eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
144 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
24 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
برای برخی سیاست نوعی نمایش فاخر به شمار می‌آید. برخی دیگر آن را مساوی و مساوق دروغ و فریب می‌دانند. اما مفهوم یگانگی سیاست و دیانت پدیده‌ای کمیاب در تاریخ است. برای کسانی که سیاست را نمایش می‌دانند، صداقت مفهوم دیگری دارد. بیرون کشیدن فرهنگ بازیگری از چارچوب سینما و تحمیل آن به زندگی مردم و تبدیل جامعه به سکوی نمایش همگانی، سیاست را به عالی‌ترین مصداق نمایش تبدیل می‌کند. در چنین جامعه‌ای یگانگی سیاست و دیانت بسیار بعید و غیرواقعی به نظر می‌رسد. تغییر این انگاره از سیاست با وجود تجربه پیوسته، متنوع و متکثر بشری از سیاستمداران بازیگر و فریبکار و دروغگو، قطعا دشوار است؛ اما همواره نمونه‌هایی در جوامع ظهور کرده‌اند که با خرق عادت، سیاست را با صداقت آموخته‌ و آمیخته‌اند. صداقت در اینجا تنها به معنی راستگویی نیست. مردمی که پذیرفته باشند، بهترین بازیگران، بهترین سیاستمداران هستند، آنگاه در انتخاب‌های خود به حرفه‌ای‌ترین سناریوها رأی می‌دهند. آنها باور خواهند داشت که همه چیز بر اساس فیلمنامه پیش می‌رود و هر کس بخواهد خارج از متن بازی کند به جز دشواری و زحمت به بار نخواهد آورد. آنگاه با این پیش‌زمینه رأی کارگردان را حدس می‌زنند و رأی می‌دهند. اعتماد به کارگردان و تیم تهیه کننده اینجا حرف اول را می‌زند. مردم به کدام سناریو رأی می‌دهند؟ آنها به پایان خوش کدام فیلمنامه اعتماد و اعتقاد دارند؟ اما سیاست تعریف دیگری نیز دارد. قطعا در جامعه نمایش سیاست هم بخشی از نمایش است. با همان قوانین که بر صحنه نمایش حاکم است. در چنین جامعه‌ای مردم تماشاچی‌هایی هستند که هزینه تماشای فیلم را می‌پردازند تا امن و آسان به تجربه خیالی زیست نمایشی بپردازند. عالی‌ترین سطح از چنین سیاست‌ورزی زمانی است که سیاستمدار همگان را به عنوان عوامل نمایش خود استخدام می‌کند و از آنها می‌خواهد صحن جامعه را تبدیل به صحنه نمایش کنند و احساس خوش بازیگری و تماشای پنج‌بعدی را از دست ندهند. وقتی که تمام ظرفیت‌های جامعه صرف سناریوی سیاستمدار می‌شود. در اینجا مردم، به عنوان بازیگر، به بالاترین حد رضایتمندی دست خواهند یافت؛ اگر از نقش خود خشنود باشند. ولی در هر حال بازی حکم می‌کند که هر کس کجای صحنه بایستد. اما آیا راه نجاتی از بازیگری در سیاست هست؟
من خشونت را در لاریجانی استشمام می‌کنم. غضب در او فوران دارد. او و یارانش با قوه غضب رقابت می‌کنند. در سه سال گذشته بد عادت شدیم به رئیسی عزیز. او سیاستمدار اخلاقی بود. یادش به خیر. خشمش را فرومی‌برد و آتش را فرومی‌نشاند. رحمت الله علیه....
