دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
🔉 هنر آزاد اندیشی 📅 جلسۀ اول | ۱۴۰۳/۰۴/۲۷ 🕌 دانشگاه هنر 👈 برخی از عناوین مهم این جلسه: ➖دین، م
امروز جلسه دهم و پایانی این دوره را نیز گوش دادم. برایم بسیار سودمند بود. امیدوارم تشویقهای بنده در دفتر تمرین باعث شده باشد برخی دیگر نیز این بحث را دنبال کنند تا مسیر گفتگو بیش از گذشته گشاده شود.
بلای دگماندیشی کاری با ما کرده که گاهی برای بازگو کردن یک حرف ساده مجبورم لایههای مختلف بر آن بپوشانم تا اثر منفی نگذارد. در حالی که اگر نگران آن دسته از حواشی نبودم که نفس اماره و شیطان رجیم برای ذهن تدارک میبیند، میشد بسیاری از سخنان را آسان و آسوده، کوتاه و صریح بیان کرد و به گفتگو نشست.
گفتگوی صادق و صمیمی سرعت جامعهپردازی را بالا میبرد. موقعیت تاریخی ما میطلبد که بسیار با هم گفتگو کنیم و حلقههای جستجوی حقیقت در بین ما جدیترین بخش از روابط اجتماعی ما باشد و پیاده کردن آن مهمترین و متمرکزترین بخش حیات جمعی ما.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
یا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلی یَوْمِ الْقِیام
دلم روضه خواست و سخن نیمهکاره ماند.
ادعا کردم زیارت عاشورا دغدغه معرفی شخص اباعبدالله را ندارد. این کار در جاهای دیگر انجام میپذیرد. چه بسا بسیار بهتر و کاملتر.
مسئله زیارت عاشورا و حتی خود عاشورا معرفی شخصیتهاست. اشخاص میآیند و میروند. نمیتوانی آنها را همیشه و همه جا داشته باشی؛ اما شخصیتها ماندگارند. میتوان آنها را زنده نگه داشت. بلکه باید همین کار را کرد.
اگر جامعهای نتواند برای اشخاصش، شخصیت تعریف کند؛ یعنی اگر به زبان دیگر نتواند اشخاص برجسته خود را روایت کند و به عبارت دیگر اگر نتواند سرآمدانش را تبدیل به قصه کند و داستان آنها را نسل به نسل منتقل کند و سینه به سینه با جانها آشتی دهد و به ذهنها گره بزند، آنگاه اشخاصش ابتدا میمیرند و سپس بت میشوند و گاهی ابتدا بت میشوند و سپس میمیرند.
#کتاب
#مفاتیح_الجنان
#زیارت_عاشورا
#زندگی_خوب
@daftaretamrin
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
دلم روضه خواست و سخن نیمهکاره ماند. ادعا کردم زیارت عاشورا دغدغه معرفی شخص اباعبدالله را ندارد. این
تفاوت بزرگی بین بت و الگو وجود دارد.
آنان که بت میپرستند، متحجر میشود. بتپرستی بر خلاف گمان غالب تنها مربوط به گذشته نیست. بشر همواره داستانهای متنوعی از بازی با اشیاء و استخدام آن برای توضیح پرستش خویش داشته است. بتها در واقع بهانههایی هستند برای اینکه مطمئن شویم خدا در چنگ ماست. همه چیز تحت کنترل ماست.
مسلط شدن بر غیب به بهانه بت و ایجاد یک تفاهم و توافق با خدا برای پاسداشت ما در برابر پرستش بت را به وجود آورد. اما روح بت چیست؟!
روح بت همان رسوب و سختشدگی روح انسان در مادیت اوست. همان علاقه او به شیء شدن. شیء شدن برای ماندن. ماندن در دنیا. انسان دوست دارد جای پایش را محکم کند. میخواهد موقعیت جاودانه برای خود تدارک ببیند. اصلا گویا همین انگیزه آدم بود برای خوردن از ان درخت و نتیجه طبیعی آن یعنی هبوط بر زمین. افتادن در جهان اشیاء و منطق هزار هزار توی دنیا. این رسوب برای جاودانگی نتیجه فریب شیطان بود تا بشر را از جایگاه انسان که در مرزهای جاودانگی با خدا گفتگو میکرد بر زمین بکوبد.
