هدایت شده از محسن عباسی ولدی
با روی سیاه.mp3
5.48M
#مناجات
✨سحر شانزدهم
🎙 حاج محمود کریمی
@abbasivaladi
هدایت شده از کانال کاظم کاردانی
.
اگر کسی در نهی از منکر شهید شد، به این حدّ اکتفا نکنید که در قطعۀ شهدا دفن بشوند. نه! شهدای دیگر، همان تابلوی روی مزارشان کافی است؛ اما شهید نهی از منکر، یک چهارطاقی و بقعهای مخصوص خودش میخواهد.
اگر کسی به خاطر امر معروف شهید بشود، باید یک امتیازی بر سایر شهدا داشته باشد. چرا؟ چون شهدا، همراه یک جمع میرفتند و حرکتشان در کنار یک جریانِ هماهنگ با آنها بود. رودخانۀ شهادت میرفت و اینها هم توی آن به پیش برده میشدند.
💯اما شهید امر به معروف، هرچه به اطراف نگاه میکند، جریان خلاف او است. روزنامه را نگاه میکند، در و دیوار را نگاه میکند، این طرف و آن طرف را نگاه میکند، میبیند که جریان بر خلاف اوست. حتی در خانهاش هم #ملامتش میکنند. به او میگویند: #تندرویی! به او میگویند: خشکمغزی. به او میگویند بیکلّه. به او میگویند: این آدمهای #معقول و #مودب را ببین که یواش از کنار قضیه #رد_میشوند که #انگار_نه_انگار!
به امام صادق(ع) گفتند ما اگر امر به معروف کنیم، برایمان دردسر میشود! فرمودند: پس معلوم شد این نمازها را هم که میخواندید، به این خاطر بود که هیچ خطری برایتان نداشت! اگر آن هم خطر پیدا کند، نماز را هم نمیخوانید! یعنی: به این خاطر نمازتان را ترک نمیکنید که #فحش در آن نیست! #نمیزنندتان!
امام صادق(ع) میگوید: تو امر به معروف نمیکنی چون مشکل دارد، چون دردسر دارد؛ اما نماز میخوانی چون #بیدردسر است. از این جهت، خدا میگوید: نماز تو را هم قبول ندارم. تنها نماز ناهی از منکر را قبول دارم.
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
کاظم کاردانی🔰
@kazemkardani
.
هدایت شده از رؤیای اجتماعی ما / الف.برومند
🖋 مشارکت مردمی و ریشه ای ترین صفات طبع مادی انسان
شاید به نظر عجیب و غریب بیاد ولی جسارتا چون با انسان سر و کار داریم و این انسانه که باید مردم رو بسازه و بعدش مشارکت کنه، چاره ای جز شناخت طبیعتش نداریم تا
🔺 هم برخورد ناجوری باهاش نکنیم (تو سرش نزنیم)
🔺 هم بی خود پر و بالش ندیم (لوسش نکنیم)
بلکه متعادل برخورد کنیم تا در کنترل فطرت، تربیت بشه
خب حالا بگم براتون که
ریشه ای ترین این صفات دو تا موجود سمی ان که یکی شون
🔺عالی جناب تکبر
و دیگری
🔺عالی جناب حسد
هستند
نگید چرا بعداً براتون می گم ولی یه جورایی
🔺 تکبر مردونه تر (دقت کنید صفت تفضیل آورده مطلق نیست آمپر نچسبونید) و
🔺حسد زنونه تره (بازم صفت تفضیله ها با صفت مطلق فرق داره)
بنابراین طبیعی ترین ترکیب مسموم وقتی پیش میاد که تکبر مردانه و حسد زنانه با هم جمع بشن و خب معلومه چه بدبختی سر جامعه میارن
از اون سمی تر که حتی انحراف از طبیعته جایی ست که سمت حداقلی دو صفت کنار هم قرار بگیره، یعنی تکبر حداقلی تر زنانه و حسد حداقلی تر مردانه.
اینجا دیگه ته مرگ حیات اجتماعی ست
و خب دیگه اصولاً مشارکت بی مشارکت
حالا در این لایه حاکمیت و مردم هم ضرب کنید (سختش با شما)
چه اوضاعی میشه خدایی ش
نابودیم رسماً
@JaameeOmmat
«ایرانگرایی» پهلوی و «ایرانیگری» ولیّ فقیه
چه تفاوتی بین ایرانگرایی و ایرانیگری وجود دارد؟! در نگاه اول تقریبا هیچ...
