حریم نامرئی
چند دقیقه بیشتر به حرکت قطار نمونده بود. رئیس قطار به گمان اینکه تعدادی صندلی خالی وجود داره تصمیم گرفت متقاضیانی رو که بلیط ندارند سوار کنه. قطار که حرکت کرد و مسافران جابه جا شدند دیدیم که چند نفری بدون صندلی ماندند.
داشت نشسته نماز مستحبی میخوند، تموم کرد و بلند شد از صندلی و رفت تا خانمی رو که سر پا مونده بود جای خودش بنشونه. همین کار رو هم کرد و همونجا در فضای باز جلوی در قطار ایستاد و نمازش رو ادامه داد. چند دقیقه بیشتر به اذان صبح نمونده بود.
رئیس قطار که خیال میکرد بلیط نداره ازش خواست تا کرایه رو پرداخت کنه. وقتی دید بلیط داره تعجب کرد و احساس گناه که نکنه چون مسافر بدون بلیط زیاد سوار کرده، این آقا صندلی گیرش نیومده!؟
ولی ایشون توضیح داد که توافق کردند تا خانم سر پا نمونه. وقتی رئیس از علتش جویا شد گفت: تو فرهنگ ما خانمها یه حریم نامرئی دارند. تو اجتماع یه بار اضافه حجاب رو بر عهده گرفتند تا ما راحتتر و سالمتر باشیم. ما موظفیم یک سری امتیازات و امکانات رو در اختیارشون قرار بدیم تا کمی از زحمتشون جبران بشه.
جامعه باید همیشه یه فرصت فوق العاده برای به تعادل کشیدن شرایط سختتر خانمها داشته باشه.
برای رئیس قطار خیلی جالب بود که فرهنگ مؤمنانه چه زوایای منطقی ناگفتهای در خودش داره که معمولا در موردش صحبت نمیشه. اما این روزها به نظر میرسه با شرایطی که حاکم شده نیاز داریم که بیشتر در مورد فرهنگ مؤمنانه و آوردههای اون برای آرامش و ارتقاء جامعه صحبت کنیم.
مردم باید یادآوری کنند چیستی و چرایی زیست مؤمنانه رو. بدونند که چرا پدران و مادرانشون باید و نبایدهای زیادی داشتند که هیچ وقت گفته نمیشد و فقط به عادت طبیعی از نسلی به نسل دیگه منتقل میشد. رفتارهایی که در ساختار فرهنگ مؤمنانه تبدیل به بدیهیات شده و بدون کنجکاوی اجرا میشه. جای خالی این فرهنگ رو جامعه کم کم حس میکنه. وقتی شهوت و خشونت باید و نبایدهای خودش رو بر فضا تحمیل کرد و فهمیدیم که آدمها چه ساده زیر پا گذاشته میشوند، قدر فرهنگ رشد یافته مؤمنانه رو خواهیم فهمید. برای اینکه زیاد دیر نشه و چیزی برای جبران باقی بمونه باید در مورد این فرهنگ با همدیگه صحبت کنیم.
باید نشون بدیم که پدرانمون چقدر زحمت کشیده بودند و چه امانتی رو به ما رسونده بودند. هر چند که براشون هزینه زیادی داشته.
حریم نامرئی آدمها رو اگر حفظ کنیم، لازم نیست به انواع و اقسام ابزارهای سخت و نرم متوسل بشیم تا شهر جایی برای موندن داشته باشه.
فرهنگ مؤمنانه، سعه صدر اجتماعی رو باعث میشه و همیشه و در هر شرایطی حتی سخت، جا برای زندگی رو باقی میگذاره.
بیماری مسری هاری...
چندی پیش فیلم کوتاهی را از هجوم گله چندصدتایی سگها در یکی از مناطق اطراف تهران دیدم. تصویری عریان از آنچه که افراد و گروههای غالبا عقبمانده فرهنگی و بیسواد اجتماعی و بیمار شخصیتی بر سر محیط زیست انسانی و حیوانی و گیاهی ایران آوردند. گروهی جاهل که برای اثبات ناشیانه متمدن بودنشان، حتی بسیار افراطیتر جاهلیت غرب دست به تظاهرات بیقاعده میزنند. سگبازی آنها به سگپرستی تنه میزند و باعث شده تمام محیط شهر و غیر شهر غلبه سگبودگی را تداعی کند.