سنگ شدن، سخت شدن، مادی شدن و افتادن در گردونه فساد و فنای دنیایی. البته شاید در بهشتی که آدم در آن حضور داشت مرگ هم بود اما بتپرستی نه. وابستگی به اشیاء اگر تبدیل به دلبستگی شد آنگاه دل شروع میکند به شبیه شدن به همنشینش. سخت میشود. شیء میشود. بت میشود.
دنیا جایی است که آدمها با اشیاء همنشینی میکنند و این همنشینی آنان را وابسته و سپس دلبسته میکند. لطافت دل را میگیرد و قساوت را جایگزینش میکند. حالا دل چه میخواهد؟! در واقع بتپرستی پاسخ انسان به دلی است که بسته شده به اشیاء.
انسان موجودی زنده و در حرکت است
حرکت در ذات عالم. وقتی او را به اشیاء بستی و حرکت را از گرفتی ناچار برای ماندن خدای جامد جستجو میکند.
پرستیدن خدای واقعی در حرکت ممکن است نه در سکون.
انسان به عنوان یک شخص تنها یک نقطه متحرک است که نو به نو میشود و میچشد. ظرفی برای یک شخصیت. شخصیتی که در هر لحظه ظهوری دارد و بروزی. اگر حرکت را از او گرفتی و به روز شدن را از او سلب کردی و روزمرگی را به او حناق کردی میشود شیء، مردار، مجسمه، تصویر و جا میماند. میپوسد. میپراکند. فرومیپاشد و فاسد میشود.
آدمها توهم زندگی جاودانه در دنیا دارند. آنها انگار عادت بهشتی خود را در زمین جستجو میکنند.
#کتاب
#مفاتیح_الجنان
#زیارت_عاشورا
#زندگی_خوب
@daftaretamrin
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
تفاوت بزرگی بین بت و الگو وجود دارد. آنان که بت میپرستند، متحجر میشود. بتپرستی بر خلاف گمان غالب
چگونه میتوانی جاودانگی را بیابی؟! جایی که خدا هست؟! جاودانگی صفت خداست. چگونه میتوانی به صفات خدا دست پیدا کنی؟!
با سنگ شدن؟! با شیء شدن؟! با مادی شدن؟! مگر خدا مادی است؟!
طرح تو برای به چنگ آوردن جاودانگی چیست؟!
این سؤال غلط است. جاودانگی به چنگ ما نمیآید. اشتباه آدم نیز همین بود. ماییم که در جاودانگی غرق میشویم. نمیتوان ابدیت را به چنگ محدودیت سپرد. این راه یک طرفه است.
کسی که میخواهد جاودانه شود باید مسیر تقرب را بجوید. تقرب پاسخ ماست. تقرب یعنی حرکت به سوی خدا از دو جانب. یکی از جانب دل و توحید و یکی از جانب جمعیت و وحدت. باید از این خطر خشک شدن و جامد شدن گریخت. نباید در شخص متصلب شد. نباید بتپرست شد. نباید قشری زیست و ظاهری ماند. نباید پوستین بودن را نگه داشت و نمایش ماندن را بازی کرد. نباید این ظرف را سر کشید و خالی شد و پوچ شد و ناگهان فروریخت.
این ظرف مقصد نیست. نشانه است. در نشانه نباید خانه کرد. زندگی خشکیدن در پوستهها نیست. ماندن و محکم شدن در ماده نیست.
بسیاری از گذشتگان تا حال هر روز ابزارهای ماندن را تقویت میکنند. اشیاء را استخدام میکنند تا بیشتر و سختتر بمانند. اما همین پناه بردن افراطی به اشیاء آنان را تبدیل به سنگهایی میکند که قدرت انعطاف و آزادی را از دست میدهند. قدرت رشد و حرکت را ندارند. دیگر زندگی نمیکنند. حرکت ذاتی ندارند. تنها با تحریک و تخدیر مهار میشوند. مانند رباتها. مانند اشیاء. درگیر فیزیک ماده هستند در حالی که طبیعت انسان علاوه بر طبیعت ماده، طبیعت فراماده را نیز در خود نهفته دارد. اما انسان خود را در پیله مادیات قایم میکند تا نمیرد. غافل از آنکه این پیله همان قبر اوست که با دست خود ساخته و پرداخته و خود را در آن زنده به گور میکند.
حالا آیا ما از دوران جاهلیت عبور کردهایم؟!
