هدایت شده از متنْآگاهی|جعفرعلیاننژادی
انسان ۶۱ ساله
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸سخنرانی امروز رهبرمعظمانقلاب در مراسم بزرگداشت امام خمینی(ره)، حائز نکته خاص و ویژهای بود که شایسته مورد دقت و توجه قرار گیرد. ایشان در طول ۳۵ سال گذشته و در مراسم ۱۴ خرداد، ابعاد مختلف شخصیت، راه و مرام امام(ره) را بیان کردند. اما در سخنرانی امروز، به شکلی عملی تذکر دادند، از زاویه نگاه امام به پدیدهها و حوادث نظر میکنند. این یعنی اگر امام(ره) هم زنده بود چنین سخن گفته و چنین تحلیل میکرد.
🔷دلالتهای دیگر چنین بیانی را میتوان اینگونه برشمرد:
🔸ولایت فقیه حقیقتی جاری است که در قیام تاریخی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، متبلور شد و ۶۱ سال است تداوم دارد.
🔸شروع حرکت انقلاب در ۱۵ خرداد ۴۲ تاریخی و مهم بود اما حفظ این حرکت تا کنون، یعنی ۱۵ خرداد ۱۴۰۳، اهمیت بیشتری دارد. چراکه نگذاشت، حرکت انقلابی تبدیل به تاریخ شود.
🔸مغز تمام اندیشههای راهبردی مقام معظم رهبری، راهبردهای اعلامی امام خمینی(ره) است و مهمترین آن کشورداری به شیوه اسلامی و ارئه یک الگوی جهانی برای اداره خوب یک کشور است.
🔸این انسان ۶۱ ساله است که حرکت انقلاب را از لحظه تأسیس تا لحظه تثبیت و دقیقه ثبات جلو برده است. زمانی امام فرموده بود، فلسطین پاره تن اسلام است، حالا با شدتبخشی و تداوم آن حرکت توسط رهبر انقلاب، فلسطین مسأله اول دنیا شده است.
🔸امام موسس جمهوریاسلامی بود، رهبر معظم انقلاب پیادهساز آرمان جمهوری اسلامی، یعنی کشورداری به شیوه اسلامی است. امام گام اول انقلاب را برداشت، مقاممعظم رهبری آن گام را به دومرساند.
🔸نکته آخر آنکه انقلاب در ابتدای مسیر انسان ۶۱ ساله نزول دفعی داشت، اما در ادامه نزول تدریجی و تفصیلی یافت. رهبر انقلاب، آرمان امام را در داخل و خارج به مرز تحقق و ثمربخشی رسانده است.
@jafaraliyan
خطر سوپر انقلابیها را جدی بگیرید. آنها سوختهایی هستند که به جای به حرکت درآوردن موتور انقلاب، ماشین انقلاب را میسوزانند. این همان خط اصلاحات است؛ اما گذشتهاش...
باور کنید افراط و تفریط هر دو دشمن تعادلند. هر دو ضد عدالتند. هر دو فاسدند. صورتشان ضد هم است؛ اما ضامن ماندن یکدیگرند.
متأسفانه آقای رائفیپور در فضای ضعف جریان انقلابی در فضای کنش رسانهای، با همان راه و روش ضدانقلاب، نوعی کنشگری انقلابی را رواج میدهد که به آسانی سیستم را بیمعنی و ساختار را بیاعتبار میکند. بگذریم از شیوه غیر اخلاقی که غالبا با تحریک نفس اماره مخاطب او را جذب میکند و مطالب خود را به او القاء مینماید.
القاء شبهه با سؤال که خبری نیست و امکان تصدیق و تکذیب ندارد و تلاش برای تبدیل رسانه به دادگاه و بیاعتبار کردن مسیرهای رسمی پیگیری شکایات و نشر شبهات و شایعات و تقویت موضع دشمن و همراهی با جریان نفاق و ضدانقلاب و سوزاندن ظرفیتها و فرصتهای نظام به بهانه جذب جوانان و اصلاح امور، چیزی جز رفتار اصلاحطلبان در این سالها نبوده.
متأسفانه در بین بخشی از ما انقلابیها هم تا حد لیدر سیاسی پیش رفته و تعیین وزیر و وکیل و رئیس جمهور میکند و یا آنان را بیاعتبار مینماید.
فرض آگاهانه را کنار میگذارم و سؤال میکنم: آیا روش آقای رائفیپور سازنده است یا مخرب؟!
گمان ما این است که ایشان با فرض صدق دل و صفای جان، ناآگاهانه در حال دامن زدن به انحراف بزرگی است که پیش از این دیگران جلودار آن بودند. روشهای غلط برای اهداف درست.