با هجوم فرهنگ غربی برای ویرانی فرهنگی ایران و ایرانی، برخی نمادها و نشانهها تبدیل به پرچم سپاه دشمن شد. البته تمام فرهنگها برای خود نمادهایی دارند. جریان غربگرا در طول چند دهه مبارزهای فرسایشی را پیش گرفت تا با ایجاد خستگی و دلزدگی در جامعه، مؤمنین را به یک مصالحه اجتماعی بکشاند. در بسیاری از موارد نیز موفق شد و خواسته خود را پیش برد تا نمادها و نمودهای مؤمنانه در رفتار و گفتار و اشکال مختلف ظهور اجتماعی کمرنگ و منزوی شود. جریان واپسگرای خودتحقیری که برای لگدمال کردن فرهنگ ایرانی هیچ خط قرمزی را معتبر نمیداند و از هر فرصتی برای از بین بردن ایرانیت و اسلامیت کمال سوء استفاده را میکند. در این میان غفلت مسئولین امر و انفعال مطلق آنان مزید بر علت است.
عقبنشینی تدریجی جامعه از فضای مؤمنانه باعث شد تا فضای ضدایرانی و ضداسلامی فرصت بیشتری برای تصرف شهر پیدا کند و تنوع و تکثر تصویرسازیهای خود را از هر سو به رخ جامعه بکشد و مدعی نوعی برتری و پیروزی میدانی باشد.
در میان انواع ظهورات فرهنگ غربی شاید سه چیز به شدت مورد تأکید جریانات مبتذل و منحط غربی قرار گرفت و تلاش شد تا با انواع روشها چنان بر جامعه تحمیل شود که امکان عقب راندن آن محال به نظر آید. سگ، زن، موسیقی.
جریان افراط و ابتذال این هر سه را از جایگاه خود خارج کرد و تبدیل به شیرابهای متعفن نمود که همه جا را آلوده ساخت. همزیستی افراطی با سگ و رواج عریانی با تمرکز بر از بین بردن حرمت حجاب و سوء استفاده از موسیقی به عنوان بستر عیاشی و فحاشی. قصد ندارم در این یادداشت به جزئیات مفصل این مسئله بپردازم. بهانه این یادداشت بروز افسارگسیخته رواج روحیه سگی در شهر است. اظهار علاقه به سگ انگار به یک اتحاد اخلاقی و رفتاری منجر شده و جامعهای سگی را شکل داده است. این جامعه دائما تلاش میکند دایره نیازمندیهای خود را کامل کند و شهر را تا میتواند از قید و بند انسانها رها کند.
برخوردهای شلخته و بیقاعده جامعه سگی با شهر و ستیزهگری با هر چیزی که شهر را شهر کند و جامعه را جامعه، آنقدر مشهود است که انگار حد و مرزی برایش متصور نیست. نقطه اوج این جهتگیری را میتوان در فوران بیقاعده وحشیگری در اغتشاشات 1401 دید. نقطه عطفی که پس از آن گویا زمینه را فراهم دیدند که آزادانه بدون هیچ محدودیتی در شهر حکمرانی کنند و آن را به رفتار و گفتار و انگارهای خود بیالایند.
از آن پس حتی در برخوردهای معمولی نیز شاهد خشونت افسارگسیخته و بدون ضابطه و منطق این جماعت هستیم. به طوری که تقریبا نمیشود با آنان گفتگویی عادی در حد چند جمله داشته باشی و خشم و خشونت درونی شده آنان را احساس نکنی. در همه رفتارهای آنان نوعی از دریدگی و درندگی خفته است که پشت نازکترین پرده پنهان است. لازم است یک مواجهه تصادفی با پدیدهای که باب میل نیست پیش آید و سگینهها از پس پوست انسان به کف خیابان و کوچه و خانه و اداره و تاکسی و اتوبوس و قطار و هواپیما و فروشگاه و نمایشگاه و بیمارستان و ورزشگاه و کنسرت و تئاتر و سینما و پارک و جنگل و کوه و جاده و دریا و صحرا و هر جا و هر جا بریزد.
جامعه سگی احساس میکند به مقام گلگی رسیده و حالا با ترفند درندگی و دریدگی میتواند جامعه انسانی دچار انفعال نموده از هویت خود خالی کرده مال خود کند. ظهورات فرهنگ سگی آنقدر گسترش پیدا کرده که نمیتوانی روزی یا حتی ساعتی در شهر بگردی و نشان آشکاری از آنان نیابی.
