eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
143 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
25 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
ما در بازی مسئولیت زیادی به گردن نمی‌گیریم. خطر زیادی را نمی‌پذیریم. داریم بازی می‌کنیم. اگر بتوانیم
انسان ناگهان به بهانه بازی در جهان مجازی خالی می‌شود. مانند کسی که بر امواج رودی پرخروش در حال لذت و تفریح بود که ناگهان به یک آبشار بلند می‌رسد و بدون اختیار در آن بلعیده می‌شود و فرومی‌رود. ولی آنقدر مست و سرخوش و لایعقل است که حتی حس نمی‌کند و این توهم عظیم را با نهایت توان می‌پذیرد و به سوی آن حرکت می‌کند و برایش هیجان‌زده می‌شود. انسان بلعیده شده در فضای مجازی یعنی مرگ انسان و نه تنها انسانیت. انسان غرق در بازی، انسان غربی دچار اختلال در تناسل و تداوم بقا نیز شده است. یعنی نه تنها گذشته آسمانی خویش را انکار کرده و آخرت را نادیده گرفته و قوای روحانی را منزوی نموده، بلکه دچار یک مهندسی عظیم در تناسل و تکرار خویش است. انسان غربی مایل نیست ازدواج کند. مایل نیست مسئولیت ازدواج را بپذیرد و مایل نیست فرزند بیاورد و مایل نیست اگر فرزندی به عمل آمد آن را بر عهده بگیرد و تربیت کند و البته شاید همه اینها را به عنوان یک بازی با کمال افتخار و عشق و علاقه انجام دهد. این انسان نه تنها از مقام انسانی خودش عدول کرده، حتی از مقام حیوانی خودش هم فروافتاده و حتی از مقام گیاهی نیز پایین‌تر رفته و تبدیل شده به یک جامد متحرک در حال فرسایش و زوال. یک ماشین. یک دستگاه. یک ربات. یک سیستم قابل برنامه‌ریزی برای بازی. انسان غربی اینگونه مرد. خب حالا می‌توان از این توده منفعل قلدر زبان‌نفهم پرخاشگر بازیگر دروغگوی ناهنجار یک لشگر دگم و سخت ساخت علیه پیامبران خدا و بندگان خدا تا هر جا که کارگردان و بازی‌ساز اراده کند وارد عمل شوند.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
انسان ناگهان به بهانه بازی در جهان مجازی خالی می‌شود. مانند کسی که بر امواج رودی پرخروش در حال لذت و
عیاشی‌ها و فحاشی‌های این روزهای کف خیابان‌های ما بخشی از همین ماجراست. باور نکنید که این جماعت آرمانی دارند و چیزی از آرمان و آینده می‌فهمند. اینها بازیگرند. اینها در بازی دفن شده‌اند. در لایه‌های عمیق بازی. آنقدر بازی تمرین شده تا اینکه تبدیل شده به زندگی و زندگی آنقدر در بازی آمیخته شده که چیزی از آن باقی نماینده. زندگی نیز یک اسباب بازی برای انسان غربی است. لذا دیده‌ایم که در بازی‌ها آن را معامله می‌کنند. تمدن ضدانسانی نه تنها نوعیت را پس زده و از بین برده و هیچ سهمی برای آن در زندگی خود قائل نیست (مگر اینکه به بازی گرفته شود) از جنسیت نیز گریخته و آن را انکار می‌کند. هنگام فرار از مسئولیت و کودک ماندن و شهوت راندن به نقطه‌ای رسید که باید انتخاب می‌کرد که بپذیرد محدودیت‌های جنیست خویش را. آنگاه از آن گذشت و آن را انکار کرد. دیگر چه چیز برای انسان باقی مانده و چه چیز کم دارد این انسان که تبدیل شود به یک آلت بازی در دست بازی‌ساز؟! جنسیت هم در کشاکش بازی تعیین می‌شود و حتی تغییر می‌کند بدون اینکه مسئولیت تخصصی آن را بر عهده بگیرد. یک شیء، یک ربات نیازی به جنسیت ندارد. همین چیزهاست که انسان غربی را تبدیل به یک انسان قاتل کرده است. انسانی که سالانه میلیونها میلیون انسان را پیش از تولید و پس از تولد می‌کشد بدون اینکه نگران باشد. انسانی که مسیر به وجود آمدن میلیون‌ها میلیون انسان را سد می‌کند بدون اینکه ترسی داشته باشد. زیرا در نظام شیطانی انسان باید نابود شود. و تاریخ مصرف هر انسان تا جایی است که عهده‌دار آرمان شیطان باشد. کشتار انسان‌ها، نسل‌کشی‌ها، خودکشی‌ها، بیماری‌ها، دیوانگی‌ها، اعتیادهای گسترده، همه‌گیری‌ها، از بین بردن نوعیت، از بین بردن جنسیت به عنوان زمینه تولید انسان....