برخی خیال میکنند، اصلاحات پدیدهای است که یک شبه در کشور ما به وجود آمد. چنین نیست. به سابقه انقلابی گری اصلاحات که رجوع کنید خواهید دید که مشی انقلابی آنان از بسیاری دیگر قویتر و مصممتر بود. اما روشهای غلط در پیگیری خواستهها آنان را به جایی برد که گاهی بر سر براندازی سخت و نرم و دفعی و تدریجی و استحاله و انقلاب، بحث میکنند.
عزیزان باید توجه داشته باشند که با توسعه جهل و رفتارهای جاهلانه انقلاب اسلامی تقویت نخواهد شد.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
متأسفانه آقای رائفیپور در فضای ضعف جریان انقلابی در فضای کنش رسانهای، با همان راه و روش ضدانقلاب،
غمانگیز اینکه گاه ناچاریم در این شدت حوادث راجع به ایشان و امثال ایشان سخن بگوییم. در حالی که میتوانست چنین باشد که با همافزایی کار انقلاب شتابان پیش برود؛ اما مواضع و رفتارهای سلبی امثال ایشان و توان گرفتن برای طرح مسائل از آن و اتخاذ سیاستهای رسانهای ضعیف بر اساس پذیرش غلبه نفس اماره، همچون دیگران و پررنگکردن دائمی منیت و خودمحوری و تقویت آن و شخصی کردن مسئله و دمیدن بر آن و ایجاد فضای مرید و مرادی و تهدید روانی و تحقیر درونی مخالف با ادبیات غیر الهی و بزک و صورت معنوی با گروگان گرفتن موضوعات و عناصر انقلابی و دینی و بهرهگیری از خلأ جهاد تبیین و اقدام انقلابی بر اساس نفس مطمئنه و عملگری نفس لوامه جامعه، باعث شده تا ایشان در مسیر سقوط تدریجی خویش جماعتی را با خود همراه سازد و با قدرت تخریب و نه تأسیس و مبارزه و نه اصلاح و بینظمی و نه سازماندهی، جریان موازی انقلابیگری را تدارک ببیند و با زاویهای نرم از خط اصلی انقلاب فاصله بگیرد.
او امروز میتواند اولویتها را در ذهن مخاطب خویش تغییر دهد. او با جامعنمایی خویش مخاطبش را اطمینان میدهد که نگران گمشدگی و حیرت نباشد و حساب کار همه چیزپیش از آن شده است و مباحث در یک نسبت درست و بر اساس طرح کلان درست و دقیق و به جا دنبال میشود. زخمی کردن همه زمینهها و جرعهنوشی از هر موضوع اصلی و فرعی توهم قطبیت آقای رائفیپور به محاطب میدهد و انگاره نگاه منظومهای به مرکزیت ایشان را تقویت میکند.
این نوع رفتار نیازمند مهارت خارق العاده است و تنها افراد مستعد با راهنمایی یا تجربه و علم زیاد میتوانند آن را پیش ببرند. نمایش رفتار منظومهای به گونهای که مخاطب در طی زمان تردیدهایش را پنهان کند و به جای سؤال از چیستی و چرایی قطب، خود را محکوم کند و اجازه نقد به مراد را ندهد به هیچ وجه آسان نیست. مخاطب در حالی منقاد رأی قطب میشود که از حمله و هجمه و تخریب او میترسد و در یک رفتار دفاعی برای پیدا کردن محیط امن به او پناه میبرد تا در نزدیکی او از تخریب در امان باشد.
از نظر روحی و روانی مرید ضعیف میماند و منبع شخصیتبخشی به خود را در وجود مراد باقی میگذارد و هیچ گاه به استقلال نمیاندیشد. زیرا ایمان دارد که با وجود قطب، نیازی به آن نخواهد داشت و این آسانترین راه برای تشخص است. اما در عوض دفاع کور و سختی از فطب میکند تا زنده بماند. لذا مرید در مرحلهای خود را به سان بدن و مراد را روح خود میبیند و خود را بیمهابا فدای شخصیت او خواهد کرد.
وقتی با جذب شدگان ایشان سخن میگویم حس مریدشدگی سخیف را آشکارا مشاهده میکنم. افراد چنان واداده در مورد ایشان سخن میگویند که گویی همه چیز باید نسبتش را با ایشان تعیین کند. هر گاه این حالت را به آنان نشان دهی انکار خواهند کرد و این حالت دفاعی، طبیعی است.
مسئله اینجاست که هیچ بنایی با سؤال بالا نمیرود و با سناریو بافی و توطئه توهم و داستانسرایی شکل نمیگیرد. جهان واقع در سوی دیگر ماجراست. امثال رائفی پور از شانه بزرگان بالا میروند و خود را بلندقد نشان میدهند. ایشان بازی با موج مخالف را به خوبی میدانند. بارها به دوستان عرض کردهام که راه و روش ایسان، سلبریتیگری است. او برای تعیینکنندگی خویش زحمت زیادی کشیده تا برند خود را بالا ببرد.