هر گاه پای رقابت به میان آمد، آنان که ضعیف‌ترند، دچار افراط و تفریط خواهند شد. حرکت در خط مستقیم، یعنی راه میانه، یعنی راه بهینه، یعنی جاده و نه بیراهه، دانش و توان و هنر می‌خواهد. خصوصیت جاده این است که ابتدا و انتها و مختصات دارد. افراط و تفریط در نتیجه جهل و جاهلیت است. گاه عرصه رقابت چنان آشفته می‌شود که نیروی مراقب نیز ناشناخته باقی می‌ماند. گاهی کسانی که ادعای میانه‌روی دارند، به دنبال نقطه‌ای خنثی بین حق و باطلند. جایی بین دوستان و دشمنان می‌ایستند. اما در آموزه‌های الهی و قرآنی معیار و مصداق میانه‌روی ایستادن در کنار ثقلین است. آنها با حق و حق با آنان است. وحدت با آنان معنی دارد و تفرقه و انشقاق جدا شدن از آنان است. اما یافتن امتداد ثقلین و تعین‌های امروزین آن گمشده جریان‌های افراط و تفریط است. در نظام جمهوری اسلامی ایران ولیّ فقیه و قانون اساسی، امتداد ثقلین هستند. یعنی معیار میانه‌روی و سند راه مستقیم. نمی‌توانی خود را در دوگانه نفس اماره و لوامه میان‌دار و میانجی جا بزنی و از هر دو طرف بهره‌کشی کنی و از هیچ طرف هزینه نپردازی. نمی‌توانی بت‌های نفوس اماره خلق را علیه نفس مطمئنه جامعه بجنبانی و بستر نفوذ و حضور نفس شریر شیطانی نفاق را فراهم کنی و آنگاه سخن از اعتدال بزنی. نمی‌توانی با برچسب خالص‌سازی دستگاه محاسباتی جامعه را مختل کنی و هر گاه قدم مثبت اصلاح امور را دیدی و مقاومت نفس اماره را شنیدی، از سقوط جامعه نیروی براندازی بگیری و برای موج‌سواری و غلبه بر مردم فتنه‌ای بر پا کنی. نمی‌توانی با بی‌تقوایی شیطنت‌ها را تحریک کنی و با وعده‌های دروغین جامعه را تخدیر کنی تا رشد طبیعی و حرف راست و رفتار درست و راهبرد مناسب را رکود و جمود و ناتوانی بفهمند و همت آنان از عمل صالح سست و کند شود و از حرکت و پیشرفت عاجز گردد. شهید جمهور تلاش می‌کرد، سمّ مخدرات و مسکرات وعده‌های دروغ سیاسی را از صفحه سیاست بزداید و راه و روش طبیعی را جایگزین کند. او تلاش می‌کرد با توسعه و ترویج اخلاق و سعه صدر و برادری جامعه را از نقطه جوش دوران سلطه فریب و دروغ و ریا و نفاق برهاند و نشان دهد که بسباری از کشمکش‌ها بیهوده و ضد سازندگی و علیه آزادی و دشمن کرامت و عزت و اقتدار ایران و ایرانی است. شهید رئیسی نشان داد که اگر همه به اندازه خود احساس مسئولیت کنند، هیچ مشکلی بر زمین نخواهد ماند و غیرممکن‌های دیگران، ممکن خواهد شد و بحران‌ها و بن‌بست‌ها برطرف خواهد گردید. زیرا در جنگ اراده‌ها، آنکه روان آشفته‌ای دارد، ابتکار عمل را از دست خواهد داد. کاری که دولت روحانی و پیش از آن دولت خاتمی بی‌رحمانه با جامعه کردند تا فرصت سلطه‌شان بیشتر فراهم گردد. قاتلهم الله أنّی یؤفکون....
در تمام مدت سلطه اصلاحات بر تقدیرات کشور، در هر سطح و دایره‌ای که باشد، یک چیز مشترک است و آن ایجاد آشوب و بحران و تنش و التهاب. این به ذات بحران‌زی اصلاحات بازمی‌گردد. نحوه ورود لاریجانی به ما می‌گوید که در این سال‌ها این خصیصه نه تنها اصلاح نشده، بلکه فساد و تعفن بیشتری پیدا کرده است.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
هر گاه پای رقابت به میان آمد، آنان که ضعیف‌ترند، دچار افراط و تفریط خواهند شد. حرکت در خط مستقیم، یع