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
عیاشی‌ها و فحاشی‌های این روزهای کف خیابان‌های ما بخشی از همین ماجراست. باور نکنید که این جماعت آرمان
و نابودی طبیعت به قیمت صنعت. انسان در یک طراحی بزرگ علیه حقیقت و واقعیت و عبور از فطرت و طبیعت به سوی صنعتی شدن پیش رفت. صنعت یعنی چیزی که من می‌سازم. چیزی که من می‌خواهم بسازم و به شکلی که من می‌خواهم بسازم و برای چیزی که من می‌خواهم برای دنیای خودم بسازم. دنیایی که در آن دیگر نه خدایی هست و نه پیامبری. زیرا مصنوع من است و من آفریدگار آن هستم. دنیای صنعتی دنیای انسان شیطان‌زده غربی است. دنیای ضد تمدن ضد انسان. دنیایی که در آن همه چیز ساختگی است. همه چیز تقلبی است. همه چیز تکثیر شده و تغییر داده شده است. خوب سرمایه این کار کجاست؟! پاسخ طبیعت است. انسان غربی دشمن طبیعت است. انسان غربی طبیعت را به عنوان سهم خود از عالم برمی‌دارد و به شکلی که مایل است عمل می‌کند. این عمل کردن هر چیز و تغییر دادن تمام آنچه خداوند آفریده و مصنوعی شدن هر پدیده‌ای آرمان شیطانی انسان شیطان‌زده غربی است. زیرا زمین به عنوان تنها بستر حیات انسان باید نابود شود. این از مأموریت‌هایی است که شیطان این عنصر ضدانسان برای خود در نظر گرفته است. باید زمین و زمینه حیات انسان از بین برود و هیچ گاه انسان به اندازه امروز در محاصره عوامل مرگ‌آفرین نبوده است. و هیچ‌گاه تا این اندازه به نابودی نزدیک نبوده است. فساد یعنی عاملی که حیات انسان و انسانی را به رسمیت نمی‌شناسد همه جا را در بر گرفته. صنعت در برابر طبیعت مدعی شده و در تمام چرخه‌های حیات ایجاد اختلال کرده و در تلاش است یک تمدن رباتیک را بر کل تقدیرات زمین مسلط کند. انسان منحط غربی می‌داند که سهمی از آسمان ندارد؛ پس هر کاری را که می‌تواند برای شخصی‌سازی زمین انجام می‌دهد. او فراموش کرده که زمین نقطه کوچکی از آسمان است و آن روز که به آسمان پشت کرد، زمین را از دست داد.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
و نابودی طبیعت به قیمت صنعت. انسان در یک طراحی بزرگ علیه حقیقت و واقعیت و عبور از فطرت و طبیعت به سو
انسان غربی سروش مرگ است. هیچ گاه این تنوع از امکان و اجبار مرگ برای انسان فراهم نبوده است. انسان مدرن زمین و زیر زمین و دریا و زیر دریا و هوا و فضا را به تسخیر عملیات ضدانسانی وحشیانه خود در آورد و هر جا توانست اثر انگشت خود را به یادگار گذاشت. معضلاتی که امروز حیات جمادی و گیاهی و حیوانی و انسانی زمین و متعلقاتش را تهدید می‌کند از شماره خارج است. هیچ موجودی حتی خود انسان در دنیای مصنوعی غرب امنیت ندارد. انسان به همه چیز و همه کس و به انواع شکل‌ها تجاوز می‌کند. تمام قاعده‌ها و قوانین و تمام حدود و حریم و تمام اندازه‌ها و مقادیر مورد تعدی و تجاوز واقع شده و هیچ خط قرمزی برای خود نمی‌شناسد دنیای مصنوعی ضدتمدن ضدانسان شیطانی غرب... انسان وحشی وحشی وحشی غربی که از مراتب دریدگی و درندگی هیچ باقی نمی‌گذارد. انسانی که تمام موجودیت خود را انکار می‌کند تا به اینجا می‌رسد که در یک دنیای اعتباری محض مجازی تعریف می‌شود و همه امکان خود را فدای آن می‌کند و تسلیم آن می‌شود. انسانی که به جای صحبت کردن با نفر کناری خویش او را در فضای مجازی شناسایی می‌کند و از قاب مجازی به رسمیت می‌شناسد و اجازه می‌‌دهد تا فضای مجازی او را برایش معرفی و تصویر کند و روابط و ضوابطش را تعیین و توصیف کند. انسان متفرد خودکامه تنها بی‌پناه بی‌همه‌چیز فاسد رو به نابودی و افول. انسان پوچ بی‌معنی بی‌ماده. بی آخرت بی دنیا. انسان مرده متحرک. انسانی که دو مأموریت بیشتر ندارد. ربات بودن برای بازی‌ساز و زامبی بودن برای او... انسانی که قدرت را و شهرت را و ثروت را و شهوت را به صورت مصنوعی می‌فهمد. توسط فضای مجازی، توسط رسانه... انسان مصنوعی مجازی بازی‌خورده. انسان ضد انسان . شهروند نظام ضدتمدن شیطانی غرب...