دیر نخواهد بود که خسارت جبرانناپذیر ایشان به کشور و نظام را شاهد خواهیم لود، مگر اینکه توبه کند و به جای شهرت بر اساس روشهای ضعیف نفس اماره، روشهای قوی نفس لوامه را در پیش بگیرد و اندازه خود را درست تعریف کند و شخصیت بادکنکی را کنار بگذارد و صادقانه جایگاه خود را بپذیرد و آن را بر سیستم تحمیل نکند و ذهن مردم را برای بالا رفتن از نردبان قدرت به گروگان نگیرد و شأن پدرخواندگی را کنار بگذارد.
میدانم که با نوشتن این مطالب برخی عزیزان از بنده خواهند رنجید؛ اما خدا را شاهد میگیرم که با درد و رنج مینویسم و مطلوب من نبوده و نیست که علیه ظرفیتهای بالقوه اسلام و انقلاب مطلبی بنویسم یا بر روی اشخاص تمرکز کنم. اما رائفیپور را جریانی میبینم تلفیقی از اصلاحات و قطبیگری و فرقهبازی با تهرنگ اسلام و انقلاب.
اعوذ بالله من شرور انفسنا...
همواره حمل بر این کردهام که ایشان نادانسته در دام خود افتاده و گرفتار نادانیها و ناتوانیهای خویش شده است. او با تکیه بر ضعف مخاطب خود را تقویت کرده و بر اساس نقاط ضعف رسانه خود را بالا کشیده. ای کاش این حد از استعداد و انگیزه صرف راه و روش و منش و بینش و کنش درست میشد.
اما چرا کار امثال رائفیپور میگیرد؟! قطبها و مرادها چه نیازی از جامعه را کشف میکنند و به آن پاسخ میدهند؟! چه اتفاقی این پیوند اجتماعی را برای آنان فراهم میکند؟!
نیاز ما به امام...
اما شاید باور نکنید که این نیاز مقدس در عالم واقع و بر اساس امام معصوم اینگونه که دراویش و اصحاب فرقه و قطبیگری رواج میدهند و تصویر میکنند برآورده نمیشود.
نفس مطمئنه هیچ گاه شما را بر اساس نفس لوامهتان قطبیده نخواهد کرد. زیرا او قوی و مقتدر است. اما بازیگران قطبیگری از آنجا که نفس منفعل و ضعیف دارند، بر اساس نفس اماره افراد و ضعف آنان خود را برمیکشند. جماعتی که به شدت از جهات معنوی و روحانی و اخلاقی فقیر و حقیرند و هر چه بیشتر نفس اماره افراد را سازماندهی میکنند، بیشتر به نقطه تاریک ائمگی ضلالت رانده میشوند و ناگهان خود را در کانون انرژیهای شیطانی و نیروهای اهریمنی مییابند و تعداد زیادی را با خود در مدار انحراف فزاینده قرار میدهند.
اینها حقایق روزمره ما در کف جامعه است که به شکلهای مختلف توسط افراد مختلف در دوایر مختلف و زمینههای مختلف رخ میدهد.
حالا کار ما به جایی رسیده که یک سلبریتی، خود را در جایگاه تعریف سیاست و خطمشی راهبردی قرار میدهد و خط و خطوط سیاسی تعیین میکند و عدهای را خط میزند و رد میکند و عدهای را تأیید و تصویب میکند.
بنده این رفتار را مطابق رأی و مطلوب رژیم غاصب و متناسب با طرحهای آنان میدانم. این میتواند هشداری باشد به ایشان که مبادا در دام هدایتهای نامرئی سرویسها قرار بگیرند و در یک روند چند ده ساله دچار انحطاط و نابودی شوند. قطعا آن روز برای ما گران خواهد بود.
هدایت شده از ديانت و عقلانيت
بله رئیس جمهور داریم تا رئیس جمهور. یکی تا توان دارد ظرفیتها و سرمایه های اجتماعی را به نفع تفکر و جناح خود، می سوزاند و دیگری در رویکردی متقابل، با فدا کردن آبرو، منیت و جان خود، این سرمایه را به سبد نظام اسلامی و کشور باز می گرداند.
این چنین رئیس#جمهوری آرزوست.
#رئیسی_عزیز
#انتخابات
🆔@mjafari_ir
به خاطر عقبماندگیهای جهاد تبیین، هنوز بسیاری از مردم نمیدانند رئیسی چکار کرد و چرا ممتاز بود.
لذا نمیدانند وقتی میخواهند به امتداد رئیسی رأی دهند یعنی به چه چیزی باید رأی بدهند.
ما هشتاد رجل سیاسی در حد رئیس جمهور داریم؟!
این یک معجزه است.
این یک مصیبت است.