#کتاب
#مفاتیح_الجنان
#زیارت_عاشورا
#زندگی_خوب
@daftaretamrin
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
چگونه میتوانی جاودانگی را بیابی؟! جایی که خدا هست؟! جاودانگی صفت خداست. چگونه میتوانی به صفات خدا
امام حسین علیه السلام مانند تمام انبیاء و اولیاء اما در مقام سید الشهداء به عنوان یک شخص در زمین زندگی فرمود و از زمین گذشت. یاران او نیز چنین کردند. دشمنانش نیز هر یک در منطقه اسفل السافلین زیستن مادی در برابر آن نور مقدس قرار گرفتند و گذشتند. حال بین ما و آنان تنها یک چیز آشتی و آشنایی یا قهر و بیگانگی به وجود میآورد و آن شخصیت است.
شخصیتها قصههای اشخاصند. جانهایی برای جامههایی که پوستین ما باشد. ما میشویم مصداقهایی از شخصیتها. آینههایی از روایتها. ما میشویم سکوی صفاتی که همیشه بوده و دنبال سکویی میگشته تا بر ان بالا رود و خود را اشکار کند. ما بدون شخصیت هیچ نیستیم جز جنازهای متحرک. ناشناخته. نقطهای که در لحظهای روشن میشود و سپس خاموش میشود و تمام. این شخصیتها هستند که ما را به امتداد زمان و مکان میدوزند و جهان ما را میسازند و نسبتها را تعریف میکنند و تکلیفها را تعیین میکنند.
ما خود انتخاب میکنیم که تکرار الگوها باشیم یا شبیه بتها. الگوها همان شخصیتهایی هستند که در ظرفهای مناسب تمام خود را آشکار کردند. برخی اما هنگام نگاه کردن به الگوها ظرفهای آنان را میپرستند و تبدیل به سنگ میشوند و خود را در خود زنده به گور میکنند و برخی ظرفها را میبویند و شخصیتها را مییابند و مظروف را نوش جان میکنند و الگو را تکرار میکنند. به قدر ظرفشان.
#کتاب
#مفاتیح_الجنان
#زیارت_عاشورا
#زندگی_خوب
@daftaretamrin
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
امام حسین علیه السلام مانند تمام انبیاء و اولیاء اما در مقام سید الشهداء به عنوان یک شخص در زمین زند
ما در زیارت عاشورا شخصیت اباعبدالله و مختصاتش را مییابیم. هر شخص، شاخصههایی دارد و هر شخصیت، شاخصهایی.
زیارت عاشورا بارها و بارها به ما نشان میدهد که حسین کیست و دشمن حسین کیست. ما در کشمکش وجودمان تقابل این دو را مییابیم. گاهی به این نزدیک میشویم و گاهی به آن. این صحنه آنقدر خالص و ناب است که هیچ کس نمیتواند به خود دروغ بگوید مگر منافق. منافق را چکار میتوان کرد، وقتی گنگ و کور و کر است و بر قلبش مهر و موم است از شدت سختی.
در سرتاسر زیارت دائما صحنه عاشورا تکرار میشود. تاریخ ابدان نیست. زیارت عاشورا روایت ارواح است. داستان شخصیتهاست. نسبت ظرفیتهاست.
این لعن و سلامهای مکرر و این قربان صدقه رفتنها و نفرینها و این اقبالها و ادبارهای پی در پی هدفی جز تکاندن روح ما ندارد. بیدار کردن ما که به انجماد جسم دچار نشویم. سنگ نشویم. به خواب مادیت دچار نگردیم و آسمان جاودانگی را در چاه خودپرستی جستجو نکنیم و در آن فرونیافتیم.
لذا بدون اینکه بخواهد تو را در خود به سجده وادارد میفرماید سلم لمن سالمکم.
حتی نمیگوید سلم لکم. میتوانست بگوید و میداند که تو میدانی که باید سلم او باشی اما آغاز شدن است نه پایان آن. او میداند که تو امادهای برای بتپرستی. برای شیء ساختن از رؤیاهایت. سنگتراشی از آرمانهایت. مجسمهسازی از آرزوهایت. نقاشی کشیدن از دوستداشتنیهایت. او میداند که تو برای به چنگ آوردن حتی شده تصویری از او خواهی جنگید. اما نمیخواهد تو در دام ظرف بیافتی.