حکومت امری گسترده است. به گستردگی یک ملت و حتی فراتر از آن. حکمرانی مربوط به چند نفر خاص نیست. یعنی امکان برداشتن چنین بار عظیمی توسط بخشی از مردم وجود ندارد. حالا فرض کنیم کسی بیاید و بگوید که همه بروید کنار و همه کارها را به من بسپارید. یعنی بگوید تمام مسئولیت‌ها مال من. آیا چنین شخصی به بهانه تمام مسئولیت‌ها تمام حقوق را نیز خواسته است؟! در فرض دیگر ملتی را در نظر می‌گیریم که بگویند ما مسئولیت این حکومت را نمی‌پذیریم و بار آن را بر دوش بخشی از جامعه رها کنند. حالا آیا ایشان با وجود سلب مسئولیت از خود حقی برای خود قائلند؟! استبداد و خودکامگی و دیکتاتوری و استکبار یعنی چه؟! استبداد و دیکتاتوری زمانی است که کسی حقی را غصب کند که از عهده مسئولیت برنمی‌آید یا از مسئولیت خود سرباز بزند بدون اینکه بپذیرد باید حق مربوط به آن را نیز واگذار کند. یک تعادلی بین حق و مسئولیت لازم است که به آن عدل می‌گویند. کسی که حق به جانب مسئولیت‌ها را از خود سلب کند و یا آنها را ضایع کند می‌شود دیکتاتور. کسی که توانایی انجام مسئولیتی را ندارد و پیش‌نیازها و لوازم آن را کسب نکرده و برای اینکه دسترسی به حقوق ویژه داشته باشد، به دنبال آن مسئولیت است. بنده از جریان ضدانقلاب و غیرانقلابی که خیلی تلاش می‌کنند ولایت فقیه را به دیکتاتوری نسبت دهند، سؤال می‌کنم؟! سهم شما از تعادل بین حق و مسئولیت چیست؟! جریان نفاق که در تمام مدت تلاش می‌کند علیه قانون و شرع و عرف این مملکت بحران‌سازی کند و با تمام توان مردم را از قبول قانون و ایفای نقش در پیشبرد جامعه منصرف و مأیوس کند، چه داعیه‌ای نسبت به حق و عدل دارد؟! کدام عملکرد و کارنامه پیش روی آنان است که اجازه می‌دهد به عنوان مدعی وارد میدان شوند و علیه قانون و مرد قانون شعار دهند و جامعه را در اضطراب و ترس برده، بشورانند. این حکومت‌ستیزی‌ها و قانون‌ستیزی‌ها و جامعه‌ستیزی‌ها در کدام نظام و منظومه پذیرفته است و پذیرفته می‌شود؟! این همدستی و همداستانی با دشمنان فعال یک ملت در سؤال و مسئله از کجا برمی‌خیزد.
مقصود از فساد هر آن چیزی است که با اصل حیات یا عوامل حفظ و تقویت و پشتیبانی آن و یا با لوازم پاسداری و تأمین و تضمین آن تعارض و تنافی و تقابل داشته باشد. فساد هر عامل بیماری‌زا و موجب آسیب و ضرر و خسارت است، به طوری که باعث تهدید حیات یک نظام گردد. فساید در واقع روح حاکم بر مجموعه را به رسمیت نمی‌شناسد و برای توسعه و تقویت و تکثیر خود وارد مبارزه شده و دست به تصاحب و تملک و مصرف و تغییر در جامعه هدف می‌زند. فساد برخواسته از خودکامگی و خودمحوری و بی‌اعتنایی و بی‌وفایی به هویت کلی است.