معجزه است چرا که یک ملت چقدر ظرفیت دارد که میتواند نخبگانی در این سطح و تعداد تربیت کند.
مصیبت است چرا که با وجود این تعداد رجل سیاسی در حد رئیس جمهور هنوز مشکل زمینمانده دارد.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
ما هشتاد رجل سیاسی در حد رئیس جمهور داریم؟! این یک معجزه است. این یک مصیبت است. معجزه است چرا که یک
ثبت نام هشتاد نفر یعنی یک سری مسائل هنوز در میان ما حل نشده.
احتمالا تعداد قابل توجهی از ثبت نام کنندگان فهم درستی از عظمت ایران ندارند. فهم درستی از مسائل و مشکلات پیش روی ایران نیز ندارند.
هدایت شده از مجید پاکنیت (صریحالقلم)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اگر دخترم صفر بگیره بهش میگم آفرین!
💰 در ٢٧ سالگی رئیس بانک بودم اما حالم خوب نبود!
همیشه روزهای منتهی به انتخابات سختترین روزهاست. اساسا انتخاب سخت است. چرا که باید همه دانش و توان و مهارتت را خلاصه کنی در یک پدیده. اقیانوس حقیقت وقتی میخواهد از روزنه واقعیت آشکار شود، تنگناهای زیادی را تجربه میکند.
تشخیص ظرف واقعیت معنی انتخاب است. اینکه بدانی شأن نزول معانی یعنی چه و زبان پدیدهها را بدانی.
وقتی قرار است یک رئیسجمهور انتخاب شود عدهای تلاش میکنند همه آرمانهایشان را در یک فرد بیابند. اما واقعیت این است که هر امری در یک کشمکش دوجانبه فرصت ظهور پیدا میکند.
بسیاری از شعارها و برنامههای خوب و عالی هیچ گاه امکان انجام پیدا نمیکنند و تو اگر بدون ملاحظه بخواهی به زور آن را بر واقعیت تحمیل کنی قطعا آسیب خواهی زد. اینکه بدانی همه انتخابها در اختیار ما نیست و ما تنها بخش کوچکی از داستان هستیم و اساسا فرق آدم بزرگ و کوچک این است که بداند و بتواند این صفحه گسترده را بفهمد و خود را در آن گم نکند.
من تعجب میکنم از آدمهایی که در طی سالها نتوانستهاند ایدههای خود را حتی به صورت آزمایشی بیازمایند و اکنون ناگهان میخواهند کل مملکت را تبدیل به آزمایشگاه خود کنند.
برخی نامزدها حتی به اندازه اطرافیان خود طرفدار ندارند. اما حتی به این اندازه تقوی ندارند که فرصت یک ملت و سرمایه آن را خرج نمایشهای ثبت نام خود نکنند. یا فهمش را ندارند. شاید اصلا درکی از خود و جامعه و ایران و جهان ندارند. بسیار مضحک و مسخره به نظر میرسند و باعث میشوند در جهان مسخره شویم.
هشتاد نفر رئیس جمهور؟ هشتاد نفر مدیر اجرایی در حد اداره کشوری به عظمت ایران؟ آنگاه اگر از اینها بپرسی در شرایط غیر رئیس جمهوری چه پروژه های ملی را پیش بردهاید احتمالا پاسخ آنها تنها سکوت باشد. یا اصلا به عنوان یک مدیر اجرایی جایی کارآفرین بودهاید؟ اصلا پروژهای را دست گرفتهاید که بگویید موفق بوده؟
چه فهمی از زندگی در ایران دارید؟ چه فهمی از ریاست جمهوری دارید؟ عجیب نیست؟
ای کاش اینهایی که هجوم بردند به وزارت کشور در طول مدت حضورشان در ایران هجوم میبردند برای حل مشکلات. آیا تنها روزنه حل مشکلات ریاست جمهوری است؟
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
همیشه روزهای منتهی به انتخابات سختترین روزهاست. اساسا انتخاب سخت است. چرا که باید همه دانش و توان و
بسیاری از سیاسیون مصرف کننده جامعه هستند. آوردهای برای جامعه ندارند. به خاطر همین وقتی وارد انتخابات میشوند، به جای اینکه جامعه را پیش ببرند، پس میکشند. جامعه پس از آنها کم میشود. ضعیف میشود. کجاست مردی که آوردهای داشته باشد کنار آورده مردم؟
خدا رحمت کند رئیسی شهید را که با خود، تمام خودسازیهایش را آورد و در رأی مردم ضرب کرد و آن حضور 50 درصدی را جان داد و جلو برد و طلبکار هم نبود.
کسانی که دور و بری ندارند آمده اند صندوق را پاره پاره کنند. کسانی که پس از رفتنشان مردم رخت عزا درآوردند میخواهند دولتی را دست بگیرند که با رفتنش مردم رخت عزا پوشیدند.