آنها اصرار دارند که خود را نشان دهند و موقعیتشان را تثبیت نمایند. آنها با در آغوش گرفتن سگ و پیش راندن آن در جامعه سعی دارند به شما بگویند که به هیچ وجه انتظار نداشته باش بتوانی با منطق انسان با من روبرو شوی. منم و سگم. نمایش عشق و علاقه سگانه که گاه به رفتارهای ضداخلاقی و نمایشهای ضدبهداشتی و رویههای ضدامنیتی نیز کشیده میشود، برای جبران انفعالی است که غالب این افراد در ایفای نقش انسانی در زندگی قبلی خود داشتهاند. بیشخصیتی فعالی که دارد شخصیت جامعه را به سرعت آتش زده مصرف میکند. وضعیت حادفرهنگی جریان غربگرا متأسفانه به عنوان ابزار قدرت توسط برخی جریانهای سیاسی شناسایی شده و در طی چند دهه گذشته پشتیبانی شده و با حجمی بسیار سنگین حمایت میگردد. آنها امیدوارند این جریان تندرو و خشونتطلب بتواند نظام را دچار انفعال کرده و جامعه
مؤمنان را جای خود بنشاند و از متن جامعه به گوشه انزوا بکشاند.
آیا بناست جامعه تسلیم فرهنگ سگی شود و تمام جزئیات آن را هنجارسازی کند؟! اینکه غرب بتواند بخشی از جامعه ایرانی را به عنوان سگ دستآموز به وضعی از آشفتگی روانی و اخلاقی و فرهنگی برساند که علیه بخش دیگر راه و رسم پاچهگیری را پیش گیرند و تمام انرژی زیست اجتماعی ایرانیان را خنثی کنند تا نظام اسلامی اقتدار بینالمللی خود را از دست دهد، مسئله کوچکی نیست.
سکوت آگاهان در رشتههای مختلف علوم اسلامی و انسانی جدید و قدیم و انفعالی که در شرح ماجرا و روایت صحنه دارند باعث شده تا رسانههای مغرض و معاند فرصت بکر و نابی را برای فتح صورت شهرهای ما داشته باشند.
غلبه فرهنگ سگی، نوعی از بیماری هاری را در جامعه سرایت داده، انسانیت را از بین میبرد.
برای مهار این فاجعه فردا دیر است. باید امروز اقدام کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلای غلبه فرهنگ سگبودگی و زیست سگانه در دامنههای خود تخریب محیط زیست انسان و انسانی را در پی دارد.
این گلههای بیصاحب سگ نشانههای خطرناکی از آن چیزی است که بر سر شهر و کشور آمده.
اندیشه وفاداری بیچون و چرا در برابر غرب و هیچ انگاری خویشتن و افراط در تمام نمادهای تظاهر به تجدد جامعه ما را به سرعت دچار تخلیه و تخریب شخصیت میکند و امکان زندگی سالم و پاک و با نشاط را از بین میبرد.
در لایههای پنهانتر اتفاقات بسیار فاجعهبارتر است. جماعتی که خود را هیچ نمیدانند به جز بدلهای تقلبی غربیشدگی به جان ایران افتادهاند تا به هر قیمت آن را ویران کنند. به امید اینکه رؤیای زیست غربی را اینجا واقعیت بخشند. غافل از اینکه غرب نه در سر که حوالی دم خود آنان را خواهد نشاند.
هدایت شده از آپوزیشن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 گفته بودیم دکتر هم سگشناسه، هم سگپژوه و هم سگمصب 😎
ببینید چطور با سگ دیالوگ میگیره 😁😂
🔹 جمعهها
⏰ ساعت ۱۹:۴۰
📺 از شبکه دو سیما
🎬 تماشای تمامی قسمتهای آپوزیشن
🌐 ما را دنبال کنید:
@opposition_tv2
@opposition_tv2
خودکرده را تدبیر چیست؟!
روزنامه هممیهن در گزارشی با عنوان «نوبت تسخیر صحنه» به پدیده حضور اینفلوئنسرها بر روی صحنه تئاتر پرداخته و آن را به ابتذال کشیدن عرصه فرهنگ و هنر عنوان میکند. در این گزارش تلاش شده تا در یک مسیر مهار شده و گزینشی تأثیر فرهنگ حاکم در فضای مجازی بر تئاتر مورد نقد جدی قرار گیرد.
اینکه نباید اجازه داد فضای مجازی، جهان واقعی ما را ببلعد و به اسارت خود درآورد مسئلهای است که در چند سال اخیر گفتگوهای فراوانی بر سر آن در گرفته و غربزدگان تلاش کردهاند با شکستن فضای انتقادی نسبت به ابتذال فضای مجازی، آن را به عنوان ابزاری کارآمد برای عبور از جامعه ایران و نظام جمهوری اسلامی و هویت تاریخی-تمدنی ایرانیان پشتیبانی و تقویت کند.
