هدایت شده از KHAMENEI.IR
🎙 #کلیپ_صوتی | بهار معنویت
✏️ رهبر انقلاب: همچنانی که دربارهی بهار فرمودند که: «تن مپوشانید از باد بهار»، دربارهی #بهار_معنویّت ماه رمضان هم باید تمسّک کنیم به این جمله: «ألا فتعرّضوا لها»، «إنّ فی ایّام دهرکم نفحات ألا فتعرّضوا لها» نسیم معنویّت در ماه مبارک رمضان شامل حال همه است و خودمان را باید آماده کنیم. دلهایمان را در معرض این نسیم معنوی و الهی و معطّر بگذاریم.
🎧 بشنوید👇
هدایت شده از تعلیقات
☘ مدرسهی تبلیغ
🔻 این جمله مهمترین حرفی است که میخواهم بزنم:
"ما بیش از مردم به تبلیغ نیاز داریم"
این روزها ایام عزیمت طلاب به #تبلیغ رمضانی است. من هم در دل شوق دارم. البته قطعاً این یک رسالت و وظیفه است، ولی من در تبلیغ بیشتر از #مردم میآموزم تا به مردم بیاموزم.
درس ایمان
🔻 #تبلیغ _مدرسه_است اما بیشتر برای من. این منم که از مردم اخلاص را، صداقت را، خدادوستی را، عشق به اهلبیت علیهمالسّلام را، ایمان به خدا را میآموزم. ما نیاز داریم به زیستن با مردم، به دیدن پاکی ها و صداقت ها و یک رنگی های مردم. بسیاری از مردم به همان مقداری از معارف دین که آموختهاند واقعاً و #صادقانه ایمان دارند. چون خدا و دین خدا را دوست دارند.
شناخت ایران واقعی
🔻 ما نیاز داریم #زیر_پوست_شهر را از نزدیک ببینیم نه از دریچه #رسانه یا زاويه #تحلیلهای_روشنفکرانه این و آن. #مردم_ایران با ایمان اند از عمق وجود از هر طیف و مدلی... حتی آن دختر بدحجاب. اگر این واقعیت را نبینیم دچار #اشتباه_محاسباتی میشویم.
و البته بامردم بودن زمینهای است برای دیدن واقعیتهای دیگری که در جامعه در جریان است. کاستیها و ناراستی ها، همان جاهایی که ما کم گذاشتیم در انتقال معارف و در تربیت اجتماعی.
نقطه آغاز قیام
🔻 اما با همه کاستیها واقعیت مردم ایران همان #جوهره ای است که #خمینی شناخت و با آن #قیام کرد. با این مردم میتوان برای احیای امر و دین خدا قیام کرد. فقط بايد آنها را شناخت، باور کرد، با آنها زیست. ما به زیستن با مردم محتاجیم.
#تبلیغ
#مردم_ایران
#زیر_پوست_شهر
🔻🔻🔻🔻
🆔@taalighat
مسئلهها قدرت دسته بندی ذهن ما را دارند. مسائل زاویه نگاه ما را به پیرامونمان تغییر میدهند. مسئلهها با خلق دنیای جدید دستهبندیهای جدید اجتماعی به وجود میآورند. هدایت جامعه با مسئله، از جهتی شبیه بازی شطرنج است.
تو سلسله سؤالات و مجموعه مسائلی را طراحی میکنی که ذهن مخاطب را طراحی و نقاشی میکند. آنگاه جامعه را از نقطهای میبیند که تو و نکتهای را پیدا میکند که تو.
آنگاه همین امر به شما همرنگی و همراهی میدهد. انس و علاقه به وجود میآورد و چ بسا مایه محبت شود.
مسئلههای جدید برشهای جدید در جامعه ایجاد میکند و جمعیت را یک بار دیگر یکدست و یکدل مینماید. چیزی که دشمن به شدت از آن ترس دارد.
برادری، تنها راه رسیدن به برابری
برابری رؤیای مردم در جهان امروز است؛ اما...
