eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
147 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
25 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محمد جوانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️علی به وقت حوادث عصا نمی‌گیرد ✌️🇮🇷دفتر انتخابات ۱۴۰۲ هم به پایان آمد؛ پیچ تاریخی دیگری طی شد، روسیاهی به زمستان ماند و در آستانه‌ی بهاری دیگر، ملت بصیر ایران با رهبری توانستند سد بزرگترین کمپین تحریم انتخاباتی ۴۵سال اخیر را هم بشکنند و دشمنان را بازهم ناکام گذارند! 🖋محمد جوانی @CWarfare @CWarfare @CWarfare
هدایت شده از سدنا|photo
رو سیاهی ماند به زغال😉 امروز قرارگاه حسین‌ابن علی ایران است😎:)))
تحلیل رفتار رقابت‌پایه مردم درست نیست. رقبا حق ندارند مشارکت رو برای خودشون مصادره کنند. این همون اشتباهی هست که دیگران انجام دادند و بعد از مدتی پرت شدن از سبد رأی مردم بیرون. مردم دعوا نمی‌خوان کار می‌خوان. کار ایجابی می‌خوان، نه سلبی. مردم می‌خوان ببینند تغییر و تحول رو نه اینکه نکرده‌های دیگران رو به رخشون بکشیم. مردم رو به بازی با هیچ عادت ندیم. خودمون رو هم با این بازی گول نزنیم. مسئولان رو هم با این بحث‌های بی سر و ته تو مجازی به اشتباه نیاندازیم.
بسیار مهم هست جریان تولید مسئله و مطالبه و خواسته و خواهش توسط دیگران به انحراف نره. مردم باید برن به طرف فهم درست مسئله و مطالبه درست و گرنه بقیه به جای مسئله، خواهش های خودشون رو دنبال می‌کنند. خواهش‌ها ذاتشون خودخواهانه هست. مسئله ناظر به صحنه هست. هم خودمون باید تمرین کنیم و هم به مسئولانمون عادت بدیم که شما مسئولید نه بازیچه. اگر مسئله‌مندی شیوع پیدا کنه و مردم برن به طرف حل مسئله و سهم مسئول رو پیدا کنند و سهم خودشون رو هم گردن بگیرند بسیاری از مشکلات حل میشه. ولی اگر بره تو بازی تقصیر تو هست تقصیر من هست و این چیزها، دوره های تند و تند میگذره و چیزی حل نمیشه.
مطمئن باشید که مملکت 90 میلیون با 300 تا نماینده پیش نمیره. این نماینده های رسمی جای خود اما باید مردم بیان وسط میدان و ده ها هزار نماینده در میانه های جامعه پیدا کنند. یعنی صحنه رو گسترش بدن. حکومت رو توسعه بدن در میان خودشون. منتظر رسمی شدنش هم نباشند. خلاقانه وارد صحنه بشن تا افرادی نتونند قدرت اونها رو جمع کنند و بریزن تو خورجین خودشون. نباید شب انتخاباتی باشیم. حلقه های گفتگو تشکیل بدیم در تمام مدت سال و دوره. همیشه نمک انتخابات در زندگیمون باشه بدون اینکه شلوغش کنیم و حرص و جوش بخوریم و عصبانی بشیم و اذیت کنیم خودمون رو. فقط آگاهی و مهارتمون رو بالا ببریم و بخشی از مسائل رو حل کنیم. اگر وارد جریان مسائل شدیم اون وقت میدونیم از مسئول چی باید بخوایم. وقتی فهمیدیم چی باید بخوایم مسئول نمی تونه ما رو بپیچونه. وقتی نتونست بپیچونه آدم درست میاد پای کار. چون می دونه که کار دستمون هست و می فهمیم داره چکار می کنه. ولی اگر مردم همیشه کلی گویی کردن، مطالبات متناقض داشتند. غیرممکن ها رو طلب کردن. خوب آدم قالتاق می فهمه که ما نمی دونیم اصلا چی می خوایم و چجوری باید حلش کنیم. میاد خودش رو قاطی بازی میکنه و رأی میگیره. در واقع گولمون میزنه. کو آدم صادقی که ببینه ما چپ و راست می زنیم و بیاد صادقانه بگه و خطر طرد شدن و نشنیده شدن رو به جون بخره؟!