اما اگر نگاه دقیقتری داشته باشیم، خواهیم دید که این دو از جهانهای متفاوت برآمدهاند و چشماندازهای یکسانی نیز ندارند. در نتیجه مسیری که پیش پای ما قرار میدهند نیز یکسان نیست.
اگر بخواهیم حرف آخر را اول بزنیم، میتوانیم بگوییم که یکی در فضای خودخواهی فهمیده میشود و دیگری در فضای خودسازی. یکی محصول شخصیسازی مستبدانه و مستکبرانه است و دیگری نتیجه مردمیسازی شخصیتپردازانه و متواضعانه. اما چگونه؟!
شعار پهلوی احیای ایران باستان بود. رضاخان با وجودی که انسان بیسوادی بود و فهمی از تاریخ و تمدن و ایران و اسلام و حکومت نداشت، با پشتیبانی و همراهی دولتهای خارجی و عوامل داخلیشان، شعارهایی را سرلوحه کار خود قرار داد و سعی کرد با ادعای تجدد و روشنفکری به نحوی سنت ایرانی را به بهانه گرامیداشت ایران باستان از بین ببرد.
در واقع رضا قلدر مأمور بود ایران و ایرانی را به جان هم بیاندازد و شخصیت ایرانی را به اسم شخص ایران له کند و زیر پا بگذارد.
مسئله رضا پالانی تاریخسازی برای پادشاهی خویش بود، نه بازخوانی تاریخ ایران و بازیابی تمدن ایرانی. حرکتی کاملا نمادین و ناشیانه که لااقل در دو پرده به صورت کاملا ویژه خود را نشان داد.
اولی در زمان خود رضاخان اتفاق افتاد و آن جنگ خیابانی با دین و مظاهر و مناسک و آداب و رسوم دینی مردم بود و دیگری در زمان محمدرضا پهلوی در جشنهای موسوم به ۲۵۰۰ ساله.
تلاش برای تحمیل یک نظام پادشاهی دیکتاتوری که آشکارا توسط دولتهای خارجی مهار و مدیریت میشد و هیچ ربطی به نظم و نسق روند رشد جامعه ایرانی نداشت، باعث شد تا سلسله پهلوی ناچار باشد دائما با شعار ایران ضد شعور ایرانی بجنگد.
سنت و فرهنگ ایرانی چیزی بود که توسط پهلویها تحمل نمیشد و هر چه از ریشه اصیل ایران میرویید، تنها تا آنجا معتبر بود که نامناسبتی با حکومت تحمیلی پهلویها نداشته باشد.
پهلوی بیهیچ شایستگی شخصیتی و حتی سابقه موروثی و حتی بدون اثبات برتری بر اساس سنتهای رایج پادشاهان ایرانی و تنها با اصرار و دخالت عوامل خارجی و حمایت اجنبی به قدرت رسید و برای فرمانروایی نقشه کشید.
منافع کلان استعمارگران ایجاب میکرد که کشورهای دیگر هیچ گاه امکان احیای تمدنی نداشته باشند و روی پای خود نایستند و همواره خود را وابسته جریان استعمار ببینند.
یکی از راههای تحقق این هدف تضعیف کشورها با رواج خودخواهیهای افراطی ملی بود. منطقه باید ضعیف میشد. تاریخ مشترک و علقههای سنتی و تجربه زیسته و سبک زندگی متعارف بین کشورهای اسلامی منطقه باید از بین میرفت تا مبادا ملتها بتوانند با بازیافت حیثیت و جایگاه خود، استعمار را پس بزنند. در نتیجه همانطور که در ترکیه و افغانستان و عراق و کشورهای دیگر منطقه تعصبات قومی قبیلهای باعث بریده شدن از فلات تمدنی شد، ایران نیز با شعار باستانگرایی و تعصبات کور مثلا ملّی از همسایگانش جدا افتاد. تعمیق و تقویت شکاف ملی در ظاهر برای شخصیت بخشیدن به ایران و ایرانی بود؛ اما در واقع هدف شخصیتزدایی از امت اسلام و اتحاد منطقهای بود که مردمانی کم و بیش همرنگ و همراه داشت.
