هدایت شده از خبرگزاری تسنیم
15.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی زیبای احمد علوی برای امام زمان(عج)
🔹«احمد علوی» شاعر آیینی کشورمان با حضور در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) در وصف امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف شعرخوانی کرد.
@TasnimNews
هدایت شده از KHAMENEI.IR
10.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 نماهنگ | شرط جهش تولید
✏️ رهبر انقلاب در دیدار اخیر: اگر ما این توفیق را پیدا کنیم که همّت #مردم، سرمایهی مردم، ابتکار مردم، حضور جدّی آحاد مردم را در عرصهی اقتصادی وارد کنیم، در واقع یک بسیج مردمی در امر اقتصاد بکنیم، تولید هم میتواند به جهش برسد.
💗 فراخوان KHAMENEI.IR برای ایدههای مردم برای تحقق مشارکت در جهش تولید👇
farsi.khamenei.ir/tolid-mardom
ولیّ فقیه شکراندیش...
شکراندیشی یکی از صفات مؤمن است. هر چه این صفت در انسان قویتر و شدیدتر باشد، نشانه آشکارتر و قطعیتری از راستی و درستی و قوام و دوام ایمان است. اما شکراندیشی یعنی چه؟!
در قرآن کریم شکرگزاری در برابر کفران آورده شده است. با التفات دقیقتر به معنای کفران درمییابیم که آن، نوعی پنهان کردن نعمت یا غفلت از آن یا فراموش کردن آن و یا نعمت بودن آن است. نتیجه کفران گرفتار شدن به فرایند سوء مصرف نعمت است. اسراف و تبذیر و استخدام نعمت در مسیری غیر از آنچه برای آن آفریده شده. ضایع کردن سرمایه و دارایی و عطای الهی در غیر راه خدا. راه خدا یعنی تقویت بندگی خدا و بندگان خدا و تضعیف دشمنی خدا و دشمنان خدا. نعمت در فرهنگ دینی تنها زمانی به مقصد رسیده که با رحمت الهی همسو و همخوان باشد. نعمتی که بر خلاف رحمت الهی یعنی در راستای لعنت پروردگار باشد، نقمت نامیده میشود. انسان ناسپاس همواره نعمتهای الهی را به نحوی تبدیل به نقمت میکند. او با عدم مدیریت درست نعمت باعث اتلاف و اسراف آن میگردد و فرصت رشدی را که میتوانست از طریق آن به دست آید، هدر میدهد. گاهی این فرصت تکرار ناپذیر و جبران ناپذیر است.
شکراندیشی یعنی اولا شناسایی آنچه داریم و دوما شناسایی آنچه داریم با عنوان نعمت و سپس شناسایی محل مصرف درست آن و سپس آشکار نمودن این نعمت و جلب محبت دیگران به منعم و جلب توجه آنها به شیوه درست مصرف آن.
در مقابل، انسان کفراندیش نعمتها را نمییابد و چون یافت آن را از منبع اعطایش سلب میکند و بلکه بر ضد عطا کننده نعمت به کار میگیرد.
کفراندیش در مرتبه بعدی به آنچه دارد التفاتی ندارد. خود و نعمتهای مربوط به خود را فراموش میکند و به آنچه نزد دیگران است چشم میدوزد و آن را که به او عطا نشده تمنا مینماید و در اثر این حواسپرتی و عدم تمرکز، نعمتها را یکی یکی ضایع کرده از بین میبرد و در راه رسیدن و ربودن آنچه از آن او نیست، دست به هر کاری میزند. مسیرهای مشروع و معروف را کنار میزند و بیراهههای منکر را میآزماید. خداوند را در سلسله توزیع نعمت نادیده میگیرد و با نادیده گرفتن نعمت و نعمت بودن نعمت و منعم، زشتترین نوع توهین و بیادبی را روا میدارد.
آدمهای ناسپاس همواره ناراضی و چشمچرانند. آنها به هر سو نظر میافکنند تا گمشده خود را پیدا کنند. گمشده آنان هر چیزی است که مال آنان یا نزد آنان نیست. آنها قانع و خودبسنده نیستند. طماع و حریصند. دائما درد میکشند و هیچ گاه آرام و قرار ندارند. سیر نمیشوند. همواره در عطش میل و خواهش بیشتر به سر میبرند. از آنجا که نداشتههای انسان همیشه نسبت به داشتههایش بینهایت است، انسان ناسپاس دچار سرگشتگی و ظلمت بیپایان است.