آیا امکان برابری وجود دارد؟! ناگفته پیداست که تا امروز این خواسته بشر به صورت آرزو باقی مانده است. اما آیا این عدم وقوع به معنی عدم امکان است؟!
گمان میرود ظرفیتی در انسان وجود دارد که امکان رسیدن به این موقعیت را آسان میسازد و آن توسعه فرهنگ برادری در جامعه است.
فرهنگ برادری چیست؟!
انسانها دو گونه مواجهه با یکدیگر دارند. یکی اینکه تاریخ را از میانه برش میزنند و یکدیگر را غریبههایی میبینند نامربوط به یکدیگر و اجزائی جدا از هم که به حسب اجبار و اکراه روزگار به هم رسیدهاند و باید برای این حادثه تدبیری بیاندیشند.
نوع مواجهه دوم زمانی پدید میآید که من آحاد بشر را پسرعموها و دخترعموهای خودم بدانم و آن پدر مشترک را سرمایه ارتباطی ذاتی و درونی قرار دهم که بناست برای روبنای آن کاری صورت پذیرد.
آرمان و آرزوی مواجهه اول برابری و روال روزمره مواجهه دوم برادری است.
تفاوت این دو نوع مواجهه را در دو مثال میتوان نشان داد. جامعه برادر، مانند دریا میمانند. دریا ظاهری نسبتا یکسان با اعماق مختلف دارد. اما جامعه دیگر که آرزوی برابری دارد، مانند بیابانی است که در آن کوه و دره و تپه و پهنههای مختلف، فراز و فرودهای بیشمار به وجود آوردهاند. در نگاه اول به نظر نمیرسد که بتوان این صحرا را به برابری کشاند و اساسا این کار درستی باشد.
میگویند بسیاری از این صحراها پیش از این دریاهایی بودند، پر آب که بر اثر عواملی خشک شدهاند. جوامع انسانی نیز چنین تجربههایی را از سر گذراندهاند.
چه چیز میتواند آن صحرای نابرابر را به دریای برابر تبدیل کند؟!
پاسخ ظرفیت برادری است. برادری غنی شده با عنصر محبت است. محبت ماده اولیه ولایت است. آب مثال و نماد محبت و ولایت در جامعه است.
ریسمان رمضان از آسمان آویخته شد. امتداد آن حداکثر ۳۰ شبانه روز بر زمین کشیده میشود. شمارش معکوس آغاز شد. آنان که یک سال تمرین کرده بودند محکم از این طناب میگیرند تا جدا شوند از زمین وجودشان و آسمانش را بیابند؛ اما کسی که قوه پنجه ندارد، این طناب سر میخورد در دستش و جا میماند. هر چند برای او فرصتهایی باقی است که دیگران از آن محرومند. اگر بخواهند کسی را در آغوش بگیرند و ببرند ایشان در اولویتند.
به هر حال حرکت آغاز شده و آسمان اصحابش را از میان بندگان انتخاب میکند. باران به همه سرزمین یکسان میبارد تا استعداد در که باشد و شوربخت که باشد.
بهار رمضان بر همه مؤمنان مبارک باد که ولایزید الظالمین إلا خسارا.
در فصل رویش اهل و نااهل از هم جدا میشوند و آشکار میگردد صاحب ریشههای انسانی و مجسمههای خشک و بیروحی که تنها صورتکی ساختهاند.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
برادری، تنها راه رسیدن به برابری برابری رؤیای مردم در جهان امروز است؛ اما... آیا امکان برابری وجود د
برادری تمام شکافها و شکستها و گسلها و پستی و بلندیها را میپوشاند و در خویش پنهان میکند تا فرصتهای برابر برای همه فراهم گردد.
البته فرهنگ برادری، تفاوتهای ذاتی را انکار نمیکند. هر کس مسیر رشد و تکون خود را داشته و به اینجا رسیده. چه بسا آنان که پدرانشان ریاضات بسبار کشیدند تا اصالت را برای فرزندانشان به ارث بگذارند. نسلهایی هستند که ادب و سنت را به یادگار دارند و این سرمایه آنان برای زیست پیشرو و متکامل در زمان حال است. اما همه اینها خود مبدأ یافتن حقیقتی دیگر است. حقیقتی نابتر و بالاتر.