رشد مردم‌سالاری با رشد مردم اتفاق می افته. کیفیت مردم باید بره بالا. شخص سالاری باید تبدیل بشه به شخصیت سالاری. شخصیت مردم باید بره بالا. مملکت باید از فقر شخصیت خارج بشه. باید تولید شخصیت کنند مردم. بازی رو سطحش رو بالا ببرند و گرنه یه عده میان از مسئول کارخونه تولید شراب میخوان و یه عده فاحشه خونه طلب می کنند و میشه مطالبه یه حزب و گروه و میافتن تو خیابون و عربده کشی و قمه کشی و هفت تیر کشی. وقتی فقدان مسئله باشه، وقتی سقوط دغدغه باشه این میشه. کدوم مشکل حل میشه؟ هیچ کدوم. هر قدم مصیبت جدیدی تولید می کنه. از اسم ها بگذریم بریم سراغ رسم ها . اولش سخته ولی بعدش خوب میشه. چون اولش باید خودمون بفهمیم چند چندیم. مسئله‌مند شدن اسان نیست. مسئولیت میاره. اگر میخواید انتخابات سری بعد کیفی باشه. اگر میخواید مشارکت علاوه بر کمی بودن کیفی باشه باید مردم حرکت کنند در این زمان بین دوره ها و کار کنند روی خواسته هاشون. خواسته های درست به مسئولان انتقال بدن. خواسته های درست تولید کنند. وگرنه خواهش های یه عده صحنه رو از دستمون می دزده همون جور که بارها تَکرار شد و دیدیم که چی شد. چرا حجاب وضعش اینه؟ چرا مطالبه جوان لخت شدنه؟ کدوم نیازش قراره حل بشه با شهری که از همه جاش شهوت عریان می‌باره؟ خشونت می باره؟ سستی و نخوت می‌باره؟ شهری که داره تو مواد مخدر و مشروبات الکلی و بازی و رقص و آواز و غفلت و تحریک و تخدیر فرو می ره؟ اگر مسئله نداشته باشیم، مسئله‌دارمون می کنند و بازی رو می برند طرف خودشون. یه شهر رو دست ما میگذارن با مرداب شهوت و خودشون قدرت رو برمی دارند و میرن شاخ آسمون میشینن و به ریشمون می خندن
باید گریه کنیم اگر کسی رو که اسمش رو نوشتیم از صندوق دربیاد. چرا؟ چون مسئولیت پیدا می کنیم. چون بعد از اون دائم باید بدویم و سعی کنیم کار پیش بره. کار درست پیش بره. باید نقاط ضعف منتخبمون رو خودمون رفع کنیم. باید یارش باشیم. کمکش باشیم. باید اجازه ندیم چپ و راست بره. باید کمکش کنیم درست بره. این مسئولیت ماست. اما طرف چون رأیش برنده شده میاد وسط خیابون میرقصه. چون اصلا نمی دونه این یعنی چی!!! باید رشد کنیم و مردم سالاری رو رشد بدیم. باید مواظب مردم سالاری باشیم. باید سالار بودن رو تمرین کنیم. باید شایسته بشیم تا شایسته سالاری حاکم بشه. باید بشینیم و خوب فکر کنیم.
آمار مشارکت شبیه همان چیزی که سال 98 بود یعنی ملت یک مقاومت بزرگ از خودش نشون داده و یک فتنه عظیم رو در خودش هضم کرده. بله پیش نرفته ولی این به اون معنی نیست که کاری نکرده. بلکه کار بسیار زیادی انجام داده. از اونجایی که خیانت بسیار بزرگی واقع شد تمام ظرفیت ملت خرج خنثی کردنش شد. اجازه نداد تا پیش بریم. ایستادن در نقطه 98 با وجود طوفان‌های مرگ بار، یعنی پیروزی و پیشرفت. اون طوفان گذشت و قدرت خودش رو تخلیه کرد با خرابی‌هایی که به جا گذاشت، اما مردم هنوز زندگی سیاسی دارند. یعنی آماده‌اند برای مرحله بعدی. امیدوارم مسئولان پیام رو گرفته باشند و با تمام وجود درست کار کنند و تسلیم بازی‌های سیاسی و بازیچه‌های مجازی و کشمکش‌های کودکانه و گروکشی‌های ابلهانه نشوند.