میانه‌روی با میان‌داری یکی نیست. اصلاحات همواره دلالی سیاسی را میانه‌روی معنی کرده است. اصلاحات با جدای انداختن بین مردم و حکومت، سعی می‌کند جایی برای خود دست و پا کند. اگر اصلاحات نتواند اختلاف و دعوایی به پا کند، پس کجای کار باید میانجی باشد؟! لذا شاهدیم که ورود اصلاحات به حوزه سیاست بدون تنش‌های بیهوده محال است. اصلاحات میانه‌رو نیست. میانجی هم نیست. معرکه بر پا می‌کند تا میانداری کند. حزب نمایش است. حزب بازی. حزب تفرقه. حزب اختلاف. اصلاحات با تولید تنش، نیروی جامعه را درون جامعه خنثی می‌کند. فرض بفرمایید ذهن شما درگیر فکری باشد که تمام آن را فراگرفته. آنگاه نمی‌توانید به امور بیرونی رسیدگی کنید. در نتیجه عدم النفع این حالت برای شما بسیار زیاد است. این کاری است که اصلاحات همیشه با کشور انجام داده است. مشغول شدن به کشمکش‌های داخلی با نام توسعه سیاسی و پذیرش تکثر فرهنگ‌ها و سلایق و افکار. اصلاحات چگونه سیاست خارجی را ذبح می‌کند؟ پاسخ: با تولید و تکثیر و توزیع تنش در کشور. اصلاحات طی عملیات بحران‌سازی، خشونت را در کشور بالا می‌برد. فضای کشور را تنگ و ترش می‌کند. روابط بین مردم را خشک و شکننده می‌سازد و در پس آن شعار آزادی می‌دهد. یعنی زمانی که امکان‌های بنیادین آزادی در شخصیت فرد و جامعه سلب شده است. نتیجه فشار بین اجزاء جامعه و شکست و گسست جامعه است. شما نمی‌توانی از جامعه‌ای که اتحاد خود را از دست داده انتظار آزادی داشته باشی. این آزادی نام دیگر از هم پاشیدگی است. اصلاحات اینگونه فساد را فراگیر می‌کند.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
میانه‌روی با میان‌داری یکی نیست. اصلاحات همواره دلالی سیاسی را میانه‌روی معنی کرده است. اصلاحات با ج
وقتی اصالت در بازگشت من به قدرت باشد، آنگاه رفتارهای ضدانسانی و ضداخلاقی فراوانی روابط ما را آلوده خواهند ساخت. جامعه به طور خود به خودی در طی رشد خود واگرایی‌هایی دارد که با همگرایی‌ها به تعادل می‌رسد. اما اگر شما بدون نیروی همگرایی، واگرایی‌ها را تشدید کنی، آنگاه به از هم پاشیدن جامعه کمک کرده‌ای. در این شرایط نیروی همگرا چه درونی باشد و چه بیرونی، چهره خشن و مزاحم پیدا خواهد کرد. این دفاع طبیعی جامعه از یکپارچگی خویش است. اما اصلاحات آن را دشمنی ترسیم می‌کند و جامعه را علیه یکپارچگی‌اش می‌شوراند. در اندیشه مدرن رشد طبیعی دیتکاری می‌شود. آنگاه تعادل بین دو نیروی همگرایی و واگرایی بر هم می‌خورد. جبران این بی‌تعادلی با مهار ساختاری رقم می‌خورد. احساس نیاز به حکومتی که با ابزارهای خود نفوذ صد در صدی در زندگی انسان‌ها دارد. یعنی همین اتفاقی که امروز افتاده و شما حتی نمی‌توانی لایه‌های پنهان شخصیت خود را از نظام سلطه پنهان کنی. دوربین و میکروفون به تعداد کافی وارد همه خانه‌ها شده و همه اتاق‌ها و دالان‌ها و خلوت‌ها و خصوصی‌ها را فتح کرده. ایزار سلطه دیگر همه جا هست. نقطه نقطه زمین. برنامه‌ها پس از اعتیاد انسان به ابزار شروع به تعمیق نفوذ خود می‌کنند و لایه لایه ما را می‌کاوند و در آن مستقر می‌شوند. هر روز تعیین کنندگی ابزار به بهانه آزادی بالاتر و بالاتر می‌رود. سپس انسان بدون اینکه امکان سرپیچی داشته باشد در چارچوب تعیین شده انتخاب می‌کند. توسعه بدون پذیرش منطق رشد، جامعه نمی‌سازد؛ زندان می‌سازد. زندانی چند وجهی مرئی و نامرئی که شاخه‌های آن در تمام اضلاع و زوایای زندگی ما می‌پیچد. عدم صداقت مدرنیته در مواجهه با انسان به طبیعت ضد بشری آن باز می‌گردد. بر