eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
146 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
24 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
در ابتدا به نظر می‌رسد ثروت عظیم و عجیبی که در استعداد این بندر به صورت بالقوه و بالفعل وجود دارد و
اما برای خودی‌ها صورت مسئله تفاوت دارد. خودی‌ها رویکرد حکیمانه و طبیبانه دارند. کسی که پیش از این روح بیمار و شیوه ناسازگار خود را بارها به جامعه ثابت کرده، بر فرض که دچار نفرت از روحانیت باشد، اول اینکه نماینده جامعه نیست که این گمان خود، توهین به جامعه ایران است؛ دوم اینکه تنها نشانه نفرت از روحانیت نیست. بلکه امری بیش‌تر و‌ پیش‌تر است. این آدم با جامعه خود دچار تنافر و تنازع و تضاد و تقابل است. او تا کنون نتوانسته در چارچوب امن و امان جامعه زندگی مسالمت‌آمیزی داشته باشد. اینکه شخصیت فعلی او معلول کدام عوامل است نیز برای ما مهم و محل تأمل و توجه است؛ اما تنازل انگیزه چنین فرد جامعه‌ستیزی به ضد روحانیت نگاه غلط به صحنه است. حاصل چنین نگاهی تولید پاسخ‌های غلط است. ملتهب ساختن ماهشهر که رگ‌های خونی چند قوم و قبیله در آن می‌جوشد و شاهرگ‌های اقتصادی نیز بر آن منطبق است، برای دوست‌نمایان دانا و دوستان نادان، دام و دانه ارزشمندی می‌تواند باشد. تحلیل قطعی و دقیق حادثه نیازمند روشن شدن اخبار موثق در این باره است. اما آنچه روشن است، نیاز یک روحانی برای کار در اسنپ است. گمان برخی این است که روحانیت شغل به شمار نمی‌آید و نباید پیوست پشتیبانی اقتصادی داشته باشد. در واقع نباید نهاد اقتصاد از نهاد دین پشتیبانی کند. البته این رویکرد، درست در مقابل فرمان قرآن قرار دارد. (قصد پرداخت مفصل به آن نیست؛ اما توجه مخاطب محترم را به اصرار کتاب الله کریم به پیوند فریضه اقامه نماز با وظیفه پرداخت زکات جلب می‌کنم). البته در اندیشه غالب مادی، روحانیت نمی‌تواند جایگاه ویژه‌ای داشته باشد. لااقل تا زمانی که بهره اقتصادی و مادی از آن به دست نیاید. اما چگونه است که برخی مؤمنین هنوز نمی‌توانند اهمیت نهاد روحانیت را بپذیرند و آن را باور کنند؟! چرا مسئله دین و دینداری که غالبا به اداره زندگی از منظر زیست روحانی می‌پردازد به امری حاشیه‌ای و بدون اولویت تبدیل شده است؟! اساسا روحانیت، مسئله شخصی نیست که بتوان آن را با اصناف و شغل‌های دیگر مقایسه کرد. یک شخصیت که شخصیت جامعه را حمایت می‌کند. اشتغال به روحانیت همانند بسیاری از مشاغل دیگر که رویکردی عمومی و خدماتی دارند، مستقیما سودآوری اقتصادی ندارد. بلکه روحانیت برای تأمین شرایط مساعد روحانی جامعه تلاش می‌کند تا انسان‌ها بتوانند با بازدهی بالاتری در جامعه فعالیت کنند. لذا روحانیت را اگر مسامحتا شغل بنامیم باید جنبه کیفی را مد نظر داشته باشیم. بالا رفتن کیفیت انسانی جامعه با پرداختن به نقش و محوریت روح انسانی، نسبت به جسم انسان هدف روحانیت است.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
اما برای خودی‌ها صورت مسئله تفاوت دارد. خودی‌ها رویکرد حکیمانه و طبیبانه دارند. کسی که پیش از این رو