آمار مشارکت شبیه همان چیزی که سال 98 بود یعنی ملت یک مقاومت بزرگ از خودش نشون داده و یک فتنه عظیم رو در خودش هضم کرده. بله پیش نرفته ولی این به اون معنی نیست که کاری نکرده. بلکه کار بسیار زیادی انجام داده. از اونجایی که خیانت بسیار بزرگی واقع شد تمام ظرفیت ملت خرج خنثی کردنش شد. اجازه نداد تا پیش بریم. ایستادن در نقطه 98 با وجود طوفان‌های مرگ بار، یعنی پیروزی و پیشرفت. اون طوفان گذشت و قدرت خودش رو تخلیه کرد با خرابی‌هایی که به جا گذاشت، اما مردم هنوز زندگی سیاسی دارند. یعنی آماده‌اند برای مرحله بعدی. امیدوارم مسئولان پیام رو گرفته باشند و با تمام وجود درست کار کنند و تسلیم بازی‌های سیاسی و بازیچه‌های مجازی و کشمکش‌های کودکانه و گروکشی‌های ابلهانه نشوند.
دشمن ما رو به چالش اثبات کشوند و ما در نقطه تثبیت ایستادیم. کار داریم تا نقطه ثبات. اگر صحنه رو ترک نکنیم و اجازه ندیم برخی برای دو سال بعد بازی‌سازی کنند، می‌توان امید ثبات را در سال 1404 به بعد داشت. به شرط اینکه تعطیل نکنیم بریم دنبال کارمون.
وقتی در بند چیزی هستی به صفتش گرفتاری. اگر زندان تنگ است، به تنگی و تاری آن محدود می‌شوی و اگر پابند است به سختی و فشار آن دچار می‌گردی. اگر اسیر نفسی از نفوس عالم هستی، دیوارهای وجودش تو را در بر می‌گیرد و اگر بنده خدایی صفات او تو را پذیرایی می‌کند. صاحب اسماء الحسنی. او که صفاتش هیچ گاه از هیچ سمت و سو کرانه‌ای ندارد. آیا در بند او بودن احساس تنگی و فشار و تاری و عذاب دارد؟! واقعا چنین نیست. صفات او نیست که مرا می‌فشارد. این من هستم که خود را به دیوارهای کوچک نفس می‌فشارم و بیم دارم که از آن رها شوم. می‌ترسم از دست بدهم. در حالی که تنها هیچ همسایه‌ی همه است. اگر نتوانم هیچ بودن را بپذیرم، همه را نمی‌یابم و اگر همه را نپذیرم هیچ نمی‌یابم و همواره در توهم داشتن خیال‌پردازی می‌کنم و روزی که جدایی اتفاق می‌افتد گمان می‌کنم که از دست دادم. در حالی که در دست من نبود. او با من همراهی کرده بود و این کار را چنان بی‌دریغ انجام داده بود که باورم شده بود مال خودم است. واقعیت این است که در دنیا جز سایه‌ها را نپراکندند. آنها که بازی را انتخاب کردند با این سایه‌ها انس گرفتند و آنان که زندگی کردند با او. ارتباط با او عمیق‌ترین و محکم‌ترین ارتباطات است. بلکه تنها ارتباط. بقیه ارتباطات در گمان ما اتفاق می‌افتد و او اعتبار آن را تأمین می‌فرماید. وقتی این ارتباط قطع می‌شود، همه ارتباط‌ها بی‌معنی می‌گردد و تمام رشته‌ها پنبه می‌شود و از هم می‌گسلد. اینها را می‌دانم اما باور ندارم. بی‌ارتباطی و بلانسبتی و بی‌معنایی مرا فرامی‌گیرد در حالی که تنها معنی در عالم بندگی بود. کسی که رابطه بندگی را از دست می‌دهد، دیگر هیچ رابطه وثیقی نمی‌یابد. البته روشن است که ارتباط او با عالم آنی و کمتر از آنی قطع نمی‌شود؛ وگرنه چیزی باقی نمی‌ماند. موضوع ارتباط ما با اوست. کسی که ارتباط با خدا را از دست می‌دهد جهانش از هم می‌پاشد و غربت او را فرا می‌گیرد و دچار تنهایی می‌شود. همه آشنایی‌ها به واسطه اوست. انسان دچار بی‌نظمی می‌شود و شروع