیرم او را بغل از این درد
حالا چرا عزیزم دستان تو شده سرد
امشب اگر گرسنه است، خواهر غذا نخورده
شاید پدر رسیده خواهر گرسنه مرده
با آن صدای زخمی انقدر یا ابه گفت
بابا رسید اما بر دست عمه او خفت
دشمن اگر چه ما را با خطبههای عمه
آزاد کرد اما دیگر نبود رقیه
تا اربعین رسیدیم کرببلا چه حالی
ما آمدیم اما جای رقیه خالی
بابا تو کربلایی اما رقیه جا ماند
در شام بین غربت مظلوم و خسته جان داد
جمع همه شهیدان در کربلاست با هم
تنهاست خواهر من در شام مردم از غم
ای زائران بابا کرببلا که رفتید
در اربعین بابا یاد همه بیفتید
طفلی اگر جلوی چشم شما قدم زد
یاد رقیه باشید کرببلا نیامد
نائب زیاره باشید در اربعین برایش
جبران گریه بر او بر دوش عمههایش
#گهر
#بنت_الحسین
#سکینه_خاتونسلاماللهعلیها
#کربلا
#رقیه
#اربعین
#چادر
#حضرت_رقیه
@daftaresher110
چــــادرم با چاشنی عفت و رمز ولا
می توانـــد کوچـــه را سازد زمین کربــــلا
چـــادرم در کوچه ها تنها سپـــر بر مادر شاهی شده
آمـــده تا کربــــلا تا انتخاب دختــــرشاهی شده
بعد از آن راهـــی شده ســــارے شده
تا میـــان قم هم آغوش عزیـــز خواهر شاهی شده
#گهر
#چــــادر
@daftresher110
با همیــن چـــادر میـــان شهر غوغــا مےکنم
با شجـــاعت شهر را مدهـــوش زهـــرا میکنم
#گهـــر
#چــادر
@daftaresher110
علــــم رو دوشــــم، چـــــادر میپوشــــم
میبنــــدم عهــــدے باهــــات یــــامهدی
شبیــــه زینــــب، سر پیمـــــونم
تا پــــاے جــــونم، به پــــات میمونم
#گهر
#شعر
#چادر
@daftaresher110
#شب_سوم_محرم
سبک "شبها که نان و خرما به دوش خود کشیدم"
بعد از شما عمو جان رفتیم ما اسارت
ما هم فرار کردیم شد خیمهها که غارت
خیمه به خیمه گشتم اما نبود بابا
بابا چرا عموجان تنها گذاشت ما را
من نوهی علیام زهراست مادر من
عمه همیشه گفته زیباست معجر من
معجر کشید دشمن وقتی که از سر من
سیلی که زد، لگد زد بر جسم پرپر من
آغوش عمه جان شد همواره سنگر من
چون خواهر سه سالهام پاهای کوچکی داشت
گاهی عقب میافتاد خولی عجب چکی داشت
تا عمه ها بیایند خواهر دگر نمانده
یک جای سالم از او پا تا به سر نمانده
از زیر پای دشمن وقتی کشید بیرون
بیهوش بچه بود و دستان عمه پُر خون
در کوفه کوچه گردی با خطبههای عمه
زندان کوفه را کرد دشمن سزای عمه
بردند تا به شام و هر شهر کوچه گردی
چشمان هرز ناپاک میدیدمان چه دردی
کوچکترین ما بود رقیه خواهر من
بیتاب و بیقرار است خواهر لاغر من
مویش سفید و رویش انقدر که کبود است
میسوزد این دل من، خواهر چنین نبوده است
حتی نشد بگیرم او را بغل از این درد
حالا چرا عزیزم دستان تو شده سرد
امشب اگر گرسنه است، خواهر غذا نخورده
شاید پدر رسیده خواهر گرسنه مرده
با آن صدای زخمی انقدر یا ابه گفت
بابا رسید اما بر دست عمه او خفت
دشمن اگر چه ما را با خطبههای عمه
آزاد کرد اما دیگر نبود رقیه
تا اربعین رسیدیم کرببلا چه حالی
ما آمدیم اما جای رقیه خالی
بابا تو کربلایی اما رقیه جا ماند
در شام بین غربت مظلوم و خسته جان داد
جمع همه شهیدان در کربلاست با هم
تنهاست خواهر من در شام مردم از غم
ای زائران بابا کرببلا که رفتید
در اربعین بابا یاد همه بیفتید
طفلی اگر جلوی چشم شما قدم زد
یاد رقیه باشید کرببلا نیامد
نائب زیاره باشید در اربعین برایش
جبران گریه بر او بر دوش عمههایش
#گهر
#بنت_الحسین
#سکینه_خاتونسلاماللهعلیها
#کربلا
#رقیه
#اربعین
#چادر
#حضرت_رقیه
@daftaresher110
#حضرت_رقیه
سبک "شبها که نان و خرما به دوش خود کشیدم"
بعد از شما عمو جان رفتیم ما اسارت
ما هم فرار کردیم شد خیمهها که غارت
خیمه به خیمه گشتم اما نبود بابا
بابا چرا عموجان تنها گذاشت ما را
من نوهی علیام زهراست مادر من
عمه همیشه گفته زیباست معجر من
معجر کشید دشمن وقتی که از سر من
سیلی که زد، لگد زد بر جسم پرپر من
آغوش عمه جان شد همواره سنگر من
چون خواهر سه سالهام پاهای کوچکی داشت
گاهی عقب میافتاد خولی عجب چکی داشت
تا عمه ها بیایند خواهر دگر نمانده
یک جای سالم از او پا تا به سر نمانده
از زیر پای دشمن وقتی کشید بیرون
بیهوش بچه بود و دستان عمه پُر خون
در کوفه کوچه گردی با خطبههای عمه
زندان کوفه را کرد دشمن سزای عمه
بردند تا به شام و هر شهر کوچه گردی
چشمان هرز ناپاک میدیدمان چه دردی
کوچکترین ما بود رقیه خواهر من
بیتاب و بیقرار است خواهر لاغر من
مویش سفید و رویش انقدر که کبود است
میسوزد این دل من، خواهر چنین نبوده است
حتی نشد بگیرم او را بغل از این درد
حالا چرا عزیزم دستان تو شده سرد
امشب اگر گرسنه است، خواهر غذا نخورده
شاید پدر رسیده خواهر گرسنه مرده
با آن صدای زخمی انقدر یا ابه گفت
بابا رسید اما بر دست عمه او خفت
دشمن اگر چه ما را با خطبههای عمه
آزاد کرد اما دیگر نبود رقیه
تا اربعین رسیدیم کرببلا چه حالی
ما آمدیم اما جای رقیه خالی
بابا تو کربلایی اما رقیه جا ماند
در شام بین غربت مظلوم و خسته جان داد
جمع همه شهیدان در کربلاست با هم
تنهاست خواهر من در شام مردم از غم
ای زائران بابا کرببلا که رفتید
در اربعین بابا یاد همه بیفتید
طفلی اگر جلوی چشم شما قدم زد
یاد رقیه باشید کرببلا نیامد
نائب زیاره باشید در اربعین برایش
جبران گریه بر او بر دوش عمههایش
#گهر
#بنت_الحسین
#سکینه_خاتونسلاماللهعلیها
#کربلا
#رقیه
#اربعین
#چادر
#حضرت_رقیه
https://eitaa.com/daftaresher110