اما انسان شکراندیش از سرمایه اصلی خود غافل نیست. بندگی خدا...
بندگی خدا منبع بیانتهای بودن است. رمز جاودانگی و اتصال به لایزال الهی است. بنده خدا اندک خود را در برابر خدا هیچ میبیند و آن را در راه خدا مصرف میکند تا رضایت و همراهی و یاری او را جلب کند.
انسان ناسپاس اما دارایی خویش را در راه جلب نظر و جذب داراییها و تصاحب امکانات دیگران صرف میکند.
وقتی خوب بیاندیشیم مییابیم که مالکیت امری اعتباری است و ما در واقع به نوعی توافق رضایتمندانه یا اجباری میرسیم و تجربه همراهی با نعمتها را نوعی مالکیت تعبیر میکنیم.
انسان ناسپاس با بیتوجهی به این حقیقت در توهم مالکیت، مالک اصلی را فراموش میکند و با او میستیزد. نتیجه این ستیزهجویی از دست دادن نعمت و زمینههای برخورداری از نعمت است. انسان ناسپاس اگر بتواند این بار دست به اجبار و اکراه میزند. اما نتیجه تفاوت زیادی نخواهد داشت. دیر یا زود فرایند ناسپاسی فرصتها را یک به یک از بین میبرد و امکان جاودانگی در رحمت را از کف ناسپاس میرباید.
انسان شکراندیش میداند که نعمت جسمانی وجه المعامله رحمت روحانی است. او تمام دارایی خود را تا فرصت دارد به رحمت تبدیل میکند، شاید هنگام عبور از مرحله مادی زندگی سرمایههای مادیاش از بین نرفته باشد. سرمایهگذاری در رحمت، از زیرکیهای انسان مؤمن شکراندیش است.
او همواره به داشتههایش میاندیشد و مسیرهایی را مییابد که موجب رشد سرمایهاش خواهد شد. انسان شکراندیش بر پایه توهم آنچه نزد او نیست حرکت نمیکند. او با قدردانی از نعمتها و شناختن اندازه هر چیز و حدود آن و نسبتی که با سایر پدیدهها دارد، مسیر پیشرفت را طراحی میکند. آنچه دارد را به بهترین نحو به کار میگیرد و بر خلاف روح مصرفگرای انسان ناسپاس، او اندیشهای مولّد دارد و در عمل به آن اصرار دارد.
در عمل آنچه نصیب انسان ناسپاس میگردد، پسماندهها و زبالههای دیگران است و نعمتهایی که تبدیل به نقمت شده و جز پوستهای مرده از آن باقی نمانده و آنچه انسان سپاسگذار قدرشناس به دست میآورد، عصاره جان و شهد شیرین زندگی است که در خویشتن پرورده است.
حضرت آیت الله امام خامنهای از جمله شکراندیشترین شخصیتهای حال حاضر جهان است. این همان رمز موفقیت ایشان است. همانطور که پیش و بیش از ایشان امام راحل، حضرت آیت الله خمینی در قله شکراندیشی ایستاده بودند. همین شدت و غلظت شکراندیشی وجه تمایز ایشان با بسیاری دیگر بود. با تکیه بر این صفت عالیرتبه توانست تمام امکانهای موجود را رصد کند و راههای غلبه بر پهلوی و عبور دادن ملت از ذلت تاریخی را بیابد.
حضرت آیت الله خامنهای همواره بر داشتهها و یافتهها تأکید دارند و از مردم میخواهند تا تمام تمرکز خود را بر شکراندیشی صرف کنند. در این صورت تمام ظرفیتهای درونی فرد و جامعه برای ساختن و برآوردن آن هزینه خواهد شد.
رهبر شکراندیش ما از میان هجوم ناسپاسیها، همواره مسیر مستقیم رشد و پیشرفت را مییابد و هر چه قدرناشناسان جاهل و متجاهل سعی میکنند راه راست و درست را انکار کنند، نمیتوانند تزلزلی در ایشان به وجود آورند.