اصرار بر باستانگرایی خشک و غیر منطقی از یک سو و تلاش برای هضم کردن فرهنگ و سنت و زندگی ایرانی در مظاهر منحط تجدد به قدری پیش رفت که شخصیت اقوام ایرانی محترم شمرده نمیشد و آنان حتی در خاک کشورشان امنیت لازم را نداشتند.
پهلوی به بهانه تمرکز حکومت و قدرت و غلبه بر هرج و مرج تمام ظرفیت شخصیت مردمی موجود در سلولهای ایران را با پوستههای تجددی از سرتاسر کشور مکید و ایران را به قیمت اقتدار مطلق خویش، تضعیف کرد.
مشکل رضاخان هیچ گاه رفتارهای غلط پادشاهان گذشته نبود. زیرا در عمل به زشتیهای آنان افزود و به رویههای گذشته به شکلی دیگر ادامه داد. او ضعف اصالت خویش و بیریشگی در نهاد قدرت و میان ملت را با عصبیت و خشونت بیحد جبران میکرد و سرانجام مانند موش پیر از کشور اخراج شد تا پسرش ذلیلانه بر صندلی قدرت تکیه زند.
پهلوی به قیمت تحقیر و تضعیف و تخریب و تحریف و تهدید و تطمیع ملتش، از سوی غرب اجازه دوام قدرت یافت.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
«ایرانگرایی» پهلوی و «ایرانیگری» ولیّ فقیه چه تفاوتی بین ایرانگرایی و ایرانیگری وجود دارد؟! در ن
پهلوی با ایجاد دیوارهای بلند تعصب ملّی، شخصیت منطقهای و جهانی ایران را از بین برد و آن را به نوعی در مقابل دیگران قرار داد و همین باعث تضعیف جایگاه تمدنی ایران گردید. تبدیل حب نفس که در مرتبهای در حب وطن تجلی مییابد اگر ما را از حب منطقه و حب جهان باز دارد و اجازه ندهد پیوندهای اورگانیک مسیر رشد طبیعی را رقم بزند، به تدریج باعث فرسودگی و پوسیدگی نفس نیز خواهد شد.
یعنی حفظ خویشتن، نباید به افراط منجر شود و انسان دچار خودخواهی و کندگی از لایهها و دوایر هویتی خویش گردد.
ایران در دوران پهلوی تبدیل به کشوری ضعیف و پس افتاده شد و نه تنها ضعف گذشته جبران نگردید، بلکه زمینههای تحقیر و تضعیف مضاعف تشدید و تقویت گردید.
نمادهای آشکار آن را میتوان در قابهای مختلفی نشان داد. مثلا حکم برکناری رضاخان به عنوان شاه ایران و قبول بیچون و چرای او. یا شکست دو روزه ارتش به اصطلاح پادشاهی در مواجهه با هجوم بیگانه و تسلیم شدن ایران با وجود هزینههای فراوان نظامی و ادعای نظامیگری رضاخانی. با این اتفاق معلوم شد که رضاخان لات سر کوچه ایران است علیه مردم خودش و در برابر بیگانه حقیر و پست و بیمقدار است.
قاب دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، اجلاس رؤسای جمهور آمریکا و انگلیس و شوروی در تهران بدون حضور و حتی اطلاع محمدرضا پهلوی.
قاب دیگر واگذاری بحرین و فاب دیگر بمباران سیستان و بلوچستان و باز قاب دیگر تلاش برای تصویب قانون کاپیتالاسیون و قابهای متعدد و متنوع دیگر در زمینههای مختلف.
ایرانی در زمان پهلوی چنان بیحیثیت شده بود که شاه ایران نیز به شمار نمیآمد، چه رسد مردمان عادیاش. این استضعاف و استخفاف شوم تاریخی هنوز هم آسیبهای خود را بر روی ملت ما میگذارد و مانند بیماری ارثی و مسری، از فردی به فرد دیگر و از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد.