برادران جامعه را میفهمند. یک «من» گستردهتر و عمیقتر و بزرگتر دارند به نام جامعه. همه خواستهها و خواهشهایشان را در ظرف جامعه میریزند و سفره تنعم را در آن پهن میکنند و دور آن بدون هیچ تقدم و تأخر و تفاخر و تجملی حلقه مینشینند.
فرهنگ مؤاخات با تمرین مواسات برای دسترسی به مساوات تلاش میکند.
در چنین جامعهای بیشتر داشتن دیگری تهدید برای دیگران نیست؛ فرصت است. در چنین جامعهای حسادت و حرص و کبر و غرور اساسا بیمعنی و بیمحل است. یک ثبات اخلاقی در آن حاکم است.
در این جامعه هر کس هر چه برای خود میپسندد برای دیگران نیز میپسندد. این اندیشه وقتی خوب آزموده و ورزیده شد، «خود» اجتماعی را میفهمد. رشد میکند و بدنه بزرگتر شکل میگیرد تا استحقاق روح بزرگتر از امر پروردگار را داشته باشد. همان که فرمود یدالله مع الجماعة. پشتوانه آنان میشود قدرت و اراده خدا. این هم آورده دیگری که برترینها و بهترینها برای جامعه دارند. آنان با تلاش خود، «خود» عالی را زمینهسازی میکنند و جماعت را به سوی آن دعوت و همراهی میکنند. عایدی آن خود عالی نیز نصیب همه میشود.
در جامعه برادری همه مسئول و رعیتند. این طبیعت دریادلی جامعه است. هر کس بلندتر باشد البته به نور نزدیکتر و زندگی در او بیشتر است. اما دیگران نیز محروم نیستند. این دریاوارگی فرصت کافی به هر کس میدهد که خود را بالا بکشد.
فرهنگ برادری از شاخههای محبت و ولایتی است که از مرتبه توحید و فهم توحیدی نازل شده و صورت یافته است. برادر، پدر میفهمد، مادر میفهمد و خواهر میفهمد. برادر خانواده میفهمد، امتداد و اتصال میفهمد و آینده و ادامه میفهمد.
فرهنگ برادری یک شخص و شخصیت بزرگتری را تدارک میبیند که همه ذیل آن به یک «من» واحد میپردازند و از تفرقه و خودخواهی پرهیز دارند. برای آنها سلامت و سعادت آن «من» اصل است و همه فدا و فنای در او هستند. لذا به آسانی برایش جان میدهند و شهید میشوند، بدون اینکه محاسبه ظاهری شخصی دیگری در میان باشد. شهید زندگی کردن و شهیدانه مردن چنان برای برادران عادی و عرفی شده که نیاز نیست آنان را تحریک کنی. آنان خود روانند و مانند آب به نقاط پستتر مورد نیاز جاری میشوند و سرایت میکنند و نقاط شکست و تهدید و خطا و خطر را پر میکنند. آنها نمیتوانند تشنگی سرزمین خود را ببینند. اگر گوشهای آتش گرفت خود را بر آن میافکنند تا شعلهها حکومت نکنند و خاکستر همه چیز را به باد ندهند.
فرهنگ برادری تنها راه رسیدن به برابری است. لذا مقام معظم رهبری بیشترین گفتگو را با کسانی دارند که این فرهنگ را باور دارند. این یک اقدام عملگرایانه و فرایندی است. شعارزدگی و عوامفریبی نیست. یک رویکرد عملیاتی و روند اجرایی است. رفتاری تفرقهافکنانه نیست. جداسازی و دوگانهسازی هم نیست. این را تنها آنانی میفهمند که جامعه میفهمند. امام جامعه شخصیت و شخص جامعه را مد نظر دارد و راهبری میکند و پیش میرود و پیش میبرد. جامعهای ک امکانها ذیل آن فراهم میشود و همه فرصتها ذیل آن معنی میشوند و مشروعیت و مقبولیت تحت لوای آن واقعیت پیدا میکند.