می‌کند به تعیین کردن و چیدن. در همین چیدن هم توسل پیدا می‌کند به اعتباری که او قائل شده و پای آن ایستاده. عهدی که با عالم دارد و آنچه بر خود واجب کرده. بدون آن عالم اعتباری ندارد که کسی رویش حساب کند. این پراکندگی‌های پر تکرار بی‌انتها حاصل بریده شدن از اوست و رفتارهای حداقلی با عالم و نظم‌های حداقلی و نتایج حداقلی و برخورداری حداقلی. تمام زحمت بندگی نزیستن در حصار بردگی است. زحمت رهایی است. پذیرفتن بی‌انتهایی. اما من می‌ترسم از این اتفاق عظیم و از آن فرار می‌کنم به کنج خودم. خودخواهی اجازه خداخواهی به من نمی‌دهد. اجازه بی‌مرز شدن. اجازه رهایی. اجازه زیستن در بیرون زندان نفس‌های تو در تو و پی در پی. زیستن در دنیای واقعی و نه دنیای سایه‌ها. من ترجیح می‌دهم در توهم داشتن بمانم تا اینکه با باور هیچ بودن به او بپیوندم. سطح من این است. پس نه ادعایی هست؛ نه اعتراضی. مانند کسی که از طناب نجات تقدیر آویزان است و به جای گرفتن آن و بالا رفتن از آن و رسیدن به قرارگاه امن او، دست و پا می‌زند و درد این بندگی را صدها چندان می‌کند. آری من درد بی‌دست و پایی خودم را می‌کشم و برای بریدن طناب تقلا می‌کنم. اگر می‌پذیرفتم حقیقت را، من می‌ماندم و زحمت بالا رفتن... حالا که ایمان ندارم به طناب نجات، وحشت افتادن دارم. می‌ترسم پاره شود و سقوط کنم. غم بالا رفتن دارم که خودم را و هر چه مال خودم می‌دانم از دست بدهم و درد آویزان شدن و فشار آمدن به نقطه تعلیق... همه را هم به حساب خدا می‌گذارم و از او گله دارم. کاش تسلیم شوم و اسلام بیاورم و ایمان پیدا کنم و به یقین برسم و رضایت دهم تا هم او خشنود شود و هم من و برسم به او و بیابم او را و این توهم داشتن را به گنج بودن رها کنم. مانند غریقی که فریادرسی می‌طلبد؛ اما وقتی نجات‌غریق می‌آید به سر و صورتش می‌کوبد، چون باور ندارد به او و فقط بی‌تابی می‌کند و فریاد می‌زند و دست و پا می‌زند. در حالی که همین دست و پا و نفس ابزار شنای او بود و حالا که شنا نمی‌داند، تسلیم شدن به اراده نجات‌غریق راه چاره است. اما من چون ایمان ندارم و تسلیم نیستم، او را می‌آزارم و می‌رانم و خود را.‌.. این رام شدن برای امام زمان، آرام شدن را به دنبال دارد و اهلی شدن در راه او اهل شدن را...
هدایت شده از میم صاد
💠 شیطان دهن بسته کیه؟!🤔 وجود مبارک پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) کلماتش مثل است. اين جمله نورانی هم از وجود نورانی پيغمبر است که «السَّاکِتُ عَنِ الْحَقِّ شَيْطانٌ أَخْرَسٌ»؛ ۱ آن که بايد حق را بگويد و نگويد شيطان دهن‌بسته است؛ . . . گاهی شيطان می‌گويد بگو، گاهی شيطان می‌گويد نگو! گاهي مي‌گويد باطل را بگو، گاهي مي‌گويد حق را نگو! «السَّاکِتُ عَنِ الْحَقِّ شَيْطانٌ أَخْرَسٌ». جانم به فدايت! 🎙 آیت الله جوادی آملی ۸ مهر ۱۴۰۲(درس خارج فقه) ✅ پ ن: این روایت بدرد این روزها می‌خوره! هم ملاک خوبیه برای انتخاب درست، هم بعضیا رو تکون میده که قفل دهن‌شون رو بشکنن و برای مشارکت بیشتر، کاری کنن. هنوز وقت هست، دوستان رو خوشحال کنی و دشمنان رو ناامید... ۱. فقه السنّة، ج۲، ص۶۱۱. 🪴 @mimsaad