دلایل بسیاری در این بین وجود دارد که چرا جامعه هنوز آنچنان که باید ضرورت وجود و حضور روحانیت را دریافت نمی‌کند. شاید یکی از سه دلیل عمده، عدم باور خود روحانیت به جایگاه خویش است. زیست روحانی قدمتی به قدمت انسان دارد؛ اما هنوز روحانیان فراوانی داریم که خود را مسئول زندگی اجتماعی نمی‌دانند و در انزوای فهم فردی از دین پنهان شده‌اند. تا وقتی مسئله روحانی، حیات جامعه نباشد، نمی‌تواند شخصیت تراز مردمی و اجتماعی داشته باشد. روحانی باید بفهمد و بپذیرد که مسئول حل معضلات و مشکلات روحی و روانی جامعه است و بتواند نشان دهد که چگونه با پرداختن به موضوع زیست روحانی، بخش اعظم گره‌های مادی باز می‌شود. عدم آمادگی روحانیت برای این جهاد علمی و عملی بزرگ، شرایط را برای پیشروی اندیشه مادی در تصاحب یکسویه مناصب حکومتی و ارائه شیوه‌های حکمرانی مادی‌گرایانه مهیا می‌کند و عرصه زندگی را به آنان می‌سپارد.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
دلایل بسیاری در این بین وجود دارد که چرا جامعه هنوز آنچنان که باید ضرورت وجود و حضور روحانیت را دریا
از سوی دیگر موضوع غلبه حکمرانی طاغوتی عصر مدرن که انسان را موجودی مادی می‌شناساند، تا حدود زیادی فضا را برای نقش‌آفرینی نهاد روحانیت سخت و تنگ می‌کند. چنین نیست که چون ما در ایران اسلامی و تحت لوای نظام اسلامی زندگی می‌کنیم، از آسیب جهانی و فساد عمومی عصر حاضر در امان باشیم. اساسا دوران شیوه‌های صرفا سخت مهار آسیب‌ها گذشته و ابزارهای مختلف مسیرهای نفوذ نرم را هموار ساخته‌اند. ما امروزه شاهد تداخل امواجیم. امواجی که بر شکل و شیوه زندگی ما تأثیر مستقیم دارند. امروز نمی‌توان الناس علی دین ملوکهم را آنچنان که در گذشته معنی می‌شد، فهمید و تصدیق کرد. زیرا اساسا حکومتی به آن سبک و سیاق دیگر وجود ندارد. شفافیتی که عصر ارتباطات و غلبه رسانه به وجود آورده، بسباری از ابزارهای پیشین را کم‌استفاده و یا بلااستفاده کرده است. بسته‌های مهار جامعه تنوع بسیار بیشتری پیدا کرده و دقت‌ها و ظرافت‌های زیادی دارد. مردم گاه تحت اندیشه چند حکومت زندگی می‌کنند و افکار و گفتار و رفتارشان میانگین مواجهه با شخصیت‌های مختلف حکمرانی است. امروز نیز مردم علی دین ملوکهم؛ اما بر اساس من اصغی سمعه علی شیء فقد عبده، دیگر نمی‌توان گفت، مردم ایران تنها متأثر از رفتار مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران است که شخصیت فردی و اجتماعی خود را تنظیم می‌کنند. پیچیدگی‌های عصر حاضر رفتار انسان‌ها را با چالش‌ها و تنش‌های در هم تنیده فراوان روبرو کرده. به طوری که طیف مفصل و گسترده‌ای از اندیشه‌ها و عمل‌ها را در بین مردم شاهدیم و تقسیم‌بندی‌های مرسوم گذشته به سختی قابل انطباق بر اشخاص است. شخصیت افراد در نسبت‌های مختلفی با دریافت‌های متعدد از سوی محیط پیرامون تعریف می‌شود. همین واقعیت نوع مواجهه با جامعه را تغییر داده است. همین مسئله ضرورت حضور روحانیت در جامعه را تقویت کرده. روحانیت اگر صورت مسئله را درست دریافت کند، می‌تواند خدمت بزرگی به حل مسئله کلاف سر در گم حکمرانی بنماید. اساسا راه نجات از باتلاق خودساخته بشر امروز برآمدن از نگاه افراطی به مادیت و پرداختن شایسته به سطح عالی روحانیت است. تزکیه و تطهیر روحانی، مسیرهای جدیدی پیش روی انسان قرار خواهد داد و محدودیت‌های پیش رو را برطرف خواهد ساخت.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
از سوی دیگر موضوع غلبه حکمرانی طاغوتی عصر مدرن که انسان را موجودی مادی می‌شناساند، تا حدود زیادی فضا