جریانهای سیاسی از فضای مجازی برای بیشخصیت کردن حکومت و زیر پا گذاشتن قانون استفاده کردهاند. حتی فریاد کارشناسان در حوزههای مختلف نتوانسته غوغای جریانات منحرف و منحط غربزده را از پیگیری گسترش بی حد و حصر فضای مجازی منصرف کند و آنان را به بازنگری در افکار و گفتار و رفتارشان وادارد. در حالی که کودکان و نوجوانان و جوانان و حتی بخشی از بزرگسالان با پدیده بیرحم و مهاجم فضای مجازی دست و پنجه نرم میکنند و بسیاری از سرمایههای مادی و معنوی خود را در آن از دست میدهند، جریان غربپرست برای اینکه پایگاه لجنپراکنی و سیاهنمایی و تخریب و تحقیر علیه ایران و ایرانی را از دست ندهد، با انواع ترفندها اجازه ورود جدی نهادهای حاکمیتی به مهار این سیل بنیانکن را نمیدهند و امکانهای حرکت اجتماعی را با فشارهای بیاندازه سلب میکنند.
متأسفانه بخشی از مسئولان هم تحت تأثیر این جریانات ویرانگر حوزه مأموریت خود را به کلی رها کرده آن را به دشمن واگذاشتهاند. انگار ایدهای در ذهن آنان شکل گرفته که هر امر فرهنگی را میتوان رها کرد تا به صورت خودبه خودی جامعه با آن و آن با جامعه وارد تعامل و تعادل گردد. گویا مهم نیست این تعامل و تعادل در متن خود چه جزئیاتی داشته باشد و چه مصیبتهایی به بار آورد.
هممیهن در این گزارش سعی میکند طبق معمول باز هم توپ را در زمین حکومت بیاندازد و بدون اینکه به روی خود بیاورد که مقصر اصلی این ولنگاریها خود ایشان هستند، حالا که آتش به در خانه سلبریتیهای مورد نظر آنان رسیده انگشت اتهام را به سمت حکومت میبرد.
آیا صحنه تئاتر از نهاد خانواده مقدستر و محترمتر است؟! آیا صحنه تئاتر از نهاد علم و دین مقدستر و محترمتر راست؟! آیا صحنه تئاتر از تاریخ و تمدن ایران و ایرانی محترمتر و مقدستر است؟! آیا صحنه تئاتر از جامعه ایرانی و فرهنگ ایرانی و سنتهای ایرانی و عرف و شرع و قانون ایرانی محترمتر و مقدستر است؟!
جریان غربگرا که هممیهن آشکارا یکی از بازوان پرشمار رسانهای آن به شمار میآید مقصر اصلی در این مسئله هستند. آنها با نفوذ و نفاق چنان فضای جامعه را ملتهب کردند و مسئله را به نامسئله و راه حل را به گره تبدیل کردند که هیچ برونرفت مشخص و معتبری پیش روی مردم و مسئولان باقی نماند.
آنها برای اینکه فضای یله و رها و بیدر و پیکر و بیقید و بند فضای مجازی را از دست ندهند و از آن طریق تمام پروژههای ضداسلام و ضدایران و ضدانقلاب و نظام و جامعه ایرانی را پیش ببرند همواره علیه کنترل فضای مجازی نه مخالفت که جنگیدهاند و جامعه را به اضطراب و تشویش واداشتهاند.
اکنون که فضای مجازی پاپیچ خلوت دوستان شده، احساس خطر کردهاند. اما با این وجود نمیخواهند به مسیر درست اذعان کنند و انتظار دارند مثل تمام موضوعاتی که در این سه دهه مطرح کردهاند، حکومت تنها برای اینان و به نفع ایشان به صورت مقتدر و یک سویه و گزینشی وارد صحنه شده و ظرفیتهای قوت و قدرت و اقتدارش را برای برآوردن خواست و مطالبه ایشان هزینه کند و سپس عقب نشسته صحنه را به ایشان واگذارد.
اگر دادگاه عادلهای میتوانست به جرمهایی که رها شدگی فضای مجازی به آنها امکان وقوع میدهد رسیدگی کند، قطعا در فهرست بلند مقصرین اصلی، نام تمام رسانههای غربگرا و بسیاری از شخصیتهای سیاسی و فرهنگی و علمی و اجتماعی و اقتصادی آنان وجود مؤثر داشت.