شکراندیشی به ایشان قوتی مثالزدنی بخشیده که از آن شاخههای مستحکم قدرت و فضای سبز و پرطراوت اقتدار برآمده است. همین شکراندیشی رمز حیات انقلاب اسلامی ایران و صدور آن به اقصینقاط عالم است.
همواره پس بیانات ایشان شاهدیم که ناسپاسان و کفراندیشان قدرناشناس شروع به شبههپراکنی علیه ایشان و مسیر ناب ایشان مینمایند؛ اما حقیقت زنده و بالنده این است که خداوند فرمود:
لئن شکرتم لأزیدنکم و لئن کفران إنّ عذابی لشدید.
آری «قلیل من عبادی الشکور» و آن عالیجناب یکی از آن برگزیدگان است.
خداوند ما را شکرگزار او قرار دهد.
29.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبتهای قابل تامل یک برادر عراقی
لطفا تا آخر ببینید
وقتی جمعی را بترسانی، دو واکنش طبیعی دارند. یا به سمت هم میدوند و به یکدیگر فشرده میشوند و یا از هم فرار میکنند و پراکنده میگردند.
اما چه زمانی ایشان به سوی هم خواهند شتافت؟! چه زمان از هم خواهند گریخت؟
یکی از آن جاهایی که همه انسانها از هم میگریزند، روز قیامت است. در آن روز هیچ کس احساس امان و امنیتی نزد هیچ کدام از نزدیکان و عزیزانش ندارد. هیچ کس توانی ندارد که خود را مشغول دیگری کند. هر کس به خود مشغول است. شنیدم آن روز مشغولیت حضرت محمد مصطفی نبیّ الله الأعظم، از شدت محبت پیامبرانهای که دارند، امت خویش است.
البته گمان شخصی بنده آن است که علاوه بر محبت عجیبی که آن عالیجناب بر مردمان داشته و دارند و رحمت للعالمین هستند، شدت وفاداری و رفاقتی که دارند نیز میتواند دلیل این رفتار حضرت باشد که بیارتباط به محبت نیز نیست.
در شدت وحشت انسان شرایط انتخاب ندارد. هر چه که پیش از این انتخاب کرده خود به خود انجام میشود.
اگر در شرایط عادی همه اعضاء جامعه تعلق ذاتی و درونی نسبت به هم داشتند و به اعتماد و اطمینان و آرامش میرسیدند، در هنگامه سختی به سوی هم میشتابند و اگر در روزهای عادی زندگی از هم دور بودند و تعلقات آنان سطحی و سست بود، در هنگام تحریکشوندگی شدید، از هم دور میشوند و هر یک به سمت پناهگاه ذهنی خودش فرار میکند.
یکی از آن نقاط کانونی که مردم به واسطه آن جمع میشوند و جمع میمانند، محبت به ولیّ خداست. ولیّ خدا مردم را با شدت محبت و معرفتش به کانون اتحاد و مقام و موقعیت جمع رهنمون میشود. ولیّ خدا چنان تعلقی در بین مردم ایجاد میکند که انگار نفس واحدند. او ایشان را به «من» تبدیل میکند.
اشتراکات محبتی و جاذبههای ذاتی و قلبی، جماعت را به هم دلگرم میکند و میفشارد. این اتحاد سخت، بسیار بالاتر از اجتماع و اتفاق است. یکتن شدن و یکدل شدن و یکدست شدن است. همان چیزی که دشمنان از ترس، آن را به خالصسازی تعبیر میکنند. آری، هر کس که نتواند این جاذبه محبتی را تحمل کند و از روی حسادت به دنبال برتریطلبی و ویژهخواری باشد، چنین علاقهای را نخواهد پذیرفت.
از امیرالمؤمنین علیه صلوات الله و سلامه، نقل است که وقتی کار جنگ به جاهای سخت میرسید، ما به پیامبر پناه میبردیم.
این حس جمعشوندگی و یکپارچگی که آرامبخش و اطمینانبخش و دلگرمکننده است، بر اثر تجربه زیسته آنان است از قابل اعتماد بودن همراهی با پیامبر.