دلیل عمده سوم که می‌توان به آن توجه داشت، سرگشتگی مردم در شرایط فشارهای متعدد و متکثر تشدید شونده است که طمأنینه و آرامش لازم برای فهم روحانی را کمتر می‌کند. البته برای کسانی که ایمان مستقر دارند، فشارها باعث تشدید و تقویت ایمان می‌گردد و زیست روحانی را فراهم‌تر می‌کند؛ اما همگان چنین نیستند. گاهی فشارهای مثبت و منفی چند وجهی باعث فروپاشی و از هم پاشیدگی شخصیتی می‌گردد. آدم‌ها در آزمون‌های سخت و پیچیده روزگار به ندرت اتحاد وجدانی‌شان را حفظ می‌کنند. شاید نتوان نمونه مشابهی نشان داد که ملتی به مانند ملت ایران گرفتار هجوم ترکیبی دشمنانش شده باشد. این آزمون‌های سخت باعث شده تا آزموده‌ترین ملت، شخصیت‌های سرآمد بسیاری را در خود کشف کند. وقتی دشمنانی باشند که تمام نقاط ضعف تو را شناسایی کرده و بی‌رحمانه به آن حمله‌ور شوند، آنگاه به تدریج تو قوی‌ترین شخص و شخصیت خواهی شد. در واقع دشمنان فراوان تو را قوت فراوان خواهند بخشید و به تدریج گرفتار شخصیت پیچیده و چندبعدی تو خواهند شد. اما در این میان بسیاری آسیب خواهند دید تا آن اندک ناب از میان بسیار جدا و خالص و آشکار شوند. اضطراب و درد دائم باعث می‌گردد افراد دچار لحظه‌ها شوند و عمق خود را از دست بدهند. دردهای پی در پی مادی می‌تواند اختلالات شخصیتی را تشدید کند. البته نقطه مقابلی هم برای این مسئله وجود دارد. بی‌دردی مادی نیز انسان را در یک بن‌بست بزرگ گرفتار خواهد کرد. وقتی که تمام امکان‌های مادی آزموده شد و انسان به آخر دنیا رسید و دید که گمشده‌اش در چارچوب ماده نمی‌گنجد. او این سوی ماده اسیر است و مطلوب و محبوب آن سوی ماده، شاید. برای انسان مادی مرفه، حتی آن شاید هم قطعی نمی‌شود. به هر حال مادیگری و متأثر شدن غز تلاطم‌ ای آن برای ملتی که دشمنان بسیار دارد، می‌تواند نقطه آسیب مهمی باشد. در حالی که روح‌باوری و کشف ظرفیت‌های ناب آن مزیتی در دسترس و غیر قابل دستبرد است. و این خود دلیل دیگری از ضرورت پرداختن به جایگاه روحانیت است.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
دلیل عمده سوم که می‌توان به آن توجه داشت، سرگشتگی مردم در شرایط فشارهای متعدد و متکثر تشدید شونده اس
نگاه مادی به حوزه تربیت می‌تواند رهزن باشد. پروسه روحانیت، تولید نیست که با محاسبات عددی ریالی صرف مورد سنجش قرار گیرد. مسئله روحانیت تولد است. تصور درست این مسئله ناگزیر به تصدیقش منجر خواهد شد. جامعه بایستی نخبگانش را غربال کند و آنان را پشتیبانی نماید تا با غور در ظرفیت‌های معنوی و روحانی، ذخایر گرانبهای جانانه را برای جامعه استحصال کنند. تضعیف روحانیت و انتظار حداکثری از آن معقول به نظر نمی‌رسد. اعلام بی‌نیازی از روحانیت و در مراحل حادتر اعلان نفرت و انزجار نیز نشانه حبس جامعه در قشری‌گری است. در قاب جنایت ماهشهر، دو طرف ماجرا می‌توانند قربانی باشند. هم آن روحانی عزیز که برای لقمه‌ای نان ناچار به مسافرکشی است و هم آن مسافر که به هر دلیل ساده یا چندگانه اقدام به قتل راننده و سرقت می‌کند. البته نباید فراموش کرد که بسیاری هستند که جامعه می‌تواند از آنان بهره‌های بالاتر و ناب‌تری ببرد؛ اما عدم تأمین مناسب زندگی ایشان را وادار به شغل‌های غیررسمی و نامربوط می‌کند. جامعه‌ای که دچار فقر و ضعف شخصیت شود، اشخاصش را مصرف می‌کند. در حالی که اشخاص سرمایه‌اند و نه کالای مصرفی. شایسته‌سالاری بر اساس شخصیت‌سالاری به ما می‌گوید که قدر نخبگان جامعه را بدانیم و عمر شریف آنان را به بهای اندک نفروشیم.