هشتاد و یک ایران
همیشه روزهای منتهی به انتخابات سختترین روزهاست. هم برای رقابت کنندگان و هم برای مشارکت کنندگان. اساسا انتخاب سخت است. چرا که باید همه دانش و توان و مهارتت را خلاصه کنی در لباس یک پدیده. اقیانوس حقیقت وقتی میخواهد از روزنه واقعیت آشکار شود، تنگناهای زیادی را تجربه میکند. باید بلد باشی انتظارات و آرزوهایت را بتراشی و اندازه کنی با چارچوب واقعیتها.
https://farsnews.ir/SaeedTotonkar/1717507417596009679
👓 سال ۶۰ و بعد از #شهادت رجایی، آیتالله خامنهای که مدت کوتاهی بود نماینده #مجلس شده بود، مجلس را رها کرد و در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد!
❗️ شهید آیتالله رئیسی در حالی که حکم رهبری برای ایشان ۵ساله بود، در سال سوم این حکم را #رها کرد و بهترین رئیس جمهور سیسال اخیر شد؛
اتفاقا تهمت مهرعلیزاده به ایشان همین #رها کردن بود.
✅ کاری که آیتالله خامنهای هنگام نمایندگی مجلس، و آیتالله رئیسی هنگام ریاست قوه انجام دادند بیشتر نشان #وظیفهگرایی است و به صرف رها کردن یک بخش، تهمت #قدرت_طلبی عجیب شبیه تهمتهای مهرعلیزاده است!
سیر و سلوک و سیاست
انقلاب اسلامی ایران شیوه نوینی در نگاه به جامعه و سیاستورزی در جهان مدرن را ابداع و ارائه کرد. مسیری که از دل فهم انسان ایرانی از جهان و انسان و فرد و جامعه برمیآید.
در نگاه حضرت امام خمینی رحمت الله علیه برنامه زندگی انسان خودسازی و سیر و سلوک إلی الله است و سیاست بخش اجتماعی راهبرد تقرب به سوی خدا و توجه به حقیقت توحید و تلاش برای یافتن و زیستن در پناه و پهنه آن است.
محصول چنین نگاهی، فهم متفاوتی از مردم را به مسئولان امر و کارگزاران نظام میدهد. جمهوری اسلامی ایران ظرف سیر و سلوک جمعی مردم است و اساسا مردم موضوع این شیوه از حکومتداری هستند. مردم نه مصرف کننده آن و نه ابزار آن که متن حکومت اسلامیاند. نمیتوان فردی را متصور بود که در راهی حرکت میکند و التفاتی به راهروی اجزاء و اعضاء خود ندارد. در واقع این همان اجزاء و اعضاء هستند که در یک اتحاد ذاتی و اتفاق و توافق ظاهری در مسیر حرکت میکنند. کسی آنها را نمیبرد و نمیراند و به دنبال خود نمیکشد.
در چنین نگاهی نیت حتی بیش از عمل راه را هموار میکند و رضایت و خشنودی از قرار گرفتن در مسیر بیش از حرص و طمع برای جمع کردن غنیمت از مسیر اهمیت دارد.
مردمانی که در فضای انقلاب اسلامی طرح بزرگ رهایی مستضعفان و مقاومت در برابر اسارت سلطهگران را پیش میبرند، به معنی زنده و زاینده کلمه، مشغول جهادند.
این جماعت چنان با موضوع حکومت عینیت یافتهاند که رفتارهای فردی آنان نیز بخشی از نقشه کلان است و اجر عمل صالح به جماعت را دارد.
حال زمانی که ولایت فقیه، از مردم سخن میگوید، قصد او متناسب با فهم او از زیست انسان الهی در جهانی است که به سوی خدا در حرکت است. جهانی که موضوعش انسان است و انسانی که مقصدش الله است. حکومت نه در خدمت انسان که نفس حرکت انسان است. زمانی که فهم ما احیاء و اتیان شأن خلیفة اللهی برای انسان باشد، آنگاه حکومت را بر انسان حمل نمیکنیم. بلکه این سیر و سلوک انسان است که حکومت را شکل میدهد. از همین جاست که انقلاب اسلامی و ظرف تحقق آن یعنی جمهوری اسلامی ایران وابستگی ذاتی و وجودی به مردم و شیوه رفتار آنان دارد. این حکومت از ایمان مردم جان میگیرد و از امید آنان توان مییابد و با حرکت آنان به پیش میرود.