هنوز هم بسیاری از ایرانیان بر اثر افراط در تعصبات ایران باستان و دروغهایی که به اسم تاریخ به خورد ایشان داده شد، دچار خودتحقیری و خودانکاری بینالمللی هستند. حتی این خودجرحی و خودستیزی به دوایر و سطوح هویتی کوچکتر هم سرایت کرده و ایرانیانی هستند که با نفرت از زبان، دین، سبک زندگی، آداب و رسوم و فرهنگ، رنگ پوست و ترکیب قیافه و شکل و ادای ایرانی نیز یاد میکنند. ایرانیانی که گذشته خود را نمیپذیرند و نمیخواهند در امتداد پدران و مادران خویش به شمار آیند.
ترویج و توسعه و نهادسازی بر اساس خودخواهی و اندیشه استبدادی رضاخانی خسارتهای جبرانناپذیری به ایران و ایرانی وارد کرد. پهلوی دوم نیز در حقارت نفس دست کمی از پدرش نداشت و استحقار درونی را با استکبار بیرونی جبران میکرد و خود را در زنجیره استکبار جهانی معنی میکرد.
پهلوی در واقع گماشته غرب بود برای مهار انسان ایرانی که مبادا پیوندهای تمدنی و مؤلفههای قوت و قدرت و اقتدار درونی خویش را بازیابد. در ایر استکبار سیستماتیک، استضعاف سیستماتیک و فرایندی رقم خورد و ظالم و مظلوم و ضعیف و مستضعف چنان در هم پیچید که امکان شناسایی و اصلاح گاه غیر ممکن به نظر میرسید.
این عمیقترین و گستردهترین و سازماندهیشدهترین فساد تاریخ ایران بود. لااقل از زمانی که ایران به عنوان یک کشور و یک ملت شناخته شد.
وقتی یک ضعیف، به قدرت میرسد، اینگونه حیطه قدرت خویش را نابود میکند.
در واقع ایرانگرایی شعار ایرانگرایانه نبود.پوستین زریننی بود بر قامت نحس و نجس ایرانستیزی و ایرانیستیزی.
پهلوی ایران را برای شخص خود مصرف میکرد.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
پهلوی با ایجاد دیوارهای بلند تعصب ملّی، شخصیت منطقهای و جهانی ایران را از بین برد و آن را به نوعی د
اگر علاقمند به کشف صحت و سقم این ادعا باشید میتوانید به سادگی امتداد اندیشهای و شخصیت فردی و خانوادگی و اجتماعی و قوت و قابلیت بازماندگان و هواداران و حامیان و متحدان و متفقان ایشان و نسبتی که با ایران و ایرانی برقرار میکنند را مورد مطالعه قرار دهید.
واضحترین نشانه میتواند فرزند شاه باشد که مدعی جانشینی پدر خویش است. در روزهای انقلاب البته ما نمیدانستیم که بناست شاه تا چند ماه دیگر بر اثر بیماری بمیرد. فرض کنید انقلاب نشده و آن چند ماه سپری شده و حکومت به دست جانشین پهلوی رسیده. همان شخصیت ضعیف النفس مفلوکی که امروز در آن سوی دنیا با پولهایی که پدرش از ایران دزدید علیه ایران فعالیت میکند.
رفتار و گفتار و مواضع و فعالیتهای خانوادگی و اجتماعی او را بررسی کنید. آیا یک مدیریت یک خانه را به او میسپارید؟!
میتوان در چیستی و چرایی جمهوری اسلامی بسیار سخن گفت؛ اما اگر در مورد جایگزین جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی سخن میگویید روی انتخابهای خود دقت کنید.
ضدانقلاب در این 40 سال تقریبا ظرفیتی نمانده که از خویش آشکار نکرده باشد. انسان ناشناخته یا گروه ناشناخته یا اندیشه ناشناختهای باقی نمانده است که آشکار نشده باشد. پرونده مبارزاتی آنان نیز پیش روی ماست. میدانیم که برای رسیدن به قدرت از چه حربههایی استفاده کردهاند و به چه روشهایی متوسل شدهاند. قصد من رسیدن به این نتیجه است که راه درست پیش رو ساختن است نه تخریب و تحریف و تحقیر. جمهوری اسلامی ایران، دیگری قدرتمندتر از خود ندارد. دیگری صالحتر از خود ندارد. دیگری مستعدتر از خود ندارد.