هدایت شده از پایگاه نقد و تبیین
🌓 دین‌داری مردم همچنان جاری است‌. 👈فریب فضای مجازی و رسانه‌ها را نخوریم. 🔹یادداشت روز 🔸در کوچه‌ها و خانه ها را که نگاه می کنیم هنوز موقع سحری، چراغ خانه‌ها یکی‌ پس از دیگری روشن میشود. 🔸هنوز در مهمانی‌های خانوادگی، درباره زندگی پس از زندگی بحث میکنند. 🔸هنگام تحویل سال جمعیت چند میلیونی رو میبینیم که در مکان های زیارتی و مذهبی مثل حرم امام رضا ع، کربلا، حرم امام زادگان، و گلزار شهدا سال نو خود را با زبان روزه شروع می‌کنند. 🔸هنوز هم فامیل به دخترها و پسرهای روزه‌اولی، ماشاءالله می گویند و انها با شوق و ذوق از خاطرات روزه گرفتنشان میگویند. 🔸دختر و پسرهایی در بین نزدیکان و آشنایان روزه دارند که اصلا به ظاهرشان نمی‌اید. 🔸هنوز نزدیک اذان مغرب که می شود، فوج فوج جمعیت را میبینیم که به سمت خانه‌هایشان میروند تا افطار کنند و خیابان‌ها راه‌بندان میشود. بعضی‌ها هم به مساجد میروند تا بعد از اقامه نماز به جماعت در مسجد، افطار کنند. 🔸هنوز صدای اذان از مأذنه‌ها بلند است. 🔸هنوز بی‌دین‌ها پویش روزه‌خواریِ علنی راه می‌اندازند تا با رمضان مبارزه کنند. این یعنی رمضان هست و ده‌ها میلیون‌ نفر روزه‌دارند. 🔸هنوز وقتی قطار یا اتوبوس در ایستگاه ها توقف می کند؛ جمعیت زیادی به سمت نمازخانه ها هجوم می برند. 📣مبادا هوچی‌گری و سروصدای بلند برخی رسانه‌ها ناامیدمان کند. 📣مبادا «برو بابا کی دیگه روزه میگیره» گفتن‌های برخی ها، عصبی‌مان کند و جامعه را کافر بپنداریم. 📣مبادا دچار خطای شناختی شویم و همه را بی دین بپنداریم. 🔸بله از دیرباز از عهد هخامنشیان و ساسانیان تا امروز همواره چراغ دین در این مملکت پرفروغ بوده و انشاالله مستدام خواهد بود. 🔺البته نمی توان منکر برخی روش و رویکردهای متفاوت برای نسل جدید شد و اینکه آن ها نیاز به حمایت و محبت بیشتری در جذب به سمت دین گرایی دارند. 🌍 پايگاه نقد و تبیین🔻 https://eitaa.com/jtabiin •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
یک نفر داد زد چرا #غزه ؟ نان ما واجب است یا غزه ؟ 🔴 #بیداری_ملت 👇 @bidariymelat
یذبحون ابناءهم و یستحیون نساءهم... اسرائیل همان فرعون است. فرعون هم مردمش را از خطر موسی می‌ترساند که او می‌خواهد شما را آواره کند. اسرائیل همان فرعون است. مبادا فریبمان دهند. فرعون شخص نبود، یک اندیشه بود که در قومی ریشه دوانده بود و گمان می‌کرد که می‌تواند بر بنی‌إسرائیل خدایی کند و با هر که هر طور خواست معامله کند، برای دوام حکومتش. حق را بشناس تا اهلش را بشناسی و باطل را بشناس تا اهلش را بشناسی. آنگاه خواهی دید که اسرائیل همان فرعون و فلسطینیان همان بنی‌إسرائیلند.