هم زدن تعادل رشد به بهانه توسعه و تخریب طبیعت به بهانه صنعت و سر دادن شعارهای زیبا، اما ریاکارانه همچون آزادی و کرامت انسان خصیصه شیطانی کسانی را نشان می‌دهد که از ضعف انسانی به قدرت‌های شیطانی پناه برده‌اند. آری بشر طی فرایند دشمنی با انسان‌های قوی که پیامبران خدا بودند، دچار خلأ قدرت درونی شد. سرمایه تقوی در جامعه هر گاه کاهش یافت، آنگاه نیروهای جایگزین برای جبران وارد صحنه خواهند شد. مهار نرم و انسانی تقوا امکان‌های زیست انسانی را فعال می‌کند. با فاصله گرفتن انسان از اولیاء الهی نیاز قوت و قوام در جامعه تشدید می‌شود. فقر قوت و قوام، همه نظم و نظام جامعه را بر هم می‌زند. نه تنها عدالت از دسترس خارج می‌شود، که اعتدال هم وجود ندارد. دعوا بر سر حداقلی تعادل است. ضعف جامعه را فرا می‌گیرد و جامعه توان کافی برای خوداصلاحی و ادامه رشد ندارد. نه تنها رشد نمی‌کند، بلکه از درون می‌پوسد و می‌فرساید. جامعه بیمار می‌شود و تنش‌های حیاتی تن و ذهن و روان را تهدید می‌کند. قوای شناسایی و مهارت زندگی از بین می‌رود و از هم پاشیدگی درونی امکان حفظ و نگهداری از داشته‌ها و یافته‌ها را ناممکن می‌کند و خواسته‌ها بر زمین می‌ماند. حال جامعه ضعیف برای بقا وارد جنگ می‌شود. از این پس رفتارهای فوق العاده تنازع بقا شکل حکمرانی را تعیین می‌کند. جامعه از این پس نه بر اساس فهم انسانی از اوضاع، بلکه بر اساس ضرورت زنده ماندن رفتار می‌کند. رفتارها دچار شتابزدگی موقعیت بحران هستند و دیگر نمی‌توان انتظار رفتار انسانی داشت. برای حل ناگزیر مسئله انسان از مرتبه انسانیت عقب می‌نشیند و در این عقب‌نشینی هر کس در مرتبه‌ای از بودن جای پای مقاومت پیدا می‌کند. مرتبه شیطانی، حیوانی، گیاهی و جمادی و عده‌ای نیز به پرتگاه فنا سقوط می‌کنند. همه اینها به خاطر ضعف جامعه و سلطه ضعیف‌ها بر جامعه است. ضعیف‌ها از قواعد و قوانین حاکم بر شیطان و حیوان و گیاه و جماد بهره می‌گیرند تا جای خالی قوای انسانی را پر کنند. جامعه به شدت مادی می‌شود. زیرا حد مشترک جامعه ضعیف، حداقل مشترک است و ماده ضعیف‌ترین حد ممکن است. در جامعه‌ای که ولیّ خدا حاکم است مناسبات بر اساس قوت انسانی شکل می‌گیرد. بر اساس باور و ایمان توحیدی که یکپارچه‌ساز است. جامعه ولیّ خدا حداکثری تعریف می‌شود و سپس با روابط انسانی این حداکثری قوی‌بنیان تأمین می‌گردد. روابط برادرانه در همین راستا رواج می‌یابد. ایثار و بخشش و محبت و خیرخواهی در همین فضا ممکن می‌گردد. ابزارهای سخت به ابزارهای نرم قلبی بدل می‌شود و نیازها به ماده کمتر و کمتر می‌گردد. زمینه‌های فقر و نیاز نیز کمتر و کمتر خواهد شد و فضای زندگی بیشتر خواهد بود. آدم‌های ضعیف نمی‌توانند وجود آدم‌های قوی را بپذیرند. دسترسی آدم‌های ضعیف به منابع مادون انسانی است. اگر مردم قوی باشند، تا حدود زیادی از منابع مادون انسانی برای تأمین نیازهای خود بی‌نیاز خواهند بود. آنگاه چگونه انسان ضعیف می‌تواند نقطه ضعفی به دست آورد و حکومت کند؟!
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
وقتی اصالت در بازگشت من به قدرت باشد، آنگاه رفتارهای ضدانسانی و ضداخلاقی فراوانی روابط ما را آلوده خ
پیامبر هیچ اجری از ما طلب نکرد، جز مودت ذی القربی. این راز قوی شدن و قوی ماندن است. پیامبر سلطه مادی را به ولایت قلبی بدل کرد و برای حفاظت از آن به ما سفارش فرمود.