البته این نوع مقایسه کردن بیانصافی در حق جمهوری اسلامی به شمار میآید و نوعی قدرناشناسی است؛ اما با نگاه حداقلی نیز نمیتوان جمهوری اسلامی ایران را از اولویت مصلحت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و امنیتی و اقتصادی و نظامی ایران کنار زد. تا امروز هیچ جایگزینی ایرانیتر از جمهوری اسلامی وجود نداشته است.
اگر در مورد ساختن ایران همدل هستیم و منطق رشد و پیشرفت از مسیر خودسازی را پذیرفتهایم اکنون میتوانیم در مورد «ایرانیگری» با هم گفتگو کنیم.
هدایت شده از 🇱🇧🇮🇷🇮🇶BBCNEWS1🇵🇸🇸🇾🇾🇪
16.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸قضيهی فلسطین
آن یک قضیه است / آن هم یک قضیه است...
🆘@BBCNEWS1
خداوند از آدمهای ضعیف متنفر است. به خاطر همین میگوید زیردست هیچ کس نباش. از هیچ کس حساب نبر. فقط از خودم حساب ببر. همه بخواهند یا نخواهند تو را زیر سقف خودشان نگه میدارند. خدا سقفش بینهایت است.
خدا بدش میآید با کسانی رقابت کنی که صفاتشان اندک است. کوچک هستند. کم هستند. کوتاه هستند. میگوید بیا در مسابقهای که من برای تو تعیین میکنم شرکت کن. آن مسابقه چیست؟ با بینهایت مسابقه بده....
سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
خداوند میفرماید بیایید با خودم طرف باشید. چکار دارید با بقیه. بیایید به طرف مغفرت خودم. خوب میداند ما مغفرتش را نمیفهمیم یک مثال میزند با چیزی که ما میفهمیم. بزرگترین چیزی که هر کس میشناسد چیست؟ آسمان و زمین. میفرماید عرضش به اندازه آسمان و زمین است. آن زمان مردم یک اندازهای از آسمان میفهمیدند. ما امروز یک اندازه دیگری را میفهمیم. قرار است ما قویتر باشیم.
خداوند میفرماید مغفرت من عرضش این اندازه است، ببین طولش و ارتفاعش و عمقش چقدر است. حالا همه ضعیفها و ضعفها را رها کن و بیا پیش خودم.
پیش ضعیفها متوقف نشو. بیا پیش خودم. ضعیف نباش بنده من باش. بنده من باش یعنی چه؟ یعنی بنده بینهایت. شما از بندگی بینهایت چه میفهمید؟ من آزادی مطلق را میفهمم. اما آدمهای ضعیف حال به هم زنی مثل من میگویند: نه من نمیتوانم آنقدر قوی باشم. من میخواهم عاشق یک ماشین باشم. عاشق یک خانه، یک ویلا، یک تن طلا، یک میلیارد دلار پول، یک هواپیمای شخصی، یک جزیره شخصی، یک خانم زیبا و خوشتیپ، یک آقای با کلاس پولدار.....
خداوند میفرماید بنده من دنیا همهاش متاع قلیل است. بیا بنده من باش. به کم قانع نباش. من اما میگویم نه خدا نمیتوانم.
خداوند برای اینکه باز هم تکانم دهد قویترین بندگانش را نشانم میدهد. نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین، علی، محمد، جعفر، موسی، علی، محمد، علی، حسن، مهدی را نشانم میدهد میگوید لااقل بیا با اینها مسابقه بده. اما من چکار میکنم؟ به آنها حسودی میکنم و آنها را میکشم و سعی میکنم پایین بکشم.
عجیب نیست؟
وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
خداوند از آدمهای ضعیف متنفر است. به خاطر همین میگوید زیردست هیچ کس نباش. از هیچ کس حساب نبر. فقط
خداوند میگوید به فضل من فکر کن. فضل من عظیم است. همت خودت را بالا ببر و قوی باش.