مردم با پیامبر خدا احساس من واحد میکردند و میکنند. دامنههای همان محبت است که امروز در بین مؤمنان مانده و در جایگاه ولایت فقیه و شخص ولیّ فقیه تجلّی یافته.
لذا مؤمنین بر خلاف سایرین هنگام سختیهای مادی و معنوی به سوی هم میشتابند.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
وقتی جمعی را بترسانی، دو واکنش طبیعی دارند. یا به سمت هم میدوند و به یکدیگر فشرده میشوند و یا از ه
نشانههای آشکار این همدلی ایمانی را میتوان در بحرانهایی مانند جنگ و سیل و زلزله و کرونا و یا شبهای عید و فصل شروع مدارس و مواعید آزادی زندانیان و غیره... به روشنی شاهد بود.
این همدلی ایمانی بین امام و امت در اوج است. همواره در مراسمات مذهبی مردم گرد هم میآیند و از این جمع شدن نه تنها دلگیر نیستند؛ بلکه دلگرم هم میشوند. اجتماعات چند میلیونی در حرمهای اهل بیت در مواقع مختلف با وجود دردها و رنجها و خطرها و آسیبها و هزینهها و ناملایمات متعدد، جلوهای از این خاطر و خاطره جمع است که میان مؤمنین وجود دارد.
اگر گفته شود جمع شدن مخصوص مؤمنین نیست باید عرض شود که بیگمان چنین است. اما میتوان اصالت جمع را زمانی کشف کرد که مانع و مزاحمی علیه این یکتنی و یکدلی به وجود میآید. بسیاری از جمعها با کمترین تهدید از بین میرود. این جمعها به جای فشرده شدن، پراکنده میشوند.
خاطره عجیب، اما واقعی سالگرد شهادت سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی شاهدی بر این معناست. با وجود دو انفجار مهیب و کشنده، جماعت به سرعت به جمع خود بازگشتند و اگر نبود ممانعت مسئولان و خوف و خطری محتملی که حافظان امنیت را به محدود کردن مراسم وادار کرد، جمعیت هیچ گاه صحنه را ترک نمیکردند. این تجربه در طی چند دهه بارها تکرار شده است. مردم در زیر بمباران صدام و رژیم بعث، راهپیمایی میکردند و ترسی به دل راه نمیدادند. مقام جمع مؤمنین چنان آنان را به هم فشرده که با وجود عملیاتهای تروریستی مکرر در میعادگاههای ملی و مذهبی و انقلابی و تهدیدات بالقوه مستمر، باز هم جمعیت کماکان به سوی هم میشتابند. علاوه بر تهدیدات جانی و هزینههای مالی، عملیات روانی منافقین از معارضین و معاندین و تحقیرها و توهینها و تخریبها و تحریفهای دوستاننمایان و دوستان نادان، باز هم مؤمنین در تمام موقعیتهای مهم تعلق هویتی و ذاتی خویش را ثابت کردهاند. این بر خلاف رفتار کسانی است که به محض روی دادن حادثهای علیه دین، وطن، مردم، نظام، رهبر، انقلاب، تاریخ و تمدن و همه داراییهای ایران اسلامی اقدام میکنند و در کنار دشمنان این مرز و بوم قرار میگیرند.
چه بسیار اندیشههای تجزیهطلبانه و مهاجرتهای فرارگونه که به بهانههای مختلف انجام شده است. چه بسیار همکاریهای دانسته و ندانسته با دیگران بر ضد اتحاد و یکپارچگی و اقتدار ملی و دینی که واقع شده. اما همواره در تمام شرایط ما عزیزانی را داشتهایم که تا پای خون و شهادت بر سر پایایی و پویایی ایران اسلامی عزیز ماندهاند و هرگز از سختیها نگریختهاند. بلکه به دل آتش زده و پیروزی و فتح را به ارمغان آوردهاند.