فضای مجازی مدتهاست که تمام ساحتهای جامعه و حکومت و زیست انسانی فردی و اجتماعی ما را به ابتذال کشیده است. اما منافقان ضد مردم در تمام اوقات تنها سکوت کردهاند و ترجیح دادهاند در برابر هر چیزی که به نظام اسلامی ضربه وارد کند اعتراض و انتقادی نداشته باشند تا جبهه ایرانستیزی دچار ضعف و سستی نشود و به زعم آنان زمینههای شکست جمهوری اسلامی ایران و مردم انقلابی فراهم آید.
این خیانت بزرگ را کسانی رقم زدند که امروز آتش ابتذال و ذلت بیشخصیتی به خانههایشان رسیده و احساس خطر کردهاند و جالب اینکه باز هم دست از شیطنت و خباثت نفاق و دورویی برنداشته، به اشتباه خود اعتراف نمیکنند. بلکه آن را دستمایه توهین و تحقیر و تخریب بیشتر علیه نظام و انقلاب مینمایند.
انتظار ما از مسئولان امر این است که به جای ملاحظه خواهشهای نفسانی این جماعت ضدایران و ضد اسلام و ضد مردم و جامعه ایرانی، خواستههای مشروع، قانونی و عرفی اسلام و انقلاب و مردم و شخص ولیّ فقیه را مورد توجه قرار دهند و از هیاهوی آنان نترسند و مرعوب صحنهسازی دشمنان نشوند و مسیر درست را با قدرت در پیش گیرند.
قطعا در آینده نخواهند توانست پاسخگوی وجدانهای بیدار و دلهای آگاه مردمی باشند که از همه هستی خود برای ارتقاء و افتخار ایران گذشتند.
فضای مجازی تمام هنجارهای جامعه ما را بدون اینکه پاسخگو باشد از بین میبرد و برای تأمین اهداف سیاسی و اقتصادی و ضد امنیتی تمام ناهنجاریهای اجتماعی را گسترش میدهد. فضای مجازی بستری آسان برای ترویج انواع منکرات و انحرافات شده و نه فرد و نه خانواده و نه جامعه و نه هیچ واحد و نهاد طبیعی انسانی از هجوم بیرحمانه فضای مجازی در امان نیست. عزیزان ما به شدت تحت حمله دشمن از این طریق قرار دارند و مسئولان آن را کاملا رها کردهاند تا خود به خود به نقطه تعادل و پایداری برسد.
هدایت شده از کانال کاظم کاردانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️تسلیم محیط فاسد نشو !
🔺سخنرانی شهید بهشتی پیرامون فضا و محیط فاسد در جامعه.
🔻✅ ما نهی از منکر رو ادامه میدیم...
کاظم کاردانی🔰
@kazemkardani
.
هدایت شده از فرزند ایران
18.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برای زنی که طی ۶۰ سال یک گرم زباله هم تولید نکرد!
تلگرام | اینستاگرام | روبیکا | ایتا | بله | سروش | توییتر | آپارات | یوتیوب
🇮🇷 @farzandeIRAN_ir
خطر کوتولههای سیاسی
سیاست شاید بالاترین و جدیترین لایه حضور انسان در حیات اجتماعیاش باشد. یافتن خبرهای اصلی و تحلیلهای اصیل و رسیدن به تصمیمات درست و دقیق و به جا و اقدامات مؤثر و قاطع و به موقع، مؤلفههایی هستند که برای هر کس و در هر مسئلهای ممکن و مقدور نیست.
میتوان گفت سیاستورزی سختترین آزمون انسان متعهد به جامعه است.
فرد، خانواده، گروه، حزب و جبهه باید ریاضتهای فراوانی تحمل کند تا به نقطهای برسد که فهم و تصمیم سیاسیاش سازنده باشد و نه سوزنده. سیاست مانند جاده پرپیچ و تاب و فراز و فرودی میماند که گاه در تاریکی و سیاهی فرومیرود و گاهی در مه و باران غرق میگردد و گاه در گرد و غبار و طوفان گم میشود. آیا هر کسی میتواند به آسانی در این جاده طولانی گاه تنگ و باریک به سلامت به مقصد برسد؟!
همه مردم لازم است که برای گرفتن گواهینامه رانندگی اقدام کنند. اما چنین نیست که هر آن کس که مجاز است گواهینامه داشته باشد، لزوما شایسته راهبری در جادههای سخت باشد. در سیاست نیز چنین است. بر اکثریت مطلق مردم واجب است که از جایی به بعد جامعه را و سیاست را هر چند در حد الفبای آن بفهمند و بیسواد سیاست نمانند. اما مصیبت از آنجایی آغاز میشود که ندانی در این ساحت در حد الفبایی یا در حد انشاء قاعده.