این حکومت حقیقتی گسترده و متکثر در افرادش دارد که آرمانی توحیدی دارند. از هم پراکندن این مردم یعنی از بین بردن حکومت و ایجاد اتحاد و اتفاق بین آنان یعنی حفظ حکومت. مردم ماندن این مردم و قوی شدن آنان و رشد یافتن آنان یعنی ارتقاء حکومت و سستی و ضعف و ترس و تردید مردم یعنی تحقیر و تذلیل حکومت.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
سیر و سلوک و سیاست انقلاب اسلامی ایران شیوه نوینی در نگاه به جامعه و سیاستورزی در جهان مدرن را ابدا
در همین راستا میتوان رفتار انتخاباتی نامزدها و هوادارانشان را نیز سنجید و دانست که چه فهمی از مردم و حکومت دارند و چه راهی را پیش پای ملت میگذارند. قطعا اختلاف و تفرقه و ایجاد شکاف و فاصله طرح دشمن است. دور شدن مردم از هم و دور شدن آنان از راه مستقیم و منصرف شدن آنان از منطق معیار ولایت و مسیر میانه ولایت و اسوگی شخص ولیّ خدا و کمرنگ شدن ناموس ولاء اجتماعی و محبت و مودت و رفاقت و قرابت اجتماعی و کمتر و ضعیفتر شدن سعه صدر اجتماعی و غلبه رقابت بر مراقبت و خودخواهی بر عدالت، نه تنها در مسیر اصیل انقلاب و اسلام و نظام و امام راحل نیست، بلکه مایه تحقیر و تضعیف و تخریب جریان سازنده زندگی جمعی ایرانیان به سوی نقاط عطف تاریخی خویش است.
الگوی خدمت
یکی از نتایج چند دهه ایستادگی پای لوازم مردمسالاری دینی، رسیدن به الگوی خدمت بود. ملت ایران خون دلها خوردند تا به شخصیت نمونه و معیاری دست یافتند که میتوان او را پیش رو قرار داد و بر اساس رئیس جمهور مطلوب را توصیف کرد.
این مسئله چنان در نگاه مردم پرفروغ است که بر خلاف برخی دورها که شاهد تغییر کامل رویکرد مردم بر اثر اقدامات برخی رؤسای جمهور داشتیم، این بار داستان بر سر جانشینی است. این یعنی امکان جلب رأی سلبی از رئیس جمهور قبل بر خلاف برخی دورها از رقبا سلب شد و نامزدهای انتخاباتی باید نسبت خود را با شخصیت شهید جمهور بیابند و اثبات کنند.
اینکه انقلاب اسلامی شخصیتی تربیت کند که میزان و سنجه خدمت باشد، یک قدم بزرگ در مسیر چارچوببندی هویت انقلاب است. رسیدن به یک تعین و تشخص قابل توجه در بالاترین سطح.
مقام معظم رهبری فرمودند رئیسی عزیز تکرار نخواهد شد و نظیری ندارد. این شهادت معتبری در الگوبودگی رئیس جمهور فقید است.
خداوند او را بیامرزاد و با اعلی علیین محشور فرماید که وجود خویش را شمع محفل انقلاب کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب: به رقیبتون تهمت و افترا نزنید، حتی غیبت هم نکنید
این یک وظیفه است برای سلامت انتخابات
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
در تب و تاب گفتگو با دوستان راجع به انتخابات پیش رو، گاهی با این نظر مواجهم که در این انتخابات قطعا فلان نامزد برنده خواهد بود و هیچ شانسی برای دیگران قائل نیستند.
در این نوشته سعی میکنم بخشی از سناریوها را مورد ارزیابی قرار دهم. تا شاید تصور واقعیت برای آن دسته از دوستان آسانتر باشد.
در این انتخابات حدود ۶۰میلیون نفر میتوانند مشارکت کنند.
اگر شهادت رئیسی عزیز تغییری در مشارکت مردم به وجود نیاورده باشد، حدود ۳۰میلیون نفر شرکت کننده خواهیم داشت.
نامزدهای شاخص انقلابی اگر احراز صلاحیت شوند، مثل آقای جلیلی و قالیباف هر یک به تنهایی چه تعداد رأی دارند؟!
با توجه به اینکه حداقل رأی باید ۵۰٪ به علاوه یک باشد، فرد پیروز رقابت باید لااقل ۱۵ میلیون رأی داشته باشد.
اگر افت مشارکت انتخابات مجلس را در نظر نگیریم و مبنا را انتخابات سیزدهم ریاست جمهوری قرار دهیم، انتظار افزایش مشارکت لااقل ده درصدی داریم. این افزایش با برخی محاسبات میتواند تا ۲۰درصد هم افزایش پیدا کند. البته با توجه به اتفاقات پس از ۱۴۰۱ و فراهم آمدن مسیرهای جایگزین برای برآورده شدن انتظارات اجتماعی، جذابیت صندوق رأی مانند گذشته نیست. لذا احتمال مشارکت حداکثری ضعیف به نظر میرسد. اما میتوان انتظار مشارکت مطلوب را داشت. در این صورت با مشارکت حدود ۴۲ میلیون نفری مواجهیم.
