eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
164 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
30 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه به این فکر می‌کردم که چرا «نباید»های دین بیشتر از «باید»های آن است. «نباید»های دین، در واقع استخدام انسان‌ها نیست. آزاد کردن بشر از دنیا و بدرقه کردن دین است انسان را. مثال دنیا سطح زمین است. اما خواستنی‌ها و داشتنی‌های عالم که فقط در سطح زمین نیست. بعضی خواستنی‌ها در آسمان است. برخی داشتنی‌ها در عمق زمین است. بسیاری از شگفتانه‌ها در سطح دریا و وسط اقیانوس و عمق آب‌هاست. بیشماری از عجایب در پدیده‌های ناپیدای آمیخته در مواد است. آدم‌های زیادی اسیر سطح زمین هستند و امکانات زندگی آنان محدود به ابتدائیات سطحی است. علم می‌آید آدم‌ها را از این سطحی‌نگری رها می‌کند. موانع را برطرف می‌کند و امکان خلاقیت و کشف را به انسان می‌دهد. علم در واقع ابزاری برای پالودن آگاهی‌هاست تا انسان جان خویش را جاری کند و چیزی را بیابد که اشیاء و گیاهان و حیوانات و شیاطین و حتی ملائکه نمی‌یابند. یعنی علم کمک می‌کند انسان شأن تخصصی خویش را پیدا کند و خلقت خودش را تکریم کند و با خلاقیت نشان دهد که چرا هست و چرا با دیگران فرق می‌کند. نبایدهای دین از این جنس است. نبایدها در واقع همان رفع موانع است برای اینکه جوهر انسان فاش شود. روح انسان آشکار شود. معنای انسان علنی شود. روان انسان و وجدان انسان عمومی شود. بایدهای دین هم تقویت حرکت انسان به این سمت است. آدم‌ها در دین وقتی پیش می‌روند به نقطه بدون باید می‌رسند. هیچ می‌دانستی دین می‌خواهم‌های انسان کامل است؟! دین می‌گوید پوشش‌های دنیا نمی‌گذارد تو خواهش‌های اصلی خودت را پیدا کنی. یک سؤال: بهشت کجاست؟! پاسخ: قرآن می‌فرماید بهشت آنجایی است که «ما تشتهی الانفس» در آن اصل است. عجب!!!! پس چرا در دنیا این همه نباید جلوی پای آدم می‌گذاریم؟! پاسخ: این نبایدهای جلوی پای انسان نیست. جلوی پای آن چیزهایی است که خودشان را آدم جا می‌زنند. می‌چسبند به آدم و سعی می‌کنند او را به نفع خود مصرف کنند. اما این مسیر برای انسان است. انسان خودت باش. انسان غریبه را وارد حریم انسانیت نکن. آنگاه حریمت نابود می‌شود. آیا هیچ گاه آلودگی را وارد غذایت می‌کنی؟! : خیر چرا؟! : چون با سلامتی من منافات دارد. آفرین آلودگی هم یک موجود است که زندگی دارد. اما مسیر زندگی او موازی و منطبق با زندگی انسان نیست. وارد زندگی انسان می‌شود و آن را از بین می‌برد. آن را می‌خورد و سعی می‌کند زندگی تو را مال خودش کند. ضعیفت کند. بیمارت کند. بمیراندت. آیا ما ضد زندگی هستیم که با آلودگی مخالفیم؟! قطعا نه. ما به دنبال زندگی هستیم. اما جای زندگی خیلی چیزها در محیط زندگی ما نیست. زیرا زندگی آنها ضد زندگی ماست. نبایدهای دین دروازه‌های آزادی انسان است از آلودگی به چیزهایی که زندگی او را محدود می‌کند. خواهش‌های انسانی در آزادی‌های انسانی ممکن می‌شود. فضای آلوده دنیا به زندگی‌های ضد زندگی انسان ایجاب می‌کند که ایست بازرسی داشته باشیم تا