یادم میآید که گزارشهایی در رسانه منتشر شد از افرادی که برای نامزدی ریاست جمهوری به وزارت کشور مراجعه کرده بودند. برخی از این مراجعین شایستگی آن را نداشتند که حتی یک مغازه کوچک یا یک کلاس درس یا حتی یک خانواده به آنان سپرده شود. اما درون خود احساس میکردند که میتوانند رئیس جمهور یک مملکت باشند. اینکه چه اتفاقی در جامعه میافتد که چنین افرادی در آن ظاهر میشوند و چه تعداد از این انسانها و در چه سطوحی از توهم و تخیل و اشتباه و انحراف در جامعه وجود دارند مسئله مهم دیگری است. اما ابتداءا باید پذیرفت که وجود دارند و ممکن است یکی از کسانی که نمیدانند سیاست یعنی چه خود ما باشیم. همین که این احتمال را روا بدانی و در مورد آن بیاندیشی نقطه شروع مهمی به شمار میآید. برخی واقعا نمیتوانند به عدم شایستگی خود در این زمینه حتی فکر کنند؛ چه رسد باور.
این مسئله آسیبهای زیادی برای ما خواهد داشت. آدمهایی که بدون شایستگی وارد فضای سیاسی میشوند بعد از مدتی سیاست را به ابتذال میکشند. چون در این فضا کودکمانده هستند، سیاست را بازی میفهمند. چون کنترلی روی خود ندارند، آن را با شهوت و خواهشهای ابتدائی ناپخته مخلوط میکنند و معجون مسمومی به وجود میآورند که هر مصرفکنندهای را بیمار خواهد کرد.
سیاست اگر درست فهم نشود، درست آموخته نشود، درست تمرین نشود و درست به کار بسته نشود، به ضد خود تبدیل خواهد شد و جامعه را از بین خواهد برد.
در برهههایی از تاریخ، به خصوص تاریخ پس از انقلاب، افرادی ظهور کردند که خود کوتوله سیاسی بودند یا با نگاهی شیطانی کوتولههای سیاسی را شناسایی کردند. مقصود ما از کوتوله سیاسی لزوما طعنه و تحقیر نیست؛ بیان یک واقعیت است. نوعی کودکماندگی یا عقبماندگی سیاسی و یا حتی انحراف و رشد و نامتعارف سیاسی که در نگاه اول شاید به نظر نیاید. کسانی که شخصیت کوچک و نامتعارفی دارند، ناگهان وارد فضایی میشوند که هیچ نسبتی با آن برقرار نمیکنند. نتیجه این که فضا را به نفع عدم تناسب خود میشکنند و ویرانهای در قد و قامت خود ایجاد میکنند.
وقتی کوتولههای سیاسی وارد فضای اجتماعی شدند و مدعی جلوداری و پیشگامی و عهدهداری امور شدند، با فریب جماعتی، شکوه تمدنی و تاریخی جامعه را برنمیتابند و چون نمیدانند با آن چکار باید کرد، برای ساختن فضای بازی آن را تخریب میکنند. در فضای بازی به وجود آمده و ساختن قلعههای کوچک قامت کودکانه بسیاری احساس بزرگی خواهند کرد.
تبدیل جامعه به پارک بازی و دلمشغولی به آن و تنازل مسائل و ساده کردن معادلات و تحقیر بزرگان و شکستن حریمها و نادیده گرفتن حدود و مرزها و دور انداختن ابزارهای زندگی پختگان و بیارزش قلمداد کردن هر آنچه بهانه بازی در آن یافت نشود و معامله آن با پیش پا افتادهترین چیزها از تبعات همین اشتباه و انحراف در مسیر سیاستورزی خواهد بود.
نتیجه دیگر میتواند تولید مسئلههای کودکانه باشد. اختلافات کودکانه، دعواهای کودکانه، کشمکشهای کودکانه، تقسیمبندیهای کودکانه و بسیاری دیگر تناسب طبیعی با روح کودکانه دارد. در حالی که بازی برای رشد کودک است، این بزرگنمایان کودکمانده، با بازی رشد نمیکنند؛ بلکه با بازی زندگی میکنند و در واقع زندگی را به بازی میگیرند.