هدایت شده از تعلیقات
📝 تبلیغ و چرخه تولید علم (قم به‌مثابه لابراتور فرهنگی) 🔻 وقتی آقا از در حوزه‌های علمیه سخن می‌گویند یعنی مسئله الزاماً به‌معنای انحصار در منبر نیست بلکه احیای یک است. زیستی که حیات حوزه و جامعه را متحول می‌کند که بايد در جای خود توضیح داده شود و الان در مقام تفصیل آن نیستم. اکنون بحث از مناسبات تبلیغ و تولید علم است: 🔻 اگر اتصال به پايگاه دانش نداشته باشد، عقیم است، تکراری است، ناکارآمد و غیر جذاب است. تبلیغ غیر متصل به دانش اصیل شیعی، در معرض و انحراف است. تبلیغ منهای دانش غیرپاسخگو و غیر توانمند در است. 🔻 تبلیغ بهترین درگاه برای شناخت و احصاء عینی مسائل فرهنگی بومی جامعه است. 🔻 بین تبلیغ و تولید علم نسبی مهم است، نسبتی که می‌تواند همانند یک عمل کند. تبلیغ یعنی اتصال به حیات جاری اجتماعی و اصطیاد مسائل واقعی فرهنگی. این مسائل با ارتکازات و پاسخ های کلی حل نمی‌شود، بلکه مباحثه و مطالعه و می‌خواهد. 🔻 تبلیغ به‌مثابه یک است. مبلغ اگر به‌صورت یک عنصر مسئله‌شناس تربیت شود و بتواند گزارش میدانی صحیحی را روایت کند، مسئله‌های خود را به ارجاع می‌دهد و در این کانون برای آن پاسخ تولید می‌شود. این پاسخ در میدان اعمال و اجرا شده و بازخورد گرفته می‌شود و هکذا... 🔻 اساسا ما زمانی صاحب بومی خواهيم شد که اولاً مسائل بومی خود را بشناسیم و برای آن ذیل نظریه بومی پاسخ تولید کنیم. این مدل از ورود ابواب جدیدی را می‌گشاید و سرفصل‌های نوینی پیش روی ما می‌گذارد. 🔻 قم می‌تواند تبدیل به یک مبتنی بر پیوستار نظر تا عمل شود. و چون یک لابراتوار فرهنگی مشکلات را از صحنه عینیت گرفته و در میدان پژوهش و نظر تحلیل و تدبیر کند. دراین چرخه است که بخشی از زوایای علم بومی امکان تولید پیدا می‌کند. 🔻🔻🔻🔻🔻 🆔 @taalighat
همه یعنی هیچ‌وقت... بشر به این گزاره در حد یک بدیهی آگاه است که هیچ گاه، همه محقق نمی‌شود. همیشه می‌توان بخشی از همه را یافت که با همه همراه نیستند یا بر خلاف آن حرکت می‌کنند. این را تقریبا همه می‌دانند؛ اما آنان که سعی دارند جامعه را به بن‌بست بکشانند، مردم را به سمت همه می‌رانند. چگونه؟! همه نمی‌توانند حکومت کنند. همه نمی‌توانند ثروتمند شوند. همه نمی‌توانند قدرتمند شوند. همه نمی‌توانند دانشمند شوند. همه نمی‌توانند خانه‌دار شوند. همه نمی‌توانند ماشین‌دار شوند. همه نمی‌توانند موفق شوند. همه نمی‌توانند رئیس شوند. همه نمی‌توانند مسئول شوند. همه نمی‌توانند کارمند شوند. همه نمی‌توانند صاحب ویلا باشند. همه نمی‌توانند صاحب ملک و مغازه برای کار یا اجاره شوند. همه نمی‌توانند مسافرت خارجی یا حتی مرفه داخلی بروند. هیچ کس نمی‌تواند همه جا برود. هیچ کس نمی‌تواند هر کاری دلش خواست انجام بدهد. هیچ نمی‌تواند همه را راضی کند. هیچ کس نمی‌تواند همه را دوست داشته باشد. همه نمی‌توانند یک نفر را دوست داشته باشند. همه نمی‌توانند یک دولت را قبول داشته باشند. همه نمی‌توانند یک نماینده را انتخاب کنند. همه نمی‌توانند به یک روش زندگی کنند. همه نمی‌توانند در یک سطح زندگی کنند. همه نمی‌توانند در یک جا زندگی کنند و هزاران گزاره دیگر که می‌تواند در ذهن من و شما و سایرین در مورد «همه» شکل بگیرد. این یک واقعیت است. هیچ مصداقی پیدا نمی‌شود که همه