متقین آدمهای قوی هستند. خیال میکردم آدم با تقوایی هستم. خیلی زمان برد تا باور کنم که با تقوی نیستم. ضعیف هستم. خداوند دائم سعی میکرد با امتحانهای مختلف نشانم دهد که دارم اشتباه میکنم. اما من اصرار میکردم که در ضعف خودم پنهان شوم. او خیلی با من کلنجار رفت تا بفهماند و مرا از این اشتباه بیرون بیاورد که تو ضعیف هستی و خیال میکنی که با تقوا هستی. تو با تقوا نیستی.
اما حالا باور کردهام. وقتی نمیتوانم چشمم را نگه دارم، ضعیف هستم. وقتی نمیتوانم گوشم را نگه دارم ضعیف هستم. وقتی نمیتوانم زبانم را نگه دارم ضعیف هستم. وقتی نمیتوانم ذهنم را نگه دارم ضعیف هستم. وقتی نمیتوانم دلم را نگه دارم ضعیف هستم. وقتی عصبانی میشوم ضعیف هستم. وقتی نگران نگاه این و آن میشوم ضعیف هستم. وقتی توی ترافیک گیر کردهام حوصلهام سر میرود، ضعیف هستم. وقتی داد میزنم سر کسی ضعیف هستم. وقتی کسی را میزنم و فحاشی میکنم ضعف دارم. وقتی کسی مسخرهام میکند من ناراحت میشوم، ضعیف هستم. وقتی کسی را مسخره میکنم ضعیف هستم. وقتی دروغ میگویم ضعیف هستم. وقتی غیبت میکنم، تهمت میزنم ضعیف هستم. وقتی نمیتوانم با خدا رفیق شوم ضعیف هستم. وقتی نمیتوانم دستورش را عمل کنم ضعیف هستم. وقتی با آدمهای ضعیف رفاقت میکنم اما نمیتوانم با آدمهای قوی رفیق شوم، ضعیف هستم. من چون ضعیف هستم نمیتوانم با امام زمان دوست شوم. چون ضعیف هستم نمیتوانم با پیغمبر خدا دوست شوم. من چون ضعیف هستم، غذا که دیر میشود یا بدمزه میشود یا ته میگیرد یا شور میشود یا تند میشود یا شفته میشود یا هر چیزی و من عصبانی میشوم و قاطی میکنم ضعیف هستم.
خداوند ضعیفها را دوست ندارد. خداوند دوست دارد ما قوی باشیم. دین را فرستاده تا ما قوی شویم. با دین به ما یاد داده چطور با او رفیق شویم و قوی شویم.
این آدمهای مستکبر را دیدهای؟! آنها از بقیه ضعیفتر هستند. این آدمهای خودنما را هم که دیدهای! آنها از بقیه ضعیفترند. دیدهای بعضی از مردم همه تلاش خود را صرف این میکنند که خود را بیشتر جلوه و دهند و به بقیه نشان دهند و در چشم بقیه فرو کنند؟! آنها از بقیه ضعیفترند. البته شاید خیال کنند زیباتر و با شکوهترند، اما ذلیلتر و ضعیفترند.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
خداوند میگوید به فضل من فکر کن. فضل من عظیم است. همت خودت را بالا ببر و قوی باش. متقین آدمهای قوی
ضعیفها قویها را تحمل نمیکنند. به همین دلیل مستکبرها، قویها را به استضعاف میکشند. ضعیفها هر کار بتوانند برای حذف قویها میکنند. به خاطر همین مظلومترین آدمهای دنیا قویترینها هستند. ضعیفهای زیاد حمله میکنند برای قویهای کم. قویها وقتی هستند، بقیه تحت تأثیر آنها قرار میگیرند. ضعیفها ناراحت میشوند. چون وقتی قویها هستند، بقیه به آنها خیره میشوند. ضعیفها نمیتوانند خود را نشان دهند و بقیه را زیر پا بگذارند و بر آنها غلبه کنند. ابرهه را که یادتان هست. یکی از آن ضعیفها بود.
ضعیفترینهای زمان ما هم مستکبران هستند. آمریکا، اسرائیل، انگلیس، فرانسه و زیردستانشان ضعیفترینها هستند. آدمهایی که بیشتر تکبر میکنند، ضعیفترند. مستکبرها خودشان حقارت خودشان را میفهمند؛ اما به شما نمیگویند. پنهان میکنند تا شما را منفعل کنند. آنها روی انفعال شما حساب ویژه باز کردهاند. اگر منفعل شوید زیر دست آنها خواهید رفت. زیر پای آنها قرار خواهید گرفت.