تراکم زندگی در سقف بازی بسیاری از ساختارهای بلندقامت را از بین میبرد و بیمصرف میکند. بسیاری از اتفاقات دیگر برای کودکماندگان قابل فهم نیست.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
خطر کوتولههای سیاسی سیاست شاید بالاترین و جدیترین لایه حضور انسان در حیات اجتماعیاش باشد. یافتن خ
کوتولههای سیاسی همه چیز را میبرند و کوچک میکنند. وقتی خوب در کودکیهای خود غرق شدند؛ حالا احساس نیاز به بزرگان پیدا میکنند. اما این بزرگان را پیش از این در سرزمین خود از بین برده و بیحیثیت کردهاند. دیگر شخصیتی برای بزرگان خود باقی نگذاشتهاند که بخواهد نقشی ایفا کند. دیگر باوری باقی نمانده که از آنان پیروی و با آنان همراهی کنند. پیر و حکیم فرزانه را راندهاند و همه چیز را به بازیچه خواندهاند.
همیشه خواهشهای نفسانی را بر خواستههای عقلانی مقدم داشتهاند و گندگی جسمانی را بر رشد روحانی ترجیح دادهاند. معنویت را خرج مادیت کردهاند و تمدن و تاریخ را در روزمرهها مصرف کردهاند. در جهانشان همه چیز کالای بازی و سرگرمی است. به جای نشاط بنیادین درونی دچار خوشگذرانیهای مصنوعی بیرونی هستند و همواره با مزهها به جای خواص مقوی و مغذی سر و کار دارند. رشد مسئله آنان نیست، تحریک و تخدیر امر اساسی آنان است.
تولد و تولید را برنمیتابند. آنها مصرف کننده و تکرار کنندهاند. به جای احیاء و امتداد، زباله میسازند و سپس دچار بازیافت زبالههایشان میشوند. چون مانند کرم خاکی به مشغولیات حداقلی دچارند و دست و پایی ندارند که با آن بالا بیایند و از بالا ببینند و وارد جریان ساختن شوند.
آنها به تدریج هر چه هست را صرف خوشگذرانی خویش میکنند به این امید که با فروختن چیزهایی که دارند لحظههای دیگری را برای تکرار بدون ارتقاء تجربه کنند.
آنها به شدت دچار تخلیه شخصت و اعتیاد به دنیای بیرون هستند. هیچ چیز در آنها از درون تأمین و تقدیر نمیشود. ضعف آنها را فرا گرفته و صفات شخصی و درونی ایشان همه از بین رفته است. وابسته به محیط خارج هستند. مانند پوستههایی تودهوار جمع میشوند و کلونی تشکیل میدهند. بدون هیچ گونه هوشیاری. همیشه تهدید میشوند؛ لذا هیچ گاه آرامش و امنیت حس نمیکنند. زندگی آنان یک فرار همواره رو به جلوست. نه ریشه و عقبه دارند و نه آینده و چشمانداز. فقط هستند برای یک لحظه.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
کوتولههای سیاسی همه چیز را میبرند و کوچک میکنند. وقتی خوب در کودکیهای خود غرق شدند؛ حالا احساس ن
این سخنان به هیچ وجه به آن معنی نیست که مردم از عرصه سیاست کنار بکشند و به آن توجهی نداشته باشند. بلکه یادآوری لازمی است که بدانیم قطعا در این مسیر نیازمند آموختن و تمرین دائمی هستیم. خودسازی فردی و اجتماعی به ما کمک خواهد کرد که فهم دقیقتری از فرایند رشد و تحول سیاسی داشته باشیم. کسی که اهمیتی برای خودسازی قائل نیست معمولا متوجه عرصهای که در سیاست وارد آن میشود نمیگردد. غالبا کسانی که حال و حوصله یا تاب و توان خودسازی ندارند به جای اینکه مسئله سیاسی را درست حل کنند یا به اهالی آن بسپارند، با سادهسازی غیرتخصصی پاسخهای غلطی را به دست میآورند و با آن معیار رفتارهای خود را تنظیم میکنند. نباید به خود و دیگران اجازه دهیم که اینچنین جامعه را از بین ببرند و شکوه و عظمت آن را لکهدار کنند.
وقتی سیاستمداری شما را به مسیری جز این دعوت میکند به او با دیده تردید بنگرید. تجربههای تلخی داشتهایم در این باره که افرادی مورد اعتماد ناگهان جمعیت بزرگی را به فروچاله سیاستبازی کشاندهاند و آنان را دچار مصیبتهای غیر قابل جبران نمودهاند.