فضای خصوصی انسان و متناسب با انسان به وجود بیاید تا خواهش‌های ما امکان تحقق داشته باشد. قرآن کریم وعده داده که اگر مردم از دروازه‌های نبایدهای دین عبور کنند و به فضای خالص انسانی برسند، دنیا هم چیزی مانند بهشت شود. إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴿٣٠﴾ نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۖ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ ﴿٣١﴾ نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِيمٍ ﴿٣٢﴾ یا می‌فرماید: وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا ﴿١٦﴾ لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ ۚ وَمَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا ﴿١٧﴾ اگر خطر آلوده شدن در دنیا وجود نداشت بهشت کامل را اینجا می‌دیدیم. اما اینجا بهشت مشروط و محدود است. به خاطر رفتارهای ما انسان‌ها. اما بهشت یک محیط خالص است. دروازه‌های آن تمام آلودگی‌ها را تصفیه می‌کند و پاک‌ها را استقبال و پذیرایی می‌کند. لذا دین بایدهایش از نبایدهایش کمتر است. چون قرار است انسان پس از رها شدن از آلودگی‌ها، خودش بایدهایش را طراحی و اجرا کند. @daftaretamrin
می‌دونی چرا خدا آدم رو از خودش می‌ترسونه؟! پاسخ: ما خدا رو در زندگی خودمون نمی‌بینیم. لمسش نمی‌کنیم. نمی‌شنویم. نمی‌چشیم. نمی‌بوییم. خدا ما رو وقتی از خودش می‌ترسونه از چی می‌ترسونه؟! آدم‌ها به راحتی در برابر چیزهایی که می‌بینند و می‌شنوند و لمس می‌کنند و می‌بویند و می‌چشند منفعل می‌شوند. حتی مرعوب و مقهور می‌شوند. حتی محجور و سرکوب می‌شوند. تمام بالندگی و زندگی خود را از دست می‌دهند. مچاله می‌شوند در یک گوشه. در یک فضای حداقلی ضعیف کوچک خود را محاصره می‌کنند و قایم می‌شوند و در آن انزوای عظیم می‌مانند و می‌لرزند و می‌میرند. اما خداوند می‌خواهد ما را از آن زندان خودساخته آزاد کند. یکی از چند راه شکستن این اسارت و شکنجه دائمی و انفعال شدید، ترساندن از خود است. آدم‌ها وقتی به بهانه خدای بی‌نهایت از ترس و نگرانی و حسرت هر چیزی جز خدا آزاد شدند، به یک فضای بی‌نهایت می‌رسند که فضای زندگی با خداست. زندگی انسانی. زندگی بندگی خدا تازه اینجا فعال می‌شود. قبل از آن همه مردم در فضای بندگی موجودات موجود و موهوم محدود هستند. در برابر آنها منفعل و متزلزل هستند. در برابر آنها زانو می‌زنند و به خود اجازه زندگی نمی‌دهند. وقتی آن ترس بزرگ، خاص و عمیق از خدا آمد، سیم‌های مغز تو در برابر هر ترس دیگری بی‌حس می‌شود. از ترس غیر خدا که آزاد شدی می‌بینی که تمام شد. از فضای ترس دیگر عبور می‌کنی. رها می‌شوی. هیچ بنده خدایی ندیده خدا بیاید جلویش را بگیرد. وقتی وارد فضای خالص بندگی خدا شدی هر چه بخواهی می‌شوی و‌ می‌شود. همه امکان‌های دنیا پس از آن مال توست. وقتی خالص شدی آزاد می‌شوی. تمام قصد خداوند از دین، آزاد کردن تو بود از غیر خودش حتی خودت تا وارد فضای بی‌نهایت بشوی و از زندان خودت و خودخواهی‌های غیر خودت رها شوی. خداخواهی یعنی بی‌نهایت‌خواهی. یعنی رهایی بی‌مرز. @daftaretamrin