لگر ولایت امر و ولیّ فقیه توسط جریان استکباری تحمل نمیشود، عادی است. استکبار ضد جامعه است. استکبار جماعت را مال خود میداند،سرمایه خود میداند. نمیخواهد جامعه به عنوان فرد قوی شکل بگیرد و تقدیراتش را خود رقم بزند. آنگاه قدرت مستکبر برای مصرف جامعه کافی نخواهد بود. جامعه باید از هم بپاشد. فساد باید از هر نوعش همهگیر شود. اول از همه اندیشه برادری باید از بین برود و افراد جامعه، دیگر اعضاء یکدیگر نباشند؛ بلکه رقیبان یکدیگر باشند. در فضای ضدیت، مستکبر قدرت میگیرد. یعنی از ضعف و تضعیف جامعه سود میبرد و جان میگیرد از مکیدن خون جامعه.
توسعه اندیشه مسابقه و دستگاه و لوازم جانبی آن از اینجاست. مردم باید با هم برای داشتن آنچه دیگران دارند بجنگند. این فساد بزرگ اندیشه استکباری است.
ناگزیر باید کسانی دست به کار شوند که برادری را میفهمند. شهید شدن را میفهمند. جامعه را میفهمند و با روح آن گره خوردهاند و فساد و بیماری آن را برنمیتابند و آن را مصرف و اسراف نمیکنند و دور نمیاندازند و به هر بهانهای از آن فرار نمیکنند یا آن را نمیفروشند و تخریبش نمیکنند.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
برادری تمام شکافها و شکستها و گسلها و پستی و بلندیها را میپوشاند و در خویش پنهان میکند تا فرصت
اندیشهای که فردگرایانه ارزش را در تفاوت و تفاخر و تکاثر و تجمل میفهمد و جامعه را تنها ذخیرهگاه اهداف تصاحب امروز و آینده خود به شمار میآورد، ممکن نیست به برابری برسد. برابری برای چنین اندیشهای اساسا ضد ارزش است. حتی اگر عدهای تلاش کنند تا به صورت ساختگی آن را به وجود آورند، مقاومت خواهد کرد.
از سوی دیگر وقتی اندیشه غالب فردگرایانه باشد و اندیشه رشد و پیشرفت خود پذیرفته نشود و به ایمان و عمل صالح و مصلح بدل نگردد، آنگاه راه حل نه در ارتقای دیگران که در تخریب کسانی خواهد بود که بر اثر تلاشهای شرعی و عرفی و قانونی خود و گذشتگانشان یک یا چند سر و گردن از دیگران بالاترند و به دلیل خصلت چشمهوارگی که دارند، ذخائر حیات و سرزندگی جامعه به شمار میآیند. آنان رقابت را به رفاقت تبدیل میکنند و از افق برادری، برابری میپراکنند.
هجوم به ایشان دقیقا از سوی کسانی خواهد بود که در پیکره اندیشه هرمی جمع مال و انبار کردن امکانات با عنوان شخصی قرار دارند.
در جامعه برادری شایستگان آنانند که بتوانند امکانات را به درستی به گردش درآورند و جامعه را آبیاری کنند. در اجتماع مقابل آن، اما شایستگان قارونها و فرعونها هستند.
چرا پرهیز کردم که بگویم در جامعه مقابل؟!
زیرا آنان نمیتوانند جامعه تشکیل دهند. آنها تنها اجتماع هستند که یک بند بیرونی آنها را به هم گره میزند.
جامعه را تنها برادران تشکیل میدهند. بدنه جامعه با خودخواهی سازگار نیست، با خودسازی فراهم میشود.