تصورها را پاسخگو باشد. وجود ندارد. این واقعیت را وقتی نادیده بگیریم و سپس شروع کنیم به جستجوی همه و آنگاه اطمینان حاصل کنیم که امکان یافتنش را نداریم؛ ناگهان یک اتفاق بزرگ درون ما می‌افتد. یک گمشده که هیچ گاه پیدا نخواهد شد. یک احساس نیاز غیرممکن. یک آرزوی محال. یک آرمان خیالی. یک رؤیای توهمی. برخورد منطقی با این کشف چیست؟! دشمنان جمهوری اسلامی ایران تلاش می‌کنند بگویند که دیگران برای این سؤال پاسخ درستی یافته‌اند؛ اما جمهوری اسلامی ایران نمی‌تواند از این بن‌بست خارج شود. آنها دائما با شعار مردم جمله می‌سازند و می‌کوبند روی میز. آنها سعی می‌کنند با تولید مردمک‌های فراوان، دروغ خودساخته را باطل کنند و آن برچسب بزنند به قبای حکومت جمهوری اسلامی ایران. دیدید نمی‌شود؟! طرف دیگر بازی کدام است؟! اشاعه ناسازگاری. وقتی مردمانی پیدا شدند که گزاره‌های دروغین «همه» را باور کردند؛ آنگاه به دنبال احقاق احساس حق خود خواهند گشت. وقتی من گمان کنم که فلان چیز حق من است و از سوی دیگر ندانم که من یک امر محال را آرزو کرده‌ام و آنگاه گمان کنم که مانع دسترسی من به آن امر، حکومت جمهوری اسلامی ایران، اسلام، ایران، سنت، جامعه و..... هر لایه و دایره هویتی من است، آنگاه سعی می‌کنم از آن عبور کنم تا به خواسته‌ام برسم. یعنی تمام مزیت‌های وجودی خودم را عقب می‌زنم تا به چیزی برسم که اساسا امکان ندارد. وقتی تمام لایه‌های هویتی خویش را از تن درآوردم و دوایره ماهیتی را از خویش کندم، می‌شوم یک تن تنهای عریان بی‌شخصیت. جامعه‌ای که ناممکن‌ها را به عنوان حق جستجو کند، کم کم به هیچ چیز می‌رسد و هیچ نیز می‌شود. عده‌ای برای اینکه جمهوری اسلامی ایران را از بین ببرند با فریب «همه» سعی می‌کنند اکثریت را از راه منصرف کنند و در بیراهه‌ها پراکنده سازند. پراکندگی یعنی ناتوانی و ناتوانی یعنی از دست دادن حداقل‌ها. وقتی پراکندگی به حداکثر رسید، حداقل‌ها هم از دسترس خارج می‌شوند. برابری یک فریب است. آدم‌ها نمی‌توانند برابر باشند. حتی در نظر هم اگر بتوانی تصورش کنی و تمهیدات نظری‌اش را فراهم کنی، وقتی وارد عمل می‌شوی خواهی دید که امکان عملی ندارد. همه نمی‌توانند برابر باشند. برخی بر اثر ندانستن و برخی بر اثر نتوانستن و برخی بر اثر نخواستن. اینها در کف جامعه غالبا شبیه هم هستند. ضعیف و مستضعف در ظاهر غالبا شبیه هم هستند. نمی‌توانی ضعیف‌هایی را که در میان مستضعف‌ها پنهان شده‌اند کاملا تشخیص دهی. شرایط آرمانی کدام است؟ مستضعف‌ها از استضعاف خارج شوند. این آرمان به سختی و به صورت کاملا ناپایدار می‌تواند محقق شود. برابری تنها زمانی به دست می‌آید که نابرابری را بپذیری. یعنی چه؟! آدم‌ها با هیچ ابزار سخت و نرمی با هم برابر نمی‌شوند. از دایره امکان خارج است. در زمان و مکان نمی‌گنجد. نه همه که هیچ دو نفر و دو تایی یکی نمی‌شوند. برابر نمی‌شوند. پس از اینکه این واقعیت را پذیرفتیم، تازه راه برای حل مسئله برابری باز می‌شود. راه حل برابری در برادری است. یعنی چه؟ ما برابری را می‌توانیم در یک نسبت برابر جستجو کنیم. مثلا: همه ما نسبت به خداوند بنده‌ایم. این نسبت برابر ماست. همه بعضی بنده‌تریم. اجازه دهید یک مثال شیرین بزنم: بسم الله الرحمن الرحیم. بر فرض که باران بر همه جا یکسان ببارد؛ آیا همه جا پاسخ یکسان نسبت به باران دارد؟! به محض تحقق قسمت اول و رسیدن موعد قسمت دوم، تفاوت‌ها