هدایت شده از ترنم باران
17.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 کنار کشیدن ، وقتی می‌دانی دیگری از تو شایسته‌تر است؛ اگر میدونی فلانی منبرش و درس و بحثش از تو بهتره .... یک داستان شنیدنی
وقتی رقابت اصل باشد، مراقبت به حاشیه رانده خواهد شد. زمانی که جوششی از درون نباشد، رقابت ناگزیر اصالت می‌یابد تا حرکت را بیافریند. جان بدون ایمان و باور نمی‌جوشد و صورت نمی‌آفریند. افراط در رقابت رفتارهای ضد ایمان را تشدید می‌کند و رفتارهای انکارمدار، رقابت را تشدید می‌کند. این دو یکدیگر را به صورت غیرطبیعی بازتولید می‌کنند تا زنده بمانند. این عدم تعادل، اعتدال را از بین خواهد برد و زمینه‌های عدالت را خواهد سوزاند. جریان اصلاحات بر اصالت رقابت معتقد است. آنچه که باعث شده تا نقطه مقابل آن یعنی اصالت مراقبت سربرآورد. این در حالی است که رشد در تعادل بین رقابت و مراقبت شکل می‌گیرد. آنان که به اصالت رقابت اصرار دارند، توسعه بی‌گدار را دنبال می‌کنند که باعث از هم پاشیدگی و وارفتگی می‌شود و آنان که به اصالت مراقبت اصرار دارند، باعث جمود و انقباض و خفگی می‌شوند. هر دو از بین می‌برند و مرگ‌آورند و مکمل یکدیگر.
هدایت شده از احمدحسین شریفی
✍ احمدحسین شریفی 🔹نامزدهای ریاست‌جمهوری غالباً افرادی شناخته‌شده‌اند. «کارنامه مدیریتی» آنان و طرفدارانشان و «سبک زندگی» آنان و فرزندان و اقوام و حامیان‌شان در مرآی و منظر همگان هست. 🔸پیشینه مدیریتی نامزدهای انتخاباتی در پایبندی به ارزش‌هایی چون «تواضع و فروتنی در برابر اصناف مختلف مردم»، «قاطعیت و صلابت در برابر دشمنان ملت»، «قانون‌مداری و پرهیز از ویژه‌خواری»، «فسادستیزی و فاسدگریزی»، «تلاش بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیری»، «مردم‌داری و مردم‌دوستی»، «محرومیت‌شناسی و محرومیت‌زدایی»، «ولایت‌مداری» و «انقلابی‌گری» پیش چشم همگان هست. 🔻پس نباید فریب «ژست‌های تبلیغاتی» و «شوهای انتخاباتی» و «شعارهای توخالی» را خورد. باید توجه داشت که انتخاب رئیس‌جمهور یعنی انتخاب غیرمستقیم هزاران مدیر اجرایی کشور. تجربه نشان داده است که اگر رئیس‌جمهوری کار خود را با قفل و کلید آغاز کند باید منتظر بود که مدیران منصوب او نیز به جای پرداختن به مسائل اصلی کشور، همه هم و غم خود را معطوف قفل و کلید کنند! 🔻باید مواظب بود که «غلبه عواطف» و «غلیان هیجانات» و «امواج احساسات»، «انتخاب عقلانی» جامعه را تحت‌الشعاع قرار ندهد. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
اصلاحات به خودی خود بدنه اجتماعی فعال ندارد. کسانی که اصلاحات به حضور آنان در صندوق دل بسته به بخش زیادی از خواسته‌های خود رسیده‌اند. همه ما می‌دانیم که اصلاحات روی چه موج‌هایی به قدرت می‌رسید. او با تحریک تعفن شهوت و خشونت سعی می‌کرد عقلانیت را کنار زده، نظام را به اجبار پای میز مصلحت بنشاند. فتنه 1401 توانست بخشی از ناهنجاری‌های مهار شده را عمومی کند و تعداد زیادی از جمعیت خود را در دلمشغولی‌های غریزی رسوب دهد. حالا اصلاحات نمی‌تواند به صورت قانونی قولی به طرفدارانش بدهد. او می‌تواند آنان را بفریبد و دروغ بگوید. اما بعید است که مخاطبان اصلاحات وعده‌های خارج از قاعده باور کنند. یک راه می‌ماند. تولید رأی سلبی. رأیی که نه برای ساختن که برای سوختن می‌آید. اصلاحات می‌تواند در روزهای باقی مانده مخاطبان خود را از حریف بترساند و آنان را پای صندوق رأی بکشاند. بازی رسانه‌ای و عملیات روانی تیم لاریجانی در این روزها در همین راستا معنی پیدا می‌کند. آنها چیزی را از دست نمی‌دهند. تمام تلاش اصلاحات و اعتدال تحریک موج سلبی است. موجی که از وحشت برخیزد و انتخاب اصلاحات را به عدم انتخاب ترجیح دهد. لذا موافق بازی در زمین اصلاحات نیستم. آنها به موج مخالف نیاز دارند تا مخاطبان خود را تحریک کنند. منطق بازی آنان رقابت بی‌مهاباست.