هدایت شده از Ali sharifodin
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید 🌱 ⏳امروز : یک شنبه ☀️ 9 بهمن 1401 شمسی 🌙 7 رجب 1444 قمری 🌲 29 ژانویه 2023 میلادی ذکر روز : یا ذَالجَلالِ والاِکرام ای صاحب جلال و بزرگواری این ذکر موجب فتح و نصرت می‌شود ┅• |•⊰❁⚘️〇⃟❄️⚘️❁⊱•| حدیث روز «امام جعفرصادق(علیه‌السلام)»: النَّعیمُ فی‌الدُّنیا أَلأَمنُ وَ صِحَّةُ الجِسمِ، وَ تَمامُ النِّعمَةِ فی‌الآخِرَةِ دُخولُ الجَنَّةِ نعمت خوشی و آسایش در دنیا در سایة امنیت و سلامتی بدن است و تمامی نعمت در آخرت دخول در بهشت خواهد بود. (بحار، ص ٨١، ص ۱۷۲ ┅• |•⊰❁⚘️〇⃟❄️⚘️❁⊱•| 🏴«اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی فَاطِمَةَ و اَبِیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنِیهَا وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فِیهَا بِعَدَدِ مَا اَحاطَ بِهِ عِلمُک»
🔘 موقع ظهور بی‌طرف نداریم! اَلْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ : «أَنْفِقْ وَ أَيْقِنْ بِالْخَلَفِ وَ اِعْلَمْ أَنَّهُ مَنْ لَمْ يُنْفِقْ فِي طَاعَةِ اَللَّهِ اُبْتُلِيَ بِأَنْ يُنْفِقَ فِي مَعْصِيَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ لَمْ يَمْشِ فِي حَاجَةِ وَلِيِّ اَللَّهِ اُبْتُلِيَ بِأَنْ يَمْشِيَ فِي حَاجَةِ عَدُوِّ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» .  حسين بن ابى حمزه گوید: از امام صادق عليه السّلام شنيدم می فرمود: انفاق كن، و يقين کن كه جاى آن پر خواهد شد، و بدان كسى که در راه طاعت خدا انفاق نكند، گرفتار آن خواهد شد كه در راه معصيت خداى عزّ و جلّ‌ خرج نماید، و كسى كه در پى حاجت ولی خدا قدمی برندارد، گرفتار آن خواهد شد كه برای حاجت دشمن خدا رهسپار گردد. 📚کتاب من لا یحضره الفقیه ج ۴ ص ۴۱۲
کلان مسئله اصلاحات و طیف‌های وابسته و پیوسته آن غرب است. در این نگاه غلبه تمدنی غرب یک امر بدیهی و غیر قابل خدشه است. اینطور نیست که دغدغه کشور را نداشته باشند؛ اما شکل سؤال آنها این است که ایران تا زمانی که بستر تمدنی خود را اسلام و ایران می‌داند در چینش مهره‌های غرب، عنصر نامطلوب و ناهماهنگ است. موضع یک غرب‌گرا تسلیم است. چون باور کرده که مبارزه ارزشش را ندارد و انقلاب لااقل از روزی که اینها را از قدرت کنار زد، دیگر تمام شده است. زیرا حل مسائل غرب در ایران دچار مشکل شده. کاری که ما در انقلاب اسلامی انجام دادیم، یک سویه جهانی دارد. یعنی نفی طاغوت و استکبار و استبداد و خودکامگی و یک بایسته‌های درونی دارد و آن عقب راندن مؤلفه‌های ضد تمدنی غرب است. یک اصلاح‌طلب می‌داند که تمدن اسلامی هیچ آشتی با ضد تمدن غربی ندارد. پس تفکر اصلاح‌طلبانه همواره با آن در تضاد و تناقض و مبارزه است و تا وقتی دغدغه اسلام وجود داشته باشد، سهمی از قدرت برای آنان قابل تصور نیست. زیرا اسلام زمین بازی خود را تعریف می‌کند. کسی که اعتقادی به تمدن اسلامی ندارد، نمی‌تواند برای آن کاری صورت دهد. این انفعال شدید در سوپرانقلابی‌های چپ یک دلیل عمده دارد و آن جهل شدید نسبت به جمهوری اسلامی. آنها چون جمهوری اسلامی را نفهمیدند، یک روز با افراط و یک روز با تفریط به آن ضربه زدند. دیروز برخورد عالمانه نداشتند و