او تو را به سلم مسلمها میخواند. تو را در جمعیت تکثیر میکند و از تفرد بیرون میآورد و توهم یگانگی را در تو میکشد و آنگاه به حرکت درمیآورد تا بت جاودانگی را بشکند.
او تو را در شخصیت قدسی خویش حرکت میدهد و در این سیر از همه غیرها میتکاندت و زشتیهایت را و ناپاکیهایت را و ناسازگاریها و ناراستیها و نادرستیهایت را در قالب تصویرهای مختلف به رخت میکشد تا به جوش بیایی و پوستین غیریت را بدری و بیرون بیایی.
همه زیارت عاشورا همین است. تو جز این میبینی؟!
من دیدهام بتپرستهای زاهد را. من دیدهام متهجدین قاتل را. من دیدهام جانیان عابد را که هیچ گاه لکهای خون و ناپاکی بر اعمالشان ننشست؛ اما اعمالشان عین نجاست بود.
آدمهایی که خیال میکنند بتپرستان بیدین بودند و مشرکان خدا را نمیشناختند و گمان میکنند تاریخ بتکده بزرگی است تا آدمهای پست و حقیر را در خود پناه دهد و از پاسخگویی برهاند.
آنها که از پس چند قرن بر سر یزید پارس میکنند در حالی که خود از سپاه اویند. آنان که زمان فراموشخانه میدانند و زمین را گورستان. اما باز دیدهام آدمهایی را که زندهاند و در تمام زمین و زمان زندگی میکنند. آنان که همواره با حسین علیه السلام تکه تکه میشوند و با حسن علیه السلام زهر مینوشند. آنان که همچون مهدی در غیبتند و همچون محمد در کوچه پس کوچههای شهر میگردند تا ظرفها را بشویند و شراب خویش را در آن لبریز کنند.
برای من زیارت عاشورا هیچ گاه گذشته نبوده. من میدانم کجای زمین کربلا ایستادهام و چه نسبتی با حسین و یزید دارم. من هیچ گاه خود را فریب نخواهم داد با بتها و عروسکهای دستساز. من جوانمردانه زندگی خواهم کرد حتی اگر در سپاه یزید باشم به این امید که روزی حسین علیه السلام بیاید و دل مرا هم بکند و با خود ببرد و تنم را به چاک چاک شهادت بسپارد و روحم را با خود به صحن و سرای محشر ببرد. آنجا که حسینیان گرداگرد او مو پریشان کردهاند و گریبان دریدهاند و بر سر و سینه میزنند و ضجههایشان آسمان عرش را فتح کرده تا اینکه حضرت مادر جام طهارت عنایت کند و با حضرت بهشت ما را به آسمان نور اقدس خویش فرابخواند.
سلام بر حسین و فرزندانش و یارانش و پیروانش.
#کتاب
#مفاتیح_الجنان
#زیارت_عاشورا
#زندگی_خوب
ولایت فقیه چیزی نیست که دیگران آن را نپسندند. مسئله این است که نه آدمش را دارند و نه ساختارهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسیاش را. تلاش کردهاند جای آن را با چیزهای دیگر پر کنند؛ اما واقعیت این است که نتوانستهاند.
طرح ثقلین و امتدادهای آن، الگویی جهانی است که تنها میتواند در جامعه اسلامی موقعیت اجرا داشته باشد.
برای زندگی بدون مرز باید قبلا تمرینهای زیادی انجام داد. درجه آزادی در زندگی بیمرز آنقدر بالاست که اگر فرد و جامعه به اندازه کافی آماده نباشند ممکن است در راستای نابودی خود عمل کنند.
تقوی سعی میکند مقدمات زندگی بیمرز را برای ما تدارک ببیند. چه تقوای فردی و تقوای اجتماعی طرحی برای مدیریت هوشمند خودبنیاد انسانی است. هر چه انسان پیشتر برود احساس نیاز او به طرح تقوی بیشتر خواهد شد.
انسان هر روز اندوخته ژنتیک و مهارت تکنولوژیک بیشتری پیدا میکند. انگار آدمها هر روز موجودات پیچیدهتری میشوند. انباشت تجربه و تکرار روزآمد عادتهای گذشته با ملاحظات و افزونههای اصلاحشده آنان را به یک احساس نیاز بزرگ وامیدارد. زندگی بیمرز.