سیاستمداری که مسیر شهوترانی و قانونشکنی و هوسبازی و خوشگذرانی را نشان میدهد، نه تنها چیزی از سیاست را به شما نمیدهد، بلکه خود نیز آوردهای از سیاست برای شما نخواهد داشت.
مسیر طبیعی رشد انسان و جامعه، سرعت و منطق مشخصی دارد. اگر کسی به شما راه کوتاه نشان داد یا زمان را بیمعنی کرد و از شما خواست برای جهش ناگهانی با او همراه شوید، بدانید که یا نمیداند که رشد چیست یا نمیخواهد شما بدانید که چه واقعیتی در پیش دارید. او جامعهای مصنوعی خواهد ساخت که هیچ چیز در آن رشد طبیعی ندارد. این یعنی مردم آن جامعه نیز از رشد باز خواهند ماند و همواره دچار سوء مصرف امکانات و فرصتها خواهند بود و هیچ گاه صاحب شخصیت اجتماعی و سیاسی نخواهند بود. سیاستمدارانی هستند که مردم را شایسته رشد در سطح سیاسی نمیدانند، هر چند آن را ذکر نمیکنند و از نظرها پنهان میدارند. آنها با شعارهای شورانگیز و مطالب توخالی مردم را برمیانگیزند و به میدان میآورند تا بر موج آنان مسلط شده بر رقیب چیره شوند.
اگر مردم هشیار شدند و به ایشان سواری ندادند، از مردم عصبانی خواهند شد و آنان را تحقیر خواهند کرد. مردمی که مسیر رشد را انتخاب کرده باشند به درد چنین سیاستمدارانی نخواهند خورد. زیرا اولا سرعت حرکت آنان نسبتی با عجله آنان ندارد و دوما مردم به صورتها و بزکهایی که ایشان میخواهند تن نخواهند داد. آنها میخواهند به سرعت به قدرت برسند. برای اینکه به بدن مردم نیاز دارند، نه قلب و روح ایشان. لذا در شعارهای آنان و آموزههایشان و دامنههای فرهنگی و علمی و دانشگاهی آنان خواهی دید که بر زیست تنانه اصرار دارند. مردمی که در تن خود رسوب کرده باشند و چیزی فراتر از آن نباشند در برابر خواستههای نامشروع آنان تن خواهند سپرد. اگر کسی صاحب روحانیت و راه و روش خودسازی باشد، مسیر رشد را طی خواهد داد و تنش ابزار قدرتطلبی آنان نخواهد بود.
شعارهای تنانه سیاستمداران برای تدارک مرکب قدرت است نه دفاع از حق جامعه برای انتخاب و اختیار و آزادی و استقلال. لذا نتیجه رفتارهای سیاسی آنان نه تنها گرهی از مشکلات مردم باز نمیکند؛ بلکه آنان را بیشتر فرو میبرد و بحرانها پی در پی مانند موجهای ویرانگر و تاریک بر پیکر جامعه مینشیند و آنان را بدون دفاع زیر بار خود له میکند.
سیاستمداران اینچنین در مورد قوت و قدرت و اقتدار مردم نمیاندیشند. تنها به قدرت خود توجه دارند. این سیاستمداران نگاهی کوتاه و اندیشهای کوچک دارند و مردم را در حصار تنگ فهم و آگاهی و توان خود زندانی میکنند و اجازه رشد به آنان نمیدهند.
در انتخابات اخیر مردم به صورتی آشکار احزاب را کنار زدند و به خط مقدم سیاستورزی رسیدند. شاید بزرگترین مأموریت مردم در این دوره رشد سیاسی و پرهیز از کوتولههای سیاسی باشد. امیدوارم بستر مناسب برای رشد سریع و متعادل و متعارف فراهم گردد و برخی نمایندگان با تکرار تجربههای دیگران در پرتگاه سیاستبازی نیافتند و نقش کوتولههای سیاسی را بازی نکنند. از نمایندگان انقلابی انتظار داریم قد و قامت ایران و نظام اسلامی ایران را بشناسند و تمام تلاش خود را برای ظاهر شدن در این سطح و شأن به کار بندند. گاهی برخی رفتار و گفتار مردم را نگران میکند که مبادا افرادی دوباره با شعار و ادا و اطوار از دنیای کودکان سیاسی وارد فضای بزرگان شده باشند و باعث تحقیر و تخریب نهاد انقلابی مجلس شوند؟!.
چشمانتظار خبرهای خوش از مجلس شورای اسلامی میمانیم و امیدواریم.