غزه را ببینید. چقدر قوی هستند. چقدر مستضعف هستند. چقدر عظیم هستند. ما ایرانیان را میدانید چرا تحریم میکنند، تهدید میکنند، تخریب میکنند؟! چون قوی هستیم. مستکبرین میترسند از قویها. قوت را نمیشود کاری کرد. قویها تو پر هستند. از بین نمیروند. نمیشکنند. له نمیشوند. فرار نمیکنند. از هم نمیپاشند. کم نمیآورند. چرا از دست ما عصبانی نباشند؟ حتما هستند. باید هم باشند و از عصبانیت بمیرند.
خداوند غیرت قویها را میکشد. ناراحت میشود ما قویها را اذیت کنیم و به پر و پای آنان بپیچیم. البته قویها معمولا از اذیتهای ضعیفها اذیت نمیشوند، اما از تضعیف دیگران خیلی اذیت میشوند.
دور و برتان اگر آدم قوی پیدا کردید به او احترام بگذارید و در صدر مجلس بنشانید. بگذارید قد و قامت مجلستان بالا برود. سقف مجلس که بالاتر برود جا برای رشد شما هم باقی میماند. ما در ایران این کار را کردهایم. کار را دادهایم دست خدا و پیامبر خدا و جانشینان پیامبر خدا و جانشینان جانشینان پیامبر خدا و آنها را گرامی داشتهایم. تا سقف کشورمان تا عرش خدا بالا رود و محدود نشود به قد یک عده مستکبر عیاش مستبد مثل پهلویها...
ما ولایت فقیه را بالای مجلس خود نشاندیم تا جا برای رشد آنان که میخواهند قوی باشند باشد. ما نمیخواهیم نظاممان کوتوله تربیت کند. سقفش کوتاه باشد و قویها را به استضعاف بکشد و آنان احساس کنند که اینجا جایشان نیست و زندان باشد ایران برایشان. ایران وطن اقویاست. هر کس هر چقدر میخواهد قد بکشد. در ایران کسی به خاطر قوی بودن تحقیر نمیشود. اینجا مستکبرین تحقیر میشوند و قویها تعظیم و تقدیر میشوند. شهداء با همت بلندشان خانه ما را بلندمرتبه ساختند. هر کس هر چقدر میخواهد رشد کند. مؤمنین با آدم قوی همراهی میکنند و به او کمک میکنند بیشتر رشد کند و بزرگتر و عظیمتر شود. اینجا کشور حسودهای حقیر نیست. کشور عصبانیهای ضعیف نیست. اینجا کشور شیطان کوتوله نیست. اینجا کشور امام زمان عظیم است.
شبکههای معاند خارجی کجا میروند؟!
دشمنیها تمام شده یا بهانهها یا پولها؟!
هیچ کدام. بلکه زمین تازهای باز شده برای فعالیت که هزینه سنگین و آشکاری ندارد.
مدتی پیش جمعبندی بررسی شرایط به اینجا رسید که دیگر نیاز نیست سرمایهگذاری عمدهای روی شبکههای خارجی صورت پذیرد. زیرا پس از فتنه ۱۴۰۱ شرایط داخلی ایران به کلی تغییر کرده است.
عملا آتش به جان افتاده و نیاز نیست کسی باد بزند. لذا سرمایهها به داخل منتقل میشود تا این آتش فروننشیند تا روزی که خاکستر ایران را به باد دهد.
در این مدت اگر زیاد باد بزنی نیروهای خیابانی تو دچار فشار اجتماعی خواهند شد. باید آرام آرام حرارت بدون شعله شهرها را دود کند.
تعطیلی شبکهها هیچ بشارتی با خود ندارد. دشمن خودی و خودمانی شده است. مأموریت انجام شد. جاهلیت دارد خیابانی میشود. جنود جهل را بیش از این خواهیم دید.
دشمن یک خاکریز را فتح کرد و سرزمین پس از آن را تا خاکریز بعدی پاکسازی میکند.
در این مدت حتی نگران اغتشاشات هم نباشید؛ مگر اینکه تغییر خارق العادهای رخ دهد که دشمن دچار توهم دوباره شود.