ذهن به تدریج خود را آماده میکند تا بخواهد که بیمرز زندگی کند. انسان کم کم جرأت پیدا میکند که پا دائم در مرزهایش قدم بزند و آنها را بیازماید. آیا روزنهای برای عبور از خود هست؟!
آیا میتوان به فراتر از خویشتن رسید؟!
ابزارها سعی دارند ما را از خودمان عبور دهند. اما واقعیت این است که آدم با وجود ابزارهای بسیار زیاد هنوز به طور عمومی به این حس غریب دست نیافته است.
انسانها هنوز نمیتوانند از خود بیخود شوند و جهان را مال خود کنند.
تمام قدرت انسان تا کنون صرف تماس بیشتر با جهان شده است نه وجدان آن در خویشتن.
دین ابزار بتپرستی نیست. برخی به اشتباه از آن استفاده میکنند. دینهایی که بتپرستی را ترویج میدهند در واقع دستسازهای بشر خودخواه هستند تا خود را بر دیگران سلطنت بخشند. برخی با سوء استفاده از ظرفیت کلمه دیسیپلین سعی میکنند دین بتپرستانه را ترویج دهند. نمیخواهم بگویم این تمام کلام است؛ اما بسیار شایع است. دینی که عرفانش هم رؤیاهای خودخواهانه است و اخلاقش هم مراعاتهای خودخواهانه است. احکامش هم همینطور. دلبخواهیها در آن مقدسند و منطق اعلا در آن دوست دارم است. تصدیق میفرمایید که بسیاری در اطراف ما صاحب این دین هستند و سایر ادعاها بیشتر پوششی برای این دین زشت و مضحک و منفور است.
دین اگر تبدیل به نظام بتسازی شد فلسفه وجودیاش از بین میرود. انگار که بیایی و یک قانون اساسی بنویسی بر این اساس که همه چیز مال من و برای من و به سوی من باشد. این دیگر قانون نیست. زنجیر کردن بتپرستانه فضا و موقعیت به یک شخص است.
گاهی نوشتن برخی مطالب برایم نگران کننده است. اما در این کانال کوچک و همراهان دانشمند و اندیشمند آن امیدوارم که اشتباهات و انحرافات عرایضم تذکر داده شود تا به قهقرا نروم.
دین بناست الگوسازی کند نه بتسازی. ادیان الگوساز توحیدیاند و ادیان بتساز مشرکانه.
ثقل اکبر در ادیان توحیدی متن است. اما ثقل اکبر در ادیان بتساز شخص. خطر بت شدن در ادیانی که به اشخاص دعوت میکنند بدون اینکه بیاموزند چگونه از دام جمود و تحجر برخیزند بسیار بالاست.
بسیاری از بتپرستیها حاصل عقبماندگی پیروان ادیان از شخصیت و سادهسازی آن در شخص است. انسان بنا نیست به عدد ثابت دل ببندد. او باید دائما خود را با فرمول انسان شدن ورز دهد و متغیرها را در آن قرار دهد و پاسخها را دریافت کند و بیاموزد که چگونه محاسبه کند و مجهولات را بیابد.
انسان باید دائم در معرض انتخاب باشد تا خشک نشود. آدمی که موقعیت انتخاب ندارد صلب و سخت میشود و دیگر بت میشود و میمیرد. حکومتهای خودکامه جامعه خود را بتکده میکنند. آدمها را منجمد میکنند و امکانهای انتخاب را با تضعیف فضا از بین میبرند. دائم انتخابها را کوچک و کوچک و کوچکتر و ضعیفتر و ضعیفتر و ضعیفتر میکنند تا آدمها حقیرتر و حقیرتر و حقیرتر شوند. حکومتهای خودکامه چه به جان شخص بیافتد که زندگی فردی خویش را سیاست کند و چه به جان جامعه بیافتد و چه به جان جهان، امکانهای عمل صالح را هر روز کمتر و کمتر و کمتر میکند. موقعیت عمل میدهد؛ اما فاسد.
کبوترهای من در قفس پرواز نمیکنند. حتی وقتی رهایشان میکنم تا وقتی باور نکنند که سقفهای فضا برداشته شده پر نمیکشند. اندک اندک میآزمایند و آنگاه نشان میدهند که پرندهاند.