جریان انقلابی به علاوه چسبندگیهای اجتماعی آن و شرایط پسا شهادت، چه میزان از این رأی را میتواند مال خود کند؟!
آیا هیچ کدام از نامزدها ۲۱میلیون رأی را دارند؟!
اگر با تشکیل صحنه چند ضلعی از نامزدها آراء تقسیم شوند و انتخابات به دور دوم کشیده شود و شرایط شور و هیجان حیثیتی انتخاب شکل بگیرد، حداکثر سبد رأی جریان انقلابی چقدر است؟! البته تعریف بنده از انقلابی آن چیزی نیست که در برخی فضاها لحاظ میشود؛ اما از آنجا که این متن برای آن دسته از عزیزان تنظیم میشود، با اصطلاحات آنان گفتگو میکنیم.
آیا ما میتوانیم انقلابی را طوری بفهمیم که ضعیف حداقلی منفعل نباشد و قوی حداکثری فعال باشد؟!
تصور اینکه ما فاتحان صحنهایم قطعا افراد را دچار اشتباهات غیر قابل جبران خواهد کرد. ایشان اگر سهم هوشی برای دیگران قائل باشند، باید بدانند که طرفهای دیگر نیز انعطافهای رفتاری خود را دارند.
وقتی عدهای از پیروزی فلان نامزد بترسند یا ترسانده شوند، میتوانند موج سلبی قدرتمندی را به وجود آورند که تمام محاسبات عادی را بر هم میریزد.
اگر دیگران سری به محیط گفتگوی طرفداران برخی کاندیداها بزنند، نگرانی آنها چند برابر نیز خواهد شد. چه بسا یک بلوک مشارکت ۲۵درصدی پنهان در این مواقع ناگهان روی یک گزینه امن سرمایهگذاری کنند. یعنی آورده غیر قابل محاسبه ۱۵میلیونی. نمیشود؟!
برخی دوستان معتقدند محال است و چون محال است محاسبهای هم راجع به آن صورت نمیپذیرد. اما تجربه نشان داده که همیشه باید منتظر غافلگیری بود. مردم ایران بسیار پیچیده و چند وجهی عمل میکنند. گاهی یک پدیده ناگهانی کل صحنه را تغییر میدهد و هیچ فرصتی برای مهار باقی نمیگذارد.
توصیه ما این است که اولا واقعبینانه به صحنه نگاه کنند نه آرمانگرایانه. دوم اینکه همه مردم را ببینند و نه تنها محافل خود را و سوم اینکه همیشه احتمال یک شگفتانه را داشته باشند.
آنگاه احتیاط بیشتری به خرج خواهند داد.
آیا برای انتخابات ۵۰میلیون نفری سناریو داریم؟!
برای ۴۵ میلیون نفر چطور؟!
برای ۴۰میلیون نفر چطور؟!
برای ۳۵ میلیون نفر چطور؟!
برای ۳۰ میلیون نفر چطور؟!
برای ۲۵ میلیون نفر چطور؟!
البته کسانی هستند که معتقدند ما نیازی به سناریو نداریم.
در اختیار داشتن مجلس نیز میتواند ضریب اطمینانی به بخشی از جامعه بدهد که در صورت به دست نیاوردن قوه مجریه، قوه مقننه را در اختیار دارند و این خود خطرپذیری آنان را بالا خواهد برد.
متأسفانه برخی را دچار غرور خود قدرتمندپنداری میبینم. این خطر بزرگی میتواند برای آنان باشد، اگر حرفی برای گفتن و کاری برای انجام داشته باشند.
در تب و تاب گفتگو با دوستان راجع به انتخابات پیش رو، گاهی با این نظر مواجهم که در این انتخابات قطعا فلان نامزد برنده خواهد بود و هیچ شانسی برای دیگران قائل نیستند.
در این نوشته سعی میکنم بخشی از سناریوها را مورد ارزیابی قرار دهم. تا شاید تصور واقعیت برای آن دسته از دوستان آسانتر باشد.
در این انتخابات حدود ۶۰میلیون نفر میتوانند مشارکت کنند.
اگر شهادت رئیسی عزیز تغییری در مشارکت مردم به وجود نیاورده باشد، حدود ۳۰میلیون نفر شرکت کننده خواهیم داشت.
نامزدهای شاخص انقلابی اگر احراز صلاحیت شوند، مثل آقای جلیلی و قالیباف هر یک به تنهایی چه تعداد رأی دارند؟!
با توجه به اینکه حداقل رأی باید ۵۰٪ به علاوه یک باشد، فرد پیروز رقابت باید لااقل ۱۵ میلیون رأی داشته باشد.