امروز نیز برخوردی ضد علم و خرابکارانه دارند. موضعی شعاری، فریبکارانه، عوام‌فریبانه، با التقاطی از دروغ و ریا و تحمیل مسائل از منظر غربی به جامعه ایرانی و اجبار جامعه به نگاه از چشم یک واداده به قاب پیام‌رسان غربی. صورت مسئله‌های این جریان همواره ضدایرانی بوده و در پی تخریب و بازسازی معماری فرهنگی مردم مسلمان آن بوده است. اصلاحات تلاش فراوانی برای فوران غرایز مردم کرد تا از آن سپاهی علیه عقلانیت نظام فراهم آورد و امکان گفتگو و تفاهم را از بین ببرد. جریان اصلاحات خود را پشت کلمات پنهان کرد تا مردم به وحشت نیافتند. اتحاد عملیاتی اصلاحات با تمام گروه‌ها و سازمان‌ها و نیروها و دولت‌های ضد اسلامی، ضد ایرانی، ضد شیعی، ضد اقوام، ضد نظام، ضد انقلاب، ضد امام، ضد عرفان، ضد فلسفه، ضد شریعت، ضد عرف، ضد قانون و هر ظرفیت و امکانی که بتواند آورده‌ای برای طرح تضعیف و براندازی قدرت داشته باشد، نشان از آن دارد که این تشکیلات خبیث هیچ تعلق خاطری به ریشه‌های اصیل ایرانی ندارد و تفکر و فلسفه غرب را نه به عنوان یک انسان عزتمند، که به عنوان یک پسمانده و گناهکار تواب و نادم و پشیمان که در پی جبران است، پذیرفته و البته حاضر نیست آشکارا برای آن هزینه دهد و دائما از دو طرف ماجرا سهم‌خواهی می‌کند. پس تنش و بحرانی که اصلاحات دائما در جامعه تولید می‌کند و چالش و مانع و اصطکاکی در راه پیشرفت جمهوری اسلامی به وجود می‌آورد، یک اختلاف حزبی و جناحی نیست. امری ذاتی و بنیادین است. هر مسئله‌ای در جمهوری اسلامی درست مطرح شود باید تخطئه شود. زیرا مسیر حل مشکل را هموار خواهد کرد. هر پیشرفت و موفقیتی باید زیر سؤال برده شود و در صورت امکان نادیده گرفته شود. زیرا آنگاه کارآمدی ساختار ثابت خواهد شد. سیاه‌نمایی دستور کار دائم اصلاحات علیه انقلاب و انقلابی است. حتی موفقیت‌های جمهوری اسلامی در دولت‌هایی که اصلاحات و طیف وابستگان و پیوستگانشان در رأس قدرت بودند، نه به عنوان کارآمدی نظام که محصول مبارزه آنان با ساختار و اساس نظام معرفی می‌شود. یک غده سرطانی تمام عیار خودمختار که تنها زمانی با نظام به صلح می‌رسد که اجازه غلبه بر امور و استحاله اصول را داشته باشد. اصلاحات منطق نفاق است‌. اگر بخواهید تاریخ نفاق را ببینید، می‌توانید سرگذشت اصلاحات را مرور کنید و‌ مؤلفه‌های جدی نفاق را بیابید و عبرت بگیرید.
امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام . حقيقت به شما نشان داده شده است اگر چشم بينا داشته باشيد و وسائل هدايت در اختيار شماست اگر هدايت پذير باشيد و صداى حق در گوش شماست اگر گوش شنوا داشته باشيد نهج البلاغه حکمت157 (اللهم عجل لولیک الفرج)
اگر بتوان به دختر و زن ایرانی نشان داد که بیرون از دایره حجاب چه صحنه‌ای از جامعه را باید انتظار بکشد، سرعت خروج او از این حصار امن و آرام کاهش یابد. واقعیت این است که ما به درستی نمی‌دانیم برهنگی چه لوازم بدیهی در پی خواهد داشت و چه هزینه‌هایی بر ما تحمیل خواهد کرد. اگر بدانیم، فرصت بیشتری به خود خواهیم داد. مرور درست تجربه غرب از برهنگی به عنوان اندوخته‌ای ارزشمند که به قیمت گزافی به دست آمده، نقطه شروع عینی خوبی خواهد بود. آیا زن غربی و به طور کلی انسان غربی احساس خوشبختی می‌کند؟!