زمانی هر گاه کار کشور به سختی میکشید، پادشاه قدر قدرت قوی شوکت ما با جت شخصی فرار میکرد. او نه تنها به عنوان رئیس مملکت صاحب مقام جمع و کانون انحاد و ایمان مردم نبود، بلکه به شدت دچار از هم پاشیدگی شخصیت و وابستگی ذاتی به غیر بود. در زمان آنان تمام سرمایههای مادی و معنوی ایران از هم میپاشید.
خاک ایران از دست میرفت. مال و جان و ناموس مردم ایران مورد تجاوز و تعدی و تعرض قرار میگرفت، در حالی که از سوی رژیم نامشروع پهلوی اراده و اقتداری برای دفاع از کیان ملت وجود نداشت. حکومت شخصی شده بود و شخصیت ملی و دینی و مذهبی هزینه میشد تا جایگاه شخصی حفظ و تقویت شود.
مردم و سرمایههای مردمی به هیچ گرفته میشدند تا سلسله سلطنتی پایدار بمانند.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
نشانههای آشکار این همدلی ایمانی را میتوان در بحرانهایی مانند جنگ و سیل و زلزله و کرونا و یا شبها
مردم با رهبری امام خمینی رحمت الله علیه، مقام جمع خود را باز یافتند و به اتحاد کلمه رسیدند. یکدلی و یکپارچگی امام و امت تهدید را برطرف کرد و پیروزی را نصیب ملت ایران کرد. مشارکت عمومی و ائتلاف قلوب چنان قوت و قدرتی به مردم داد که توانستند تمام ساختارهای غلط و نظامات باطل را زیر و رو کنند و با مبارزه راههای نو را پیش روی کشور و مردم باز کنند.
احیاء رابطه جانانه مؤمنانه معجزه آفرید و در طول بیش از ۶ دهه انقلاب به تدریج استکبار و استعمار و استبداد داخلی و خارجی را عقب راند. البته فراز و فرودها و پیچ و تابها و ناهمواریها و دستاندازهایی نیز در مسیر داشتیم؛ اما هر کجا از هسته مرکزی ایمان فاصله گرفتیم و انگیزههای فردی و دنیایی، بر انگیزههای جمعی و ایمانی غلبه پیدا کرد، شاهد تلخیهای بیشتر و آسیبهای دردناکتر و هزینههای گزافتر بودیم.
منافقین همواره تلاش کردهاند با رواج دنیازدگی و توسعه خودخواهیها و استبدادهای خورد و ایجاد ترس و تردید و خشم و اندوه و شیوع شبهات و همهگیری ناامیدی و سستی و بیقیدی و لاابالیگری، جمعیت مؤمنانه را متفرق کنند. آنها مأمور تفرقهاند. آنها در تلاشند با سست کردن روابط مردم با یکدیگر، راه را برای دشمن خارجی باز کنند تا با کوچکترین فشار بیرونی، جماعت از هم بپاشد.
نقطه کانونی این هجمهها و حملات نیز شخص و شخصیت ولیّ فقیه است.
آنان میدانند که نمیتوانند آن حکیم متأله را از مقام توحید و خاطر جمعی که دارد تنازل دهند؛ لذا راهبرد اساسی خود را بر روی ایجاد بدبینی و شبهه و شک نسبت به او و جایگاهش قرار دادهاند.
بیگمان شاهد عملیاتهای سنگین ضدانقلاب و افراد و عناصر و گروههای غیرانقلابی بودهاید که از پس رفتار و گفتار و بروز و ظهور آثار ولیّ فقیه و ولایت فقیه، تلاش کردهاند تأثیر مثبت اتحادبخش و قدرت اجماع آن را با بدگویی و توهین و تمسخر و القاء تردید و ترس، خنثی کنند.
از نظر آنان مردم نباید به امامشان اطمینان داشته باشند. آنگاه به سادگی میتوان بر آنان چیره شد.
این درست همان راهی است که منافقین در تمام طول تاریخ بارها و بارها آزمودهاند. از قوم موسی گرفته تا امت رسول الله، زخم خورده نفاق و نفرت منافق و جهل و ضعف عدهای بودهایم.
آیا تا کنون پیش آمده که دست شما با مغز شما به نزاع برخیزد که چرا من دست شدهام و تو مغز، در حالی که همه از سلول واحد پدید آمدهایم؟!