آغاز می‌شود. لذا هیچ دو مصداق مثل هم یافت نمی‌شود. چه رسد به همه. حال اگر این را پذیرفتیم که برابری تنها یک امر نسبی می‌تواند باشد و افراد مختلف از آن نسبت مشترک استفاده‌های مختلف می‌توانند ببرند، مرجعیت را به کدام نسبت بدهیم؟! قرآن می‌فرماید إنما المؤمنون اخوۀ، نمی‌فرماید همه. تنها مؤمنون. اگر می‌فرمود همه، به محال برمی‌خورد. کجا می‌تواند از همه استفاده کند؟ وقتی یک طرف مطلق باشد. مطلق یعنی چه؟ اگر ما اعتقاد نداشته باشیم که مطلق وجود دارد، این مسئله هیچ راه حلی پیدا نخواهد کرد. همه چیز در یک بستر نسبی دچار دور و تسلسل می‌شود. همواره یک اقلیتی، بلکه یک اقلیت مطلقی، چیزی را تعیین می‌کنند به عنوان معیار که همه با آن سنجیده شوند. دموکراسی پاسخی به این سؤال بود. با انکار مطلق بشر ناگزیر یک اقلیت را به اسم اکثریت پذیرفت و آنگاه برای همه قانون نوشت. دموکراسی هیچ وقت نتوانست همه را همراه کند. دموکراسی از این جنبه هیچ گاه نتوانست مشروعیت پیدا کند. زیرا همواره بخش زیادی از مردم را حذف کرد. گاهی به طور مطلق و گاهی به طور دوره‌ای و موقت و گاهی به طور طبقاتی و .... در زمانه و زمینه‌ای به گونه‌ای بخش زیادی از مردم را حذف کرد. بگذارید همانطور که دموکراسی خود را در حصار کشورهای متبوعش محدود نکرد، ما نیز این جفا را در حق خود و دموکراسی روا نداریم. دموکراسی برای اینکه خود را در یک دایره کوچک اثبات و تثبیت و ثابت کند، دایره‌های بسیار بزرگی را از بین برد و بخش زیادی از مردم را حذف کرد. در بهترین شرایط جهان را سه بخش کرد. جهان اول و جهان دوم و جهان سوم. جهان سوم را به بردگی کشید، جهان دوم را به کار گماشت و جهان اول را به عنوان میوه دموکراسی به نمایش گذاشت. امروز به یمن رسانه‌های عمومی می‌دانیم که جهان اول نیز به شدت دچار حذف اکثریت است.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
آغاز می‌شود. لذا هیچ دو مصداق مثل هم یافت نمی‌شود. چه رسد به همه. حال اگر این را پذیرفتیم که برابری
بدون الگو نمی‌توان در مورد برابری سخن گفت. اما در فرهنگی که انسان همان است که هست، کدام الگو می‌تواند وجود داشته باشد. اگر چیزی نباشد که انسان را با آن بسنجی برابری چه معنایی دارد؟ الگوها شخصیت معیار دارند. بدون استاندارد معتبر، برابری بی‌معناست. البته برابری غالبا در مورد قانون به کار گرفته می‌شود. همه در برابر قانون برابرند و قانون نگاهی برابر به همه دارد. قانون آدم‌ها را چگونه شناسایی می‌کند تا آنها را به گونه‌ای برابر اندازه بگیرد؟ آیا انسان‌ها را نسبت به خودشان می‌سنجد؟ یا نسبت به یکدیگر؟ انسان‌ها چطور می‌توانند نسبت به یکدیگر مبنا باشند؟ اگر مبنا خود انسان است، چرا باید نسبت به دیگری سنجیده شود و اگر چنین است، چه کسی حق دارد بر او حکمرانی کند و اگر چنین نیست، ادعای آزادی چه معنایی دارد؟ جز این نیست که دموکراسی به یک راه حل حداقلی رسیده تا شاید بر اثر تمرین بسیار به یک نقطه تعادل و تفاهم دست یابد. به نقطه تعادل و نه عدالت و نه حتی اعتدال. قانون به خودی خود نمی‌تواند معیار باشد، تا زمانی که یک نمونه استاندارد داشته باشد. آن نمونه کدام است؟