انسان در جامعه حقیر و کوتاه قد، چنین حالی دارد. جامعه تحقیر شده آدمهایش را کرم خاکی بار میآورد. وقتی بدانی جامعه سقف ندارد مسابقه بزرگ آغاز میشود. آنان که هنر پرواز ندارند، دست به کار غل و زنجیر و سقف و دیوار میشوند. برخی این برخورد منتقدانه را نیز در مدار خویش محاصره میکنند و بیخاصیت میکنند تا تبرئه شوند.
رسوب دادن جمعیت در زندگی روزمره یکی از آن فریبهاست برای آنکه آدمها از سقف کوتاه فهم برخی بالاتر نروند. زیرا دسترسی به آنها از بین میرود.
پیامبران اینگونه مردم را در بالاترین افقها پرواز میدادند. بالاتر از هر امکانی و دشمنان آنها به این دلیل مخالفت میکردند. پرواز منطق خود را دارد. جامعه موجودات پروازی هم منطق خود را دارد. این را پروانهها خوب میفهمند.
کرم خاکی نمیتواند بر پرندهها حکومت کند. پس باید فکری کرد. بالها را چید. قفسها را بر پا کرد. زنجیرها را تدارک دید. افقها را بست.
انقلاب اسلامی ایران بنا داشته و دارد که مقدمات شکستن قفسها را فراهم کند. بعضی پرندهها اما هنوز نمیخواهند.
اساسا ولایت فقیه کارش همین است. میخواهد سلطه بالاسری را بردارد و منطق پیشروی و امامت را جایگزین کند.
در منطق امامت و پیشرفت هر کس قویتر باشد بهتر است و در منطق سلطنت همه باید ضعیفتر باشند تا سلطان در امان بماند.
در منطق ولایت همه باید حرکت کنند و تنبلها مانع هستند و در منطق سلطنت همه باید بمانند و حرکت نکنند.
در منطق ولایت همه باید مجتمع باشد، متحد باشند و در منطق سلطنت مردم باید جدا جدا با سلطان ارتباط بگیرند و معنیدار شوند.
میدانم که این جملات انواع سؤالات را بر ذهن میبارد. چه باک. بدون سؤال آدمها میمیرند.
در منطق سلطنت خداوندگاری پایین کشیده میشود و پرچ میشود به آقای سلطان. آسمان بسته میشود در سقف خانه سلطان و در منطق ولایت هیچ گاه خدا تنازل داده نمیشود و آسمان به زمین نمیآید. این انسانها هستند که پرواز میکنند تا آسمان و زمین تنها نقطهای از آسمان و محکوم منطق آن و سکوی ناگزیر عزیمت به سوی آن است. زمین سکونتگاه نیست؛ قرارگاه است.
هدایت شده از پایگاه نقد و تبیین
🌓 اگر المپیک ۲۰۲۴ بجای فرانسه در ایران برگزار شده و اتفاقات زیر رخ داده بود؛ رسانه های خارجی که سهل؛ برخی هموطنان خودمون چکار می کردن؟!🔻
۱- پرچم المپیک رو برعکس به اهتزاز درآوردن
۲- به رئیس فیفا و بقیه افراد یه دونه نایلون جا نونی دادن بکشن روی سرشون که بارون خیسشون نکنه!
۳- وسط المپیک برق کل پایتخت بطور کامل قطع شده
۴- مشخص شده تختخواب ورزشکارا از جنس کارتن مقوا هستش!
۵- سرقتهای بیش از حد رخ داده
۶- به سیستم حمل و نقل ریلی حمله شده
۷- منع ترددهای بیشماری رو اعمال کردن که باعث سردرگمی مردم شده
۸- کیفیت غذاها فاجعهست و صدای همه دراومده
۹- رودی که قراره توش افتتاحیه برگزار بشه به حدی کود انسانی توش هست که رنگ و بوش تغییر کرده!!!
۱۰- از ملیپوش آرژانتینی ۱ میلیون دلار دزدیدن!!
و....
🔺بله این اتفاقات اگر در ایران بود، براندازها و خودتحقیرها با هر کدومش تمام هویت خودشان را هو میکردن و به ایران و ایرانی فحش میدادن! پس بد نیست کمی از فرانسوی ها یاد بگیریم!
🌍 پايگاه نقد و تبیین🔻
https://eitaa.com/jtabiin
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
در جامعه بتپرست، پاسداشت جسد هنر فضیلت است. هنر مرده در حال فساد متعفن که با هزار رنگ و لعاب و عطر و ادکلن و به به و چه چه و کف و هورا تشییع میشود.