ضد تمدن غربی در ذات خود نمی‌تواند صلح و آرامش و اطمینان بیافریند. دلیل روشن آن در نگاه مادی‌گرایانه آن است. مادیات امکانات محدودی هستند، در خدمت انسانی که نامحدود طلب می‌کند. این مبدأ ارزش‌آفرینی و حرکت و خلاقیت و ابتکار در غرب است. یعنی من کالای اندکی دارم که متقاضی فراوان دارد. باید به گونه‌ای جامعه را مهندسی کنم که از هم نپاشد. امکان محدود باعث افزایش تنش و رقابت و نزاع و جنگ خواهد شد. تجربه به ما نشان داده که نظام مادی غرب هیچ گاه نمی‌تواند بدون جنگ و بحران امور را پیش ببرد. لذا ضد تمدن غرب تحمیل کننده جنگ و خسارت و ویرانی و قتل و غارت و کشتار و تجاوز است. غرب این را نه به صورت پدیده‌ای شیطانی که به عنوان یک ارزش توصیف می‌کند. زیرا پای بودن و نبودن در میان است. محدودیت منابع باعث گران شدن دائمی آنها خواهد شد و این یعنی توسعه فقر. وقتی مادیات تبدیل به ارزش شد به تدریج راه‌های تلمبار کردن آن ارزشمند خواهند بود و توجیه خواهند شد. غرب اینگونه رفتارهای خود را معنی می‌بخشد. انسان‌ها هر روز برای به دست آوردن امکان محدود وارد صحنه مبارزه می‌شوند. مبارزه با یکدیگر. یک طرف باید هزینه برتری طرف دیگر را بدهد. یا با جانش یا با سلامتش یا با امنیتش یا با آسایشش. هیچ گاه همه در این مسابقه پیروز نیستند. اخلاق در غرب نیز از دل همین چالش بیرون می‌آید. غرب پس از توسعه حداکثری و چپاول امکانات زمین و زمان باز با بحران روبرو شد و دید گه اگر اینگونه ادامه پیدا کند از هم خواهد پاشید. نادیده گرفتن ظرفیت‌های معنوی و روحانی و تشدید فقر و فلاکت و احساس سرشکستگی و غلبه افسردگی و ناامیدی از آثار فقدان رویکرد مثبت روحانی بود. اما جایگزینی برای آن تدارک دیده شد که امکان حکمرانی بر آن وجود داشته باشد. فضای مجازی. قوه خیال و وهم، فرصت بسیار بزرگی برای تولید تصویر در اختیار انسان قرار می‌دهد. اگر بتوان تولیدات خیالی را عینیت خارجی بخشید، شاید بخشی از بحران مدیریت شود و ساعت صفر فروپاشی عقب رانده شود. فضای مجازی این کار را برای انسان غربی انجام داد. فضای به ظاهر بی‌نهایتی که جایگزین فضای نامحدود روحانی شد. ذهن مأموریت دارد فضای مجازی را پر کند. البته که حیثیت وجدانی و قلبی و فطری حیات روحانی در اینجا وجود ندارد؛ اما یک حظ عرضی و جعلی و اعتباری برای ما به وجود خواهد آورد. غرب مجبور است برای غلبه بر تنش‌ها حداکثر مداهنه را به کار بندد و برای غلبه بر واکنش‌های حاصل از محدودیت و تشدید محرومیت، حداکثر چفت و بست سیاسی و نظامی و امنیتی را داشته باشد. نفوذ سیستماتیک غرب در زندگی افراد گاه تا صد در صد می‌رسد. تا جایی که همه کارشناسان، امروز سخن گفتن از امر خصوصی و حریم خصوصی را امری غیرواقعی و موهوم می‌دانند. حکمرانان غربی ناچارند از تمام ظرفیت‌های ممکن برای کنترل جامعه استفاده کنند و رعب و وحشت از نابودی چنان بتلاست که جامعه به یک توافق عمومی دست پیدا کرده و شدیدترین دیکتاتوری‌های سبستمی را پذیرفته تا اینکه حق حمایت حکومت از موجودیت خویش را به دست آورد. شاید دیرتر دریده شود. بالاترین هزینه‌ای که انسان غربی پرداخت می‌کند در برابر دریده نشدن توسط دیگران است.