فرهنگ تولد در جامعه برادری معنی دارد. اجتماع مقابل فرهنگ تولید دارد. تکثیر در فرهنگ تولد در منطق رشد دنبال میشود و هدفش توحید است، پس اتحاد و وحدت را میجوید؛ اما تکثیر در فرهنگ تولید، تکثر و تکاثر را میجوید و اجتماعی میکند. لذا به سوی شرک حرکت میکند و شاخههای آن را از دروغ و ریا و فریب و خیانت و دزدی و .... غیره به عنوان ابزار به رسمیت میشناسد. البته این همه را ذیل ردای قانون پنهان میکند تا نفاقش هم ثابت شود.
تناقض بزرگ اجتماع مقابل برادری همین جاست. اندیشه مقدسش یک چیز و متن مقدسش چیز دیگر است. شعارش یک چیز و عملش چیز دیگری است و سعی کرده این همه را با خودخواهی معنی کند و تناقضش را رتق و فتق کند.
نمیشود قارون شدن نزد تو ارزش باشد و از برابری حرف بزنی. نمیشود فرعون بودن را تبلیغ کنی و برابری را علم کنی.
هیچ گاه به ثمر نخواهد رسید. بلکه برابری پایین دست فرهنگ برادری است. بدون این که شعار دهد. هزینه آن را پرداخت میکند و سرمایهاش را دارد چون به گنجینههای محبت متصل است. برای او دور یک سفره نشستن ارزش است، افتخار است، شأن و رتبه است. تشبه به بالاترین بندگان خداست. او برتری را در پرورش روح میبیند که نهایتش بندگی خدا و فنای فی الله است. منیت اینجا ضد ارزش است. نفس محدودیت و محرومیت است و هویپرستی و خودخواهی حماقت و خودکمبینی و رذالت و پستی. کسی دور خودش قلعه نمیسازد. انسانیتش را منتشر میکند. اینجا همه باید حرکت کنند. جمود معنی ندارد. مرداب شدن خیر نیست، خیانت است. بستن مسیر آب حسن نیست، حماقت است. خشک کردن و کشتن پاییندستها و حذف جامعه و خودکشی تدریجی است.
اینجا گذرگاه است. محل استقرار و دوام نیست. مسیل زمان است. اگر راهبندان درست کردی به طمع بیشتر داشتن و تشنه کردن دیگران، سیل میآید و همه چیز را با خود میبرد. انسان برادر، خودش میرود. او در صراط با شریعت، سیر و سلوک دارد و در مسیر خود از سیراب کردن دیگران دریغ ندارد.
لذا هر چه برادری بیشتر، برابری در دسترستر...
باید بیش از این به فرهنگ برادری اندیشید اگر حتی میل به برابری داریم.
چرا غربگرایان محبوب مستکبرین عالم هستند و همواره از آنان پشتیبانی میکنند؟!
به دلیل زیر (فیلم سمت چپ)
چرا غربگرایان به هشدارها اهمیتی نمیدهند
به دلیل زیر (فیلم سمت چپ)
غربگرایان گمان میکنند وقتی او آمد، فرار خواهند کرد؛ اما شاید محاسبه غلط باشد و فیلم سمت راست آن چیزی باشد که در صحنه اتفاق میافتد.
فریب غربگرایان را نخورید. باید زمین بازی را ما تعریف کنیم و امنیت را تأمین نماییم.👇
🎞️ درسی از طبیعت
💠 اختلاف و همدل نبودن، موجب هلاکت!
◀️ اختلافات داخلی زمینهساز خطرات خارجی
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
در پناه ولایت الله مبدا نور وحدت فضای ولایی جامعه و عامل تفرقه، ظلم و ظلمت اشخاص است.
در سایه ولایت طاغوت، عامل تفرقه ظلمات ظاغوتی است و مبدأ نور وحدتبخش، افراد خودساختهاند. لذا میبینیم که مردم در حکومت طاغوت، تهدید به شمار میآید و در حکومت الله فرصت.
مخالفت با ولایت الله و حکومت الهی ضد ارزش و دشمنی با مردم و جامعه و انسان است و مخالفت با طاغوت نه تنها عامل تفرقه نیست، بلکه عامل ایجاد وحدت مردم و موجب تقویت ملت و اقتدار جامعه است.