انتظار دارم پاسخ شما منفی باشد. بلکه بفرمایید اساسا چنین حسی هیچ گاه به ذهن ما خطور هم نکرده.
آیا این میتواند کنجکاوی شما را برانگیزد که چرا؟!
احتمالا پاسخ شما به این سؤال نیز منفی است. زیرا چنان یکتایی بین دست و گوش و چشم و زبان و قلب و مغز و همه اجزاء و اعضاء بدن وجود دارد که اساسا غیر آن فرض هم نمیشود.
اما گاهی بیماریهایی بدن را تهدید میکند که انسان دچار چالش با خود میشود. این چالشها و تنشها و تردیدها و توهینها بین و در جان و ذهن و تن رخ میدهد و بیماریهای روحی و روانی و جسمی متعددی را باعث میگردد. این یعنی آغاز فساد انسان. در چنین وضعی انسان شروع به پراکندگی و از همپاشیدگی میکند و گاهی روند پوچی و فروپاشی تقویت و دنبال میگردد.
همین خطر برای جامعه نیز وجود دارد. چرا اعضای بدن هیچ گاه نگران برتری و فروتری و پستتری خود نیستند؟!
زیرا آنان خود را نه با یکدیگر که با «من» میسنجند. برای آنان مهم «من» است و هیچ دوگانگی و تفرقه و تردید بین خود و «من» قائل نیستند. برای آنان آنچه اهمیت دارد حفظ سلامت، آرامش و امنیت و سعادت «من» است نه خود. اساسا هیچ گاه به این فکر نمیکنند که یک خودی هست و یک من، که از هم جدا هستند. هر گاه بدن دچار این سؤال شود، آثار بیماری ظاهر میگردد.
وقتی اجزاء و اعضاء یک مجموعه نسبت به کلیت آن مجموعه گرفتار دوگانگی شدند، آنگاه آن مجموعه بیمار است و خطر فساد و مرگ آن را تهدید میکند.
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: جلوی هجوم زبانهای بیگانه به زبان فارسی را بگیرید
🔹حالاها متأسفانه هجوم زبانهای بیگانه هم زیاد شده. زبانهای اروپایی غربی انگلیسی بالخصوص هجومش زیاد شده، همچین بیدریغ مصرف میکنند.
🔹به نظر من عکسش باید انجام بگیرد. واقعا نباید بگذارید حجم لغاتِ فرنگی در داخل زبان فارسی بیش از این شود.
@Farsna
هدایت شده از خبرگزاری فارس
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سخنان حجتالاسلام قرائتی درمورد فریبخوردگان آشوبهای پارسال
🔹در آشوبهای پارسال آشوبگران به چند روحانی جسارت کردند؛ در حرم حضرت عبدالعظیم چند جوان به جبران این عمل زشت عمامۀ من را بوسیدند.
🔹باید گذشت داشته باشیم و از هم بگذریم؛ کینه نداشته باشیم.
🔹من از خدا، خانواده و همۀ مردم از اینکه ممکن است در تبلیغ دین کمکاری کرده باشم عذرخواهی میکنم.
@Farsna
هدایت شده از پایگاه نقد و تبیین
23.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌓 دکتر حسین اسلامی هم از آشفتگی فرهنگی کشور آتیش گرفته.
🔺فریاد او از گرایش های ضد فرهنگی؛ به چالش کشیدن اصول اخلاقی و فرهنگی بومی و ملی مردم ایران است.!!!
🔹حسین اسلامی ساروی استاد پیش کسوت، واقف، نویسنده، یتیمخانه دار، کتابخانهدار و پژوهشگر است؛ او تمام وقتش را در مرکز ساریشناسی استقرار دارد.
🔹دل مشغولی او زبان مازندرانی است؛ سالها تلاش کرد تا بالاخره مصوبه ای صادر شد که معلمان مجاز به گفتگو با زبان مازندرانی با بچهها در کلاس باشند.
🔺آیا چنین آدمی با این اندیشه و روحیه حفظ سنت های ایرانی نباید از این ابتذال فرهنگی جاری خون گریه کنه؟!
🌍 پايگاه نقد و تبیین🔻
https://eitaa.com/jtabiin
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•