اگر افت مشارکت انتخابات مجلس را در نظر نگیریم و مبنا را انتخابات سیزدهم ریاست جمهوری قرار دهیم، انتظار افزایش مشارکت لااقل ده درصدی داریم. این افزایش با برخی محاسبات میتواند تا ۲۰درصد هم افزایش پیدا کند. البته با توجه به اتفاقات پس از ۱۴۰۱ و فراهم آمدن مسیرهای جایگزین برای برآورده شدن انتظارات اجتماعی، جذابیت صندوق رأی مانند گذشته نیست. لذا احتمال مشارکت حداکثری ضعیف به نظر میرسد. اما میتوان انتظار مشارکت مطلوب را داشت. در این صورت با مشارکت حدود ۴۲ میلیون نفری مواجهیم.
جریان انقلابی به علاوه چسبندگیهای اجتماعی آن و شرایط پسا شهادت، چه میزان از این رأی را میتواند مال خود کند؟!
آیا هیچ کدام از نامزدها ۲۱میلیون رأی را دارند؟!
اگر با تشکیل صحنه چند ضلعی از نامزدها آراء تقسیم شوند و انتخابات به دور دوم کشیده شود و شرایط شور و هیجان حیثیتی انتخاب شکل بگیرد، حداکثر سبد رأی جریان انقلابی چقدر است؟! البته تعریف بنده از انقلابی آن چیزی نیست که در برخی فضاها لحاظ میشود؛ اما از آنجا که این متن برای آن دسته از عزیزان تنظیم میشود، با اصطلاحات آنان گفتگو میکنیم.
آیا ما میتوانیم انقلابی را طوری بفهمیم که ضعیف حداقلی منفعل نباشد و قوی حداکثری فعال باشد؟!
تصور اینکه ما فاتحان صحنهایم قطعا افراد را دچار اشتباهات غیر قابل جبران خواهد کرد. ایشان اگر سهم هوشی برای دیگران قائل باشند، باید بدانند که طرفهای دیگر نیز انعطافهای رفتاری خود را دارند.
وقتی عدهای از پیروزی فلان نامزد بترسند یا ترسانده شوند، میتوانند موج سلبی قدرتمندی را به وجود آورند که تمام محاسبات عادی را بر هم میریزد.
اگر دیگران سری به محیط گفتگوی طرفداران برخی کاندیداها بزنند، نگرانی آنها چند برابر نیز خواهد شد. چه بسا یک بلوک مشارکت ۲۵درصدی پنهان در این مواقع ناگهان روی یک گزینه امن سرمایهگذاری کنند. یعنی آورده غیر قابل محاسبه ۱۵میلیونی. نمیشود؟!
برخی دوستان معتقدند محال است و چون محال است محاسبهای هم راجع به آن صورت نمیپذیرد. اما تجربه نشان داده که همیشه باید منتظر غافلگیری بود. مردم ایران بسیار پیچیده و چند وجهی عمل میکنند. گاهی یک پدیده ناگهانی کل صحنه را تغییر میدهد و هیچ فرصتی برای مهار باقی نمیگذارد.
توصیه ما این است که اولا واقعبینانه به صحنه نگاه کنند نه آرمانگرایانه. دوم اینکه همه مردم را ببینند و نه تنها محافل خود را و سوم اینکه همیشه احتمال یک شگفتانه را داشته باشند.
آنگاه احتیاط بیشتری به خرج خواهند داد.
آیا برای انتخابات ۵۰میلیون نفری سناریو داریم؟!
برای ۴۵ میلیون نفر چطور؟!
برای ۴۰میلیون نفر چطور؟!
برای ۳۵ میلیون نفر چطور؟!
برای ۳۰ میلیون نفر چطور؟!
برای ۲۵ میلیون نفر چطور؟!
البته کسانی هستند که معتقدند ما نیازی به سناریو نداریم.
در اختیار داشتن مجلس نیز میتواند ضریب اطمینانی به بخشی از جامعه بدهد که در صورت به دست نیاوردن قوه مجریه، قوه مقننه را در اختیار دارند و این خود خطرپذیری آنان را بالا خواهد برد.
متأسفانه برخی را دچار غرور خود قدرتمندپنداری میبینم. این خطر بزرگی میتواند برای آنان باشد، اگر حرفی برای گفتن و کاری برای انجام داشته باشند.
اگر فکری برای انتخاب ناگزیر بین بد و بدتر نداشته باشی، انتخاب بهتر به آسانی در دسترس نخواهد بود.
در چند گروه عضو بودم. گفتگوها آنقدر تند و گزنده بود که بیرون آمدم. تمرین انتخاب بسیار لازم است. بسیاری موقع انتخاب میجنگند. آنهایی که موقع کار کردن، غافلگیر میشوند.
سرانجام کسی که نتواند قدرت خود را مفصلبندی کند و زمین ناهموارش را بپذیرد، شکست خواهد بود. او ناچار از این است که با چکش همه جا را صاف کند و وقتی انجام داد، فرصت عبور را از دست داده.